كلمات كليدي : جروم، ولگات، راهب، كتاب مقدس، آباء
نویسنده : محمد صادق احمدي
کتاب مقدس در هر دینی، مهمترین منبع آن دین بهشمار میرود. اما فهم و آگاهی از محتوای کتاب مقدس، شرط اساسی استفاده از تعالیم و رهنمودهای آن است؛ بنابراین برای استفاده از کتاب مقدس، وجود مفسّر و راهنمایی توانمند و آشنا به ادبیات کتاب مقدس، همیشه ضروری بهنظر میرسد.
در قرون اولیه شکلگیری مسیحیت، که هنوز مسیحیت در اقلیّت بود و مسیحی بودن نیز جرم محسوب میشد، بهعلت نبود رهبری منسجم در کلیساهای مسیحی و فقدان مفسّرین توانمند، برداشتهای فردی از متون مقدس این دین زیاد شد؛ تا جاییکه نهضتهای پرشماری پدیدار شدند که هریک داعیه برحق بودن داشت؛ البته شرح حال این نهضتها، اکنون در کتابهای فراوانی که در مورد نهضتهای مبتدع آن دوره تدوین شده، موجود است.
از طرف دیگر پس از چند قرن و با رسمیّت یافتن مسیحیت، بهفرمان امپراتور، اندکی برنیامد که در اثر روی آوردن به دنیا و مناصب حکومتی، تعالیم دینی و کتاب مقدّس فراموش گشت. از اینرو پس از مدت کوتاهی بسیاری از عبارات کتاب مقدس دیگر برای مردم عادی قابل فهم نبود.
بنابراین، قدّیسان برای دوری از دنیا، به صومعهها در خارج از شهرها رو آوردند و عدهای نیز بهفکر بروز کردن متن کتاب مقدّس افتادند؛ تا برای عموم قابل فهم شود.
یکی از آباء اولیه کلیسا که در هردو زمینه بهشهرت رسید و "ولگات" نیز بهنام او ثبت شده، جروم است.[1]
نکتهی قابل تأمل در مورد جروم این است که باید مشخص شود که معتبرترین ترجمه کتاب مقدّس، طی چند قرن را چه کسی و با چه روحیاتی انجام داده است؟.
تولّد مترجم
سوفرونیوس ائوسبیوس هیرونیموس در سال 340 میلادی، در نزدیکی مرز ایتالیا و دالماسی(یوگسلاوی کنونی)، چشم به جهان گشود. جروم علاقه زیادی به مطالعه آثار کلاسیک داشت و بههمین جهت در روم کتابخانه بزرگی از آثار کلاسیک پدید آورده بود.
جروم، پس از اینکه در نوزده سالگی تعمید یافت، شروع به کسب و کار برای تأمین معاش کرد؛ اما اندکی بعد، به عرفان روی آورد و به تحقیق و مطالعه علاقه نشان داد. پس از اندکی تحقیق در امور دینی بهقصد زیارت اماکن مقدّسه، راهی شرق شد؛ امّا بهسبب بیماری و ضعف، نتوانست از انطاکیه فراتر برود. بنابراین جروم در انطاکیه ماند و زندگی رهبانی را فراموش کرد.
شروع با یک رؤیا
نکته جالب توجه در ادبیات دینی مسیحیّت که برای هر خوانندهای با اندکی مطالعه روشن میشود؛ اهمیت رؤیا در این دین و پردازش پرحجم شخصیتهای برجسته، به مکاشفههای ماورائی است.
این موضوع را با مطالعه مختصر زندگی قدّیس فرانسیس آسیزی، شرح حال پولس و ایمان آوردنش، زندگینامه کنستانتین و رسمی شدن مسیحیّت توسط وی و هزاران مورد دیگر میتوان یافت؛ که از قضا نقش مهمّی در سرنوشت مسیحیّت ایفا کردهاند. با مطالعه زندگی جروم هم، به نقطه تأثیرگذاری در زندگی او بر میخوریم که علت اصلی آن یک رؤیاست!
او پس از دیدن یک رؤیا، مصمّم به تغییر مسیر زنگی میشود. تونی لین در شرح حال جروم، این رؤیا را اینگونه آورده است: «... امّا چه انسان تیرهروزی بودم، روزه میگرفتم تا بعد بتوانم آثار سیسرون را بخوانم ... ناگهان روح شدم و در برابر تخت داوری قرار گرفتم ... رئیس محکمه گفت: تو دروغ میگویی، تو سیسرونی هستی نه مسیحی ... دستور داد مرا تازیانه بزنند ... من سوگند خوردم و گفتم: اگر بار دیگر کتب دنیوی داشته باشم یا بخوانم، این کارم بدین معنی است که تو را انکار کردهام ....»[2]
جای بسی شگفتی دارد که جروم پس از دیدن این مکاشفه، هراسانگیز و پس از رفتن به غاری، برای انزوا از جامعه، ترتیبی داد تا تمام کتابهای کتابخانهاش همراهش باشد![3]
اما در مورد انزواگزینی و رفتن به غار، باید گفت که این امر در دوره جروم برای کسانی که میخواستند، به رهبانیّت درآیند، مسالهای عادی بود؛ زیرا پس از رسمیّت یافتن مسیحیت و روی آوردن مردم و کلیسا به دنیاپرستی، برخی از کسانی که میخواستند با زهد و سادهزیستی روزگار سپری کنند، به دیرهایی خارج از محدوده شهر پناهنده میشدند.
البته در مورد جروم باید گفت که او در این مسئله هم مثل جریان کتابخانهاش از خود سسترأیی نشان داد.
اندکی بعد، جروم که به متخصصی در زبان عبری و یونانی تبدیل شده بود، به روم رفت و منشی مخصوص و کتابدار پاپ داماسوس شد؛ امّا او در این منصب باقی نماند و با مرگ پاپ در 384، این کار را از دست داد.
جروم در سال 385 با دو تن از زنان زاهد، به قصد زیارت فلسطین راهی شرق شد و در سال 386، در بیت لحم یک صومعه و دیر بنا کرد و تا زمان مرگ خود در سال 420 در آنجا ماند و به مطالعات خود ادامه داد.[4]
شخصیت جروم
یکی از مهمترین نکات در مورد چگونگی شخصیت جروم این است، که او گرچه برای دوری از دنیا و دلبستگیهایش انزوا در غار را برگزید؛ اما خود او در مورد این مسئله در نامههایش میگوید: «هنگامی که در بیابان، در انزوای کاملی که در محل سکونت طبیعی و تفتیده از آفتاب زاهد وجود دارد، زندگی میکردم، بارها در تخیّل خود، خویشتن را غرقه در لذّاتی که در روم وجود داشت میدیدم.» بههمین علت پس از دو سال و نیم زندگی در بیابان، به شهر بازگشت.
نکته دیگر، علاقه وافر جروم به زنان ثروتمند بود؛ که تا حدّ زیادی موجبات بدنامی او را فراهم آورده بود. بهروایت تونی لین، جروم شاگردان بسیاری از این طبقه برای خود فراهم کرده بود و همین مسئله باعث شده بود، تا در روم به او روی خوش نشان ندهند و از همین جا بود که جروم ناگزیر تصمیم به ترک روم و زیارت اورشلیم گرفت و تا آخر عمر(حدود 35سال) در آنجا ماند و برخلاف نوبت اوّل، که پس از مدت کوتاهی، به شهر بازگشته بود، اینبار دیگر چنین نشد؛ زیرا تنفّر عمومی از او زیاد شده بود.
پرخاشگری او را نیز میتوان در زمره بارزترین صفات منفی او قلمداد کرد. تونی لین میگوید: «... بحث و مناظره باعث میشد، تا خصلتهای منفی در جروم هویدا شود. وی در حین مناظره به شخصیّتی بینزاکت، هرزه و مغرض تبدیل میشد. وی پیوسته مناظره را به سطح مباحثههای مربوط به امور شخصی و مسائل حقیر و زننده میکشاند ....»[5]
آثار و اندیشههای جروم
پس از بررسی مختصر شخصیت جروم، مناسب است تا نگاهی گذرا به برگزیده اندیشهها و آثار او داشته باشیم:
1. ترجمه ولگات؛ کتاب مقدّس در قرون اولیه، دستخوش تغییر و تحوّلات بسیار شده بود. مثلا ترجمههای متفاوت و متناقضی از آن وجود داشت که دارای اغلاط بسیاری نیز بود. جروم بهدستور پاپ وقت، داماسوس، کتاب مقدّس را به لاتین ترجمه کرد و این ترجمه او در کلیسا رسمیّت یافت. او خود در مقدمه ترجمه اناجیل، خطاب به پاپ میگوید: «... شما با اصرار از من میخواهید ترجمه لاتینی قدیم را بازبینی کنم ... این کار خطرناک و جسورانه است ....»[6]
البته این ترجمه، بیشتر بر نسخه سبعینیّه متّکى است. سبعینیه به ترجمه عهد عتیق بهزبان یونانی که دو قرن قبل از میلاد توسط هفتاد تن از علماء انجام شد، گفته میشود. بنابراین نسبت به نسخه عبرى اضافاتى دارد. تلقّى مسیحیان از عهد قدیم همین نسخه متکى بر ترجمه سبعینیه بود، تا اینکه پروتستانها به نسخه عبرى رجوع کردند و فقط کتابهاى موجود در آن را قانونى شمردند. در مقابل، کلیساى کاتولیک در شوراى "ترنت" (1546)، همه کتابهاى موجود در نسخه ولگات را، به استثناى سه کتاب (اول و دوم اسدراس[عزرا] و دعاى منسى)، قانونى شمرد.
2. امتیاز باکره ماندن و تجرد؛ وی در نامه 22 میگوید: « باکره ماندن امری طبیعی است، در حالیکه ازدواج باعث خطا و گناه میشود ... ای مادر چرا بر باکرگی دختر خود ناخشنودی؟ ....»
3. علاقه به آثار کلاسیک مشرکان؛ علیرغم دیدن رؤیایی که به آن اشاره شد، جروم هرگز علاقهاش را به آثار کلاسیک غیر مسیحی از دست نداد. بههمین جهت نیز سرانجام جروم به دانشمندی برجسته در زمینه زبان یونانی و عبری شد و نه یک مفسّر کتاب مقدس؛ بلکه مترجم آن شد.
4. اریگن؛ جروم ابتدا یکی از ستایندگان پرشور اریگن بود، ولی در سال 393 تغییر رأی داد و به یکی از مخالفان پرشور او تبدیل شد. این تغییر رأی تا بدانجا پیش رفت؛ که سبب درگیری زشت و ناپسند جروم با دوست دیرینهاش که از مدافعان اریگن بود، شد.