كلمات كليدي : جهل بسيط، جهل مركب، جهل تصديقي، جهل تصوري، مطابقت با واقع
نویسنده : علي اصغر نجابت
پزشکان در دوران تحصیل خود زمان زیادی را صرف یادگیری انواع آفتها و بیماریها میکنند؛ آنان تلاش میکنند بفهمند که انسانها از چه چیزهایی و از چه راههایی آسیب میبینند و چه خطراتی بدن آدمی را تهدید میکند؛ پزشکان با بکارگیری همین اطلاعات از بیمار شدن انسانها جلوگیری کرده و آنها را درمان میکنند.
وظیفه یک منطقدان نیز بسیار شبیه یک پزشک است؛ در واقع منطقدانان تلاش میکنند تا انسانها دچار انحرافها و بیماریهای فکری و اعتقادی نشوند، به همین دلیل شناخت نقاط آسیب پذیر "فکر" انسان، برای منطقدانان بسیار ضروری است.
با کمی تامل، متوجه میشویم که اصلیترین و مهمترین نقطه ضعفی که فکر انسانها در طول تاریخ از آن آسیب دیده، «جهل» است؛ در واقع همه متفکران اعتراف میکنند که «جهل» منشا بیشتر کج رویها و انحرافات بشر، در حوزه فکر و اندیشه بوده است؛ به همین دلیل برای یک منطقدان که تلاش میکند «فکر و اندیشه» انسان ها را از به خطا افتادن پاک نگه دارد، بررسی و تحقیق درباره "جهل" بسیار لازم و پر اهمیت است.
تعریف جهل
از نظر لغوی، «جهل» به معنای «ناآگاهی» یا «ندانستن» است و در مقابل مفهوم «علم» به کار میرود[1]؛ اما از نظر اصطلاحی "جهل" دارای معانی فراوان و متفاوتی است.
اصطلاح " جهل " گاهی در مقابل مفهوم «علم» و گاهی نیز در مقابل مفهوم «عقل» قرار میگیرد. همچنین شواهدی وجود دارد که نشان میدهد اصطلاح "جهل" در گذشته، در مقابل مفهوم «حلم» به کار میرفته است.[2]
علاوه بر این، از نظر تاریخی نیز دیدگاهها و عقاید فراوان و حتی متضادی درباره این مفهوم وجود دارد؛ به عنوان نمونه «جهل» در نگاه بیشتر دانشمندان پدیدهای مذموم و ناپسند به شمار میآید، اما عدهای از متفکران، مانند عالمان متصوفه، «جهل» را امری مورد قبول و حتی پسندیده میدانستند.[3]
وجود این دامنه وسیع از مفاهیم و دیدگاهها، نشانگر دشواری و پیچیدگی تحقیق درباره مفهوم «جهل» است، اما خوشبختانه آنچه در این نوشتار برای ما اهمیت دارد بررسی مفهوم «جهل» در علوم عقلی و به خصوص در دانش منطق است؛ به همین دلیل نیازی به بررسی اصطلاح «جهل» در معنی وسیع آن نیست.
در حوزه علوم عقلی، اصطلاح «جهل» تقریبا در همان معنی لغوی به کار برده میشود؛ یعنی "جهل" در علومی مانند فلسفه و منطق، " اصطلاحی است که در مقابل مفهوم «علم» به کار رفته و به معنی ندانستن یا ناآگاهی است".[4]
اگر بخواهیم کمی دقیقتر نگاه کنیم، باید بدانیم که اصطلاح «جهل» در محدوده علوم عقلی، رابطه بسیار تنگاتنگی با مفهوم وتعریف «علم» دارد؛ یعنی برای درک معنی اصطلاحی «جهل» در این علوم، باید مفهوم «علم» نیز به درستی شناخته شود.
با توجه به اینکه در دانش منطق، "علم" به معنی « آگاهی داشتن و دست یافتن به واقعیتهای خارج از ذهن است»، «جهل» نیز در این دانش، به معنی «نادانستن و دست نیافتن به واقعیت های خارجی» خواهد بود.[5]
البته باید توجه داشت که در این حوزه، " جهل" زمانی اتفاق می افتد که توانایی بدست آوردن علم وجود داشته باشد؛ یعنی در علوم عقلی به هر گونه " ندانستی" جهل گفته نمیشود، بلکه " ندانستن" زمانی تبدیل به جهل میشود که در کنارش امکان دانستن نیز وجود داشته باشد.[6]
به طور مثال از نظر یک منطق دان، هیچ انسانی در مورد ذات خداوند «جاهل» نیست؛ زیرا دست یافتن به کُنه خداوند برای هیچ انسانی امکان ندارد، به همین دلیل ندانستن آن نیز "جهل" به حساب نمیآید؛ بر این اساس حیوانات و اجسام نسبت به هیچ چیز جاهل نیستند و به طور کلی جهل در مورد این موجودات مطرح نخواهد شد.
انواع جهل
همانطور که گفته شد در دانش منطق میان «جهل» و «علم» نوعی تقابل وجود دارد؛ بنابراین، به نظر میرسد همه دسته بندیهایی که در منطق برای «علم» مطرح میشود، برای «جهل» نیز مطرح شود. اما واقعیت اینگونه نیست؛ زیرا «جهل» یک مفهوم عدمی است؛ یعنی محتوای تمام «جهل» ها، " نبودن و عدم" است و روشن است که در "عدم" نیز تفاوتی وجود ندارد؛ یعنی محتوای تمام جهلها یکی است و جهلها از این نظر با هم هیچ تفاوتی ندارند.
برای توضیح این مطلب میتوان دو جعبه خالی را مثال زد؛ این دو جعبه ممکن است از نظر شکل و اندازه با هم متفاوت باشند، اما از نظر محتوا هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند؛ زیرا محتوای هر دو جعبه خالی است. بر همین اساس در مورد جهل نیز تنها تقسیم هایی مطرح میشوند که به شکل و قالب «جهل» باز میگردند؛ زیرا محتوای همه جهلها عدم است.[7]
از میان دستهبندیهای ساختاری نیز دو تقسیم از دیگر دستهبندیها مهمتر بوده که یکی تقسیم جهل به"تصوری و تصدیقی" و دیگری تقسیم آن به "بسیط و مرکب" است؛ بر همین اساس در این نوشته که فرصت پرداختن به تمامی دستهبندیها نیست، تنها همین دو تقسیم مورد بررسی قرار میگیرند.
1- جهل تصوری جهل تصدیق
همانطور که" علم " در دانش منطق، به دو شاخه اساسی «تصور» و «تصدیق» تقسیم میشود، «جهل» نیز بر همان اساس، به دو شاخه «جهل تصوری» و «جهل تصدیقی» تقسیم میشود؛[8]
جهل تصوری
درک مفهوم «جهل تصوری» با توجه به تعریفی که منطق دانان از تصور ارائه میدهند، کار چندان دشواری به نظر نمیآید؛ «جهل تصوری» به جهلی گفته میشود که در آن انسان در مورد یک مفهوم هیچ اطلاعی ندارد و حتی تصویر آن نیز در ذهنش وجود ندارد[9]؛ به طور مثال کودکی که تا کنون میوه «کیوی» را ندیده و هیچ تصوری از آن ندارد، نسبت به این میوه «جهل تصوری» دارد.
این نوع جهل در همه انسانها وجود دارد و به جز در موارد بسیار اندک، موضوع ناپسند و مذمومی به حساب نمیآید؛ ناپسند نبودن «جهل تصوری» به این دلیل است که انسانها معمولا با مفاهیمی آشنا هستند که در زندگی روزمره خود با آنها سر و کار دارند؛ بنابراین تقریبا هیچ انسانی وجود ندارد که از تمام مفاهیم اطلاع داشته و همه تصورات در ذهنش وجود داشته باشد؛ یعنی حتی دانشمندان علوم مختلف نیز به صورت گستردهای گرفتار «جهل تصوری» هستند. به طور مثال اگر از یک فیزیکدان در مورد یک مفهوم تخصصی اقتصاد مانند «نظام تهاتری» سوال شود، به راحتی میگوید نمیدانم چیست و به همین ترتیب نیز در ذهن یک اقتصاددان هیچگونه تصوری از یک «اَبَرنو اختر» وجود ندارد.
جهل تصدیقی
در مقابل «جهل تصوری»، «جهل تصدیقی» قرار دارد؛ میدانیم که مشهور منطقدانان تفاوت اصلی میان تصور و تصدیق را در وجود "حکم" میدانند؛[10] بر همین اساس تفاوت اساسی میان «جهل تصوری» و «جهل تصدیقی» نیز در "حکم به عالم خارج" است.
با توجه به این تفاوت، روشن میشود که در «جهل تصدیقی» برخلاف «جهل تصوری» موضوع مسئله به هیچ وجه مجهول نیست بلکه انسان تصور روشنی از موضوع مسئله در ذهن خود دارد؛ اما "حکم" آن موضوع در ذهنش مجهول است.
به طور نمونه بسیار اتفاق میافتد که از شما میپرسند "ساعت چند است؟" و شما در جواب میگویید: "نمی دانم". در این مثال ذهن شما موضوع مسئله را به روشنی میداند، یعنی مفهوم ساعت و مفهوم اینکه اکنون چه ساعتی است، برای شما کاملا روشن است؛ اما حکم مسئله در ذهن شما مجهول است.
2- جهل مرکب وجهل بسیط
دستهبندی دیگری که برای جهل مطرح میشود، تقسیم آن به «مرکب» و «بسیط» است؛ این تقسیم از دستهبندی قبلی پیچیدهتر و مهمتر است و اختلافات بیشتری نیز در این دستهبندی وجود دارد.
اولین اختلاف در این دستهبندی، بحث بر سر اصل وجود چنین تقسیمی است. البته مشهور منطق دانان وجود این تقسیم را قبول دارند و معتقدند «جهل مرکب» و «جهل بسیط» از یک «جنس» بوده و دارای ریشه مشترکی به نام «جهل» هستند؛ بنابراین به وسیله یک ملاک میتوان تقسیم «جهل» به "مرکب" و "بسیط" را توضیح داد[11]
منطقدانان در توضیح ملاک این تقسیم میگویند: انسانها گاهی متوجه هستند که جهل دارند و گاهی نیز متوجه نیستند که جهل دارند، بلکه خیال میکنند علم دارند؛[12] مانند دو دانشآموز که از جلسه امتحان بیرون میآیند و یکی نمیداند که امتحانش را خوب داده یا بد داده است؛ اما دیگری خیال میکند امتحانش را خوب داده، ولی واقعیت این است که امتحانش را خوب نداده است.
در دانش منطق به حالت دانشآموز اول «جهل بسیط» و به حالت دانشآموز دوم «جهل مرکب» گفته میشود و این تفاوت در نگاه بیشتر منطقدانان ملاک تقسیم جهل به "مرکب" و "بسیط" است.[13]
در مقابل عدهای دیگر از متفکران، این دو نوع جهل را از یک «جنس» نمیدانند، بلکه معتقدند لغت "جهل" به صورت مشترک لفظی برای این دو مفهوم به کار گرفته میشود.[14] در واقع این منطقدانان معتقدند، «جهل مرکب» از جنس اعتقاد است، اما «جهل بسیط» از جنس عدم اعتقاد؛ بنابراین ریشه مشترکی میان این دو حالت وجود ندارد تا به وسیله یک ملاک بتوان آن را تقسیم کرد.
این گروه از منطقدانان معتقدند جهل یک مفهوم "عدمی" است، بنابراین نمیتواند هیچ اعتقادی را شامل شود، اگرچه که آن اعتقاد مخالف با واقع باشد؛ به همین دلیل برخی از این منطقدانان "جهل مرکب" را به عنوان شاخهای از علم قلمداد میکنند و در تقسیماتی که برای علم مطرح میشود از «جهل مرکب» نیز نام میبرند.
با وجود این اختلافات، همه متفکران وجود این نوع جهل را قبول دارند و به هر دوی این حالتها "جهل" میگویند؛ زیرا در هر دوی آنها، انسان به واقعیت دسترسی پیدا نمیکند، بنابراین در حقیقت گرفتار «جهل» است.
جهل بسیط
با توجه به مثال دو دانشآموز، روشن میشود که «جهل بسیط» حالت شخصی است که موضوعی را نمیداند و نظری نیز درباره آن ندارد؛[15]یعنی اگر از او در مورد موضوع مجهول سوال شود، در جواب خواهد گفت: نمیدانم. چنانکه اگر از دانشآموز اول میپرسیدم امتحانش را خوب داده است یا بد، در پاسخ میگفت: نمیدانم؛ همچنین هر دو مثالی که در «جهل تصوری» و «جهل تصدیقی» بیان شد، از نوع "جهل بسیط" بودند؛ زیرا در آن مثالها نیز اشخاص به ندانستن خود آگاه بوده و به آن اعتراف میکردند.
بنابراین اگر کمی دقت کنیم، متوجه میشویم که سادهترین تعریف برای «جهل بسیط»، "ندانستن" است؛[16]یعنی تمام حالتهایی که در گفتگوهای روزمره به آنها ندانستن گفته میشود، "جهل بسیط" است و همین جهل، انسان را وادار به پرسش و تحقیق کرده و باعث پیشرفت وی میشود.
جهل مرکب
«جهل مرکب» بر خلاف «جهل بسیط» کمی پیچیده و دشوار است،.به همین دلیل نام "مرکب" را برای آن انتخاب کردهاند؛ برای توضیح این نوع جهل نیز میتوان از مثال دو دانشآموز کمک گرفت؛ بر اساس آن مثال، «جهل مرکب» حالت انسانی است که خیال میکند موضوعی را میداند، اما دانستههای او با عالم خارج مطابقت ندارد؛ یعنی در واقع او نمیداند، اما خیال میکند که میداند.
بنابراین هنگامی که شخصی در موضوعی «جهل مرکب» دارد، اگر از وی در مورد آن موضوع سوال شود، در پاسخ خواهد گفت که جواب را میداند، اما پاسخی که به شما میدهد صحیح نخواهد بود.
به طور مثال بسیار اتفاق افتاده است که از کسی میپرسیم "ساعت چند است؟" و او بدون نگاه به ساعتش، ساعت را میگوید؛ اما وقتی ساعت خود را نگاه میکند پاسخ خود را اصلاح میکند. این شخص در لحظه اول «جهل مرکب» داشته است؛ زیرا به خیال خود ساعت را میدانسته است، اما در واقع ساعت را نمیدانسته است اما پس از نگاه به ساعت، جهل مرکبش از بین میرود.
بر اساس آنچه گفته شد، «جهل مرکب» بسیار شبیه به علم است و تنها تفاوت اساسی آن با علم را میتوان در "تطابق با واقع" دانست؛[17] به همین علت، منطقدانان اساسیترین ویژگی «جهل مرکب» را مطابق نبودن دانستههای انسان با واقع میدانند؛ همچنین با توجه به این ویژگی، روشن میشود که جهل مرکب تنها در شاخه "جهل تصدیقی" اتفاق میافتد؛ زیرا تنها در تصدیقات است که انسان درباره عالم واقع حکم میکند.