مرحله دوم از مراحل سیر و سلوک، ثبات و استوارى است. صرف ایمان براى سلوک، کافى نیست و سالک باید به مرحله ثبات در ایمان برسد. ممکن است بر اثر پیدایش حالتى براى انسان، جذبهاى حاصل شود و فوری عوض شود یا فکرى او را به حق راهنمایى کند و او تصمیم پیمودن راه بگیرد ولى در این تصمیم، ثابت نباشد و علل و عواملى او را از این تصمیم پشیمان کند. از این رو ذات اقدس خداوند در قرآن کریم یکى از اوصاف برجسته سالکان کوى حق را ثبات مىداند:
«یثبت الله الذین امنوا بالقول الثابت فى الحیوة الدنیا و فى الاخرة» (ابراهیم/27)
«خداوند کسانی را که ایمان آوردند، به خاطر گفتار و اعتقاد ثابت آنها استوار میدارد؛ هم در این جهان و هم در سرای دیگر»
مردان الهى در جبهههاى جنگ از خدا ثبات قدم مىخواستند و مىگفتند:
«ربنا أفرغ علینا صبرا و ثبت أقدامنا و انصرنا على القوم الکافرین» (بقره/250)
«پروردگارا پیمانه شکیبایی و استقامت را بر ما بریز و قدمهای ما را ثابت بدار و ما را بر جمعیت کافران پیروز بگردان.»
زیرا ثبات قدم در میدان جنگ از فضایل و لوازم یک رزمنده است؛ خواه در جهاد اصغر و خواه در جهاد اکبر. اگر چه جهاد اصغر، دائمى نیست و گاهى به صلح با بیگانه ختم مىشود.
اگر انسان در ایمان متزلزل باشد، گاهى به سمت حق و گاهى به سمت باطل خواهد رفت و روشن است که مجموع حق و باطل، باطل است؛ زیرا:
«ألا لله الـــدین الخالــــص» (زمر/3)
«آگاه باشید که دین خالص از آن خداست.»
کسى که گاهى تبهکار و گاهى پرهیزکار است، انسان تبهکارى است؛ چون مجموع بدى و خوبى، بد، و مجموع زشتى و زیبایى، زشت است. اگر کسى در نقاشى یک صحنه، سمت راستش را زیبا و سمت چپش را زشت ترسیم کند، نقاشى آن صفحه، زیبا نخواهد بود. از این رو براى سالکان کوى حق، راهى جز ثبات قدم وجود ندارد.
اگر ما ثابت قدم شویم، دیگر چیزى ما را نمىلرزاند؛ سرد و گرم روزگار، ما را از پا در نمىآورد و زرق و برق جهان طبیعت براى ما جاذبه ندارد؛ نه آمدن نعمتى ما را چنان مسرور و طربناک مىکند که از وظیفه بیرون برویم و نه از کف دادن نعمتى ما را چنان غمناک مىکند که ما در انجام وظیفه، کوتاهى کنیم و این همان است که قرآن کریم مىفرماید:
«لکیلا تأسوا على ما فاتکم و لا تفرحوا بما اتاکم» (حدید/23)
«به خاطر آن است که برای آنچه از دست دادهاید تاسف نخورید و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشید.»
منظور از ثبات قدم، ثبات در سیرت و سنت دینى است. ثبات در هر چیز به اندازه و در محدوده همان چیز است؛ بنابراین، وقتى مىگویند: فلان شخص «ثابت قدم» است؛ یعنى آن جا که مىاندیشد، «ثابت فکر» و آن جا که باید سخن بگوید، «ثابت قول» و... است؛ ولى از آن جا که رونده بیش از هر چیز، به نیروى «پا» محتاج است و از آن کمک مىگیرد، «ثبات» ، بیشتر به «قدم» اسناد داده مىشود و نیز این که مىگویند: فلان سالک، «پایدار» است، از همین قبیل است.