كلمات كليدي : تاريخ، عربستان، يمن، معين ، سبا ، قتبان، حضرموت
نویسنده : سيد علي اكبر حسيني
«غسانیان» از مهاجران جنوبی بودهاند که پس از کوچیدن از جنوب مدتی در تهامه بر کنار چشمه یا چاه آبی به نام «غسان» اقامت کردهاند و این نسبت را از نام آن آب گرفتهاند. «غسانیان» بعد از شکستن سد «مارب» از «یمن» به سمت «شام» کوچ کردند و با غلبه بر سایر قبایل عرب بر شام مسلط شدند.[1] در ابتدا پایتخت معینی نداشتند، گاه جابیه (جولان) و گاه جلق (جلولا) را پایتخت خود قرار میدادند.[2] تا اینکه از سوی رومیان، حاکمان شام گردیدند.[3] به نظر مورخین عرب، اولین حاکم غسانی "جفنه بن عمرو مزیقیاء" بود؛[4] لذا غسانیان به «آل جفنه» نیز نامیده میشوند. اولین امیرشان که اخبارش بدست ما رسیده و از لحاظ تاریخی قابل اعتماد است، "جبله" است که در سال 497 م به فلسطین حمله برد.[5] پسرش "حارث" نیز نقش مهمی در جنگهای ایران و اعراب عراق داشت[6] او ملقب به «فیلارک» و «پاتریک» از سوی رومیان شد که پس از عنوان باسلیوس(ملک) مهمترین لقب دولت بیزانس بشمار میآمد او با "منذر بن ماء السماء"، حاکم حیره، درگیریهای فرسایندهای داشت. روزگار او درخشانترین ایام غسانیان است.[7] اوسرزمین غسان را از «پترا» تا «رصافه» در شمال «تدمر» گسترش داد.[8]
در قرن چهارم میلادی غساسنه به تدریج مسیحی شدند. حارث طی دیداری از بیزانس موفق شد، "ژوستینیان" امپراطور بیزانس را متقاعد کند که "یعقوب برادایس" (برادعی) را اسقف کلیسای مونوفیزیتی سوریه کند. یعقوب عقیده خود را که بر خلاف مذهب رسمی دولت بیزانس بود را، در بین غسلانیان و شامیان ترویج داد.[9]
منذر پسر حارث نیز راه پدر را ادامه داد و با با مناذره به جنگ برخاست. مهمترین این جنگها نبرد «عین اباغ» بود که به پیروزیاش انجامید؛[10] اما بین او و دولت بیزانس در ظاهر بخاطر عقیده مذهبی مونوفیزیتیاش اختلاف افتاد. رومیان موقتا از منذر روی برگردانده، او را از کمکهایی که برایش ارسال میکردند، محروم کردند؛[11] اما بعد دوباره، چهرهای دوستانه گرفته، در سال 580 م، از او و پسرش در قسطنطنیه استقبال با شکوهی بعمل آوردند. با تصرف «حیره» در این سال، هراس رومیان از طغیان منذر شدت گرفت؛ از این رو، زمانیکه منذر برای افتتاح کلیسایی در حوران، مابین دمشق و تدمر، رفته بود، دستگیر و تبعیدش کردند تا اینکه در سال 584 م. درگذشت.[12]
بعد از منذر قلمرو غسانیان از هم پاشید و وارثان حکومت هر یک بر قسمتی از این سرزمین حکم راندند.[13] سلطه خسرو پرویز بر بیتالمقدس و دمشق در سال 614م. نیز ضربه کاری دیگری بر پیکره این دولت وارد آورد.[14] مورخان عرب آخرین شاه غسانی را «جبله ایهم» معرفی کردهاند که در ایام خلافت عمر مسلمان شد؛ اما طولی نکشید که مرتد شد و فرار کرد.[15]
حیره
منذریان را از تبار لخمیان ذکر کردهاند؛ که اصالتی یمنی داشتند. آنها بهمراه برخی دیگر از قبایل از یمن به عراق مهاجرت کردند تا اینکه مورد توجه دربار ساسانی قرار گرفتهاند.[16]
از مشاهیر ملوک حیره "نعمان بن منذر" است. او از سوی پادشاه ایران، حاکم حیره شد.[17] حسن تدبیر و عملکرد بجا و شایستهاش اعتماد دربار ایران را به خود جلب کرد تا حدی که یزدگرد اول پسرش بهرام را بدو سپرد تا از آنها سوارکاری و شکار بیاموزد.[18] درخشانترین دوران حکومت مناذره عصر "منذر بن نعمان" است. در این زمان منذریان به اوج قدرت خود رسیدند.[19] نفوذش در دربار ایران بحدی بود که بعد از مرگ یزدگرد موبدان ایران ناچار شدند، نظر او را در به حکومت رسیدن بهرام، پذیرا باشند.[20] کثرت استعمال نام منذر بن ماءالسماء، در اشعار جاهلی حکایت از ان دارد که حیره دوران دزخشانی را زمان حکومت او تجربه کرده است.[21] او در ابتدای حکومتش، روابط تیرهای با قباد، شاه ایران داشت که احتمالا، علتش مزدکی شدن، قباد بود.[22] قباد او را از حکومت برکنار و "حارث بن عمرو کندی" را جانشین کرد.[23] طولی نکشید که با به حکومت رسیدن "انوشیروان" ورق برگشت و منذر دوباره به حکومت رسید. "منذربن حارث" و پنجاه تن از بزرگان خویشاوندش را کشت.[24] مرگ حارث، قدرت کندیان را در عراق در هم شکست. منذر با تفرقه افکنی بین فرزندان حارث موجبات جنگ و خونریزی را بین فرزندان حارث، فراهم آورد. مرگ فرزندان حارث، فرجام کار دولت «کنده» را رقم زد.[25]
منذر جنگهای پیروزمندانه بسیاری با رومیان و غساسنه انجام داد تا اینکه سرانجام در سال 554م. در نبرد «یوم حلیمه» مغلوب حارث امیر قدرتمند غسانی شده، کشته شد.[26] آخرین امیر قدرتمند آلمنذر، "نعمان سوم" ملقب به "ابوقابوس" است.[27] او اولین مسیحی از سلسله امیران بتپرست حیره است.[28]
قلمرو حکومت او تا بحرین و عمان امتداد داشت.[29] بعد از او آفتاب دولت حیره غروب کرد. با قتل او بدست خسرو پرویز، دیگر، کسی از خاندان منذر، از سوی ساسانیان به حکومت حیره منسوب نگردید.[30] تا اینکه در سال 611م. عملا امور حکومت، بدست ایرانیان افتاد.[31]
تأثیر انقراض منذریان در سقوط ساسانیان
با برچیده شدن حکومت حیره توسط خسرو پرویز، تزلزل و بیثباتی دربار ایران، به حیره نیز سرایت کرد و این منطقه حساس و استراتژیک را نیز به شدت نابسامان کرد؛ «و چون خبر پادشاهی پوران، دختر خسرو پرویز رسید در سرزمینهای اطراف شایعه شد که ایران را پادشاهی نیست و ایشان از روی ناچاری به درگاه زنی پناه آوردهاند؛ از اینرو عدهای از اعراب، از جمله قبیله بکر بن وائل، که در گذشته در خدمت دولت حیره، بودند طغیان کرده، به رهبری مثنی بن حارثه شیبانی و سوید بن قطبه عجلی، لشکر فراهم اورده، به مرزهای ایران تاختند و بر دهقانان، تاخت و تاز و غارت آغاز کردند و آنچه میتوانستند، میگرفتند و چون تعقیب میشدند، به صحرا میگریختند و کسی به تعقیبشان نمیپرداخت. مثنی از ناحیه حیره حمله میبرد و غارت میکرد و سوید از جانب ابله و این به روزگار ابوبکر بود؛ مثنی به ابوبکر نامه نوشت و از هجوم خود به ایران و پریشانی کار ایرانیان او را آگاه ساخت و تقاضا کرد، لشکری به یاری او بفرستد. چون این خبر به ابوبکر رسید به خالد بن ولید نوشت که به حیره رود و با ایرانیان بجنگد و مثنی و همراهان او را ضمیمه سپاه خود کند.»[32] در این زمان ایرانیان، که در اندیشه احیاء مجدد دولت حیره بر آمده، با وعده اعاده حکومت ابا و اجدادی به قابوس بن قابوس بن منذر او را رهسپار جنگ با اعراب کردند؛ اما این تلاش ایرانیان نیز سودی نبخشید؛ چرا که، قابوس و سپاهیانش مورد حمله شبانه اعراب قرار گرفتند و تارومار شدند. حیره نیز سرانجام، در سال 12 ه.ق. بدست خالد بن ولید فتح شد.[33]
ادامه وضعیت نابسامان ایران و پیروزیهای اولیه اعراب، بر جسارت اعراب در ادامه فتوحات افزود؛ به طوری که برخوردها و تنشهای بین ایرانیان و مسلمانان، بعد از ابوبکر، در زمان خلافت عمر، با شدت بیشتری، ادامه یافت تا اینکه، سرانجام به سقوط امپراطوری ایران منجر گردید.
کنده
در کنار دو امیرنشین حیره و غسان امارت سومی برپا شد، بنام کنده که ظاهرا موالی حکومت یمن به شمار میآمدند؛[34] آنها یمنی بودند. کتیبههایی یافت شده که پیدایش این امارت را در قرن چهارم میلادی، ثابت میکند.[35] اولین و مشهورترین امیر کندی، در قرن پنجم میلادی، حجر ملقب به آکلالمرار بود[36] که توانست در حدود سالهای 480 م. سیادتش را بر قبایل شمالی نجد تحمیل کند و نفوذ خویش را تا یمامه و مرض قلمرو منذریان بگستراند.[37] در زمان حکومت حارث بن عمرو دولت کنده به اوج قدرت خود رسید و قبایل نجد مطیعش شدند و بکر و تغلب به او پناه جسته و با وساطت و شفاعت او از جنگ چهل ساله خود معروف به «بسوس» رهایی یافتند. او با امپراطور بیزانس همپیمان شده و با منذریان وارد جنگ شد. در جریان خلع منذر بن ماءالسماء، حاکم مناذره از سوی قباد، خواهرش را به منذر به زنی داد؛ اما وقتی ورق برگشت و منذر دوباره حاکم شد، حارث را بهمراه 40 یا 50 تن از سرداران خویشاوندش به قتل رساند. او بین پسران حارث تفرقه انداخت، آنها با همدیگر وارد جنگ شده و همدیگر را از بین بردند.[38]