كلمات كليدي : خاتميت، ختم نبوت، خاتم النبيين، تبيين خاتميت
نویسنده : مهدي منزه
معنای لغوی واژه ختم بصورت «پایان یک چیز»[1] و «اثر برآمده از چیزی که به پایان دلالت بکند»[2] آمده است که به تبع آن، خاتم نیز به دو صورت تفسیر می شود؛ نخست «آنچه را که پایانبخش چیزی است»[3] که طبق این تفسیر مراد از خاتم النّبیین یعنی «پایانبخش انبیاء» میباشد و تفسیر بعدی به معنی «چیزی که به منزله نشانه پایان یافتن شیء یا مُهر پایان چیزی است» میباشد.
علاوه بر اینکه در قرآن کریم معنای «ختم نبوت» برای واژه «ختم»، صراحتا بیان شده است،[4] همچنین واژه فوق دارای استعمالات قرآنی دیگری نیز میباشد: «مهر نهادن بر دل کافران»،[5] تهدید پیامبر بر «مهر نهادن بر دل او در صورت تخلّف از حق»،[6] «مهر نهادن بر قلب و گوش هواپرستان و گمراهان»[7] «مهر سکوت نهادن بر زبان برای جلوگیری از سخن گفتن شخص و شهادت گرفتن از دست و پاهای او در قیامت».[8]
بدین ترتیب، معنای ختم، «پایان یافتن» میباشد که در مقابل شروع و آغاز است.[9] البته تلفظ خاتِم (به کسر تاء) نیز به معنای «پایاندهنده» بوده و خاتَم (به فتح تاء) در اصطلاح به معنای کسی است که سلسله نبوت انبیاء با او به پایان می رسد و شریعت او تا قیامت برقرار و باقی است.[10] این همان معنایی است که در آیه 40 سوره احزاب[11] ذکر شده است، بنابراین خاتمیت در اصطلاح یعنی رسالت، نبوت و شریعت پایانی نه پایان رسالت و نبوت و شریعت.
بحث ختم نبوت، با مباحث مهمی همچون؛ نیاز فطری بشر به دین،[12] خصوصیات پیامبر اکرم (ص)[13]، کمال و خلود اسلام و قرآن[14] ضرورت ارسال رسولان الهی از طرف خدا برای هدایت عموم بشریت [15] و... مرتبط است.
پیشینه خاتمیت
بنابر تصریح نصوص روایات معصومین(ع) از جمله پیامبراسلام (ص)[16] و امیرالمؤمنین (ع)[17]، یکی از نخستین منابعی که خاتم الانبیاء بودن پیامبر اسلام(ص) را به عنوان اصلی از محکمات اعتقادی اسلام بیان کرده است، قرآن کریم می باشد.[18] که در این نصوص مراد از خاتمیت، خاتمیت خود آن حضرت (ع) در میان سایر انبیاء و مرسلین و خاتمیت کتاب ایشان در میان دیگر کتب آسمانی و خاتمیت شریعت ایشان در میان سایر شرایع آسمانی و الاهی می باشد.
عقل در بحث خاتمیت میدان دار نیست چرا که تشخیص عقل متفرع بر اشراف آن است و حال آنکه عقل چنین سیطره ای ندارد فلذا پس از مشخص شدن مصداق بیرونی خاتمیت توسط نقل،[19] نوبت به اثبات و تحکیم مبانی حقیقی و اصول درونی آن بوسیله عقل می رسد و عقل این را میفهمد که اگر شریعتی جامع و کامل تحقق بیرونی پیدا کند بعد از آن، هیچ شریعت دیگری نخواهد آمد به دلیل اینکه این فعل لغو بوده و از حکیم چنین عمل بیهوده ای سر نمیزند. پس درست است که به خاطر درون دینی بودن مبحث خاتمیت، نمیتوان دلیل و برهان عقلی ارائه کرد ولی راه معقول سازی آن باز است، همانطوریکه برخی از متفکران معاصر[20] معتقدند، جاودانگی و کمال نهایی اسلام، بر خاتمیت پیامبر اسلام دلالت دارد؛ فلذا احتمال بعثت پیامبر بعدی منتفی میشود؛ زیرا خاتمیّت و کمال دو امر متلازمند یعنى ممکن نیست که یک دین، خود را خاتم ادیان بداند و داعیه کمال نداشته باشد، و یا آن که داعیهی کمال نهایى داشته باشد و خود را به عنوان دین خاتم معرفى نکند.[21]
دیدگاهها درباره خاتمیت
بسیاری از اندیشمندان مسلمان در آثار عرفانی، حکمی، تفسیری و کلامیِ ... خود، انواع دیدگاهها درباره خاتمیت را تبیین کرده و به اثبات ادله و رفع شبهات وارد بر آن پرداختهاند که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود.
دیدگاه تفسیری
اکثر مفسران از عامّه و خاصّه، معنای ختم نبوت را در ذیل آیه 40 سوره احزاب مورد تبیین و تفسیر قرار دادهاند که برای رعایت اختصار، اشارهای اجمالی به نظریات این دو دسته میکنیم:
الف. خاتمیت در تفاسیر عامه
روایتی از پیامبر اکرم(ص) صادر شده است که اکثر مفسران اهل سنت برای توضیح مراد از ختم نبوت به آن استناد کردهاند:
«إنّ مَثَلی و مثل الانبیاء من قبلی کمثل رجل بنی بیتاً فأحسَنه و أجمَله، إلّا موضع لبنه من زاویه، فجعل الناس یطوفون و یعجَبون له و یقولون : هلّا وُضعت هذه اللَّبنه؟ قال : فأنا اللَّبِنه؛ و أنا خاتم النبیّین ».[22]
که پیامبر(ص) مَثَل خود را نسبت به نبوّت، مثل آخرین خشت یک ساختمان دانسته اند که با برجای خود نهادن آن، کار عمارت آن ساختمان به پایان و کمال میرسد. بدین ترتیب پیامبر اسلام(ص) آخرین فرستاده از سلسله انبیاء الاهی است.
ب. خاتمیت در تفاسیر خاصه
تقریبا همان معنایی که در روایت نبوی از تفسیر «ختم نبوت» گذشت به طرق مختلف در میان مفسران شیعه هم به چشم می خورد مثلاً حویزی در ذیل آیه 40 سوره احزاب همان معنا را بیان کرده است.[23] علامه طباطبایی درباره مراد از خاتمیت پیامبر اسلام(ص) میگوید: رسالت با ختم نبوت پایان یافته و چون قرآن پیامبر اسلام (ص) را «خاتم النبیین» خوانده، این معنا به دست میآید که ایشان خاتم رسولان نیز میباشد. زیرا نبوت، شرط مقدم بر رسالت است و با ختم نبوت، رسالت نیز پایان می پذیرد. آیه به این نکته لطیف نیز اشاه دارد که ارتباط پیامبر با مسلمانان، رسالت و نبوت است همان شأنی که به فرمان خدای تعالی برقرار شده بود.[24]
درباره دلیل ختم نبوت با پیامبر اسلام (ص)، می توان با یک بیان تحلیلی به این نکته رسید که با استناد به دو آیه از قرآن کریم یعنی «تبیاناً لکلّ شیء» [25] و «ما فرّطنا فیالکتاب من شیء»[26] دین اسلام، هر چیزی را که در هدایت و سعادت مردم نقش داشته فراهم کرده و از هیچ یک از لوازم رشد و کمال انسان برای رسیدن به آن مقصود غفلت نورزیده است. به عبارت دیگر به دلیل اینکه، دین اسلام و پیامبر اکرم (ص) دارای یرترین صفات کمالی هستند، فلذا برای هدایت، به دین دیگر و مبعوث شدن پیامبر دیگر، نیازی نیست؛ زیرا برای هدایت انسانها هرچه بوده توسط پیامبر اسلام ابلاغ شده است.[27]
دلایلی که مفسران برای ختم نبوت با پیامبر اسلام (ص) ذکر کردهاند بدین صورت است :
اولاً: با استناد به مفاد آیه شریفه «و ما أرسلناک الّا رحمه للعالمین»[28] میتوان به این نکته رسید که چون هر پیامبری سهمی از شفقت و نصیحت و هدایت را داراست؛ بنابراین برترین پیامبر، برترین درجه ممکن در نصیحت و مهربانی را بر امت خویش دارد و از آنجا که سهمی از شفقت و ارشاد باقی نمانده (چونکه بنابر «رحمه للعالمین» تمام مهربانی و هدایت توسط ایشان صورت پذیرفته است) بنابراین پیامبر دیگری مبعوث نخواهد شد فلذا ایشان خاتم رسل میباشد و با ایشان باب بعثت را مُهر کردند.[29]
ثانیاً: آنچه که با استفاده از تعبیر «نَزَّلْنا عَلَیکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیءٍ»[30] به دست میآید این است که چون پیامبر (ص) بعد از خداوند تعالی، دارای برترین مرتبه از کمال و فضیلت است به همین خاطر وحی نازل شده بر ایشان نیز کاملترین وحی و حاوی برترین حقایق و معارف است. پس کسی خبری جدیدتر از پیامهای رسول مکرّم اسلام (ص) نخواهد آورد و بعثتی پس از بعثت ایشان اتفاق نخواهد افتاد.[31]
دیدگاه کلامی
شیخ مفید (ره) متکلم نامدار شیعه، دو دلیل را برای خاتمیت پیامبر اسلام (ص) ذکر کرده است. اولاً: آیات و روایات؛ از جمله آیه 40 سوره احزاب و روایت پیش گفته نبوی (ص) [32] و ثانیاً: اینکه معتقد است عمومیت نبوت پیامبر اکرم (ص) مستلزم خاتمیت ایشان است و گرنه برای همه مردم و مخلوقات فرستاده نمی شدند.[33] گمان می رود که سخن ایشان ناظر به این حدیث نبوی (ص) است که: «ارسلت الى الناس کافه».[34]
دلیل دیگری که در آثار سایر متکلمان آورده شده این است که پیامبر اسلام(ص) برترین کتاب و شریعت و کامل ترین دین را آورد تا در هر زمان و هر مکانی به خواسته های بشریت پاسخگو باشد؛ بنابراین پس از ایشان نیاز به پیامبر دیگری نیست.
دیدگاه حکمی
تبیین دیدگاه حکمی خاتمیت پیامبر اسلام(ص) امری ممکن اما نیازمند تفصیلی خارج از حوصله این نوشتار است ولی خلاصه آن بدین صورت است که مراد از خاتمیت، همان صادر اول از واجب تعالی است که بر دو دایره قوس نزول و صعود احاطه دارد و بالاتر از آن در ممکنات متصور نیست.
موجود اول که از واجب تعالی صادر میشود، اشرف موجودات ممکن است؛ چون اگر اشرف (شریف تر) از او امکان داشت باید اول، او صادر میشد. [35] بنابراین، با تکیه بر آیه پیشگفته «وما أرسلناک الا رحمه للعالمین»،[36] پیامبر اسلام در حقیقت، واسطهی فیض وجود و رحمت الهی بر همه کائنات میباشد؛ همان شأنی که ویژگی منحصر به فرد ایشان است.
دیدگاه عرفانی
آنچه که از آثار عرفای مسلمان بر می آید این است که ختم نبوت و پایان بعثت با ارسال پیامبر اسلام (ص)، امری حتمی است. ایشان با تکیه بر برخی نصوص قرآنی و روایی و اصطلاحات خاص عرفانی، به تبیین و اثبات ادله خاتمیت پرداختهاند.[37]
بنابر نظر عرفا، تنها کسی می تواند ادعای کمال و خاتمیت دین خود را بکند و کامل ترین قوانین را برای هدایت، به بندگان ابلاغ نماید که به لقاء الله نائل گشته باشد .[38]
ایشان معتقدند که پیامبر خاتم یعنی کسی که «خَتَمَ المَراتب باَسرّها» باشد ؛ به عبارت دیگر یعنی شخصی که همه مراحل کمال را طی کرده و راه نرفته و نقطه کشف ناشدهای را از نظر وحی باقی نگذاشته باشد.[39] بنابراین آخرین حلقه نبوت، مرتفعترین قله آن بوده و با کشف آخرین دستورهای الهی جایی برای کشف جدید و پیامبر جدید باقی نمیماند.
مراتب وجودی انسان برای رسیدن به مقام ختم نبوت چنین است: تصدیق انبیاء به ایمان، پرداختن به عبادت بسیار با آن تصدیق (عابد)، روی گرداندن از لذات و شهوات (زاهد)، مشاهده ملک و ملکوت و جبروت (عارف)، برگزیدن خدا به محبت و الهام (ولیّ)، اعطاء وحی (نبوت)، اعطاء کتاب (رسالت)، ناسخ بودن کتاب (اولوالعزم)، ناسخ بودن شریعت (ختم نبوت) که البته این مقامی است اعطایی از جانب حق تعالی.[40]
کسی که به مقام ختم نبوت رسیده است بالاترین علم را در ممکنات داراست و تنها اوست که عالم بر تمام مراتب کلی و جزئی بوده و این مرتبه فقط برای کسی است که به اسم اعظم آگاه است و مرتبهی ختم نبوت از این رو به ایشان داده شده است.
از همین روست که پیامبر اسلام «مبعوث الی کافّه النّاس» میباشد و نیز دین ایشان، همهی بشریت را کفایت میکند: «و ما أرسلناک الّا کافّه للنّاس».[41]
ابن عربی در این باره میگوید: مبعوث بر کافه الناس بودن پیامبر اسلام (ص) یعنی عمومیت رسالت ایشان بر همه انسانها یعنی ویژگیای که به هیچ کس و نبی دیگر اعطا نشده است. به عبارت دیگر ختم نبوت یعنی عمومیت رسالت بر همه خلایق که آیه «نَزَّل الفُرقانَ علی عبدِهِ لِیکونَ للعالمین نذیراً»[42] به این معنا اشاره دارد.
بنابراین بدلیل اینکه برخی از عرفا، وجود پیامبر اسلام(ص) را جلوه و مظهر حق تعالی می دانند از این رو ایشان را برترین انسان در پهنه هستی و دین و آیین ایشان را برترین دین میداند.[43]
جمع بندی
با دقت در تبیینهای مختلفی که از «خاتمیت» ارائه شده است این نکته به دست میآید که در همه آن دیدگاه ها، برای اثبات اصل خاتمیت، به ادله نقلی تمسک شده است و «عقل» در اثبات اصل مسأله میدان دار نیست بلکه بعد از تشخیص مصداق بیرونی توسط نقل، عقل وارد عمل شده و به تحکیم مبانی درونی و معقول سازی آن میپردازد.