تفاوت هاي دوست داشتني ما
نرگس عزیزی
گاهی اوقات این قدر فکر میکنیم ما و همسرمان شبیه هم هستیم که اصلاً یادمان میرود هر انسانی منحصر به فرد است. البته گاهی اوقات نیز این قدر دلمان میخواهد شبیه هم باشیم که چشمهایمان را بر واقعیت بسته و تفاوتهایی که بین ما و همسرمان وجود دارد را نادیده میگیریم. به هر صورت دلیل هر چه باشد در نظر نگرفتن تفاوتها میتواند سرآغاز مسائل و مشکلات زیادی برای ما شود.
از طرفی گاهی اوقات ما تفاوتهای بین خود و همسرمان را آن قدر بزرگ میکنیم که انگار هر کدام از ما از یک سیاره هستیم! زمانی که تفاوتها را برای خودمان بزرگ میکنیم، غالباً برای برقراری ارتباط موثر با همدیگر دچار ترس و نگرانی شده و به صورتی غیرمستقیم در این زمینه احساس ناتوانی میکنیم. اما واقعیت چیست؟ آیا تفاوتهای ما و همسرمان مانع برقراری ارتباط ما میشود و یا مسائل دیگری مانع برقراری این ارتباط است؟
مقصر کیست؟
واقعیت این است که این نه تفاوتهای بین ما که عدم آگاهی و شناخت ما در مورد این تفاوتهاست که ما را به دردسر میاندازد. زمانی که ما شناخت درستی در مورد چگونگی این تفاوت ها داشته و دیدی واقع بینانه در این مورد داشته باشیم آن وقت میبینیم که برقراری رابطهای خوب و موثر با همسرمان نه تنها دشوار نیست که شیرینی و لذتهای خاص خودش را دارد.
بندلر و گریندر دو روان شناس هستند که در رابطه با تفاوتهای بین افراد حرفهای جالبی دارند. البته بگذارید همین اول کار، این موضوع را روشن سازیم که تفاوتهایی که این دو نفر در رابطه با آن صحبت میکنند به جنسیت افراد وابستگی ندارد. این بدان معناست که این تفاوتها بین افراد یک جنس نیز دیده شده و در صورت عدم شناخت میتواند در برقراری رابطه ایجاد مساله کند.
شما چگونه فکر میکنید؟
بندلر و گریندلر معتقدند افراد به شیوههای متفاوتی فکر میکنند و همین تفاوت در فکر کردن باعث تفاوت در نحوه برقراری ارتباط در آنها نیز میشود. آنها افراد را به سه دسته تقسیم میکنند؛ افراد با شیوه دیداری، شیوه شنیداری و شیوه لامسه یا احساسی. در توصیف افراد دیداری این طور میگویند که این افراد وابستگی خاصی به تخیل بینایی خود و محرکهای بینایی محیط اطراف خود دارند. افراد شنیداری بر آنچه میشنوند متمرکز هستند و برای افراد با شیوه لامسه یا احساسی آنچه از طریق حواس بدنی شان درک میکنند، اهمیت زیادی دارد. این دو روانشناس معتقدند همه افراد از این سه شیوه استفاده میکنند اما در غالب افراد یک شیوه بر دو روش دیگر ارجح بوده و بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد.
اگر شما تا پیش از این در رابطه با این موضوع چیزهایی شنیده بودید، احتمال زیادی دارد که تا به الآن توانسته باشید نوع تفکر و ارتباطی خود و همسرتان را کشف کنید اما اگر اطلاعات چندانی در این مورد نمیدانستید، شاید با خود فکر کنید که چه طور میتوانید متوجه شوید که خودتان و یا همسرتان از شیوهای برای تفکر و برقراری ارتباط بیشتر استفاده میکنید.
راههای شناسایی
یکی از بهترین و شاید مطمئنترین راهها برای شناخت سبک تفکری و ارتباطی افراد، گوش دادن دقیق به صحبتهای آنهاست. افراد هر یک از گروههای مطرح شده غالباً به شیوهای مشابه همدیگر و متفاوت از دو گروه دیگر صحبت میکنند. دقت در کلمات و اصطلاحاتی که آنها به کار میگیرند میتواند به شما کمک کند تا آنها را شناسایی کنید.
افراد با روش دیداری غالباً از کلماتی استفاده میکنند که به نوعی به دیدن برکی گردد. به عنوان مثال آنها ممکن است از چنین عباراتی استفاده کنند: «می بینم که همه چیز خوب پیش میرود»، «دیدم که چه قدر عالی این کار را انجام دادی»، «اگر کمی بیشتر توضیح دهی، تصویر روشنتری از ماجرا را به دست میآورم» و یا «دیدی عجب لباس زیبایی پوشیده بود»
اما افراد با روش شنیداری معمولاً از جملاتی دیگر استفاده میکنند. آنها ممکن است از چنین عبارات یا اصطلاحاتی بیشتر استفاده کنند: «این جور که صدایش میآید امروز روز پرکاری است»، «صداش هنوز تو گوشمه، انگار همین دیروز بود که این حرف را زد»، «اگه به من بگی چه اتفاقی افتاده بهتر میتوانم به تو کمک کنم» و یا «شنیدی چه اتفاقی افتاده»
افراد با روش لامسه و یا احساسی اما به سبک دیگری صحبت میکنند. آنها ممکن است از چنین عبارات یا جملاتی استفاده کنند: «روی نقطه حساسی دست گذاشتی»، «احساسم به من میگوید این کار درست پیش نمیرود»، «وقتی خواستم این حرف را بزنم حس کردم که الآن ناراحت میشوی» و یا «در رابطهام با او احساس گرما و صمیمیت خاصی میکنم»اگر شما هم کمی در مورد جملاتی که خود یا همسرتان به کار میبرید، دقیق شوید احتمالاً میتوانید سبک تفکر هر کدام را پیدا کنید. البته ممکن است در ابتدا این کار برای شما دشوار باشد به ویژه اگر بخواهید از صحبتهای روزمره و روتین متوجه چنین نکتهای شوید. اما لازم نیست ناامید شوید، دقت در زمانی که میخواهید خاطرهای را تعریف کنید و یا زمانی که همسرتان دارد ماجرایی را بازگو میکند، میتواند کار را برای شما آسانتر سازد. اگر بتوانید سبک تفکری خود و همسرتان را پیدا کنید، قدم خوبی برای بهبود ارتباط خود برداشته و میتوانید اقدامات خوبی برای این کار انجام دهید.
به چه کار آید؟
آیا تا به حال شده در زمانی که با فردی صحبت میکنید، احساس نزدیکی خاصی به او کنید. ممکن است این احساس زمانی که با دوستی قدیمی صحبت میکنید به شما دست داده باشد، گاهی نیز ممکن است با فردی که به تازگی با او آشنا شدهاید چنین تجربهای داشته باشید. برای این احساس نزدیکی ممکن است دلایل گوناگونی به ذهن شما برسد اما یکی از این دلایل میتواند احساس تشابهی باشد که بین خود و آن فرد احساس میکنید. شاید همین تشابه لذتبخش هم هست که باعث میشود تصور کنیم تنها ازدواجی موفق است که در آن زن و شوهر شبیه هم باشند.
واقعیت این است که ارتباط با افرادی که به ما شباهت دارند، میتواند باعث ایجاد آرامش و لذت در ما شود. چرا که احساس میکنیم آن فرد بهتر میتواند گفتههای ما را درک کند. از طرفی زمانی که احساس میکنیم فرد مقابل ما در یک ارتباط تفاوتهای چشمگیری با ما دارد، غالباً دچار نگرانی میشویم چرا که با خود فکر میکنیم یعنی او اصلاً متوجه صحبتهای من میشود.
حالا که شما توانستهاید روش تفکری خود و همسرتان را پیدا کنید، میتوانید از این موضوع برای ایجاد احساس نزدیکی بین خودتان بهره گیرید. کافی است زمانی که همسرتان صحبت میکند به او به خوبی گوش داده و در زمان پاسخ تلاش کنید با کمک اصطلاحات سبک تفکری او پاسخ دهید. استفاده از اصطلاحات مختص سبک تفکری او باعث میشود او احساس کند که شما بهتر متوجه صحبتهای او شده و شباهتی جادویی بین شما وجود دارد. زمانی که در مقابل همسرتان نیز چنین کاری انجام دهد، شما نیز این تجربه لذت بخش را خواهید داشت. با این کار شما بدون اینکه بخواهید تفاوتهای بین خودتان را از بین ببرید، آنها را شناسایی کرده، به رسمیت شناخته و از همین تفاوتها برای نزدیکتر شدن استفاده کردهاید.