كلمات كليدي : ادوار تاريخي، نگاه مورخ، نگاه عقلاني، حكمت، فلاسفه و تاريخ، مسير مارپيچي، مسير دوري، مسيرخطي، نگاه پويا، نگاه ايستا
نویسنده : قدسيه خدامي
ادوار تاریخی که یکی از مباحث مورد توجّه در فلسفه نظری تاریخ است، در مجموع برخاسته از نگرشی به تاریخ است که آن را به عنوان یک کل دارای مسیر و هدف در نظر گرفته است و برای رسیدن به مقصود نهایی باید مراحلی را طی کند. این مراحل همان ادوار تاریخی هستند که با نگاه پویا شناسانه به اجتماع، قوانین حرکت و مسیر تاریخیِ کلی جامعه، از آغاز تا انجام را نشان میدهد.
بحث ادوار تاریخی دارای دو عنصر است: اول نگاه عقلانی به تاریخ؛ به این معنا که تاریخ دارای معنای واقعی بوده و یک مجموعۀ به هم پیوسته و مرتبط با هم است.
عنصر دوم نگاه مورخ به تاریخ (تاریخ نگری) و فضایی که مورخ در آن حضور دارد، میباشد با توجه به این دو عنصر است که میتوان به خوبی نظراتی را که دربارۀ مسیر تاریخی وجود دارد، مورد توجه قرار داد.
بر این اساس در یک دستهبندی کلی، گروه اول را کسانی تشکیل میدهند که در مجموع برای تاریخ مفهوم خاصی قائل نیستند؛ در نتیجه سیری را برای آن در نظر نمیگیرند.
آن چه در قدیم به عنوان تاریخ میشناختند، عبارت بود از شرح مبارزات روزانۀ شهرها و امپراطوریها. یکی پیروز میشد، دیگری سقوط میکرد، ولی هیچ مرحلۀ تازهای که مفهوم تاریخی داشته باشد، پدید نمیآمد. بدین سان تاریخی که آنها میشناختند هیچ جهتی نداشت.
این عقیده چندان بیطرفدار نماند و «حتی تا قرن 19 عدۀ زیادی فکر میکردند که اصولاً تاریخ یک سلسله وقایع بیربط پراکنده یا حوادثی است که از آن هیچگونه استنباط خاصی نمیشود کرد.»
در مقابل گروهی بودند که با وجود اختلافات فراوان، در این معنا که تاریخ دارای حکمت و در نتیجه حرکت است، وحدت نظر داشتند. گروهی این حرکت را به شکل خط مستقیمی در نظر گرفتند که جامعۀ بشری در آن در حال حرکت است. این حرکت خطی، به دو شکل قهقرایی و تکاملی قابل تقسیم است. سابقۀ تفکر «حرکت خطی قهقرایی» به دوران قرون وسطی باز میگردد. «در این تاریخ انسان ابتدا از بهشت به زمین هبوط میکند بعد به معصیت بیشتری آلوده میگردد و پس از طی زمان مقدر تاریخ را به پایان خود میرساند.» در این نگاه، ارادۀ انسانی نادیده گرفته شده و مشیت الهی که برگرفته از فضای حاکمیت کلیسا بود، پر رنگ شده، همواره یادآور سقوط انسان از عصر طلایی پهلوانان به قرون وسطی بود. بر این اساس تاریخ، حرکت روبه جلو و تکاملی نخواهد داشت و همواره نگاهش به عقب خواهد بود. هر چند برخی جریانها، بازگشت انسان به خلد برین را نهایت حرکت تاریخ میدانستند؛ اما، این وعدهای خارج از جهان مادی بود.
فکر ترقی یعنی ترقی مداوم و بیحد و حصر در صعود مستقیم از یک وضعیت پستتر به سوی وضعیتی عالیتر، تا قرن هفده برای انسان [غربی] ناشناخته بود و فقط با طلیعۀ انسانی بود که سرانجام جهان قرون وسطی متلاطم شد و عصر جدید آغاز گشت. نخستین شکل اعتقاد به ترقی از پیدایش علوم جدید سرچشمه گرفت.
اعتقاد به ترقی متضمن این فرض است که در تاریخ بشر یک الگوی دگرگونی وجود دارد، که این الگو متشکل از تغییراتی است که به طور اجتنابناپذیر و تنها در یک جهت کلی صورت میپذیرد و این جهت به طرف مطلوبتر شدن اوضاع و احوال نسبت به وضعیت قبلی است؛ امّا، در مورد نوع پیشرفت، عدهای پیشرفت بشر در علوم و یا در جریان تکامل علمی، عده ای در توسعه و پیشرفت تکنیک و در فنون، و برخی دیگر در تسلط بر طبیعت و استفاده هر چه بیشتر از طبیعت میدانند؛ ولی مرکز همۀ اینها آن است که بشر در آینده بر همه چیز مسلط شود. در مجموع این گروه معتقدند که مسیر تاریخ، درست بوده و رو به پیشرفت است.
علاوه بر کسانی که یک مسیر خطی برای تاریخ در نظر گرفته بودند، عدهای از فلاسفه و مورخان، یک مسیر دوری برای تاریخ ترسیم کردند.
"این گروه در مسیر تاریخ به جای پیشرفت دائمی، تئوری سقوط یا تئوری انحطاط و انحلال تمدنهای انسانی را عنوان میکنند. بر اساس نظریه ادواری تاریخ، بشر دورههای مختلفی را میپیماید که از کودکی شروع میشود و به پیری و مرگ ختم میگردد. در این نظریه، تاریخ از یک نقطه شروع شده و به همان باز میگردد؛ مانند تناسخ که انسانها میمیرند و دوباره پس از مرگ متولد میشوند. در نتیجه در این نظریه ترقی و پیشرفت جایگاهی ندارد. اشنپگر یکی از هوداران این نظریه بوده و مرگ را برای جامعه امری طبیعی میداند.
در نهایت نوع دیگری از حرکت تاریخی، حرکت مارپیچی است که در آن جوامع انسانی از پشت سر گذاشتن مراحل نهایی، به مرحلۀ اول رجعت میکنند.
ویکو به عنوان یکی از معتقدان به این حرکت، مراحل سیر جامعه را بر مراحل حیات انسان منطبق میکند: (1- ربانی 2- قهرمانی 3- انسانی)؛ (1-کودکی 2- جوانی 3- پیری). با این تفاوت که فرد انسان پس از پیری میمیرد؛ ولی جامعه پس از کهولت به دورههای کودکی رجعت میکند و دوباره راه کمال را طی میکند او معتقد است تکرار این ادوار تمام فعالیتهای ادوار قبل را از بین نمیبرد. در نتیجه حرکتی تکاملی و رو به جلو است. به طور خلاصه میتوان نگاه فلاسفه به تاریخ و حرکت تاریخی را چنین دستهبندی نمود:
نظر فلاسفه درباره تاریخ و حرکت آن:
تاریخ مفهومی ندارد و یک سلسله وقایع تصادفی است.
تاریخ یک مجموعۀ هدف داراست در نتیجه مسیری را طی میکند.
1- مسیرخطی
قهقرایی
تکاملی
2- مسیر دوری
3- مسیر مارپیچی
در جامعهشناسی، امور اجتماعی و تاریخی جامعه با دو نگاه مورد توجه قرار میگیرد:
1) نگاه ایستا که نظم موجود هر جامعه را در یک لحظه تاریخی بیان میکند؛
2) نگاه پویا که قوانین حرکت و سیر تاریخی کلی جامعه را بیان میکند.