کلمات کلیدی: تيشه فمينيسم به ريشه خانواده
نویسنده : معصومه نعمتی
کنکاشی در پیامدهای اجتماعی و اخلاقی فمینیسم
اشاره:بررسی تاریخ پیدایش جنبش فمینیسم نشان میدهد که این دیدگاه از میان برخی جنبشهای به اصطلاح انسان دوستانه برخاسته است. این جنبش ها صرفاً بر پایه و مبانی اخلاقی استوارند و به خاطر همین گرایشات اخلاقی و دینی که داشتند بیشتر از مردان، باعث گرایش زنان به این مکاتب بوده اند و زنان عمده ترین فعالان آن بوده اند. ولی در طول زمان پایبندی این جنبش ها به اصول اخلاقی پایمال گشته در جامعه باعث گرایش بسیاری از زنان و فعالیت در آن گشت. اما امروزه فمینیست ها علاقه کمتری برای فعالیتهای انسان دوستانه نشان میدهند و معمولاً دیدگاه ها و نظریات تازه ای را که مغایر با الگوهای اخلاقی گذشته است، بیان نمودهاند.
فمینیسم افراطی در دنیای معاصر خصوصاً جوامع غربی پیامدهای اخلاقی خاصی را داشته است و پاره ای از بایستههای اخلاقی و الگوهای فرهنگی اجتماع را تغییر داده و هنجارهای تازهای را که با جو جامعه همگون نیست، جایگزین آن نموده است. عمده ترین هدف و تلاش فمینیست ها در حمایت از زنان و نقش آنها در جامعه بدون نیاز به مردان بوده است و در این امر آنچنان دچار افراط گردیدهاند و عمده فعالیتهای آنان به زن ستایی و مردستیزی تبدیل گشته است آنان در فعالیتهای خود افراط را در پیش گرفته و سعی در افزایش نقش و کارکرد زن در جامعه، افزایش استقلال مادی و اجتماعی زن نموده اند و در سخنان و شعارهای خود همواره به مردان و نقش آنان در عرصههای اجتماعی و خانوادگی حمله نموده و زندگی زن را جدا از مرد وسیله ای برای استقلال وی میشناسند. عملکرد فمینیست ها باعث تضعیف بنیان خانواده و در هم ریختگی بسیاری از زندگیهای خانوادگی در دنیای معاصر گشته است. بر اثر این تبلیغات، برخی از نهادهای خانواده مسیر از هم پاشیدگی و جدایی را در پی گرفتهاند.
با اینکه زنان غرب در فضای زن ستیز، فعالیت و جنبش خود را آغاز نمودند، ولی اکنون نیز فعالیتهای آنها به همان نقطه شروع خویش منتهی گشته است. اگر زمانی جامعه غرب را جو و فضای زن ستیز فرا گرفته بود و همین جو باعث ایجاد فعالیتهای فمینیستی شد، اکنون آنان که روزی به زن ستیزی معترض بودند، جنبش مرد ستیزی را آغاز نموده اند و شعارها و سخنان خود را به فعالیتهای مرد ستیزانه معطوف نموده اند و به جای اقدامات اصلاح گرایانه و فعالیتهای مثبت در زمینه اصلاح دیدگاه حاکم بر جامعه، نوعی اعتقاد اشتباه را جایگزین آن نمودهاند و استقلال زن را در دوری از مرد و تشکیل خانواده و عدم ازدواج میدانند، از این رو فعالیتهای آنان باعث تضعیف کانون خانواده و از هم پاشیدگی اجتماع گشته است و تاثیرات و نتایج مخربی را در عرصههای گوناگون جامعه باعث گشته است.
به طور کلی پیامدهای اخلاقی منفی فمینیسم را در چند بخش میتوان تقسیم و بررسی نمود:
الف- مرد ستیزی: یکی از فعالیتهای اصلی فمینیسم، به مرد ستیزی و مبارزه با مردان معطوف میشود. آنها یکی از عوامل اصلی تضییع حقوق زن را مردان و فعالیتهای زن ستیزی آنان میدانند که در مقابل آن به فعالیتهای مرد ستیزانه متوسل گشتهاند که میتوان افراطی ترین شکل آن را در این جمله ملاحظه کرد: «در حال حاضر زمان برای ضربه زدن به پدرسالاران فرا رسیده است.»
اگر فمینیست ها، اقدامات و فعالیتهای خود را جهت حذف نابرابری و بی عدالتیهای موجود در جوامع نسبت به زنان میدانند، با چنین شعارهایی چگونه میتوانند عدالت پایمال گشته از دیدگاه خودشان را برپا سازند و به اهداف خود برسند.
آنها که مدعی اند جهت حذف نابرابریهای موجود در جامعه قیام نموده اند، اقدامات خود را نیز در جهت ایجاد نوعی بی عدالتی آغاز کرده اند و به نوعی مرد ستیزی رسیده اند. مسئله مرد ستیزی باعث نفی حریم خانواده و تحریم ازدواج با مردان گشته است و باعث شده تا نوعی اجبار در زمینه عدم ازدواج و تشکیل خانواده از سوی فمینیستهای افراطی وجود داشته باشد و در نتیجه نهاد و بنیان خانواده در جامعه تضعیف گردد.
ب- نفی خانواده: نتیجهای که از فعالیتهای مرد ستیزانه به دست میآید، نفی خانواده و مبارزه با تشکیل آن و سنتهای مربوط به ازدواج است. فمینیسم عمدهترین عامل بدبختی و تبعیض زنان و دختران را کانون خانواده و تن دادن به ازدواج میداند. از دید آنها پایبندی به مسائل خانوادگی و تعهد زنان نسبت به ازدواج باعث نابودی حقوقشان و بدبختی آنها در طول تاریخ گشته است. بنابراین زنان برای رهایی از بدبختی ها و رفع هر گونه تبعیض و نابرابری موجود در جامعه میبایست از ازدواج و تشکیل خانواده پرهیز نمایند. آنچه باعث استقلال فکری و شخصیتی زنان و رشد اجتماعی آنها میشود، دوری از روابط خانوادگی و بنیانهای خانواده است.
این در حالی است که بنیان خانواده بر پایه مودت و الفت بین اعضای آن پایه گذاری شده است. انسان از طریق خانواده به حداکثر رشد عاطفی و عقلی در دوران زندگی خود نایل میشود و با تربیت و پرورش فکری در سایه پدر و مادر میتواند وارد اجتماع شود و با تشکیل خانواده و اقدام به ازدواج میتواند بخش دیگر زندگی اجتماعی خود را باز یابد. در واقع این نهاد خانواده است که میتواند نظم و ثبات اجتماع را حفظ کرده و الگوهای اخلاقی و هنجارهای جامعه را در افراد نهادینه سازد. نکته دیگر اینکه ترغیب زنان به ترک خانواده، نه تنها استقلال شخصیتی زنان و دختران را تضمین نکرده چه بسا آنان را در گرداب مشکلات و فسادهای موجود در جامعه بیش از پیش هلاک خواهد نمود. بدون تردید خانواده گریزی دنیای امروز یکی از عواقب تلخ فمینیسم افراط گراست که آثار و نتایج شومی را در جامعه به دنبال داشته است.
ج- تحقیر مادری: وقتی که نهاد خانواده از سوی فمینیست ها فاقد ارزش تلقی میشود، مطمئناً نقشهای سنتی پدر و مادر در خانواده و تربیت فرزندان کم ارزش به حساب میآید. فمینیست ها با طرح نظریات و دیدگاه هایی، نقش پدر و مادر را در خانواده و اجتماع زیر سئوال بردهاند. از دید آنها نقش سنتی مادر در خانواده و تربیت فرزندان از ارزش و اعتبار زن در اجتماع میکاهد و این مسئله از جایگاه زن در جامعه میکاهد و باعث میشود تا زن از رشد اجتماعی و پیشرفت همپای مردان بازماند. ارزش و اعتبار واقعی یک زن در نقش مادری دلسوز برای فرزندان نمی باشد، بلکه در میزان کارکرد اجتماعی و فعالیتهای عمومی وی در جامعه است. فمینیست ها با برگزاری همایش ها و کنفرانس هایی الگوها و معیارهای جدیدی را برای زن اجتماعی و جامعه پذیر معرفی کرده و نقش مادرانه را در خانواده به عنوان نقش کلیشه ای معرفی میکنند. از دید آنها حس مادرانه زن باعث کاهش مشارکت و حضور اجتماعی زنان در جامعه میشود و آنها باید سعی در نابودی این احساس نمایند. باید توجه داشت که اگر چه مشارکت اجتماعی زنان میتواند در رشد و تعالی روحی زنان و جامعه مفید باشد، اما زنانی هستند که به هر دلیلی محیط خانواده و پذیرفتن نقشهای مادری و همسری را بر هر امر دیگری ترجیح میدهند. تحقیر این زنان و ترغیب آنان به مشارکت اجباری در امور اجتماعی نه تنها امری منافی اخلاق بلکه در تقابل با داعیههای آزادی اندیشه و استقلال تصمیم گیری از سوی هر فرد بالغ متفکر است. همواره زنانی موفق بوده اند که در کنار حضور و مشارکت در جامعه به نقش مادرانه خود در خانواده نیز پرداخته اند، علاوه بر آن هیچ فعالیتی در اجتماع، به اندازه تربیت و پرورش فرزندان سالم و عاقل جهت خدمت به جامعه، نمی تواند نقش موثر و شایسته زن را در اجتماع نشان دهد و خدمتی بزرگ تر از تحویل انسانهای شایسته و صالح به جامعه نمی باشد و این وظیفه خطیر زنان در اجتماع است.
د- تاکید بر سقط جنین: یکی از اقدامات و فعالیتهای اساسی فمینیست ها، مبارزه برای تصویب سقط جنین بوده است. فمینیستهای افراطی سقط جنین را اقدامی جهت استقلال فردی زنان و رهایی آنان از زیر بار مسئولیت کودکان میدانند. به این معنی که هر زنی در هر زمان که بخواهد بتواند جنین خود را از بین برده و هیچ قانونی او را به خاطر این مسئله بازخواست ننماید.
این در حالی است که سقط جنین از دیر باز در تمامی فرهنگ ها و ادیان امری مذموم شمرده میشود. این مسئله هم از دید اخلاقی و هم از لحاظ دینی بر خلاف رفتار انسانی محسوب میشود. گرفتن حق زندگی از یک انسان، بر خلاف حقوق بشر بوده و از دید تمامی فرهنگ ها و اجتماع ها مذموم شمرده میشود.
به طور کلی فعالیت ها و اقدامات فمینیستی نه تنها باعث افزایش حضور و جایگاه زن در جامعه نشده، بلکه باعث پیدایش پاره ای از مشکلات و مسائل در جامعه شده و از ارزش و اعتبار واقعی زن در جامعه کاسته است.
فعالیتهای فمینیستی احساس ها و عواطف زنانه و مادرانه بخشی از افراد جامعه را مورد سوء استفاده قرار داده تا از این طریق به اهداف و مقاصد شوم خود دست یابد. در واقع تبعیض و تفاوتی بین زن و مرد در جامعه وجود ندارد و زنان و مردان در قوه شناخت و معرفت توانایی ها برابری دارند، چرا که خداوند عقل را در میان همه انسان ها به ودیعه نهاده است. در پایان باید گفت که اگر فمینیست ها ادعا میکنند که مردها حقوق زنان را در جامعه ضایع کرده اند، همین مردها تربیت و پرورش یافته زنان هستند و این ادعای فمینیست ها، جایگاه و نقش خودشان را به عنوان یک زن زیر سئوال میبرد.