كلمات كليدي : سامانيان، ماوراء النهر ، اسماعيل ساماني، عمروليث صفاري
نویسنده : علي ابراهيمي
سامانیان
اواخر قرن سوم و قرن چهارم را میتوان عصر طلایی ایران بعد از اسلام نامید.سلسلۀ سامانیان که در شرق ایران،در منطقه ماوراء النهر خراسان بزرگ حاکم بودند تحولات فرهنگی وتمدنی عظیمی را به وجود آوردند و در طول یک قرن حکومت زمینه مناسبی را برای تبلور نبوغ ایرانی فراهم آوردند. اینان گرچه کاملاً مستقل نبوده و بخشی از قلمرو وسیع خلافت عباسی محسوب میشدند ولی در این منطقه از نفوذ واستقلال نسبی برخوردار بودند.
پیشینه وخاستگاه سامانیان
سامانیان که نسب خود را به بهرام چوبین میرسانند از فرزندان سامان خدات هستند، وی از افراد صاحب نفوذ در ماورالنهر بود که در دوران خلافت هشام بن عبدالملک اموی به والی خراسان (اسدبن عبدالله قَشری) تقرب یافت و اسلام آورد. او چهار پسر به نامهای (نوح،احمد،یحیی،الیاس) داشت که مأمون آنها را مقرّّب داشت. والی خراسان (غسان بن عباد) در سال 204 ه.ق به هر یک از آنها حکومتی واگذار نمود.
با آغاز زمامداری طاهریان در 206 ه.ق، طاهر نیز آنان را در مناصب گذشته ابقاء نمود.
احمد پسر نوح برای اولین بار در ماوراءالنهر حکومتی واحد ایجاد کرد و از سال 242 تا 250 ه.ق امور سیاسی و نظامی ماوراءالنهر را به دست گرفت. او هفت پسر داشت به نامهای (نصر – یعقوب- یحیی – اسد- اسماعیل- اسحاق- حمید) بعد از فوت او نصر در سمرقند به جای او نشست و برادرش اسماعیل را حاکم بخارا نمود و نیز وی را به جانشینی برگزید.
تاسیس سلسلۀ سامانیان (279 - 295 ه.ق)
بعد از وفات نصر به سال 279ه.ق ماوراءالنهر به دست اسماعیل افتاد. او در سال 287 ه. عمرولیث صفاری را شکست داد و خراسان را گرفت و در همان سال محمدبن زید علوی را قتل رساند وگرگان و طبرستان را تصرف نمود و جنگهایی را نیز با حاکمان ترکستان راه انداخت و آنها را مغلوب کرد لذا خلیفه معتضد عباسی منشور حکومت سیستان و خراسان و طبرستان و اصفهان را به او فرستاد. اسماعیل بخارا را مرکز دولت سامانی قرارداد و آنجا را تبدیل به کانون ادب و فرهنگ ایرانی نمود. اسماعیل فرماندهی دلیر وحاکمی با تدبیر و نیک فطرت بود و اهل علم را محترم میشمرد. وی در 295 درگذشت.
پس از اسماعیل، مکتفی خلیفه عباسی برای احمد بن اسماعیل (295 تا 301 ه.ق) عهد و لوا فرستاد. او متوجه خراسان شد و در سال 298 سیستان را نیز گرفت. وی در سال 301 توسط غلامانش کشته شد.
نصربن احمد (301 تا 331 ه.ق)
پس از احمد پسرش نصر که هشت سال داشت با وزارت ابوعبدالله جَیهانی به حکومت رسید. وی لقب امیر سعید گرفت و در سال 331 درگذشت.
نوح بن نصر (331 تا 343 ه.ق)
نوح همراه وشمگیر بن زیار بر جرجان مسلط شد و در سال 333 به ری و اصفهان لشکر کشید. از وقایع مهم دورۀ او مخالفت ابوعلی فرماندۀ لشکر اوست که مرو و بخارا را در سال 335 فتح کرد و وزیر نوح را به قتل رساند ولی بعد از مدتی با نوح صلح کرد اما چون در نبرد با آل بویه کاری از پیش نبرد و با رکنالدوله صلح کرد لذا نوح او را از خراسان عزل کرد ولی ابوعلی به کمک رکن الدوله منشور حکومت خراسان را از مطیع عباسی دریافت کرد و در سال 343 نوح درگذشت.
عبدالملک بن نوح (343 تا 350 ه.ق)
او در سال 344 برای تصرف ری حرکت کرد ولی به صلح با رکنالدوله انجامید. او آلپتکین را به سپهسالاری خراسان برگزید.
منصور بن نوح (350 تا 365 ه.ق)
پس از عبدالملک، آلپتکین، پسر وی نصر را به حکومت رساند ولی بزرگان دولت سامانی با او مخالفت کرده منصور را حاکم کردند. از این دوره دخالت ترکان در امور سامانیان آغاز شد.
نوح بن منصور (365 تا 387 ه.ق)
در این دوره قابوس بن وشمگیر که با نوح روابط حسنه داشت بر طبرستان استیلا یافت و فخرالدوله دیلمی به آنان پناهنده شد. نوح در سال 371 سیمجور را از خراسان عزل و ابوالعباس تاش را به جای او منصوب کرد. ابوبغراخان به ماوراءالنهر لشکر کشید و سمرقند را گرفت وبعد به بخارا رفت ولی خیلی در بخارا نماند و عازم ترکستان شد لذا نوح دوباره به حکومت بخارا برگشت. او در سال 387 درگذشت.
منصوربن نوح (387 تا 389 ه.ق)
در دورۀ او سپهسالاری خراسان به بکتوزون سپرده شد ومنصور که قبلاً این منصب را داشت درخواست ابقاء کرد ولی منصور نپذیرفت لذا محمود به نیشابور حمله کرد. فائق و بکتوزون در سال 389 او را نابینا ساختند و پسرش عبدالملک را به جای او نشاندند و ضعف سامانیان روز به روز بیشتر شد. اما سیف الدوله محمود خراسان را گرفت و ایلکخان حاکم ترکستان وارد بخارا گردید و ماوراءالنهر را تصرف و عبدالملک را دستگیر نمود وی در 389 درگذشت و سلسلۀ سامانیان منقرض شد.
اوضاع فرهنگی،اجتماعی واقتصادی ایران در دورۀ سامانیان
بسیاری از محققان دورۀ سامانیان را در ایران یک نقطه عطف در تاریخ اسلام شمردهاند و آن را زمان برانگیختگی و باروری اندیشه دانسته دانشمندان این دوره را ممتاز دانستهاند. در این دوره ادبیات،علوم وهنرهای گوناگون رشد کرد.
سامانیان برای کسب مشروعیت دینی حاکمیت روحانی و معنوی خلیفه را پذیرفتند و گرچه هم خلیفه هم سامانیان حنفی مذهب بودند ولی سامانیان تعصب مذهبی و فکری نداشتند به طوری که از دورۀ نصر ما شاهد حضور داعیان اسماعیلی و همراهی نصر با آنها هستیم واین فضای آزاد فکری ومذهبی به رشد علوم کمک کرد.
اشپولر میگوید: حیات فرهنگی ایران در واقع باروی کار آمدن سامانیان آغاز شد و اولین احیاگران ومروجان روح ایرانیاند وخدمت آنها در ترویج وتوسعۀ علوم وادبیات جاودانه است.
از بزرگترین تحولات فرهنگی این دوره تحول در ادبیات نظم و نثر است که به ویژه در خراسان رشد کرد ومرکز شعر وادبیات شد وبا وجود اینکه زبان فارسی تولدی دوباره یافت به کمک دربار ولی هیچگاه در خدمت مدح دربار درنیامد.
در صنعت وبازرگانی نیز قلمرو سامانیان رونق گرفت چون اولاً باج و خراج سنگین نمیگرفتند ودیده نشده که کسی از سنگینی مالیات شکایت کرده باشد و ثانیاً چون سیاست عدم تجاوز به قلمرو دیگران و مصالحه را پیش رو گرفتند امنیت اقتصادی خوبی پدید آمد.
1- میرخواند، روضة الصفا، تهران، اساطیر ،ج 6.
2- رازی، عبدالله؛ تاریخ کامل ایران، تهران، اقبال.
3- شعبانی، رضا؛ گزیدۀ تاریخ ایران، تهران، هدی.
4- هروی، جواد؛ تاریخ سامانیان، تهران، امیرکبیر.