قال الله تعالی :
وَمَنْ یُعَظِّمَ شعائِرَ اللّه فَإنَّها مِن تَقْوی القلوب
(سوره حج آیه 32)
ترجمه:
هرکس شعائر الهی را بزرگ دارد ، این کار نشانهی تقوای دلها(ی آنها ) است.
(برگرفته ازمبادی اخلاق در قرآن: آیت الله جوادی آملی)
توضیح:
تقوای تن و تقوای دل
برترین مرحله تقوا، تقوای دل و خضوع آن در پیشگاه ذات اقدس خداوند است که از خضوع دل در برابر اوامر و نواهی الهی شروع میشود و به آ ن جا ختم میشود که دل فقط در پیشگاه خدا خاضع باشد. وقتی به آن بارگاه امن راه یافت همه آنچه را که خدا تقدیس کرده و بزرگ داشته، مقدّس و بزرگ میشمارد. قرآن کریم میفرماید: ﴿وَمَنْ یُعَظِّمَ شعائِرَ اللّه فَإنَّها مِن تَقْوی القلوب﴾[1]؛ پرهیزکاران از نظر تعظیم شعایر سه گروهند:
گروه اوّل کسانی که در مقام عمل، متّقی هستند. اینان از جهنّم، نجات پیدا کرده به بهشت میرسند؛ امّا «تقوای دل» چیز دیگری است. گاهی انسان خود را بزرگ دانسته و محبوب میدارد و برای نجات جان خود از عذاب، دست به آلودگی دراز نمیکند. چنین شخصی گرچه اوامر الهی را انجام داده، و از نواهی پرهیز کرده امّا در حقیقت او خود را بزرگ میدارد؛ نه دستورهای الهی را. او متّقی است امّا تقوای بدنی دارد نه تقوای دل و در مرحله عمل، با تقوا و طهارت است.
گروه دوم که از گروه اوّل بالاترند، کسانی هستند که شعایر الهی را بزرگ میشمارند؛ یعنی آنچه را که خدا به آن امر کرده، چون فرمان الهی است گرامیمیدارند و به آن عمل میکنند و از آنچه خدا نهی کرده، چون نهی خداست پرهیز میکنند. این گروه نیز از دوزخ میرهند و به بهشت میرسند و تقوای آنان نیز «تقوای قلب» است؛ زیرا دستور الهی را، از آن جهت که دستور الهی است، گرامی میدارند نه از آن جهت که ضامن نجات از دوزخ و مایه وصول به بهشت است.
کسی که برای نجات از جهنّم تلاش و کوشش میکند «عبدُالنّجاة من النّار» و آن کس که برای رسیدن به بهشت کوشش میکند «عبدالفوز بالجنّة» است نه «عبداللّه»! او پس از نجات از جهنّم و ورود به بهشت، مانند مزدوری است که اجرتش را بعد از کار از کارفرما میگیرد، دیگر رابطهای با کارفرما ندارد.
انسان باید شعایر الهی را، از آن جهت که دستور خداست، بزرگ بشمارد گرچه اجرت میگیرد ولی احترام امر خدا و تکریم نهی وی مهمّ است. او مانند اجیرهای دیگر نیست بلکه بالاتر از آنهاست، ولی بالأخره امر و نهی الهی محدود است. چون بهشت جای تکلیف نیست، و وقتی تکلیف و امر و نهی نبود، سخن از تعظیم احکام تشریعی الهی مطرح نیست و در نتیجه آن تعظیم برای چنین شخصی حاصل نیست.
گروه سوم که از گروه اوّل و دوم بالاترند، کسانی هستند که اوامر و نواهی الهی را تکریم میکنند، واجبها و مستحبها را انجام میدهند، حرامها و مکروهها را ترک میکنند؛ نه برای رهیدن از جهنّم و رسیدن به بهشت و نه برای این که امر و نهی خداست، بلکه از این جهت که خدا محبوب بالاصاله و عظیم و اعلای بالذّات است، آنچه از ناحیه او و به او منسوب باشد نیز از عظمت و حرمت، برخوردار است. چنین انسانی که در رکوعش «سبحان ربّی العظیم وبحمده» و در سجودش «سبحان ربّیَ الأعلی وبحمده» میگوید در حقیقت، به «اللّه» تعظیم میکند؛ او در دنیا، برزخ و قیامت و مراحل نهایی آن، که بهشت است، بنده خداست خدا را بزرگ میدارد، از این رو دستورهای الهی را، «بالتّبع» و به عنوان «محبوب بالغیر » گرامی میشمرد تا خود را از هر خطری برهاند.
چون جان انسان، امانت الهی است و نه از آنِ خود انسان، همانگونه که انسان حق ندارد به جان دیگری آسیب برساند، مجاز نیست به جان خود صدمه وارد کند؛ زیرا هیچکس مالک جان خود نیست، چنانکه مالک مال خود هم نیست. اگر مالک مال خود میبود، میتوانست در آن، اسراف کرده آن را در راه باطل مصرف کند. او مالک وقت خود هم نیست؛ بلکه فقط امین و وکیل است و نفوذ او وابسته به محدوده وکالت اوست. ذات اقدس خداوند به هر کسی وکالت خاص داده و محدوده وکالت او نیز مشخّص است. از این رو تصرفش در جان، عمر، مال و مانند آن در محدوده جواز شرعی است. چنین انسانی همواره به خدا تعظیم کرده به اوج تقوا میرسد.
تذکّر: کسانی مانند جناب خواجه عبداللّه انصاری که «منازل السّائرین» رانوشته و یا چون مرحوم عبدالرزّاق کاشانی که آن را شرح کرده است، معمولاً برایسیر و سلوک، نوعی «بدایات» و «اوایل» قایل هستند. البته برهان عقلیبرضرورت و تحتّم این روش اقامه نشده چنانکه دیگران، منازل راه را بهگونهای دیگر ارایه کردهاند، و محور مهمّ این گونه تبویبها، یا مشاهده سالکاست که سفرنامه خود را تدوین میکند، یا «استقراء» و «استحسان». به هرتقدیر، این راه برای سالکانی باز است که در مراحل ابتدایی از تقوای تن، به تقوای دل برسند و آنگاه به اوج تقوای دل، که فقط تعظیم خداست، راه پیدا کنند.وقتی خدا پیش آنها عظیم بود، غیر خدا عظیم بالذّات نیست. حضرت علی(علیهالسّلام) در باره پرهیزکاران میفرماید: «عَظُمَ الخالقُ فی أنفسهم فصَغُرَ مادونَهُ فی أعینهم»[2]؛ غیر خدا هرچه هست در چشمان آنان، عظمتی ذاتی ندارد.
منبع :
- برگرفته از تفسیرموضوعی قرآن کریم – مبادی اخلاق در قرآن –تالیف : آیت الله جوادی آملی ج11/ صص 211-212
پی نوشت:
-
-
[2] . نهجالبلاغه، خطبه 193، بند 5.