"حال" اسم ثلاثی مجرّد از مادّه "حول" و در لغت به معنای تغییر یافتن و متحّول شدن است.[1] در اصطلاح نحو "حال" عبارت است از صفتی فضله[2] و منصوب که هیأت صاحبش را بیان میکند؛ مانند: «رجع الجندُ ظافراً»؛ در این مثال "ظافراً" صفتی فضله و منصوب است که چگونگی فاعل (الجند) را بیان میکند و مانند: «أَدِّب وَلَدَکَ صغیراً»؛ در این مثال "صغیراً" صفتی فضله و منصوبی است که چگونگی مفعول (ولد) را بیان میکند.[3]
جایگاه "حال"
در علم نحو، "حال" در باب اسم، بخش منصوبات بررسی میشود اما در ترتیب ذکر آن در میان منصوبات اختلافاتی مشاهده میشود که به برخی از آنها اشاره میشود:
1. ذکر آن بعد از مبحث استثنا[4]
2. ذکر آن بعد از مبحث "مفعولمعه"[5]
3. ذکر آن بعد از مبحث "منصوب به صفة مشبّهة"[6]
4. ذکر آن بعد از مبحث "مفعولفیه"[7]
اشکال "حال" و احکام آن
"حال" به سه شکل به کار میرود:
1. مفرد
حال مفرد، حالی که جمله یا شبه جمله نباشد؛[8] مانند: «أشربُ الماء صافیاً»؛ در این مثال "صافیاً" حال مفرد و منصوب است.
2. شبه جمله
حال شبه جمله، در کلام به صورت ظرف و یا جارّ و مجرور واقع میشود[9] که در این صورت ضروری است آن دو (ظرف و جار و مجرور) مستقرّ[10] باشند:[11]
الف. ظرف؛ مانند: «رَأَیتُ الهلالَ بَینَ السَّحابِ»؛ در این مثال "بَینَ"[12] ظرف مستقرّ و شبه جملهای است که حال واقع شده است.
ب. جار و مجرور؛ مانند: «فَخَرَجَ عَلی قَومِهِ فی زینَتِهِ»؛[13] در این مثال "فی زینَتِهِ"[14] جار و مجرور و شبه جملهای است که حال واقع شده است.
3. جمله
جمله به هر دو نوع خود (اسمیّه یا فعلیّه) با سه شرط حال واقع میشود:
الف. خبریّه[15] باشد از این رو جمله انشایی[16] به هر دو نوع آن (طلبی و غیر طلبی) حال واقع نمیشود.[17]
ب. بدون علامت استقبال[18] باشد.[19]
ج. به همراه حال، رابطی باشد تا بین آن و صاحبحال ارتباط برقرار کند.[20] به عنوان مثال جمله "یَضحَکُ" در عبارت «جاءَ زیدٌ یَضحَکُ»، حال واقع شده که جملهای است خبریّه و بدون علامت استقبال که ضمیر مستتر "هو" در فعل (یضحک)، میان حال و صاحب آن (زید) ارتباط برقرار کرده است؛ در ادامه به انواع رابط حال اشاره میشود.
انواع رابط در "حال"
الف. ضمیر
در شش صورت ضمیر به تنهایی رابط حال واقع میشود:
1. "حال" مفرد و مشتق باشد؛[21] مانند: «وَ لا تَعثَوا فِی الأَرضِ مُفسِدِینَ»؛[22] در این مثال "مُفسِدِینَ" حال مفرد و مشتق و رابط حال، ضمیر مستتر (أنتم) در "مُفسِدِین" است.
2. "حال" شبه جمله باشد؛[23] مانند: «فَخَرَجَ عَلی قَومِهِ فی زینَتِهِ»؛[24] در این آیه شریفه "فی زینَتِهِ" جار و مجرور و شبه جملهای است که حال واقع شده و رابط حال، ضمیر استقرار یافته (هو) در آن است.
3. در صورتی که جمله حالیّه به صورت فعل مضارع مثبت و بدون "قد" باشد؛[25] مانند: «جاءَ زیدٌ یَضحَکُ»؛ در این مثال جمله "یَضحَکُ" حال واقع شده و فعل مضارع مثبت، بدون "قد" و ضمیر مستتر (هو) در آن، رابط حال میباشد.
4. در صورتی که جمله حالیّه به صورت فعل مضارع منفی به "لا"[26] باشد؛[27] مانند: «ما لَکُم لا تَناصَرُونَ»؛[28] در این آیه شریفه جمله "لا تَناصَرُونَ" حال واقع شده و فعل مضارع، منفی به "لا" و ضمیر متصل مرفوعی (واو) در آن، رابط حال میباشد.[29]
5. در صورتی که جمله حالیّه به صورت فعل ماضی بوده و بعد از "إلّا" واقع شود؛[30] مانند: «یَا حَسرَةً عَلَی العِبَادِ مَا یَأتِیهِم مِن رَسُولٍ إِلّا کَانُوا بِهِ یَستَهزِءُونَ»؛[31] در در این آیه شریفه جمله "کَانُوا بِهِ یَستَهزِءُونَ" حال و فعل ماضی، بعد از "إلّا" واقع شده و رابط حال ضمیر متصل مرفوعی ("واو" در "کانوا") است.[32]
6. در صورتی که جمله حالیّه، به صورت فعل ماضی و قبل از "أو" باشد؛[33] مانند: «لَأَضرِبَنَّهُ ذَهَبَ أَو مَکَثَ»؛ جمله "ذهب" در این مثال حال و فعل ماضی، قبل از "أَو" واقع شده و رابط حال ضمیر مستتر (هو) در آن میباشد.
ب. حرف "واو"
در چهار صورت "واو"[34] به تنهایی رابط حال است:
1. در صورتی که جمله حالیّه به صورت جمله اسمیّه مثبت یا منفی باشد؛[35] مانند: «جاءَ زیدٌ وَ عَمروٌ قائِمُ» که در این مثال جمله "عَمروٌ قائِمُ" حال و مثبت بوده و « جاءَ زیدٌ وَ ما عَمروٌ بِقائِمٍ» که در این مثال جمله "ما عَمروٌ بِقائِمٍ" حال و منفی است؛ در این دو مثال حرف "واو" به تنهایی رابط حال واقع شده است.
2. در صورتی کهجمله حالیّه به صورت فعل مضارع منفی به "لَم" باشد؛[36] مانند: «جاءَ زیدٌ وَ لَم تَطلَع الشَّمسُ»؛ در این مثال جمله "لَم تَطلَع الشَّمسُ" حال و مضارع منفی به "لَم" است و رابط آن "واو" میباشد.
3. در صورتی که جمله حالیّه به صورت فعل ماضی مثبت باشد؛[37] مانند: «جاءَ زیدٌ وَ قَد طَلَعَت الشَّمسُ»؛ در این مثال جمله "قَد طَلَعَت الشَّمسُ" حال و ماضی مثبت است و رابط آن "واو" میباشد.
4. در صورتی که جمله حالیّه به صورت فعل ماضی منفی ذکر شده مشروط به اینکه برای تأکید نباشد؛[38] مانند: «جاءَ زیدٌ وَ ما طَلَعَت الشَّمسُ»؛ در این مثال جمله "ما طَلَعَت الشَّمسُ" حال و فعل ماضی، منفی به "ما" بوده و رابط حال حرف "واو" میباشد.
ج. حرف "واو" به همراه ضمیر
در دو موضع رابط حال "واو" و ضمیر است:
1. در صورتی که جمله حالیّه به صورت فعل مضارع همراه با "قد" باشد؛[39] مانند: «لِمَ تُؤذُونَنِی وَ قدتَعلَمُونَ»؛[40] در این آیه شریفه جمله "و قدتَعلَمُونَ" حال و فعل مضارع همراه با "قد" بوده و حرف "واو" به همراه ضمیر متصل مرفوعی ("واو" در "قدتعلمون") رابط حال هستند.
2. در صورتی که جمله حالیّه به صورت جمله اسمیّه بوده و با ضمیر آغاز شود؛[41] مانند: «أَلَم تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِن دِیارِهِم وَ هُم أُلُوفٌ حَذَرَ المَوتِ»؛[42] در این آیه شریفه "و هُم أُلُوفٌ " حال و جمله اسمیّهای است که با ضمیر (هم) آغاز شده و حرف "واو" به همراه ضمیر (هُم) در ابتدای جمله اسمیه رابط حال میباشند.
عامل "حال"
عامل حال در کلام به چند شکل به کار میرود که در ادامه به آنها اشاره میشود: [43]
1. فعل؛ مانند: «طَلَعَت الشمسُ صافیةً»؛ در این مثال "صافیةً" حال و "طَلَعَت" فعل و عامل آن است.
2. شبه فعل؛[44] مانند: «ما مسافرٌ زیدٌ ماشیاً»؛ در این مثال "ماشیاً" حال و "مسافرٌ" شبه فعل و عامل آن است.
3. اموری که معنای فعلی دارند؛[45] مانند: «صَه ساکتاً»؛ در این مثال "صَه" اسم فعل بوده که به جهت معنای فعلی آن (اسکت) عامل حال (ساکتاً) واقع شده است.
"حال" در قرآن و حدیث
1. آیه «ثُمَّ ارجِعِ البَصَرَ کَرَّتَینِ یَنقَلِب إِلَیکَ البَصَرُ خَاسِئاً وَ هُوَ حَسِیرٌ»،[46] (بار دیگر [به عالم هستی] نگاه کن، سرانجام چشمانت [در جستجوی خلل و نقصان ناکام مانده] به سوی تو باز میگردد در حالی که خسته و ناتوان است)؛ در این آیه شریفه "خَاسِئاً" حال مفرد و جمله "وَ هُوَ حَسِیرٌ" جمله حالیه بوده و صاحبحال در هر دو، "البَصَرُ" میباشد.[47]
2. حدیث «عَجِبتُ لِمَن یَقنَطُ وَ مَعَهُ الإستِغفارُ»،[48] (در شگفتم از کسی که میتواند استغفار کند و نا امید است)؛ در این حدیث شریف جمله "و مَعَهُ الإستِغفارُ" حال و صاحبحال ضمیر مستتر (هو) در "یَقنَطُ" است.
نکته
در پایان ذکر این نکته قابل توجه است که مباحث مهمی پیرامون حال مطرح است که در ضمن دو عنوان مستقل "اقسام حال" و "اصل در حال" به آنها اشاره میشود؛ در عنوان "اقسام حال" به اقسام حال همچون "مؤسّسه و مؤکّده"، "مقارنه و مقدّره"، "مفرد و غیر مفرد" و "منتقله و ثابته" اشاره شده و در عنوان "اصل در حال" چند اصل در حال همچون "ذکر عامل حال در کلام"، "تاخر حال از عامل"، "ذکر حال در کلام"، "نکره بودن حال" و "معرفه بودن صاحب حال" مورد بررسی قرار میگیرند.