دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تفتیش عقاید The Inquisition

No image
تفتیش عقاید The Inquisition

كلمات كليدي : دادگاههاي تفتيش عقايد، مجمع دفاع از دكترين ايمان، پاپ گريگوري نهم، فليكس مانز، مايكل ستلر، جان هاس، جوردانو برانو، شكنجه

نویسنده : محمد ضياء توحيدي

کلیسای کاتولیک در طول قرنهای متمادی، زعامت و رهبری جامعه مسیحی را بر عهده داشت اما وجود برخی انحرافات و سرپیچی فرقه‌های نوپا از تعالیم کلیسای کاتولیک، یکپارچگی جامعه مسیحی و اقتدار کلیسا را به خطر انداخته بود.رهبران کلیسا برای مبارزه با این مسأله، به تفتیش عقاید مسیحیان و به دنبال آن، مجازات منحرفان پرداختند و از این طریق کوشیدند تا اقتدار کلیسای کاتولیک را حفظ نمایند.

 

عوامل شکل گیری تفتیش عقاید در کلیسای کاتولیک

در قرن یازدهم میلادی، کلیسای ارتودوکس شرقی، با جدایی از کلیسای کاتولیک روم، ضربه‌ای مهلک بر اقتدار این کلیسا وارد نمود. البته مسأله به اینجا ختم نشد و به مرور، گروهها و فرقه‌های مختلفی به انتقاد از کلیسای کاتولیک پرداختند.

تشکیل فرقه‌های متعدد، تشویش خاطر رهبران کلیسایی را به دنبال داشت.یکی از این گروهها، کاتارها در جنوب فرانسه بودند که خود را مسیحیان راستین می‌دانستند.ظهور این گروه، نگرانی عمیقی را برای دستگاه پاپی به وجود آورد چه اینکه این فرقه، توانست از محبوبیت قابل توجهی برخوردار شود و میان اقشار ستمدیده و مستضعف، پیروانی را گرد خود آورد.[1]

تأسیس فرقه‌های جدید و تشتت در میان پیروان کلیسای کاتولیک، از یک سو پادشاهان و از دیگر سو، رهبران کلیسایی را دچار واهمه نمود چه اینکه تفرقه میان کلیسا، هرج و مرج و نزاع را به دنبال می‌آورد.از همین رو، پادشاهان کشورهای مسیحی‌نشین همراه و همسو با رهبران کلیسایی به فکر چاره‌ای برای برون‌رفت از این وضعیت افتادند که نتیجه‌ی آن تشکیل دادگاههای تفتیش عقاید بود.

 

تأسیس دادگاههای تفتیش عقاید

اگرچه معمولا از پاپ گریگوری نهم به عنوان بنیان‌گذار تفتیش عقاید یاد می‌شود اما حقیقت آن است که تفتیش عقاید پیش از وی و در زمان پاپ لوکیوس سوم پا گرفته بود.وی در سال 1184میلادی، طی دستورالعملی اسقفان را موظف نمود تا در حوزه نظارتی خویش به تفتیش عقاید پرداخته و از رشد و توسعه بدعتها جلوگیری نمایند.[2]

تشکیل رسمی دادگاههای تفتیش عقاید در دوره پاپ گریگوری نهم محقق گردید.در زمان وی، ژاک اول، پادشاه آراگون[3]، در سال 1226میلادی ورود ملحدان و کفار را به قلمرو پادشاهی خویش ممنوع ساخت و به دنبال این اقدام، از پاپ گریگوری نهم درخواست نمود تا دادگاهی را تحت عنوان "دادگاه تفتیش عقاید"بر پا سازد.این پیشنهاد پادشاه، مورد موافقت پاپ قرار گرفت و از این زمان، دادگاههای تفتیش عقاید، به صورت رسمی آغاز به کار نمود.[4]

این دادگاهها گسترش قابل توجهی یافت و در مناطق مختلف مسیحی‌نشین بر پا گردید.اسپانیا، پرتغال، هلند، فرانسه و ...همگی دارای دادگاههایی معروف بوده‌اند که نامشان در صفحات تاریک قرون وسطی رقم خورده است.

 

تفتیش عقاید در کشورهای مختلف

چنانکه پیشتر گفتیم، تفتیش عقاید، صرف نظر از ایتالیا که تحت رهبری مستقیم پاپ قرار داشت، در مناطق مختلف اروپا تشکیل شده بود. در این بخش و به خاطر اختصار، تنها به دو محکمه دیگر معروف تفتیش عقاید در اروپای قرون وسطی اشاره می‌کنیم:

 

اسپانیا: اسپانیا، از جمله کشورهایی بود که تفتیش عقاید در آن دیرتر از سایر مناطق، به وقوع پیوست اما بیش از دیگر کشورها دوام آورد و قرنهای متمادی، مردم این کشور، زیر تیغ تفتیش‌گران قرار داشتند.دادگاه تفتیش عقاید اسپانیا را می‌توان در خشونت، بی‌همتا دانست.[5]

 

هلند:دستگاه تفتیش عقاید، در کشور هلند نیز، دست کمی از اسپانیا نداشت، شهرت این دادگاه در خشونت تا بدانجا بود که این محکمه را "شورای مرگ"می‌نامیدند.این دادگاه، نسبت به پروتستانها بسیار سخت‌گیر بود و از نگاه دادگاه تفتیش عقاید این کشور، تمام پروتستانها بدعتگزار به حساب می‌آمدند.

خشونت بی‌حد و حصر دادگاه تفتیش در این کشور، مثال زدنی است. آنان گاهی اقدام به سوزاندن زبان متهمان می‌کردند. هدف از این کار آن بود که در حال فریادزدن متهم نگون‌بخت، شاید از وی صدایی جالب صادر شود و بر سرگرمی و تفریح رهگذران افزوده شود.[6]

 

وظایف این دادگاهها

دادگاههای تفتیش عقاید می‌بایست هر گونه تخلف از تعالیم کلیسای کاتولیک را مورد بررسی قرار داده و متهمان را به توبه وا می‌داشتند. البته در بسیاری از موارد، توبه نیز کافی نبود و شخص گناهکار باید متحمل مجازاتهای مقرر می‌گردید. در یکی از فهرستهای منتشره که در قرن پانزدهم میلادی در اسپانیا مورد استفاده مقامات دادگاههای تفتیش بود، گناهان ذیل به عنوان مواردی که باید مرتکبان آن تحت تعقیب قرار گیرند بر شمرده شده بود:

1.          خدعه و دروغ و نسبت‌دادن صفات نادرست به خداوند و سایر اولیاء الهی

2.          سحر، جادوگری و غیبگویی در مراسم و آیینهای دینی

3.          کمک گرفتن از اجنه و شیاطین

4.          اصرار بر گناهانی که برای آنها مجازات در نظر گرفته شده بود.

5.          انکار برتری رم و سر باز زدن از اطاعت پاپ

6.          پناه دادن به بدعت‌گزاران

7.          مخالفت با نظام تفتیش عقاید

8.          کفن و دفن ملحدان و کسانی که به جرم بدعت‌گزاری از سوی دادگاهها محکوم شده‌اند

9.          خودداری کردن از ادای سوگند در دادگاهها در صورتی که از آنان خواسته شود

و ... .[7]

 

شیوه‌های مجازات

شیوه‌های مجازات در این دادگاهها، بسیار متنوع بود.نوع، میزان و شدت شکنجه‌ها در مناطق مختلف و در برهه‌های مختلف زمانی کاملا متفاوت بود.پاپ لئوی نهم، با هر گونه آزار و اذیت بدعت‌گزاران مخالف بود و در مقام مجازات، به تکفیر آنان بسنده می‌نمود[8] اما این شیوه، دوام چندانی نیاورد و از آن پس، شکنجه متهمان به عنوان اصل جدایی‌ناپذیر دادگاهها، تلقی گردید. البته در اوایل فعالیت این دادگاهها، شکنجه و آزار متهمان، تنها در صورتی مجاز شمرده می‌شد که سبب خون‌ریزی و یا جراحت دائمی نشود ولی این رویه نیز به زودی تغییر شکل داد و در سال 1256م، پاپ الکساندر چهارم، این قانون سخت‌گیرانه! را لغو نمود.[9]

به زودی دادگاههای تفتیش عقاید، در اعمال شیوه‌های اعتراف‌گیری از متهمان گوی سبقت را از یکدیگر در ربودند.

آنان ابتدا از متهم می‌خواستند که به جرم خود اعتراف کند. در صورتی که وی از اعتراف، خودداری می‌نمود دستور شکنجه وی صادر می‌گردید.مأموران تفتیش، پیش از شکنجه به وی یادآور می‌شدند که در صورت ایجاد جراحت، شکستگی اعضاء و یا حتی مرگ، تنها خود متهم، مسئول خواهد بود چه اینکه از اعتراف به گناه خویش، سر باز زده است.[10]

سپس شکنجه‌ها آغاز می‌شد.خوراندن مقدار زیادی آب از طریق قیفی که در دهان متهم قرار می‌دادند، سوزاندن پاها، کشیدن بدن به حدی که اعضاء و مفاصل پاره شود، نشاندن بر روی چهارپایه‌های فلزی داغ، کندن گوشت بدن با انبر داغ و شکستن استخوان با استفاده از گیره‌های آهنی بخشی از مجازاتهای رایج این دادگاهها بود.[11]

تصور عمومی، آن بود که اعتراف متهمان در زیر شکنجه، معتبر نخواهد بود.برای حل این مشکل، آنان ابتدا متهم را شکنجه می‌کردند و سپس به مدت سه ساعت او را به حال خویش رها می‌کردند و آنگاه از او می‌خواستند تا به گناه خود اعتراف کند.در صورتی که از اعتراف خودداری می‌کرد دوباره وی را شکنجه می‌نمودند و باز پس از گذشت سه ساعت از وی می‌خواستند تا به گناه خود اعتراف کند. مأموران از این طریق، می‌توانستند به نتیجه دلخواه خویش دست یابند و از متهمان در حالت عادی! اعتراف بگیرند.[12]

در خصوص گناهانی که مجازات مرگ، برای متهم پیش‌بینی شده بود، گناهکار را به جلاد می‌سپردند. در این موارد رسم بر آن بود که اگر متهم به گناه خویش اعتراف می‌نمود، در حق وی لطف می‌گردید.در این حالت ابتدا متهم را خفه کرده و سپس جسد بی‌جان او را می‌سوزاندند. اما در صورتی که متهم، از اعتراف به گناه خویش و ابراز پشیمانی خودداری می‌کرد، او را زنده می‌سوزاندند.[13]

در مورد دفن اجساد متهمان نیز رویکردهای متفاوتی وجود داشت.در برخی موارد، اجازه دفن بدن آنان داده نمی‌شد.در این صورت اگر کسی از اقدام به دفن جسد فرد گناهکار می‌نمود، تکفیر می‌گردید و تنها راه رهایی از بخشایش، آن بود که مرده را از قبر در آورده و بدنش را دور می‌انداخت.[14]

 

قربانیان مشهور دادگاههای تفتیش عقاید

در مورد تعداد قربانیان این دادگاهها، آمار معتبر و دقیقی در دست نیست.گفته شده است که در طول فعالیت محکمه‌های تفتیش عقاید، 340 هزار نفر متحمل انواع شکنجه‌ها گردیدند و 32 هزار نفر نیز زنده در آتش سوختند.[15]

در این مدت، افراد مشهوری از سوی این دادگاهها محکوم به مرگ گردیدند.برخی از شخصیتهای مشهور که توسط دستگاه تفتیش عقاید کشته شدند عبارتند از:

1.جان هاس.وی رهبری جنبش اصلاح دینی در چکسلواکی را بر عهده داشت.مقامات کلیسایی از وی دعوت کردند تا در شورای کنتانس (1414 - 1418م) شرکت کند اما پس از حضور وی، او را دستگیر و زنده‌زنده در آتش سوزاندند.[16]

2. ویلیام تیندل.تیندل در اقدامی شجاعانه، اقدام به ترجمه کتاب مقدس به زبان انگلیسی نمود. او به زودی دریافت که انگلستان مکان امنی برای فعالیتهای وی نیست و به همین دلیل به آلمان رفت، اما در سال 1535م توسط مقامات شهر آنتورپ دستگیر شد و یک سال بعد، در آتش سوزانده شد.[17]

3.ژان دارک:وی دختری از طبقه پایین جامعه و فرزند کشاورزی فرانسوی بود. او در قرن پانزدهم، رهبری لشکر فرانسوی را در مقابله با سپاه انگلستان بر عهده گرفت.زمانی که انگلیسی‌ها می‌خواستند شهر اورلئان را به تسخیر خویش در آورند، وی با شجاعتی به نظیر، در مقابل آنان ایستادگی نمود و موفقیت قابل توجهی نیز کسب نمود.

او ادعا نموده بود که صدای میکائیل، فرشته مقرب الهی را شنیده که از او خواسته است، رهبری فرانسویان را در مبارزه با سپاه دشمن یعنی انگلیسی‌ها بر عهده گیرد.همین ادعا سبب آن شد که انگلیسی‌ها او را جادوگر خوانده و سوگند خوردند که به هر شکل ممکن او را دستگیر و مجازات نمایند.آنان نهایتا با استفاده از رشوه توانستند ژاندارک را گرفته و به محاکمه بکشانند.به زودی، ژاندارک در دادگاه تفتیش عقاید، به جادوگری متهم گردید و در مقابل دیدگان مردم سوزانده شد.[18]

4.جوردانو برانو.او دانشمندی برجسته بود که در علم فلسفه، ریاضیات و ستاره شناسی، دارای شهرت بود.او در آثار خود، موضوع حرکت زمین به دور خورشید را مطرح نمود و به همین دلیل دستگیر گردید.دادگاه از وی خواست تا این نظریه را که با تعالیم کتاب مقدس ناسازگار تلقی می‌شد، باز پس گیرد اما "برانو"امتناع ورزید.دادگاه تفتیش عقاید نیز او را به خاطر بدعت‌گزاری محکوم و به آتش سوزاند.[19]

5. فلیکس مانز. وی که از سران باپتیستها بود در سال 1527م دستگیر شد و در آب خفه گردید.[20]

6.مایکل ستلر.او نیز که از رهبران باپتیستها به شمار می‌آمد، در همان سال دستگیر و محکوم به اعدام گردید.دادگاه او را به سخت‌ترین شکل شکنجه نمود. حکمی که دادگاه تفتیش عقاید در مورد وی صادر نمود، چنین بود:

«مایکل ستلر به جلاد سپرده شود تا او را به محل اعدام ببرد و زبانش را ببرد، آنگاه او را به گاری ببندد و با انبر تفتیده دو بار بخش‌هایی از بدنش را بکند ، پس از اینکه او به بیرون از دروازه برده شد پنج بار دیگر به همین شیوه بدنش دریده شود».پس از انجام این شکنجه‌ها، جسد نیمه‌جان ستلر را به عنوان یک بدعتکار، سوزاندند.[21]

صرف نظر از این شخصیتها، که همگی طعم مرگ را چشیدند، تاریخ، محاکمه‌های فراوان دیگری را نیز ثبت نموده است.

در این بخش و به جهت اختصار تنها به یک مورد بسنده می‌کنیم:

*گالیله:گالیله، دانشمند بزرگ قرن هفدهم میلادی، به تبعیت از نگاه کوپرنیکی، اظهار داشت که نظریه زمین‌محوری صحیح نیست و این زمین است که به دور خورشید می‌گردد.این دیدگاه گالیله که مخالف با تعالیم کتاب مقدس دانسته می‌شد، خشم مقامات کلیسا را بر انگیخت.دادگاه تفتیش عقاید او را مجبور نمود تا برای نجات از مجازات، نظریه خود را پس بگیرد.گالیله نیز که برای رهایی خویش، راه دیگری را نمی‌دید مجبور گردید، نظریه خویش را پس گرفته و همسو با تعالیم کلیسایی، اعلام دارد: این خورشید است که به دور زمین می‌گردد.[22]

 

پشتوانه الهیاتی مجازاتها

از نگاه موافقان تفتیش عقاید، این رویکرد کلیسا یک وظیفه الهی بود که بر دوش رهبران مسیحی نهاده شده بود.کشتن گناهکاران، به قطع عضو فاسدی از بدن تشبیه می‌گردید که باید آن را بی‌هیچ تردیدی به دور انداخت تا بدین وسیله بتوان، بدن انسان را از فساد و تباهی در امان نگاه داشت.بر این اساس، مخالفان تعالیم کلیسایی همانند عضوی فاسد تلقی می‌شدند که حضور آنان در جامعه، ممکن بود به حیات دینی کلیسا آسیب وارد کند.

یک اصلاح طلب کالونیست که خود از طرفداران اعمال فشار و اجبار در پذیرش اصول ایمانی بود اظهار می داشت:«آزادی مذهبی، اهریمنی‌ترین عقیده است، زیرا به این معناست که باید اجازه داد هر کس به گونه‌ای که می‌خواهد به جهنم برود!».[23]

 

افول قدرت کلیسا و برچیده شدن دادگاهها

با افول قدرت کلیسای کاتولیک، به مرور زمان، این دادگاهها برچیده شد و شاید بتوان آخرین کشتارهای این محکمه‌ها را به قرن 18 میلادی باز گرداند[24]چه اینکه پس از این تاریخ، دیگر کلیساها قدرت پیشین را نداشتند و استفاده ابزاری کلیساها از شکنجه متوقف گردید.

 

دادگاه تفتیش عقاید در عصر حاضر

گرچه با کاهش قدرت کلیسای کاتولیک، دادگاههای تفتیش عقاید نیز در اکثر کشورهای دنیا برچیده شد اما کلیسای کاتولیک، همچنان این دادگاه را بر پا داشته است.

این دادگاه که نام آن یادآور فجایع قرون وسطی بود در چند برهه تغییر نام داده است و نام کنونی آن "مجمع دفاع از دکترین ایمان" است.عنوان جدید، در سال 1965م، توسط پاپ پل ششم انتخاب گردید.

"مجمع دفاع از دکترین ایمان"امروزه از تنها حربه باقی‌مانده یعنی تکفیر، همچنان استفاده می‌کند.بر اساس قوانین مصوب، این دادگاه، در مواردی چند، می‌تواند حکم به تکفیر افراد خاطی نماید. برخی از گناهانی که موجب تکفیر از سوی این دادگاه می‌شود عبارتند از:

1.          احضار یک اسقف (و به خصوص اسقف خود) به دادگاه غیر روحانی

2.          پرخاش نسبت به اسقف اعظم و یا اسقف

3.          هرگونه مانع شدن در اعمال قدرت یا داوری مجامع کلیسایی

ریاست این مجمع، تا مدتها بر عهده شخص پاپ بود اما امروزه، معمولا ریاست این مجمع بر عهده یکی از کاردینالهای برجسته واتیکان نهاده می‌شود.[25]

مقاله

نویسنده محمد ضياء توحيدي
جایگاه در درختواره ادیان ابراهیمی - مسیحیت

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

معجزات عیسی

مریم مقدس  Saint Mary

مریم مقدس Saint Mary

No image

کتاب مقدس Bible

Powered by TayaCMS