كلمات كليدي : صورت ذهني، تصديق، لا بشرط، بشرط لا، بشرط شئ، نسبت خبريه، نسبت انشائيه، مركب ناقص
نویسنده : علي اصغر نجابت
«بدان که آدمی را قوه ایست درّاکه که منقش گردد در وی صور اشیاء چنانکه در آینه[1]»
در دانش منطق، تشبیه ذهن انسان به آینه یکی از قدیمیترین مثالها در مباحث مربوط به شناخت است؛ این تشبیه نه تنها به منطقدانان در توضیح بسیاری از مفاهیم منطقی یاری رسانیده، بلکه احتمالا در تولید بعضی از این مفاهیم نیز نقش داشته است.
استفاده از این تشبیه به دلیل وجود یک وجه مشترک مهم، میان آینه و ذهن است که در اصطلاح به آن "صورت برداری" می گویند ؛ منطق دانان معتقدند ذهن آدمی مانند آینه از اشیائی که مقابلش قرار می گیرد و به آنها توجه می کند، عکس بر می دارد و تصویر به وجود آمده در ذهن، مانند تصویر آینه، تمام آنچه را در شئ مقابلش وجود دارد به خوبی نمایش می دهد.[2]
بر این اساس، صورتی که در آینه وجود دارد - و ما به آن "عکس شئ در آینه" می گوییم - بسیار شبیه تصویری است که در ذهن شکل میگیرد و منطق دانان به آن " تصور" یا "صورت ذهنی" میگویند.
تعریف تصور
از لحاظ لغوی کلمه "تصور" از ماده «صورت» گرفته شده که به معنای شکل و هئیت اشیاء می باشد؛[3] در گفتگو های رایج نیز اصطلاح تصور، برای مفاهیمی همچون " نقش بستن" و" صورت پذیرفتن" به کار برده می شود؛ اما در دانش منطق، از لغت "تصور" برای تعریف سه مفهوم متفاوت استفاده میشود:
1- اولین مفهومی که منطق دانان در تعریف آن از معنای تصور استفاده می کنند، "علم" است ؛ منطق دانان در تعریف علم، عبارت " الصورة الحاصله ......."[4] را به کار می برند که در آن به روشنی علم به وسیله "صورة" تعریف شده و این "صورة" همان ریشه کلمه "تصور" است.
بنابراین از دید منطقدانان علم نوعی تصور است؛ اما باید توجه داشت که هر تصوری علم نیست، بلکه تنها تصوراتی علم هستند که در آنها هیچ گونه شرطی همراه " تصور" در نظر گرفته نشده باشد.
به تعبیر دقیق تر باید گفت در تعریف علم، تصور به صورت مطلق مورد توجه قرار گرفته است، بدون توجه به شرط داشتن یا شرط نداشتن آن؛ این نوع در نظر گرفتن را در منطق " لا بشرط مقسمی[5]" می گویند.
برای توضیح این حالت می توان موقعیت شخصی را مثال زد که به مغازهای وارد می شود و برای خرید اجناس، هیچگونه توجهی به استاندارد بودن یا نبودن آنها ندارد؛ در واقع موضوع استاندارد بودن یا نبودن اجناس در ذهن او وجود نداشته و حتی به آن فکر هم نمی کند؛ در چنین حالتی منطق دانان می گویند: در نگاه این فرد خرید اجناس نسبت به استاندارد بودن یا نبودن آنها " لا بشرط مقسمی" است؛
بر طبق همین اصطلاح، تصوری که در تعریف علم به کار رفته است نیز "تصور لا بشرط مقسمی" است؛
2- دومین مفهومی که در آن معنای تصور به کار میرود مفهوم "تصدیق" است؛ اکثر منطق دانان تصدیق را به " تصور همراه با حکم[6]" تعریف کردهاند، بنابراین در تعریف تصدیق نیز از تصور استفاده میشود؛
البته تصور به کار رفته در این مفهوم نیز یک ویژگی مهم و متفاوت دارد، در اینجا تصور به شرط وجود یک شئ خاص- که همان حکم باشد- در نظر گرفته شده است؛
این حالت را نیز میتوان به موقعیت کسی تشبیه کرد که وارد مغازه میشود و برای خرید اجناس نه تنها موضوع استاندارد بودن یا نبودن اجناس در ذهنش وجود دارد، بلکه تاکید دارد که اجناس استاندارد باشند؛ به عبارت دیگر شرط خرید یک جنس در نظر این شخص استاندارد بودنش است؛ این نوع در نظر گرفتن را منطق دانان با اصطلاح "بشرط شئ" بیان میکنند؛ بنابراین تصوری که در تعریف تصدیق به کار رفته است نیز "تصور بشرط حکم" است و با تصور به کار رفته در تعریف علم تفاوت دارد؛
3- آخرین و اصلی ترین مفهوم منطقی که در آن از کلمه تصور استفاده میشود، خود اصطلاح "تصور" است؛
"تصورات" در منطق، شاخه ای از علوم هستند که در مقابل "تصدیقات" به کار می روند و بیشتر بزرگان منطق، آنها را به " ادراکات خالی از حکم"[7] تعریف کرده اند؛
اما این تعریف و تعریف های مشابه آن، باعث به وجود آمدن اختلاف هایی در میان منطق دانان شد ؛ گروهی معتقد شدند تصور در این تعریف به صورت "بشرط لا" مورد توجه است[8]، یعنی برای به وجود آمدن "تصور"، نبود یک شئ خاص- که همان حکم باشد- شرط شده است؛
این حالت نیز مانند موقعیت کسی است که برای خرید یک جنس به مغازه می رود و بر استاندارد نبودن آن جنس تاکید می کند ؛ به عبارت دیگر در نظر این شخص خرید جنس مشروط به استاندارد نبودن آن است؛ یعنی نبودن یک شئ خاص، برای خرید شرط شده است؛ منطقدانان برای چنین خرید کردنی، اصطلاح "بشرط لا" را به کار می برند؛
در مقابل گروهی که مخالف این نظریه بودند، ایرادات سنگینی را بر آن وارد ساختند و ادعا کردند:"تصور"در این تعریف به صورت "لابشرط قسمی" در نظر گرفته شده است[9]؛
"لا بشرط قسمی" حالتی است که در آن، شرطدار بودن یا نبودن یک مفهوم مورد توجه است، اما تاکید می شود که آن مفهوم، هیچ شرط خاصی ندارد؛
برای این حالت نیز می توان شرایط کسی را مثال زد که برای خرید به مغازه می رود و موضوع استاندارد بودن یا نبودن اجناس نیز در ذهنش وجود دارد و کاملا روی این موضوع فکر کرده است، اما تاکید می کند که این موضوع امر مهمی نیست و نباید آن را در خرید دخالت داد ؛ بنابراین در نظر این شخص خرید یک جنس، مشروط به هیچ شرطی نیست و به اصطلاح منطق دانان خرید در نظرش " لابشرط قسمی" است؛
بر اساس ادعای این گروه از منطق دانان، برای تعریف تصور نیز هیچ شرطی در نظر گرفته نشده و در این تعریف، تنها بیان می شود که حکم همراه تصور نیست؛ اما نه بودن حکم با آن شرط شده است و نه نبودن آن؛ این اختلاف بر سر "بشرط لا"بودن یا "لابشرط"بودن "تصور"باعث شد، عده ای از منطق دانان تعریف های جدیدی برای تصور ارائه کنند و این بحث تا آنجا ادامه یافت که اختلاف در تعریف تصور را تا کنون نیز می توان در میان منطق دانان مشاهده کرد؛ اضافه بر این، در سال های اخیر دغدغه های جدیدی نیز در تعریف تصور مورد توجه قرار گرفته و تعریف های کامل تری از تصور ارائه شده است؛
تعریف زیر، شاید یکی از جامع ترین تعریفاتی باشد که در این سالها برای اصطلاح تصور ارائه شده است: طبق یکی از تعاریف ارائه شده، تصور "پدیده ذهنی سادهای است که شأن حکایت از ماورای خود را داشته باشد[10]"؛
این تعریف اگر چه مورد قبول همه منطق دانان و فلاسفه نیست، اما به طور کلی نشان دهنده بیشتر دغدغههای متفکران گذشته و کنونی در تعریف "تصور" است. در این تعریف دو قید مهم وجود دارد که هر قید، دسته ای از پدیده های ذهنی مشابه تصور را از دایره "تصور" خارج میکند؛
اول اینکه تصور یک پدیده ساده ذهنی است، در این تعریف کلمه "ساده"به دلیل تفاوت میان تصور و تصدیق قرار داده شده است؛ این قید تاکید می کند که پدیده ذهنی "تصور"، نباید مرکب باشد، بنابراین "تصور همراه با حکم" از دائره "تصور" خارج می شود[11]؛
قید دومی که در تعریف فوق وجود دارد "شأنیت حکایت از ماورای خود"است، این قید از قید اول قابل توجه تر و بحث انگیز تر است و متفکران جدید بیشتر به این قید توجه کرده اند؛ از این قید می توان دو نکته را به خوبی متوجه شد:
اول اینکه تصور از جنس معرفت هایی است که در آنها ذهن با خارج ازخود ارتباط برقرار می کند، یعنی تصور از جنس "علوم حصولی" است ؛ بنابراین تصورات به طور کلی بیرون از محدوده "علوم حضوری" قرار میگیرند[12]؛
نکته دومی که در قید فوق وجود دارد، بر آمده از کلمه «شأن حکایت»است؛ این کلمه به ما میفهماند، تصور به خودی خود از ماورایش حکایت نمی کند، بلکه تنها امکان حکایت کردن از "عالم خارج"در تصور وجود دارد؛ به تعبیر دقیقتر، بر اساس تعریف گفته شده، تصور "فعلیت" حکایت گری از عالم خارج را ندارد، بلکه تنها شأنیت حکایتگری در او وجود دارد.
البته این موضوع یکی از اختلاف های مهم وپردامنه در مورد تصور است و نتایج مهمی را نیز با خود به همراه می آورد؛ به طور نمونه فلاسفه گذشته معتقد بودند تصور، صدق یا کذب بردار نیست؛ زیرا تصور با خود حکمی به همراه ندارد که قابل تصدیق یا تکذیب باشد.[13] در این تعریف نیز مانند نظر گذشتگان، تصور صدق یا کذب بردار نیست؛ اما اگر کسی تصور را دارای فعلیت حکایت از خارج بداند، در درون "تصور" نوعی حکم قرار داده است و این یعنی تصورات نیز به نوبه خود صحیح و غلط خواهند داشت؛
به هر صورت اختلاف بر سر این موضوعات تاکنون نیز میان بزرگانی از منطقدانان و فلاسفه وجود دارد و هریک از آنان دیدگاه خاصی در این باره اتخاذ کرده اند.[14]
انواع تصور
با توجه به اینکه تصورات شاخهای از "علم حصولی"به حساب می آیند، تمام تقسیماتی که برای علم مطرح می شود در مورد تصور نیز کارایی دارد ؛ اما درباره آن تقسیمات در مدخل های مربوطه به طور مفصل بحث خواهد شد و در این بخش تنها دسته بندی مطرح می شود که مخصوص تصور است؛ این دسته بندی بر اساس تقسیمات شئ تصور شده یا "متصور"می باشد و بیانگر این است که تصورات از چهار دسته خارج نیستند:
1- تصور مفرد: تصور مفرد به تصوراتی گفته می شود که تنها یک کلمه به آنها نسبت داده می شود؛ و می دانیم که کلمات از سه گروه اسم و فعل و حرف خارج نیستند بنابراین تصور مفرد تصوری است که یا شامل یک اسم یا یک حرف یا یک فعل باشد؛ به طور مثال تصورات: امام خمینی و نشستن و درون چیزی بودن، همگی تصورات مفرد هستند
2-تصور نسبت خبریه:تصور" نسبت خبریه" تصوری است که پس از شنیدن یک جمله خبری و پیش از آنکه جمله را تصدیق یا تکذیب کنیم، در ذهن ما به وجود می آید؛ یعنی ممکن است صدق یا کذب جمله خبری گفته شده را ندانیم اما باز هم تصور نسبت خبریه جمله در ذهن ما شکل می گیرد ؛ به طور مثال اگر به شخصی که در اتاقش خوابیده است بگوییم " برف می آید" ممکن است باور کند یا باور نکند اما به هر حال تصویر برف در حال باریدن در ذهنش به وجود می آید.
3- تصور نسبت انشائیه:این نوع تصور پس از شنیدن یک جمله "انشائی" در ذهن ما پدید می آید، به طور مثال وقتی کسی آرزو می کند و می گوید "کاش یک موتور داشتم" تصویر موتور داشتن به صورت یک آرزو در ذهنش شکل می گیرد ؛ این نوع تصور تمام نسبت های انشائی مانند امر و نهی و استفهام و... را شامل می شود.
4-تصور مرکب ناقص: این دسته از تصورات، شامل تمام نسبت هایی میشود که به خودی خود یک مفهوم کامل را نمی رسانند اما در مفاهیم مفرد نیز قرار نمیگیرند؛ مانند نسبت های مضاف و مضاف الیه و صله و موصول و .... بنابراین تصورات "در خانه ما " یا تصور "مردی که دیروز از کوچه رد شد" همگی تصورات مرکب ناقص هستند.[15]