دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

سخنرانی استاد میرباقری با عنوان همراهی ولی خدا با معرفت و محبت

سخنرانی استاد میرباقری با عنوان همراهی ولی خدا با معرفت و محبت در رابطه با موضوع دهه محرم در این قسمت قرار دارد.
No image
سخنرانی استاد میرباقری با عنوان همراهی ولی خدا با معرفت و محبت

علاقه به دنیا، موجب سقوط در فتنه ها

معرفت و محبت، سرمایۀ همراهی با ولی خدا

ذکر مصیبت

استاد میرباقری

علاقه به دنیا، موجب سقوط در فتنه ها

انسان باید خود را با حادثه عاشورا مقایسه کند و ببیند چرا دشمنان نتوانستند کنار سیدالشهدا(علیه السلام) قرار بگیرند. همۀ آن هایی که مقابل حضرت ایستادند، جزو طرف داران بنی امیه نبودند. بسیاری از آن ها به خوبی سیدالشهدا(علیه السلام) را می شناختند ولی با اینکه ایشان را می شناختند، مقابل او ایستادند.

سیدالشهدا(علیه السلام) روز عاشورا دو خطبه خواندند. در خطبۀ اول، خودشان را معرفی کردند. با اینکه همه ایشان را می شناختند. آن هایی که مقابل حضرت ایستادند، جاهل نبودند. حضرت فرمود: مگر رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) درباره من و برادرم نفرمود که،«الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ».[1] این ها بزرگ جوانان اهل بهشت اند. همۀ اهل بهشت جزو سادات اند و این دو، بزرگان اهل بهشت اند.

عده ای در عاشورا احتمال می دادند که جنگ و کشتار پیش نمی آید و کار به صلح کشیده می شود و سیدالشهدا(علیه السلام) مثل برادرشان که با معاویه صلح کردند، با یزید صلح می کنند. حضرت صبح عاشورا دو سخنرانی داشتند. در هر دو سخنرانی، مسألۀ صلح و پذیرش بیعت با یزید و ابن زیاد را رد کردند. در هر دو سخنرانی با تعابیر مختلفی فرمودند که صبح عاشورا جز کشتن و کشته شدن چیزی پیش نمی آید. «وَ اللَّهِ لَا أُعْطِيكُمْ بِيَدِي إِعْطَاءَ الذَّلِيلِ وَلَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِيدِ».[2] هم چنین فرمودند:«أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيَّ قَدْ تَرَكَنِي بَيْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ لَهُ ذَلِكَ هَيْهَاتَ مِنِّي الذِّلَّةُ أَبَى اللَّهُ ذَلِكَ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ جُدُودٌ طَهُرَتْ وَ حُجُورٌ طَابَتْ».[3] مرا مخیر بین شمشیر و ذلت کردند و ذلت از ما دور است. در عاشورا کسانی قصد کشتار نداشتند ولی جزو لشکر دشمن بودند و غارت کردند و یا اگر غارت نکردند، روی بلندی ها رفتند و صحنه های خونین قیام را تماشا کردند، گریستند و برای سیدالشهدا(علیه السلام) دعا کردند.

به راستی چه چیزی موجب می شود که انسان، با معرفت به مقام سیدالشهدا(علیه السلام)، با علم به این که او و عزیزانش کشته می شوند و اهل بیتش به اسارت می روند، در صف عمر سعد و ابن زیاد بایستد؟ عمر سعد و ابن زیاد آدم های مجهول الهویه ای نبودند. جبهۀ عاشورا کاملاً شفاف و روشن بود. پیداست آن سو باطل و این سو حق بود. چطور می شود انسانی با معرفت به حق و باطل حاضر شود، در صف باطل بایستد و تا حد خون ریزی به غارت و اسارت بیندیشد؟ به خاطر هواهای نفسانی، تمایلات انسان و تعلق خاطر به دنیاست که هیچ جنایتی بعید نیست. انسان خیال می کند اگر علاقه به دنیا در دل باشد، این علاقه موجب فتنه و معصیت نمی شود.

استادی می فرمود: ما هیچ کدام، از تفرعن فراعنۀ مصر دور نیستیم. همۀ این تفرعن و ادعای خدایی و عنانیت، به نحوی در وجودمان هست، منتها مملکت مان کوچک تر است. مملکت وجودی مان، کوچک تر و محدودتر است، و الا تفرعن در انسان هست. اگر انسان ریشۀ تفرعن را نخشکاند و به ساحل نجات نرسد، در دامن هواهای نفسانی و تعلق خاطر به دنیا، همه جور معصیت و طغیان و سرکشی می تواند بروید. انسان در فرصت هایی که دارد، باید با این هواها و تَمنیات و تعلقات درگیر شود و با آن تسویه حساب کند و الا اگر انسان در این فرصت ها نتواند با این آرزوها و تمایلات و تعلقاتش تسویه حساب کند، در فتنه های سنگین کم می آورد. آدمی که سال ها می خواهد آفتی را از خود دور کند و نتوانسته، دیگر چه امیدی دارد؟ وقتی همۀ این آفت ها سر برمی دارند، دیگر نمی تواند با همۀ آن ها روبه رو شود. انسان آرزوها و آمالی دارد. چنین انسان هایی هر روز انجام کارهای خیر را به فردا موکول می کنند.

برای انسان چیزی جز خضوع به درگاه خدا، التجاء و التماس دائمی نمی ماند. اگر خدای متعال انسان را یک لحظه به خودش واگذار کند، همۀ خطاها ممکن است از انسان در یک لحظه سر بزند. اگر خدا انسان را در فتنه های سنگین رها کند، همۀ معصیت های سنگین ممکن است رخ دهد. بنابراین، سرمایه ای برای انسان نمی ماند، جز خضوع و اظهار عجز در پیشگاه خدای متعال و کمک خواستن دائمی از خدای متعال و استغاثه دائمی به ساحت حق. انسان سرمایه ای ندارد که بتواند در فتنه ها و صحنه های سنگین سر بلند بیرون بیاید.

شخصیتی مثل حر بن یزید ریاحی، از فرماندهان سپاه دشمن بود. چشم و دل دشمن به او بود ولی در یک لحظه خود را به امام رساند و راه طولانی را طی کرد و در مقابل همۀ اسارت ها و تعلقاتش ایستاد. اول به محاسبه و سنجش رسید و خود را بین دنیا و آخرت مخیر دید. در یک لحظه از همۀ اسارت ها و تعلقات دنیایی فارغ شد و به آزادی از همۀ اسارت ها و بندها و قیودها که در طول سال ها به دست و پا و دلش زده بود، به آزادی رسید و بعد در یک لحظه، جانب خدا را گرفت و گزینۀ بندگی و خضوع در مقابل ولی خدا را انتخاب کرد. همه در این راه موفق نمی شوند. در لشکر ابن زیاد تنها چند نفر بودند که خود را به امام رساندند، با این که حق آشکار بود، بسیاری صدای العطش کودکان سیدالشهدا(علیه السلام) را شنیدند و زخم های یاران را دیدند ولی همه نتوانستند از سپاه باطل جدا شوند.

بنابراین، باید همۀ ما به فکر باشیم که با این هواها، تعلقات و فتنه های دنیا که مي تواند در صحنه های سنگین، عامل غفلت، جدایی، سرمستی و غرور انسان شود، تسویه حساب کنیم. انسان باید دائم از خدا بخواهد که ما را به خودمان واگذار نکند. انسان باید نسبت به دیگران با کمال حسن ظن برخورد کند و نسبت به خودش، دائماً بدبین و سخت گیر باشد و تمام حسن ظن و اعتماد و اتکایش به خدای متعال باشد.

معرفت و محبت، سرمایۀ همراهی با ولی خدا

نکته دیگری که قابل تأمل است، این است که چه سرمایه ای در اولیاء خدا و در اصحاب و اهل بیت سیدالشهدا(علیه السلام) بود که این سرمایه موجب شد این ها در رکاب سیدالشهدا (علیه السلام) بیایند بایستند؛ تا مرز خون دادن؟ چه سرمایه ای را انسان باید به دست بیاورد که این سرمایه موجب شود ولی خدا برای انسان حساب باز کند و دست انسان را بگیرد و در حریم خود راه دهد و از او حمایت کند و به قله های رفیع ببرد؟ چه سرمایه ای باید در انسان باشد که مورد نظر ولی خدا قرار بگیرد؟ معرفت ولی خدا، محبت ولی خدا، طاعت ولی خدا، تسلیم نسبت به ولی خدا، جزو چیزهایی است که اگر در انسان وجود داشته باشد، موجب می شود انسان مورد عنایت و حمایت و دستگیری خدا و اولیای الهی قرار بگیرد.

برادرهای یوسف(علیه السلام) به یوسف(علیه السلام) رسیدند. یوسف(علیه السلام) آن ها را شناخت و همیان شان را پر از گندم کرد و سرمایه شان را هم به آن ها برگرداند ولی خودش را به آن ها معرفی نکرد و بنیامین(علیه السلام) را با نقشه فرا خواند. یکی را طلب می کند و نگه می دارند و خودش را معرفی می کند، ولی کس دیگری را شناخته، تأمینش مي کند و خودش را به او معرفی نمی کند. این ها از ولی خدا رفاه می خواستند، گندم می خواستند، این ها طالب یوسف(علیه السلام) نیستند. این ها متاع دیگری را دنبال می کنند، ولی بنیامین(علیه السلام) این گونه نیست. سرمایه ای دارد که موجب شده یوسف صدیق(علیه السلام) شب و روز با او باشد.

قرآن نقل می کند وقتی یوسف صدیق(علیه السلام) اتهام دزدی به بنیامین(علیه السلام) زدند، با مشورت خودش این کار انجام شد. به او فرمودند اگر می خواهی بمانی، باید تهمت دزدی را به جان بخری. یکی از برادرها به حضرت یوسف(علیه السلام) عرض می کند: یکی از ما را نگه دارید، ما به پدرش قول دادیم که او را به سلامت برگردانیم. حضرت می فرماید:«مَعاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلاَّ مَنْ وَجَدْنا مَتاعَنا عِنْدَهُ إِنَّا إِذاً لَظالِمُونَ».[4] به خدا پناه می بریم که کسی را نگه داریم که متاعمان را پیش او یافته ایم.

شب عاشورا، سیدالشهدا (علیه السلام) به اصحاب و اهل بیتش فرمود: بروید که دشمن مرا می خواهد. کاری با شما ندارد. اول کسی که صحبت کرد قمر بنی هاشم(علیه السلام) بود.

زهیر به سیدالشهدا(علیه السلام) عرض کرد: یابن رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دوست داشتم خدا هزار بار مرا می کشت و دوباره زنده می کرد و دوباره جان مرا می گرفت و این هزار بار کشته شدن موجب می شد مرگ از شما و اهل بیت تان دور شود. انسانی که تحمل یک بار مرارت مرگ را ندارد، چطور می شود به وسعت و عظمتی برسد که مرگ برایش بازیچه باشد؟ این سخنی است که زهیر شب عاشورا در آن محفل گفته و مبالغه هم نیست.

امام حسین(علیه السلام) عرضه می دارد: «الهی مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الَّذِي فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ».[5] خدایا کسی که تو را نیافته، چه یافته و چه دارد! و کسی که تو را دارد، چه ندارد؟

یک موقعی است که انسان عوالم را آزمایش نکرده و از سر خامی و نپختگی این حرف ها را می زند، این جمله کوچک است. هنوز لذت های دنیا در ذائقه اش جلوه نکرده و اگر بچشد، این حرف ها را می زند. کسی هم هست که همۀ هستی را تجربه کرده و بعد از تجربۀ همۀ هستی و عوالم به خدا عرضه می دارد. انسان می تواند به مقامی برسد که اهل تجارت نباشد و به گونه ای محبت و معرفت در او شکل بگیرد که نخواهد تجارت کند، ولی خدا را بخواهد. خودش و منفعت خودش را نمی بیند ولی اگر تاجر اهل معرفت باشد، بهتر از سیدالشهدا(علیه السلام) را پیدا نمی کند. این معرفت، معرفتی است که به انسان کمک می کند.

در زیارت عاشورا عرض می کنیم:«فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِي أَكْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِيَائِكُمْ وَ رَزَقَنِي الْبَرَاءَةَ مِنْ أَعْدَائِكُمْ أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَنْ يُثَبِّتَ لِي عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ».[6] از خدایی که به من کرامت معرفت شما و اولیای شما را داد و مرا گرامی داشته و به واسطه این معرفت و رزق به من برائت داده ، از خدایی که این دو جود را به من عطا کرده، می خواهم مرا همراه شما در دنیا و آخرت قرار بدهد و ثبات قدم صادقانه ای در دنیا و آخرت نزد شما به من بدهد و همیشه در آستان شما باشم.

هیچ کرامتی بالاتر از این معرفت نیست. برکاتی که در دامن این معرفت مي روید و به بار می نشیند، قابل مقایسه با بهشت و درجات آن نیست. کدام معرفت است که موجب می شود انسان به همراهی با اولیاء خدا به ثبات قدم نزد ولی خدا برسد و بتواند خود را به سیدالشهدا(علیه السلام) برساند و در محضر سیدالشهدا(علیه السلام) باشد، ثابت قدم بایستد و از رکاب سیدالشهدا(علیه السلام) جدا نشود؟

سعید بن عبدالله پیش روی حضرت ایستاد. پیرمرد نورانی ای است که سینۀ خود را سپر و از تیرها استقبال کرد و آن ها را به جان خرید که حضرت نماز بخواند. وقتی حضرت نمازشان تمام شد، این پیرمرد به زمین افتاد. مقاومتش هم فقط برای دفاع بود. تیر اول کافی بود که انسان را از پا در بیاورد. سیزده چوبه تیر پشت سر هم بر بدن این پیرمرد نشست، ولی ایستاد. نماز که تمام شد، روی زمین افتاد. به حضرت عرض کرد: وفا کردم؟ حضرت فرمودند:«نَعَمْ أَنْتَ أَمامى فِى الْجَنَّة».[7] در بهشت هم پیش روی من هستی.

این که انسان در بهشت هم در محضر ولی خدا باشد، بسیار ارزش مند است و هیچ نعمتی بالاتر از این نیست. این چه معرفتی است که موجب می شود انسان به این ثبات قدم برسد؟ هیچ چیزی بهتر از همراهی ولی الله نیست. به راستی چه لذتی، چه نشاطی، چه نعمتی، چه سروری و چه بهجتی، بیشتر از سرور لقاء اولیای خدا می ارزد؟

در بعضی روایات نقل شده که در بهشت، انوار سیدالشهدا(علیه السلام) تجلی مي کند و متناسب با درجات افراد فرق می کند. بعضی ها هفته ای یک بار، سالی یک بار، بعضی ها چند سال یک بار، این نور را می بینند. نقل است که بهشتی ها در طول این مدت مدهوش آن یک جلوه اند و از خدای متعال می خواهند که جلوه ای از سیدالشهدا(علیه السلام) را نشان دهد.

مجلس سیدالشهدا(علیه السلام)، مجلس ملائکۀ خداست. ملائکه در این مجلس می آیند و پر و بال خود را زیر پای عزاداران سیدالشهدا(علیه السلام) پهن می کنند، مجلسی که انسان هم نفس با ملائکه است. در این مجالس انسان راحت و سبک است و سخنی از لهو و لعب ها نیست.

سعید بن عبدالله کمال انبساط و نشاطش در این است که مقابل سیدالشهدا(علیه السلام) بایستد و تیرها و نیزه ها به بدنش بخورد و مقاومت کند. در روایات نقل شده که این ها درد تیر و نیزه را نمی فهمیدند، این گونه عاشق بودند و لذت می بردند. کسی که به مقام عبودیت می رسد، فارغ از این هاست. دیگران هم بودند ولی دیگران یکی از این تیرها را نمی توانستند تحمل کنند. نه تنها تیرها بلکه فشارها و تنگناها را هم نمی توانستند تحمل کنند. بالاترین لذت ها، ابتهاج ها و سرور ها در آن مقام است ولی به آن مقام کسی راه پیدا می کند که فارغ شده باشد، والا اگر انسان را آن جا ببرند، چیزی جز عذاب و رنج برایش وجود ندارد. حالاتی بین اولیاء خدا و خداست که آن حالات برای هیچ فردی در هیچ عالمی پیدا نمی شود، نه در دنیا و نه در آخرت. ولی آن حالت و سرور و انس برای انسانی است که به آن ظرفیت ها رسیده است. کسی که به آن ظرفیت ها نرسیده، آن حضورها برای او جز رنج و ملالت نیست. معرفت و محبت، ره توشه و سرمایۀ انسان است و می تواند انسان را به همراهی و ثبات قدم در نزد ولی خدا به مقام عندکم برساند. «وَ أَنْ يُثَبِّتَ لِي عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ».[8] انسان باید در همۀ احوال، خواب، بیداری و عباداتش، عند الحسین(علیه السلام) باشد.

ذکر مصیبت

یکی از جلوه هایی که خیلی سنگین بوده، ماجرای طفل شش ماهه سیدالشهدا(علیه السلام) است. چگونه حضرت او را به میدان آورد؟ بعضی نوشتند وقتی حضرت تنها شد، به میدان آمد و مقابل دشمن استغاثه و استنصار کرد و صدای گریه از خیمه ها بلند شد و فرمود: «الا ناصر فينصرنا الا مِن ذاب يذب عن حرم رسول اللَّه (صلّی الله علیه و آله و سلّم)».[9]جوابش را ندادند و کف زدند و هلهله کردند. صدای گریه از خیمه ها بلند شد. حضرت آمد کنار خیمه ها و فرمود: عزیزان من تا من زنده ام، بلند گریه نکنید. دشمن مرا شماتت می کند.

بعضی نوشته اند دو طفل سیدالشهدا(علیه السلام) در عاشورا به شهادت رسیدند. طفلی در همان عاشورا به دنیا آمد و آن را دست حضرت دادند و حضرت خم شد که او را ببوسد. هنوز لب های حضرت آشنا نشده بود که دشمن او را هدف قرار داد.


[1]. من لايحضره الفقيه، شیخ کلینی، ج4، ص420، و من ألفاظ رسول الله ص الموجزة التي لم یسبق الیها...، ص: 376.

[2]. بحارالأنوار، مجلسی، ج44، ص191، باب 26، مكارم أخلاقه و جمل أحواله وتاریخه...، ص: 189.

[3]. همان، ج45، ص83، بقية الباب 37، سائر ما جرى عليه بعدبیعة الناس...، ص: 1.

[4]. يوسف : 79.

[5]. بحارالأنوار، مجلسی، ج95، ص226، باب 2، أعمال خصوص يوم عرفة و ليلتها...، ص: 212.

[6]. مفاتيح الجنان، ص 457، أول زيارت عاشوراء معروفه است...، ص: 457.

[7]. مع الركب الحسينى، عزت الله مولایی، ص182، عمرو بن قرظة الأنصاري(رضوان الله تعالی علیه) ...، ص: 181.

[8]. مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، ج1، ص: 45، أول زيارت عاشوراء معروفه است ...، ص: 457.

[9]. ذخيرة الدارين فيما يتعلق بمصائب الحسين، جمعی ازنویسندگان، ص: 456، سعد بن الحرث الأنصاري واخوه ابوالحتوف بن الحرث ...، ص: 456.

منبع:پژوهه تبلیغ

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

روایتی ناتمام از مکتب اصفهان ; نگاهی به سریال روشنتر از خاموشی

روایتی ناتمام از مکتب اصفهان ; نگاهی به سریال روشنتر از خاموشی

از میان کارهای تلویزیونی حسن فتحی، مجموعه روشنتر از خاموشی که به شرح زمانه و اندیشه ملاصدرا می‌پردازد، چندان اسباب شهرت این کارگردان نیست. با آن‌که زمان پخش سریال نامناسب نبود و با آمدن شبکه IFilm هم پخش آن به دفعات تکرا شد، اما این سریال همواره در قیاس با هم‌نژادان خود- یعنی شب دهم، مدار صفر درجه و البته پهلوانان نمی‌میرند- کم‌رنگ و مهجور مانده است!
منحنی فرهنگ در مسابقه خنداننده شو

منحنی فرهنگ در مسابقه خنداننده شو

خندوانه هر چند وقت یک بار دچار رکود می‎شود و در رقابت با همسایه‌اش در شبکه نسیم (دورهمی) گاهی بالا رفته و گاهی پایین می‌افتد و این خودش موضوعی مستقل برای تحلیل است. اما هدف این متن تمرکز بر قسمت خنداننده شو این برنامه بوده و تحلیل محتوای خندوانه و نقادی رفتار مجری و مبتکر آن‌را شاید در جایی دیگر دنبال کنیم.
کمپانی خنداننده ها، سهامی عام ; نگاهی دوباره به خندوانه

کمپانی خنداننده ها، سهامی عام ; نگاهی دوباره به خندوانه

خندوانه یکی از عجیب ترین پدیده‌های رسانه‌ای کشور است که در عرض سه سال حضور نسبتا مداوم خود به یکی از پر طرفدارترین برنامه‌های تاریخ تلویزیون ایران بدل شده است. تنها برنامه‌هایی مانند خبر ساعت 14 یا خبر بیست و سی را از حیث جذب مخاطب بتوان با این برنامه مقایسه کرد که البته همه می‌دانیم که این مقایسه از جنس قیاس مع الفارق است.
از سرمایه می‌‌خوریم ; نگاهی به سریال زیر پای مادر

از سرمایه می‌‌خوریم ; نگاهی به سریال زیر پای مادر

سریال زیر پای مادر از سری چندگانه‌های تلوزیون است که می‌‌کوشد مضمون خانواده را مد نظر خود قرار دهد. با مراجعه به حافظه خود به عنوان مخاطب برنامه‌های تلوزیونی می‌‌توان به سادگی دریافت که موضوع بسیاری از سریال‌ها و مجموعه‌های تلوزیونی در یکی دو دهه اخیر خانواده است.
هویت چهل تکه و بحران مدنیت؛ تفسیری بر سبک زندگی در پاورچین

هویت چهل تکه و بحران مدنیت؛ تفسیری بر سبک زندگی در پاورچین

پاورچین آغازی بر طنزهای دنباله‌دار (یا به اصطلاح جریان‌ساز) دهه هشتاد بود که تاثیر آن در نقطه چین ادامه یافت و البته در شب‌های برره به اوج رسید. طنزی پراستعاره که ذهن مخاطب را در تعمیم دادن آزاد می‌گذاشت.

پر بازدیدترین ها

سریع‌تر، کوئنتین، هیجان هیجان! | نقدی بر اثر جانگو‌‌‌ رها شده

سریع‌تر، کوئنتین، هیجان هیجان! | نقدی بر اثر جانگو‌‌‌ رها شده

«تارانتینو» قهرمان ‌‌‌نهایت بهره برداری در فیلم است. او عناصر خود را در فیلم می‌کارد و با جاه طلبی تمام آن‌ها را تا بالا‌ترین مرحله، بازسازی و اصلاح می‌کند. به همین دلیل است که در لیست فروش فیلم در دو هفته اول اکران، فیلم جانگو با فروش ۲۰ میلیون دلار در رده اول قرار می‌گیرد.
تپش‌های قلب طبیعت | مروری بر فیلم وحشی‌های حیاتِ وحش جنوب

تپش‌های قلب طبیعت | مروری بر فیلم وحشی‌های حیاتِ وحش جنوب

تا کنون کمتر بوده است که یک دختر بچه بتواند نظر بسیاری را برای کسب جایزه اسکار به خود جلب کند. اما بازی معصومانه و بی‌پیرایه «کوینزین والیس» توانسته برخی را متقاعد سازد که از او به عنوان بهترین بازیگر نقش اصلی زن یاد کنند...
منحنی فرهنگ در مسابقه خنداننده شو

منحنی فرهنگ در مسابقه خنداننده شو

خندوانه هر چند وقت یک بار دچار رکود می‎شود و در رقابت با همسایه‌اش در شبکه نسیم (دورهمی) گاهی بالا رفته و گاهی پایین می‌افتد و این خودش موضوعی مستقل برای تحلیل است. اما هدف این متن تمرکز بر قسمت خنداننده شو این برنامه بوده و تحلیل محتوای خندوانه و نقادی رفتار مجری و مبتکر آن‌را شاید در جایی دیگر دنبال کنیم.
وصل و فصل؛ مقایسه دیوار به دیوار با اجاره نشین‌ها

وصل و فصل؛ مقایسه دیوار به دیوار با اجاره نشین‌ها

مجموعه دیوار به دیوار طنزی گیرا، کنایه‌پرداز و قابل تحلیل است. پیداست که هم بازی شدن چندین بازیگر مطرح(در عین موفقیت کارگردان در بازیگردانی مجرب‌های سینما و تئاتر ایران) بر جذابیت و ظرافت کار می‌افزاید. همچنان که کنار هم نشستن اجباری چند خانواده ایرانی در یک ساختمان اعیانی از موضوعاتی است که تحلیل وجوه نمادین آن، منتقدان را به خوانش استعاری از اثر دعوت می‌نماید.
مردمان بی حق رأی؛ به بهانه پخش مجدد سریال تفنگ سرپر از شبکه آی فیلم

مردمان بی حق رأی؛ به بهانه پخش مجدد سریال تفنگ سرپر از شبکه آی فیلم

از جمله سریالهای به یاد ماندنی سیمای جمهوری اسلامی سریال تفنگ سرپر دومین اثر تلوزیونی امرالله احمدجو است. احمدجو که پیش از تفنگ سرپر، روزی روزگاری را ساخته بود اینبار به سراغ مجموعه ای چهل و دو قسمتی رفت که هم از لحاظ زمان و هم از لحاظ تعدد شخصیت و خرده داستان از کارهای قبلی اش بسیار وسیع تر بود.
Powered by TayaCMS