18 اسفند 1389, 0:0
جنبشي براي پايان تحقير
چهار برداشت از انقلابهای نوین عربی
1- خاورمیانه عربی نیم قرن را به دور از انقلاب و تغییر زیست: حال جنبشهای نو پدید ساحل مدیترانه و حاشیه جنوب خلیج فارس بر این دوره سکون و رخوت نقطه پایان مینهند. از میانه قرن بیستم تا به امروز (یعنی بعد از انقلابهای 1952 مصر و 1962 الجزایر) قریب 5 دهه طول کشید تا نسل جدیدی از جوانان عرب با آرمان انقلاب دوباره آشتی کنند و برای تغییر مقدرات سرزمین خویش به خیابانها بیایند.
در این مدت عزلت گزینی نخبگان عرب و پرهیز آنها از «میدان عمل سیاسی» به بهایی گران برای 300 میلیون شهروند عرب خاورمیانه تمام شد. بزرگترین پیامد این دوران عزلت «حذف توده عرب از متن سیاست» بود. در غیبت توده اعراب ،دور سیاست اغلب به دست یکی از سه طبقه نظامیان، شاهزادگان یا تکنوکراتهای دانش آموخته غرب افتاد. در سوی دیگر قدرتهای بین المللی رابطه ای نابرابر و ناموزون با نظامهای سیاسی حاکم منطقه برقرار کردند. این دو اتفاق روزگاری از عسرت برای شهروند عرب در عصر طلایی رقابت فرهنگها و تمدنها رقم زد. به تعبیر یکی از اندیشمندان مصری، کاروان توسعه راه خویش را از قلمرو عرب کج کرد و سواحل مدیترانه از مصر تا اردن که زمانی مرکز مبادله اندیشه میان دنیای شرق و غرب بود این بار پایگاه رژیمهای خودکامه ای شد که نه دل در گرو سنت و حفظ میراث تمدنی داشتند نه به نوگرایی و پذیرش پدیدههای تازه عرصه فرهنگ و سیاست تن میدادند.
2- تئوریها و تصوراتی که فرو ریختند: جنبشهای جدید جوانان عرب بسیاری از تصورات و تصویرها از این اقلیم سیاسی را دگرگون کرد. بیش از همه این ذهنیت را که توده عرب تن به تغییر نمی دهد و از حرکت اجتماعی و تحول سیاسی گریزان است. اشتباه نشود این سخن فقط قضاوت قشرعوام در باره «رفتار سیاسی اعراب» نیست. در بسیاری از تئوری هایی که به قلم صاحب نظران سیاست و جامعه شناسی منتشر شده، این قضاوت به انحای مختلف مطرح شده است. نظیر این که؛ روح جمعی اعراب، آمیزه ای از «تسلیم گرایی، تقدیرگرایی و خوشباشی» است و همین بافت فرهنگی موجب میشود که در عرصه سیاست، به هر حکومتی با پادشاهی مطلقه و فردگرا تن دهند.
بنابراین نگرشی نو لازم است تا بتوان ابعاد واقعی جنبشهای جدید جهان عرب را درک کرد. پس از این نمیتوان دنیای سیاست عرب را در ظرف تئوری استبداد شرقی مارکسیستها یا نظریه وابستگی جهان سومیها ریخت و این گونه نتیجه گیری کرد که «نظامهای فردگرا» سرنوشت محتوم جوامع عربی است.
پیشقراولان جنبشهای جدید در قاهره یا طرابلس، به رخ جهانیان میکشند که عمر تئوری استبداد آسیایی و شرقی به سر آمده است. آنها به همه طرف هایی که به مدت نیم قرن رابطه آمیخته به قیمومیت برقرار کرده یا نقشی مشابه پدرخواندهها و برادران بزرگتر را برای حکومتهای عربی تعیین کرده بودند، نهیب زدند که برای برقراری رابطه ای نو بر پایه فهم تازه از رفتار ملتها تقلاکنند. 3- جنبش بیداری یا بازگشت به خویشتن: کالبد اجتماعی و فلسفی اعراب تهی از نظریات انقلابی نیست. حتی در همین قطعه از تاریخ معاصر که گمان میرفت گرایش محافظه کاری «الگوی غالب رفتار اعراب» شده است، کشمکش جدی در عرصههای مختلف زندگی سیاسی اعراب میان دو جریان «تغییرطلبان» با مدافعان وضع موجود جریان داشت. این کشمکش اغلب در محافل دانشگاهی، رسانهای و یا حتی مناسبات دیپلماتیک اعراب بروز و ظهور میکرد، بویژه هنگامی که بحث از دلایل نزول شاخصهای پیشرفت و عدالت و انحطاط سیاسی در خاورمیانه عربی به میان میآمد. جریان محافظه کار عرب که در این مدت به داشتن منابع سنتی قدرت یعنی اسلحه (ارتش و پلیس)، ثروت (دلارهای نفتی) و نفوذ قبیله ای میبالید، اما همین عناصر را موجب ثبات و قوام حکومت و جامعه میپنداشت. در سوی دیگر نسل تحول خواه عرب به منابع کمیاب قدرت یعنی آگاهی، دانش فناوری و اکسیر ارتباطات دست پیدا کرد، همان چیزی که طبقه اریستوکرات و شاهزادگان عرب از آن بی بهره و یا کم بهره بودند. موازنه قدرت میان دو جریان به این صورت بر هم خورد که دسترسی به قدرت ارتباطات و نیروی آگاهی، جرقه نوعی جنبش بازگشت به خویشتن را در ذهن و ضمیر نسل جدید شعله ور ساخت. نسل جوان عرب با حس و مطالبه ای سر به شورش برداشت که آرمان بزرگ قهرمانان این خطه در مبارزه با نظامهای استبدادی یا نفوذ استعماری بود.
بنابراین نسل شوریده جوانان عرب که در راه بی بازگشت انقلاب و تغییر رژیم گام نهاده است بی پشتوانه نیست. حرکت میلیونی قاهره، صنعا و یا طرابلس را میتوان امتداد یک مشرب تاریخی در این خطه به شمار آورد. شاید به همین دلیل سخن نسل اول اندیشوران عرب در حوادث اخیر مخاطبان بیشتری دارد، کسانی مثل فهمی هویدی و حسنین هیکل که دائم در گفتههای خویش به خاطر میآورند که خاورمیانه عربی خاستگاه جنبشها و ایدئولوژیهای انقلابی بوده و توده مسلمان عرب نباید از رسالت خویش برای ساختن جامعه و نوسازی چهره جهان غفلت ورزند.
خاطره نسل امروز عرب از نوستالژیهایی آکنده است که جنبشهای گذشته بر جای گذاشتهاند. به تعداد جنبشهایی که طی این سده تاریخ جهان عرب را در نوردیدهاند میتوان قهرمانانی را سراغ گرفت که نام آنها نشان آرمانهای بر زمین مانده جهان عرب است.
اغلب این قهرمانان و رهبران پرآوازه با آرمان درمان زخم بحران هویت جهان عرب به پاخاستند و درد مشترک آنها «سرگشتگی و سرگردانی ملتهای عرب» در جاده تاریخ و احیای دوران شکوه و تمدن عربی بوده است.
4- نقطه اوج تعارض توده و حکومت:شعار مشترک انقلابیون امروز مصر، یمن، لیبی و بحرین «پایان تحقیر و سرکوب» است. این شعار در قاموس سیاست ترجمان دیگری از دو بحران شناخته شده به نام بحرانهای مشروعیت و هویت است. بحران هویت در جهان عرب دیرپاترین آسیب فرهنگی ملتهای خاورمیانه به شمار میآید که هنوز هم درمان نشده است. شاید در هر کشور عربی این بحران، مصداقها و تجلیات خاص خود را داشته باشد اما ماهیت آن از کشوری به کشور دیگر فرق نمی کند. در دانشگاه ها، رسانهها و باشگاههای حزبی، نسل جوان عرب با همان پرسش هایی دست به گریبان است که نیم قرن پیش دانش آموختگان الازهر یا دارالبیضا به سمت اتوپیای سوسیالیسم یا ناسیونالیسم میشتافتند. لذا با آنکه تلاش زیادی صورت میگیرد تا مطالبات انقلابیون عرب به مشکل بیکاری یا تنگنای معیشت آنها تنزل داده شود اما اتفاقات صحنه خیابانها و میادین درگیری جهان عرب گویای آن است که آنها به سمت افق دگرگونی کامل در ساختارهای جامعه خیز برداشتهاند. انتظار هم نمیرود موج سهمگین قیامهای عربی با جابه جایی چند مهره سیاسی فروکش کند. این نکته را شاید بیش از همه ستارگان دنیای روشنفکری عرب در یافتند که در روزهای اخیر از برهان غلیون سوری تا فهمی هویدی مصری سکوت خویش را شکسته و به سران عرب درباره فهم ابعاد انقلاب نوین هشدار دادند. چنین بحرانی که در آن سخن از تحقیر تاریخی یک ملت و یا تضییع حقوق طبیعی آنها در میان است، عنوانی جز سقوط مشروعیت نظامهای سیاسی حاکم ندارد. لذا نبرد بزرگ امروز در پایتختهای عربی و کف خیابانها بیش از آنکه رویارویی احزاب و اپوزیسیون با حکومت باشد، بازتابی از شکاف تاریخی و تعارض اجتماعی میان مردم و حکومت است. چاشنی برخاستن توده علیه حکومت در این تعارض همان جنبش آگاهی است که شهروند عرب را به درجهای از درک از حقایق رسانده که دیگر سنتهای منسوخ مدیریت جامعه به سیاق پادشاهان و فرمانروایی از بالا را بر نمیتابد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان