حلّه، سرزمين فقيهان پارسايي است كه خدمات ارزندهشان به جهان تشيع، فراموش نميشود. اميرمؤمنان علي (ع) دربارۀ شهر حله فرمودند:
«يظهر بها قوم اخيار»؛[1]
«از آنجا، نيكمرداني ظهور خواهند كرد.»
خاندان حلّي، از جملۀ آن نيكمرداني هستند كه همچون مهتابي در شب ظلماني ميدرخشند. در ميان آنان، فرزانگان بسياري پا به عرصۀ وجود گذاشتهاند كه علامه فخرالمحققين، يكي از آنان ميباشد. محمدبن شيخ جمال الدين بن مطهر حلّي، معروف به فخرالمحققين، در نيمه شب بيستم جماديالاولي، سال 682 ه.ق در شهر حلّه، در خانۀ يكي از بزرگترين دانشمندان شيعه، علامۀ حلّي متولد شد، نام او را «محمد» گذاشتند.[2]
همت عالي و تلاشهاي دلسوزانۀ پدر دانشمند از يك سو و استعداد و ذوق و هوش خدادادي فرزند از سوي ديگر، سبب شد كه محمد در ده سالگي به درجۀ اجتهاد نايل آيد. او همانند پدر بزرگوارش، پيش از اينكه به حدّ بلوغ برسد، از تحصيل نزد استاد بينياز شد و به مرتبهاي از كمالات رسيد كه در ميان دانشمندان عصر خويش و در محافل علمي به «فخرالمحققين» لقب يافت. گاهي هم از او به نامهاي فخرالدين و فخرالاسلام ياد ميشود.[3]اساتيد ایشان عبارتند از؛ علامه حلّي پدر ایشان، که فخرالمحققين، بيشتر دروس و فنون را نزد پدرش فرا گرفت و[4]رضيالدين، علي بن يوسف مطهر حلّي که عموی ایشان و صاحب كتاب «العدد القويّه» است و فخرالمحققين، تعدادی از دروس را نيز در محضر عمويش فرا گرفت.
آثار
علامه فخرالمحققين، تأليفات فراواني دارد كه از جمله ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد:
1- ايضاح الفوائد؛ اين كتاب، شرح «قواعد» است كه اين شخصيت بزرگوار، آن را به دستور پدرش تصنيف كرد. بنا به گفتۀ شيخ بهايي، نظير آن در فقه استدلالي، تأليف نشده است. آراي فخرالمحققين در كتاب «ايضاح الفوائد» مورد توجه فقها است؛
2- تحصيل النجاة (دربارۀ اصول دين)؛
3- شرح كتاب «نهجالمسترشدين علامه حلي» (در موضوع علم كلام)؛
و کتابهای غاية السئول، رسالۀ پرسش و پاسخ، رسالۀ فخريد، جامعالفوائد، الكافية الوافية، ثبات الفوائد في شرح اشكالات القواعد، حاشيه بر ارشاد الاذهان علامه، واجبات الصلوة الثمانيه، شرح مبادي الاصول، المسائل المظاهريه، منبع الاسرار و مناسك حج.
اجازات
يكي از كارهاي مهم فخرالمحققين در عرصۀ فرهنگي، صدور اجازات متعدد به بزرگان علم و دانش بود. در ايام گذشته و در ميان علما، رسم بر اين بود كه دانشوران و پژوهشگران، هنگامي كه خود را داراي رتبهاي در علم و دانش ميديدند، به يكي از اساتيد و بزرگان عصر خويش رجوع و دانش خود را عرضه ميكردند. سپس آن استاد، هنگامي كه از معلومات و استعداد و تقواي او مطمئن ميشد، براي وي اجازهاي صادر ميكرد كه در بخشي از آنها، علاوه بر اينكه به سطح معلومات و مراتب تقواي اجازه گيرنده، اشاره ميشد، به او اجازه ميدادند كتابهاي استاد اجازه دهنده و كتابها و روايات سلسلۀ اساتيد او را نيز نقل كند. اين اجازات، علاوه بر اينكه نوعي تشوي و مدرك علمي و ارزيابي معلومات وي محسوب ميشد، به عظمت شخصيت اجازه دهنده هم دلالت ميكرد. گاهي ميشد كه آنان براي همديگر، اجازات متقابل صادر ميكردند؛ چنانكه شيخ حر عاملي و علامه مجلسي از همديگر اجازهنامه دريافت كردند.[5] بر اين اساس، فخرالمحققين، يكي از اساتيد و شيخ اجازه محسوب ميشد كه دانشمندان برجسته به او رجوع كرده و اجازۀ نقل روايت و كتاب، دريافت كردهاند.
از اجازهاي كه ايشان به شمسالدين بن محمد وابوالفتوح احمد آوي در سال 705 داده است معلوم ميشود، وي در سال 23 سالگي شايسته مقام صدور اجازه دريافت كرده است.
شاگردان
فخرالمحققين، علامه بر تأليف كتاب و تكميل تأليفات پدر بزرگوارش، در پرورش شاگردان نيز موفق بود برخي از آنان عبارتند از:
1. محمدبن مكي عاملي جزيني، معروف به شهيد اول
2. شيخ جمال الدين، احمد بن متوج بحراني (نويسندۀ آيات الاحكام، (موسوم به منهاج الهداية).
3. سيد حيدر آملي (نويسندۀ كتابهاي كشكول و منبع الاسرار).
4. سيد تاج الدين ابن معيد حسيني (كه شهيد اول از او به عنوان اعجوبۀ زمان ياد كرده است).
5. فاضل مقداد بن عبدالله سيوري (نويسندۀ كتابهاي كنزالعرفان، شرح باب حادي عشر، اللوامع الالهيه).
فخرالمحققين از منظر بزرگان
1. شهيد اول: وي كه سرآمد شاگردان فخرالمحققين است، از فخرالمحققين چنين ياد ميكند:
«بزرگمرد و پيشواي اماميه، طلايهدار دانشمندان شيعه، برگزيدۀ انسانهاي كامل و هوشمند، خاتم مجتهدين و افتخار ملت و دين، ابوطالب محمد فرزند شيخ جمال الدين بن مطهر حلي كه خداوند، عمر گرانبهاي او را دراز گرداند و از پيشامدهاي سوء زمانه نگه دارد».[6]
2. شيخ حر عاملي، نويسندۀ وسائل الشيعه دربارۀ فخرالمحققين مينويسد:
«او عالمي برجسته، فقيهي محقق و بزرگمردي مورد اطمينان بود». وي در ادامه، از قول يكي از دانشمندان آورده است: «فخرالمحققين از چهرههاي درخشان و مورد اطمينان طايفۀ اماميه است. او مجتهدي جليلالقدر، والامقام و بزرگ مرتبه ميباشد».[7]
3- متفكر شهيد، قاضي نورالله شوشتري، نويسندۀ كتاب احقاق الحق ميگويد:
«شيخ فخرالدين محمدبن شيخ جمال الدين بن مطهر حلي، افتخار آل مطهر و خال جمال پدر دانشور بود. در علوم عقلي و نقلي محققي زبردست و در عُلُوِّ فهم و فطرت، مرقّقي بينظير بود.»[8]
4- حافظ ابرو، دانشمند شافعي مذهب و نويسندۀ كتاب مجمع التواريخ ميگويد:
«او هنگامي كه با پدر خود، خدمت سلطان محمد خدابنده به مركز حكومت وي در سلطانيۀ قزوين آمد، دانشمندي جوان، عاليمقام، با استعداد، نيكو اخلاق و پسنديده خصال بود.»[9]
5- علامه حلي، پدر بزرگوارش فخرالمحققين؛
علامه حلي در هر فرصتي از پسرش تجليل ميكرد؛ زيرا وي از نظر ادب و اخلاق نيز شخصيتي ممتاز و سرآمد جوانان روزگار به شمار ميرفت.[10]وی در كتاب قواعد در ستايش فخرالمحققين ميگويد:
«اين كتاب را به خواهش محبوبترين خلق در پيش من و عزيزترين آنان، يعني پسر عزيزم محمد مينويسم. من، خالصترين دعاي خود را براي خوشبختي و سعادت او اختصاص خواهم داد. او هميشه، يار و ياور و مطيع من بوده است».
در جاي ديگر ميگويد:
«خداوند به او عمر طولاني همراه با سعادت و خوشبختي عنايت كند و از حوادث تلخ، او را نگه داشته و مرا فداي او گرداند».[11]
بر اثر دعاي پدر، فخرالمحققين حدود 89 سال عمر موفق و با بركت، همراه با خدمات مهم علمي و فرهنگي در طول تاريخ داشت.
وفات
سرانجام فخرالمحققين بعد از سالها زندگي با بركت و تلاش و كوشش در راه ترويج معارف اهل بيت در سال 771 ق نداي حق را لبيك گفت و به سراي باقي شتافت. پيكر پاك آن عالم فرزانه و دانشمند گرانمايه از شهر حلّه به نجف، منتقل شد و در كنار قبر علامه حلي به خاك سپرده شد. قبر مطهر او در كنار بارگاه اميرمؤمنان، سالهاي متمادي، محل تجمع عاشقان علم و معرفت و محل رفت و آمد دانشمندان و فقيهان بوده است.