کلمات كليدي : شيخ فضل الله نوري، آزادي، مساوات، قانون، مشروطه
نویسنده : سيد ابوالحسن توفيقيان
مقدمه:
با تورق در تاریخ گاه، به حوادثی بر میخوریم که تحقق دوباره آن آرزوییست برای بشر. به عکس گاه چنان وقایعی را مشاهده میکنیم که تاریخ، با همه سعه صدری که در ثبت وقایع دارد، در ثبت آنها سنگینی طاقت فرسایی را بر دوش خود احساس میکند که متاسفانه نمونههای این قبیل حوادث کم نیستند. مشروطیت از نقاط عطف مهم تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران است که در عین مثبت بودن، بهای بسیار سنگینی را در فرایند تحقق خود پرداخت. بهایی به سنگینی هتک، بی حرمتی و ترور نهاد علم و اجتهاد. شیخ فضل الله نوری از جمله شخصیتهای پیچیده تاریخ ایران معاصر است که در عین پافشاری بر سر مواضع و معتقدات محوری خویش، با کمال مظلومیت به دار اعدام آویخته شد و به درجه شهادت نائل گردید. در این نوشتار سعی بر آنست که ضمن ارائه بیوگرافی از ایشان، به اختصار دیدگاه افراد مختلف در باره ایشان و مختصری از دیدگاهها و آراء وی در ارتباط با مسائل سیاسی و اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد.
زندگینامه:
شیخ فضل الله کجوری مازندرانی مشهور به نوری در 1259 ق در «لاشک کجور» از توابع استان مازندران به دنیا آمد. پدر ایشان ملاعباس نوری از علمای دین و افراد مورد اعتماد مردم نور مازندران[1] و جدش میرزا تقی نوری، یکی از بزرگترین دانشمندان خطه مازندران بوده است.
شیخ در آغاز جوانی به تحصیل مقدمات علوم متداول عصر خود پرداخت و برای تکمیل تحصیلات خود به نجف مهاجرت نمود تا از محضر عالمان بزرگی نظیر میرزای شیرازی، شیخ راضی آل خضر و میرزا حبیب الله رشتی[2] بهره ببرد. حضور در درس این اساتید بزرگ، باعث شد تا ضمن قرار گرفتن در زمره شاگردان خاص، به مرتبه بلند علمی و عالی فقاهت و اجتهاد نائل آید.[3]
وجه مشخصه و ممیزه ایشان، رویاروییشان با جریان مشروطه است. شیخ پس از آنکه مطلوب روشنفکران را از «مشروطه» برخاسته از بینش و فکر غربی، که در تباین با مبانی سیاسی اسلامی است، یافت، به مخالفت با آن برخاست. همین امر سبب مخالفتهای فراوان با ایشان شد؛ که فرجام این مخالفتها شیوع یک فضای روانی مسموم علیه ایشان و در نهایت به دار آویخته شدن ایشان در سن 70 سالگی شد.
شیخ و دیگران:
شیخ از شخصیتهای بحث برانگیزی است که بغض و کینههای فراوان سبب ارائه چهرهای مسخ شده و وارونه[4] از ایشان به تاریخ میباشد. در عین افترا بستنهای فراوان به این چهره تاریخ ساز و متصف ساختن ایشان به عنوانهایی نظیر «مستبد» و «مرتجع»، کسی را قدرت بر انکار مقام علمی ایشان نیست.[5] شیخ در محضر پرچمدار قیام تنباکو یعنی میرزای شیرازی پرورش یافته بود که وقتی یکی از اهالی تهران به میرزا رجوع میکند و سوالاتی را از ایشان میپرسد، میرزا جواب میدهد: مگر شیخ فضل الله در تهران نیست که به من مراجعه میکنید؟[6]
وصف مقام علمی شیخ در گفتههای مخالفین نیز قابل توجه است. به عنوان مثال حامد الگار مینویسد: «عموما اذعان داشتند که [ایشان] در شمار دانشمندترین علمای تهران است.»[7] و یا اینکه ناظمالاسلام کرمانی اینگونه مقام علمی ایشان را بیان میکنند که: «شیخ فضل الله اگر چند ماهی در عتبات توقف کند، شخص اول علمای اسلام خواهد گردید، چه هم حسن سلوک دارد و هم مراتب علمیه.»[8] فریدون آدمیت که از مخالفین سرسخت شیخ است مینویسد: «متفکر مشروطه مشروعه _ شیخ فضل الله نوری است_ [که او را به عنوان] مجتهد طراز اول، استاد مسلم فن درایه، که پایهاش در اجتهاد اسلامی، برتر از سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبائی[است] شناختهاند.»[9]
جدایی شیخ از مشروطیت:
آنچنان که از نامهها، لوایح و رسالههای به جامانده از شیخ به دست میآید، باید گفت که شیخ نه تنها حامی و طرفدار استبداد و حکومتهای ستمشاهی نبوده که از موافقین جنبش و در پیشبرد آن نیز نقشی اساسی ایفا کرده است. اما آنچه سبب رویارویی و مخالفت شیخ با مشروطیت شد، تغییر جهتی بود که توسط مشروطهخواهان در اهداف جنبش پدید آمد. شیخ بر اساس مبانی اجتهادی خود اصولی از مشروطه را درتعارض مذهب میدید که همین امر سبب مخالفت وی با مشروطهی معهود شد.
مساوات و برابری:
مساوات یکی از اصول اساسی مشروطه، نقطه آغاز جدایی تمام عیار شیخ از مشروطه میباشد. در حالی که نائینی از این اصل، اعمال عادلانه و متساویهی احکام و قوانین را اراده میکردند، شیخ میدانست که مراد روشنفکران از مساوات چیز دیگر است. در حالی که شیخ و نائینی[10] با دو زبان متفاوت از مساوات، «مساوات در برابر قانون» را اراده میکردند، مراد روشنفکران مشروطهخواه از مساوات، «مساوات قانون» بود، یعنی مساواتی که در آن انسانها به لحاظ انسان بودن و بدون در نظر گرفتن هیچگونه شئونات دیگری برابر هستند.
قانون:
از مسائل اختلافی مهم میان شیخ و روشنفکران مشروطهخواه بحث تدوین قانون اساسی بود که تاریخچهای از نزاع را به جای گذاشت. شیخ به جهت این احساس که، در صورت امکان تصویب قانون اساسی ، از آن پس امکان دارد قانونی غیر از قرآن و حدیث به شیوهای رسمی مورد استفاده قرار گیرد، ضمن تاکید بر تبعیت کردن وضع قانون بر طبق قوانین اسلامی،[11] به مخالفت با این شیوه از تدوین قانون اساسی پرداخت و از آن به لباسی یاد میکند که به قامت فرنگستان دوخته شده است نه مملکتی که خود قانونی دارد که در قالب کتاب آسمانی آمده است.[12]
آزادی:
از دیگر مولفههای اساسی مشروطه که با مخالفتهای فراوان شیخ روبرو گردید، مقوله آزادی است. قانون اساسی مشروطه، همه شهروندان ایرانی را از آزادی برخوردار و در برابر قانون برابر میدانست. در اینکه هم روشنفکران و هم علما، آزادی را محدود به قانون میدانستند تردیدی نیست؛ منتهی ملاک و مرز محدودیت را کدام قانون و با چه ویژگیهایی مشخص میکند، محل اختلاف و نزاع شیخ با روشنفکران مشروطهخواه بود. شیخ قانون اسلامی و آسمانی را برای محدودیتها و مرز آزادی و برابر عنوان میکرد در حالی که روشنفکران مشروطهخواه قانون غربی و اروپایی را مرز آزادی میدانستند.
جمع بندی:
شیخ فضلالله نوری به عنوان یکی از شخصیتهای مطرح در تاریخ معاصر، علیرغم حضوری فعال در جنبشهای ضد استبدادی نظیر جنبش تنباکو و جنبش عدالتخانه، به عنوان مخالف سرسخت جنبش مشروطه شناخته شده است. ایشان نه تنها با مشروطیت و تفکر مشروطهگری مخالفتی نداشتند که در پیشبرد این گونه جنبشهای ضد استبدادی، نقش موثری داشتهاند. اما تغییر جهتی که در اهداف جنبش از ناحیه روشنفکران ایجاد شد موجب مخالفت ایشان با مشروطه گردید.