دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تقوا، زیربنای تربیت

هدایت قافله بشریت بر پایه «تعلیم» و «تربیت» انبیای الهی صورت پذیرفت تا تعالی معنوی و مادی انسان با محوریت مکاتب الهی سامان پذیرد.
تقوا، زیربنای تربیت
تقوا، زیربنای تربیت
بیانات: حضرت آیت الله جوادی آملی (مدظلّه العالی)

هدایت قافله بشریت بر پایه «تعلیم» و «تربیت» انبیای الهی صورت پذیرفت تا تعالی معنوی و مادی انسان با محوریت مکاتب الهی سامان پذیرد. لذا تربیت جامعه بشری بر اساس معارف نورانی الهی، ره آورد متکامل مکتب اسلام خواهد بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، این باور وحیانی امام راحل(ره) و یاران ممتاز ایشان همچون شهیدان رجائی و باهنر را بر آن داشت تا در راستای انقلاب فرهنگی به تاسیس نهاد مقدّس «امور تربیتی» در مراکز آموزشی اهتمام ورزیده شود.

در روز هشتم اسفند که مزین به عنوان «امور تربیتی و تربیت اسلامی» است، به مرور تحلیل معرفت شناسانه و کاوش عالمانه حکیم متاله «حضرت آیت الله جوادی آملی ( مدظلّه العالی)» در بررسی تربیت صحیح بر پایه همت‌های والای معنوی می‌پردازیم. باهم آن را از نظر می‌گذرانیم. دین، ما را به همت والا تشویق می‌کند. نه تنها به ما می‌گوید خود اهل سعادت و بهشت باش، بلکه امامت بهشتی‌ها را هم به ما واگذار کرده است. به ما فرمود: شما می‌توانید رهبر بهشتی‌ها بشوید. انسان چون خلیفه خدای سبحان است، این ظرفیت را دارد.

برخی آثار علم لدنی

گاهی علم را بر اساس مبادی، مبانی، موضوع، محمول و مساله تقسیم می‌کنند؛ می‌گویند: علوم طبیعی، علوم تجربی، علوم ریاضی، فلسفی، کلامی و مانند آن؛ که همه اینها محترم است و مبادی خاص خودش را دارد. گاهی علوم را به لحاظ معلّم تقسیم می‌کنند که انسان این علم را پیش کی بخواند. تقسیم علم به لحاظ معلّم همان است که می‌گویند: فلان علم، علم لدنی است. (لدن) یعنی نزد؛ اگر کسی یک دانشی را نزد خدا فرا گرفت، علم او لدنی است.

قهرا آن مطالب را با علم حضوری یاد می‌گیرد، نه علم حصولی؛ از راه موضوع و محمول و تصوّر و تصدیق نیست؛ اینها صور ذهنی است. خود معلوم را می‌بیند و علم او چون علم شهودی است، صورت معلوم پیش او حاضر نمی‌شود که بشود موضوع و محمول و نسبت و تصوّر و تصدیق. بلکه خود معلوم را می‌بیند و با خود معلوم، رابطه عینی بر قرار می‌کند. اوّلین اثر علم لدنی آن است که معلوم پیش اوست؛ نه صورت ومفهومی از معلوم. آثار فراوان دیگری را هم به همراه دارد که سهو و نسیان و جهل و خطا در آن نیست؛ همیشه مصیب واقع است و همیشه هم برابر علمش عمل می‌کند و مانند آن؛ چنین علمی می‌شود «علم لدنی».

راههای کسب علم لدنی

این علم دو تا راه کسب دارد و این دو تا راه هم به نحو منفصله مان عه الخلوّ است که اجتماع را شاید. یا انسان آن مقدارکوشش بکند که خودش مهمان خدای سبحان بشود، برود کلاس درس الهی، ع ند ملیک مقتدر[1] بشود، اوج بگیرد. این همان است که می‌گویند: نماز معراج مومن است[2]. اگر کسی اهل اوج و عروج بود، این بالارفت؛ نظیر دنا فتدلّی[3] که نصیب انبیای الهی (علیهم السّلام) می‌شود، مرحله ضعیف و نازلش نصیب شاگردان آنها هم خواهد شد، چون صلاه معراج مومن است و اگر آن حال نصیب کسی نشد؛ لااقل از غرور، از تکبّر، از منیت پیاده شود، پابرهنه شود؛ انسان پیاده، انسان پابرهنه، انسان متواضع، انسان فروتن و نه فرومایه؛ چنین انسانی دل شکسته است و اگر دل شکسته شد؛ گرچه مهمان خدا نمی شود، چون عروجی ندارد؛ ولی میزبان خدا می‌شود. خدای سبحان کنار دلهای شکسته است: انا عند المنکسره قلوبهم[4]. اگر دل بشکند، انسان احساس اضطرار می‌کند و هیچ پناهگاهی ندارد؛ آنگاه می‌فهمد یک مبدا است که تمام مشکلات به دست او حل می‌شود. اینکه می‌بینید انسان وامانده امیدوار است، نشانه توحید اوست. کسی که در اقیانوس دارد غرق می‌شود، نه نجات غریقی هست، نه کسی از او خبر دارد تا او را دریابد؛ او در آن حال نا امید نیست. یعنی به جائی تکیه می‌کند که این اقیانوس قهّار را می‌تواند مهار کند و آن همان خداست. خدا انکار پذیر نیست؛ نه مجهول کسی است، نه مورد انکار کسی است.

آشنا بودن خدا برای هر انسان خدا نشناس

این حدیث نورانی را مرحوم کلینی(رض) از معصوم(ع) نقل می‌کند که خداوند معروف عند کلّ جاهل[5]، خدا پیش هر خدا نشناسی شناخته است؛ منتها آن بیچاره نمی داند به دنبال چه می‌گردد. خدا نه قابل نفی اسث، نه قابل انکار است، نه قابل شک است؛ چون حقیقت،اشکال پذیر نیست. اگر کسی دلش شکست و پیاده شد و مغرور نبود؛ نه غرور جوانی، نه غرور مال، نه غرور جمال، نه غرور جاه و جلال؛ چیزی او را نگرفت که او را فرومایه کند، بلکه او فروتن شد؛ یقینا مهماندار خدای سبحان است: انا عند المنکسره قلوبهم. در آن حال هر چه یاد گرفت، آن یاد گرفتنش علم لدنی است؛ یعنی این مطلب را نزد خدای سبحان یاد گرفت.

یک وقت است می‌گویند علم طبیعی، علم تجربی، علم فلسفی، علم کلامی، علم عرفانی و مانند آن. که اینها تقسیم علوم روی مبادی و مبانی و مسائل است که اشاره شد. امّا وقتی گفتند علم لدنی، یعنی هر کدام از این رشته‌ها را انسان از لدن، از نزد خدا یاد بگیرد؛ دیگر می‌شود علم لدنی، این راه برای آدم هست و لو انسان یک مساله را هم یاد بگیرد، این یک مساله، حافظ اوست و ارزش این را دارد که انسان مدّتها تلاش کند که یا مهمان خدای سبحان بشود، یا مهماندار.

تقوا،حرکت در بیابان پر تیغ

آنچه در طلیعه این سخن به عرضتان رسید که قرآن به ما پر و بال می‌دهد، به ما همّت بلند می‌دهد، همین است. اگر در تعبیرات دینی آمده است که نماز معراج مومن است، در قرآن کریم به ما دستور دادند که: ازخدای سبحان بخواهید که شما را رهبر مردان و زنان پرهیزگار کند. متّقی بودن که خیلی سخت است، اوائل راه است، نه اواخر راه ! تقوا کار آسانی نیست.

تقوا را گفتند مثل آن است که انسان در بیابان پر تیغ طوری راه برود که تیغی به پایش نرسد. این همه مفاسدی که در جامعه هست، اگر انسان چشمش را پاک کند، گوشش را پاک کند، دست و پایش را پاک کند، راه کسی را نبندد، بیراهه نرود. بالاخره این چند سال را تحمّل بکند، تا ابد راحت خواهدبود. یک مسافری که ابد را در پیش دارد، تحمّل چند سال خیلی سخت نیست. البته این سختی مال اوائل امر است که دوران آزمایشی اوست. وقتی یک چیزی را اندوخته کرد، دیگر نه به شرق آویخته می‌شود، نه به غرب آمیخته. این اندوختگی،او را از هر گرایشی نجات می‌دهد.

درخواست امامت بر متّقیان توسط بندگان صالح خدا

به ما فرمودند متّقی باشید، بعد کم کم از خدای سبحان بخواهید: و اجعلنا للمتّقین اماماً [6]. خدایا ! آن توفیق را به ما بده که من طوری در جامعه زندگی کنم که پرهیزگاران به من اقتداء کنند. ببینند من چه جور کتاب می‌نویسم، آنها هم همین جور بنویسند. ببینند من چه جور یک وزارتخانه را یا یک نهاد را یا یک ارگان را اداره می‌کنم، آنها آنجور اداره کنند. من چه جور یک دانشگاه یا دانشکده را اداره می‌کنم، آنها اینجور اداره کنند. هر کسی در هر رشته‌ای؛ چه زن، چه مرد. فرمود: بخواهید از خدا: و اجعلنا للمتّقین اماماً، که ما امام متّقیان باشیم، نه امام هر گروه. اوّلاً چرا ما ماموم باشیم، چرا دنباله رو باشیم، چرا پیشرو نباشیم؛ چرا به ما اقتداء نکنند، ما به دیگری اقتداء کنیم. چرا ما الگو نباشیم و الگو بگیریم.

امام بودن هنر است

این همّت را قرآن به ما داد که شما سعی کنید طوری زندگی کنید که دیگران به شما اقتداء کنند. ماموم بودن هنر نیست، امام بودن هنر است. منظور امام جماعت نیست، چون روشن نیست که آن روز کی پیاده می‌آید و کی سواره ! بسا امیر که آنجا اسیر خواهد شد، بسا اسیر که آنجا امیر می‌آید؛ بسی پیاده که آنجا سواره خواهد شد، بسا سواره که آنجا پیاده می‌آید ! عمده آنجاست که کی آنجا امیر است، کی آنجا اسیر ! امام جماعت شدن، امام جمعه شدن؛ اینها کارهای عادی است، می‌بینید خیلی‌ها می‌شوند. امّا انسان در محل خودش، در خانواده خودش، در فامیل خودش، در روستا یا شهر یا استان یا کشور خودش طوری زندگی کند؛ در هر رشته‌ای، در هر کاری، مخصوصاً حوزویان و دانشگاهیان که دیگران به آنها اقتداء کنند. به ما گفتند: دنباله رو بودن بد است ! در مسائل سیاست و ریاست گفتند: ریاست قبول نکن، مبادا سعی کنی رئیس بشوی ! امّا در رهبری اخلاقی، رهبری علمی، رهبری تهذیب و تزکیه فرمودند: تا می‌توانی رئیس و رهبر باش: و اجعلنا للمتّقین اماماً.

ارتباط ناگسستنی تربیت فرزند با رفتار والدین

حالا اگر کسی توانست در خانواده‌اش آنجوری باشد که وقتی دختر یا پسر ببیند پدر یا مادر هر چه می‌گوید عمل می‌کند، آنجور نیست که در جامعه یک جور حرف بزند، در درون منزل جور دیگر عمل بکند! این بهترین راه برای تربیت فرزند است. وقتی ببیند که این درست می‌گوید؛ خوابیدنش، خوردنش، طرز نشستن‌اش در منزل، طرز حرف زدنش در منزل، طرز خنده کردنش در منزل، طرز شوخی کردنش در منزل خیلی عاقلانه است؛ این فرزند تربیت می‌شود.

نورانی شدن در فضای جامعه، لازمه امامت بر متّقیان

بنابراین همّتی را که به ما دادند، گفتند: تا می‌توانی امام باش، ماموم شدن هنر نیست ! امّا امام متّقیان باش: و اجعلنا للمتّقین اماماً. خدایا ! آن توفیق را بده که همه خوب‌ها ببینند من چه جورم، طبق دستور و راه من عمل بکنند. این کم کمال نیست ! در اینجا هم هر کی پیاده‌تر است، زودتر به مقصد می‌رسد؛ چون در کوی او شکسته دلی می‌خرند و بس ! هر کی آزادتر است، هر کسی وارسته تر است امیر تر است. این راه، این برنامه که ما باید طوری باشیم که دیگران به ما اقتداء بکنند. این همان است که فرمود: و جعلنا له نوراً یمشی به فی النّاس[7]، فرمود: بعضی‌ها نورانی‌اند. شما می‌بینید بعضی از این اوباش در بعضی از محلّه‌ها پرهیز می‌کنند؛ مثل اینکه از کنار امامزاده پرهیز می‌کنند، از کنار خانه یک روحانی وارسته هم پرهیز می‌کنند؛ می‌گویند: اینجا جای عیاشی و عیاری نیست ! وقتی یک روحانی وارسته را می‌بینند؛ مثل اینکه مسجد را دیدند، مثل اینکه حسینیه را دیدند، مثل اینکه یک امامزاده‌ای را دیدند؛ می‌گویند: اینجا جای عیاری نیست ! فرمود: و اجعلنا للمتّقین اماماً، این راه،شدنی است. پس ما باید اینچنین باشیم؛ پس ما ماموریم که پیشوای دیگران باشیم؛ ما، یعنی حوزویان و دانشگاهی ها. دیگران هم مامورند، امّا این رسالت به حوزوی‌ها و دانشگاهی‌ها بیشتر داده شده است.

لزوم تزکیه نفس در دوران جوانی

الآن اگر کسی خودش را ساخت، بعد وقتی مسئولیتی را پذیرفت؛ در هر نهاد و ارگان و وزارتخانه‌ای دیگر گرفتار رانت خواری و رشوه دهی و رشوه گیری و باند بازی و باند باختن، نخواهد شد. شما می‌بینید تمام این مشکلاتی که هست، در مفاسد اقتصادی هست، راههای دیگر هست؛ برای این است که اینها در دوران جوانی خودشان را نساختند، آنوقت هر روز این مشکل هست ! بگیر و ببند هم خیلی موفق بشود، 20 درصد؛ چه اینکه تا حال شما دیدید. آن 80 درصد را همین مسجد و حسینیه و فضیلت اخلاقی و حضور الهی و اینها ترمیم می‌کند؛ تازه آن 20 درصد هم به برکت همین‌ها حل می‌شود. کشور را مسجد و حسینیه اداره می‌کند، نه زندان ! آن در حد ضرورت است.

و الآن هم دوران ساختن خود است، نه بعد از اینکه انسان به پست ومقام رسید. اگر انسان باور کرد که گناه واقعاً سمّ است، آبرو ریز است و آدم را رها نمی‌کند؛ یک پیچکی است که تا آدم را زرد نکند، رها نمی‌کند ! درآن صورت وقتی به مقامی رسی، راحت می‌شود. پس ما نه تنها مامور به اینیم که آدم خوب باشیم، بلکه به ما گفتند: تو ظرفیت آن را داری که رهبر دیگران باشی ! پس چرا دنباله رو باشی؟

لزوم اصلاح نفس قبل از پیشوائی متّقیان

حالا چه کار بکنیم که متّقیان به ما اقتداء بکنند؟ آن را وجود مبارک حضرت امیر(ع) بیان کرده، فرمود: من نصب نفسه للنّاس اماماً فلیبدا بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره[8]. شما که می‌خواهید امام دیگران باشید، رهبر دیگران باشید، الگو و اسوه جامعه باشید؛ قبل از اینکه دیگران را اصلاح کنید، خودتان را اصلاح کنید، خودتان را یاد بدهید. معلوم می‌شود اگر ما چیزی را یاد گرفتیم، در آن زمینه کتاب هم نوشتیم؛ امّا باور نکردیم، عمل نکردیم، متخلّق نشدیم، عالم نیستیم؛ چون:العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء [9]، علم نافع را نداریم.

تقدّم تربیت خویش بر تعلیم دیگران فرمود: قبل از اینکه دیگران را یاد بدهی، خودت را یاد بده ! مگر انسان می‌تواند خودش را یاد بدهد؟ اگر نمی‌داند که باید از دیگری یاد بگیرد. به تعبیر جناب سنائی: از علم به عین آمد و از گوش به آغوش. آنها می‌گویند: تلاش و کوشش بکن، بگو ما از علم رهیدیم و به معلوم رسیدیم. اگر اینچنین باشد، انسان علمش را معلوم می‌کند، ذهنش را عین می‌کند، مفهوم را مصداق می‌کند و می‌شود علم مجسّد؛ این معنای تعلیم نفس است. لذا در بخش دیگری از سخنان نورانی همان حضرت این تعلیم به تادیب تعبیر شده است. فرمود: من نصب نفسه للنّاس اماماً فلیبدا بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره.  بعد نسبت به دیگران هم که بخواهد معلم دیگران باشد، فرمود: فلیکن تادیبک بسیرتک لابلسانک [10]. با زبان سخنرانی کردن، با زبانه قلم چیز نوشتن خیلی آسان است. این همه سخنرانی‌ها که هست، این همه کتاب‌هائی که هست؛ اما یک کسی بتواند تحولی در مخاطبانش ایجاد بکند؛ گفت آنکه یافت می‌نشود، آنم آرزوست. بیان نورانی حضرت این است که شما با روش و رفتارتان جامعه را اصلاح کنید، نه با حرف هایتان! آن حرف‌هایتان گوشه‌ای از مشکلات را می‌تواند حل کند. پس تا کسی خودش را تادیب نکند، سیره محققانه پیدا نکند که روشمند نیست! وقتی روشمند نبود نمی‌تواند با سیره،مردم را تربیت کند! قهراً سخنرانی هم همین آثار اندکی را دارد که می‌بینید.

برتری تربیت کننده خویش بر تربیت کننده دیگران

بعد فرمود: و معلّم نفسه و مودّبها احقّ بالجلال من معلّم النّاس و مودّبهم [11]. ما موظفیم که جامعه فرهنگیان را، معلمان را گرامی بداریم. اگر کسی معلم جامعه بود، حرمتش را نگه داریم، احترام بکنیم و مانند آن. اما اگر کسی معلم جامعه نیست، معلم خودش است، خودش را خوب ساخت؛ او را بیشتر باید گرامی بداریم. فرمود: کسی که خود را خوب ساخت، این جلالمندتر از کسی است که معلم زبانی یا قلمی دیگران است. ما اگر جامع هر دو کار شدیم، طوبی لنا و حسن مآب. هم خودمان را ساختیم، هم جامعه ای را متحوّل کردیم؛ دیگر فرشتگان به استقبال انسان می‌آیند و ملائکه تجلیل می‌کنند.

شدت لذّت مومنان به هنگام مرگ

همین که انسان مختصری از آثار مرگ در او پیدا شد، تمام محصولش را در آن وقت می‌بیند که چه گروهی به حضور او می‌آیند، چه گروهی استقبال می‌کنند، چه نشاطی او دارد ! مرحوم کلینی(رض) از امام(ع) نقل کرده است که هیچ لذّتی برای مومن بالاتر از لذّت مرگ نیست، چون هیچ فشاری ندارد. یک بیان لطیفی سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبائی داشتند، می‌فرمودند: این شهداء، مخصوصاً شهدای کربلا؛ اینها که در خونشان دست و پا می‌زنند در میدان جنگ، خیلی‌ها خیال می‌کنند اینها در حال احتضارند و رنج می‌برند! ایشان می‌فرمودند که: شهید که تیر خورده، در خونش دست و پا می‌زند؛ مثل یک انسانی است که در نیمروز سوزان در یک استخر خنک دارد شنا می‌کند؛ هیچ رنجی ندارد! از وجود مبارک امام باقر(ع) سوال کردند: شهدای کربلا این همه تیر و دشنه و شمشیر راچه جور تحمّل کردند؟ حضرت فرمود: آنها فشاری احساس نمی‌کردند! مثل اینکه شما با دو انگشت تان مقداری پوست یا گوشت یکی از انگشتها را فشار بدهید. این دو تا انگشت اگر یک مختصر گوشت انگشت دیگر را فشار بدهد، مگر چه قدر درد می‌آید؟ فرمود: آنها بیش از این احساسی نداشتند ! خانواده هایشان رنج می‌برند که آنها در شعله دارند می‌سوزند، امّا آنها مثل اینکه در استخر دارند شنا می‌کنند.

چگونگی قرار گرفتن مومنان و کافران در رحمت و عذاب

بعضی‌ها با اینکه در آب‌اند، ولی در آتش‌اند. تعبیر قرآن کریم در‌باره طوفان نوح این است که: این کفّار غرق شدند: اغرقوا فادخ لوا ناراً [12]، نه ثمّ ادخلوا. با ( فاء) تفریع تعبیر کرد، فرمود: همین که رفتند در آب، رفتند در آتش؛ نه اینکه بعد از اینکه آبها کنار رفت و تمام شد و زمین خشک شد، سوخت و سوز اینها شروع شد؛ ثمّ ادخلوا نیست ! اغرقوا فادخلوا ناراً. چون آنی که باید بسوزد، در آب هم می‌سوزد. بنابراین اصحاب اخدود اینجور نبودند. آنها سوختند، امّا مثل اینکه فی روضه من ریاض‌الجنّه دارند دست و پا می‌زنند.

گرچه آتش برای مومن ممکن است گلستان نباشد، پوست بدنش را بسوزاند؛ امّا سوخت و سوز یک مطلب است، درد و احساس مطلب دیگر است. اینها دردی احساس نمی‌کنند؛ کسی که در راه رضای خدا و حفظ نظام اسلامی تلاش و کوشش بکند، حافظ خون شهداء و ایثارگران و تلاش جانبازان باشد، این دردی احساس نمی‌کند؛ چون مهمان ذات اقدس له است. خدای سبحان آن بیان نورانی را در قرآن کریم فرمود، وجود مبارک حضرت امیر هم این بیان را که می‌تواند شرح و تفسیر آن آیه باشد، به ما آموخت. فرمود: اگر کسی خود را خوب ساخت، این شایسته تر است به اجلال و تجلیل و تکریم تا کسی که فقط برای مردم سخنرانی می‌کند. اگر کسی، هم خودش را خوب ساخت، هم بتواند جامعهای را متحوّل کند، مخصوصاً حوزویان و دانشگاهیان را؛ طوبی له و حسن مآب.

مقاله

نویسنده حضرت آیت الله جوادی آملی (مدظلّه العالی)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
رساله حقوق امام سجاد(ع)

رساله حقوق امام سجاد(ع)

اشاره: برخی محققان میراث علمی امام سجاد(ع) را به سه بخش تقسیم کرده‌اند: روایات، ادعیه (به‌ویژه در صحیفه سجادیه)و رساله حقوق.
فلسفه چیست؟

فلسفه چیست؟

فلسفه حوزه‌ای از دانش بشری است که به پرسش و پاسخ درباره مسائل بسیار کلی و جایگاه انسان در آن می‌پردازد؛ مثلاً این که آیا جهان و ترکیب و فرآیندهای آن به طور کامل مادی است؟
رابطه علم و عمل

رابطه علم و عمل

علم و دانش بشری زمانی برای جامعه و مردم سودمند و مفید است که با عمل و اجرا همراه گردد یعنی عالم به علم و دانسته‌های خود عمل کرده و آن را با اشتیاق به دیگران نیز بیاموزد.
الخیر فی ماوقع

الخیر فی ماوقع

برای خیلی‌ها این پرسش مطرح می‌شود که چرا ما هر گاه با مصیبت و گرفتاری مواجه می‌شویم، و نخستین تحلیل و توصیف ما از آن این است که در آن خیری بوده است؟
Powered by TayaCMS