عنوان:عبرت
نویسنده : عبد الرزاق گیلانى
زبان نامه اخلاقی:فارسی
قال الصّادق علیه السّلام: اعتبر بما مضى من الدّنیا، هل بقی على احد، او هلاحد فیها باق، من الشّریف و الوضیع، و الغنىّ و الفقیر، و الولىّ و العدوّ، فکذلک ما لم یأت منها بما مضى اشبه من الماء بالماء.
حضرت امام صادق علیه السّلام مىفرماید که: نظر کن به چشم عبرت، به آن چه گذشته است از دنیا و نعمتهاى دنیا و تنعّمهاى دنیا. آیا مىیابى آنها را که از براى کسى باقیمانده باشد و فنا و زوال به او راه نیافته باشد. و هیچکس مىبینى و دیدهاى از بزرگ و کوچک و غنىّ و فقیر و دوست و دشمن و پادشاه و گدا و وضیع و شریف، که از جام: کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ، شربت موت، نچشیده باشد؟ پس این چنین قیاس کن زمان آینده را نیز به زمان گذشته، و چنانکه آب به آب شبیه است، آینده را که به گذشته مانند و شبیه دان. و خوشا حال کسى در هر زمان که هست، قدر او را بداند و عمر عزیز را در او، به «لا یعنى»، صرف نکند و فوت و موت را «نصب العین» خود کند.
قال رسول الله صلّى الله علیه و آله: کفى بالموت واعظا، و بالعقل دلیلا، و بالتّقوى زادا، و بالعبادة شغلا، و باللّه مونسا، و بالقران بیانا.
چنانکه حضرت رسالت پناه صلّى الله علیه و آله فرموده است که: بس و کافى است موت، از براى وعظ و پند اهل بصیرت را. و بس است عقل، از براى دلالت و راهنمائى. و بس است تقوى، از براى توشه قیامت و بس است عبادت، از براى مشغولى و بس است جناب احدیّت، از براى انیس و مصاحب بودن و بس است قرآن و کتاب خداى، از براى بیان کردن هر مدّعا و رسیدن به هر مطلب، و وجه هر کدام ظاهر است و احتیاج به بیان ندارد.
و قال رسول الله صلّى الله علیه و آله: لم یبق من الدّنیا الاّ بلاء و فتنة، و ما نجا من نجا الاّ بصدق الالتجاء.
حضرت صاحب شریعت و مقنّن طریقت و ملّت، جلّ قدره، مىفرماید که:[1]
باقى نمىماند از دنیا و حاصل نمىشود از او، مگر بلا و فتنه، که خواهشهاى نفسانى و اغواهاى شیطانى باشد. و نجات نیافتند از بلا و فتنه دنیا، آنان که نجات یافتند، مگر به صدق التجا. یعنى: هیچکس از دنیا و بلاى دنیا، خلاصى نیافت مگر کسى که از شرّ و فریب شیطان، التجا به خدا برد و توسّل به او نمود و کار خود به او گذاشت و خود را به حفظ و حمایت او کشید، تا از شرّ او خلاصى یافت. و گر نه به سعى خود، کسى از او خلاصى ندارد. و نمىتواند گفت که: من از دست او خلاصم و او را به من دستى نیست، مگر بندگان مقرّب الهى و دوستان یک رنگ او، چرا که راههاى خدعه و فریب او، بسیار است و طریق مکر و حیله او، بىشمار.
و قال نوح علیه السّلام: وجدت الدّنیا کبیت له بابان، دخلت من أحدهما و خرجت من الاخر.
از شیخ انبیا، حضرت نوح «على نبیّنا و آله و علیه السّلام» مروى است که مىگفته است که: دنیا به نزد من، از بابت خانهاى است که دو در داشته باشد، که از یکى داخل شوم و از دیگرى بیرون روم. و هر گاه حضرت نوح با وجود طول عمر، که دو هزار و کسرى گفتهاند، علاقه او به دنیا چنین باشد، واى به حال دیگران که با وجود عمر قلیل، به مرتبهاى دلبستگى به دنیا دارند که گویا، در خروج از براى ایشان نیست و از در دیگر هرگز بیرون نخواهند رفت. خداوند تعالى، نور بصیرت ما را زیاد کند و بیدارى کرامت فرماید.
هذا حال نبىّ الله، فکیف حال من اطمانّ فیها، و رکن إلیها، و ضیّع عمره فی عمارتها، و مزّق دینه فی طلبها.
یعنى: هر گاه پیغمبر خدا، با وجود مناعت شأن و علوّ مکان، حالش چنین باشد، پس چون باشد حال کسانى که اطمینان خاطر به دنیا داشته باشند و ضایع کرده باشند عمر خود را در عمارت دنیا، و نابود کرده باشند آخرت خود را در طلب دنیا.[2]
و الفکرة مرآة الحسنات، و کفّارة السّیّئات، و ضیاء للقلب، و فسحة للخلق، و إصابة فی اصلاح المعاد، و اطّلاع على العواقب، و استزادة فی العلم.
مىفرماید که: نظر کردن به عبرت، به دنیا و خلایق دنیا و احوال ایشان، و فکر کردن در عاقبت، آیینهاى است که به وسیله او نمودار مىشود حسنات و خوبیها و ترک کرده مىشود دنیا و خواهشهاى نفسانى. و نیز فکر در عاقبت، باعث کفّاره گناهان است، و جلا دهنده دلهاى قاسیان است، و سبب وسعت خلق بد خلقان است. چرا که هر گاه بىاعتبارى دنیا و سرعت زوال او، به کسى ظاهر شد، هرگز با کسى درشتى و کج خلقى نمىکند. و نیز سبب اصلاح معاد است، چرا که، هر که اکثر اوقات فکرش، فکر آخرت باشد و مراتب عذاب و عقاب، مرکوز خاطرش باشد، معلوم است که کارى که خلاف رضاى الهى باشد، نخواهد کرد. و هر که چنین است، البتّه معادش و آخرتش، مقرون به صلاح و سداد خواهد بود و اختلالى به او راه نخواهد یافت. و نیز اندیشه آخرت، موجب صفاى نفس است و صفاى نفس از تیرگى، باعث حاصل شدن علوم و إدراکات است. و از جمله علوم و إدراکات، علم به احوال معاد و آخرت است و اطّلاع بر عواقب. و نیز نظر کردن در عواقب، زیاد مىکند علم به مهلکات و منجیات نفس را. و خواهد دانستن که چه چیز باعث هلاکت و خسران است و چه چیز موجب نجات و فوز به جنان. این فقره «استزادة»، مىتواند که مفسّر فقره سابقش باشد، ممکن است که ذکر عامّ بعد از خاصّ باشد.
و هی خصلة لا یعبد الله بمثلها.
و نیز مىفرماید که: فکر کردن در عاقبت، خصلتى است محمود، که هیچ عبادتى به او نمىرسد.
قال رسول الله صلّى الله علیه و آله: فکرة ساعة خیر من عبادة سنة، و لا ینال منزلة[3]
التّفکّر الاّ من خصّه الله بنور المعرفة و التّوحید.
چنانکه حضرت پیغمبر صلّى الله علیه و آله فرموده است که: فکر کردن یک ساعت در احوال دنیا و انقلابات دنیا، بهتر است از عبادت یک سال. و نمىرسد به مرتبه تفکّر، مگر کسى که مخصوص باشد به نور معرفت الهى، و اعتراف داشته باشد به توحید و یگانگى وى.[4]
منبع : شرح(ترجمه) مصباح الشریعة، عبد الرزاق گیلانى، انتشارات پیام حق، تهران، 1377 هجرى شمسى
پی نوشت:
-
[1] - ترجمه مصباح الشریعة، ص: 190
-
[2] - ترجمه مصباح الشریعة، ص: 191
-
[3] - ترجمه مصباح الشریعة، ص: 192
-
[4] ترجمه مصباح الشریعة، ص: 193