دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

حج

حضرت امام صادق علیه السّلام مى‌فرماید که: هر گاه اراده کنى که به حجّ روى، پیش از آن که از خانه بیرون روى، خالى کن از دل هر شغل و تعلّق که هست. و جمیع کارها و شغلهاى خود را به «کافى المهمّات» بگذار. و در جمیع حرکات و سکنات، توکّل به خدا داشته باش. گردن تسلیم و رضا به قضاى الهى بنه، و به حکم و تقدیر او راضى باش. و دست از دنیا و راحت بردار، و در فکر آن مباش که ملک و املاک به که گذارى، و حاصل و محصول چه شود، و طلب و تنخواه به کجا رسد. و نیز خود را خلاص کن از حقوق الله و حقوق النّاس و از مظالم و تبعات مردم، برائت ذمّه حاصل کن.
حج
حج

قال الصّادق علیه السّلام: إذا أردت الحجّ فجرّد قلبک للَّه تعالى من کلّ شاغل، و حجاب کلّ حاجب، و فوّض أمورک کلّها إلى خالقک، و توکّل علیه فی جمیع ما یظهر من حرکاتک و سکناتک، و سلّم لقضائه و حکمه و قدره، و دع الدّنیا و الرّاحة و الخلق، و اخرج من حقوق تلزمک من جهة المخلوقین.

حضرت امام صادق علیه السّلام مى‌فرماید که: هر گاه اراده کنى که به حجّ روى، پیش از آن که از خانه بیرون روى، خالى کن از دل هر شغل و تعلّق که هست. و جمیع کارها و شغلهاى خود را به «کافى المهمّات» بگذار. و در جمیع حرکات و سکنات، توکّل به خدا داشته باش. گردن تسلیم و رضا به قضاى الهى بنه، و به حکم و تقدیر او راضى باش. و دست از دنیا و راحت بردار، و در فکر آن مباش که ملک و املاک به که گذارى، و حاصل و محصول چه شود، و طلب و تنخواه به کجا رسد. و نیز خود را خلاص کن از حقوق الله و حقوق النّاس و از مظالم و تبعات مردم، برائت ذمّه حاصل کن.

و لا تعتمد على زادک و راحلتک، و أصحابک و قوّتک، و شبابک و مالک، مخافة ان یصیروا لک عدوّا و وبالا.

و اعتماد مکن بر توشه راه، و چارواى سوارى، و رفیقان راه، و به زور و قوّت بدنى و جوانى، و مال بسیار. و فکر مکن که اسباب سفر و تنعّم را، همه جمع کرده‌اى و تو را در سفر زحمتى و تعبى نخواهد بود، چرا که در همه حال، اعتماد آدمى باید به خدا باشد، و وثوقش به لطف او باشد. بسا باشد که همه اینها که تو تحصیل کرده‌اى و دل به او بسته‌اى و اعتماد به او دارى، دشمن تو گردند و وبال تو شوند. و حاصل اینها از براى تو غیر آزار و زحمت نباشد.[1]

فانّ من ادّعى رضا الله و اعتمد على شی‌ء، صیّره علیه عدوّا و وبالا، لیعلم انّه لیس له قوّة و لا حیلة، و لا لاحد الاّ بعصمة الله و توفیقه.

پس به تحقیق و یقین که، هر که به زبان دعوى کند که من از خداى خود رضا دارم و به داده او قانعم و شاکرم، و اعتمادش به غیر او باشد و نظر رحمت و شفقت از غیر او داشته باشد، خداوند عالم هر آینه مى‌گرداند آن غیر را، دشمن او در دنیا، و وبال و عذاب او در آخرت. تا بداند که نیست قدرت و قوّت هیچکس را بر هیچ کارى، جز جناب احدیّت «جلّ جلاله»، و تمسّک به غیر او نکند.

و استعدّ استعداد من لا یرجو الرّجوع.

و مهیّا شو از براى سفر حجّ، مثل مهیّا شدن کسى که امید رجوع از این سفر نداشته باشد. یعنى: هیچ کار را مهمل و مجمل مگذار و مگو که: بعد از رجوع، صورت خواهم داد که: «شب آبستن است تا چه زاید سحر». کس چه داند که فردا چه مى‌شود و چه خواهد بود، زنده یا مرده؟ و احسن الصّحبة، و راع اوقات فرائض الله و سنن نبیّه صلّى الله علیه و آله، و ما یجب علیک من الادب و الاحتمال، و الصّبر و الشّکر، و الشّفقة و السّخاء، و ایثار الزّاد على دوام الاوقات.

مى‌فرماید که: هر گاه به راه افتادى، رفاقت با رفیق چنان کن که از تو راضى باشد.

حکما گفته‌اند که: چون دو دوست در سفرى مرافقت نمایند، بر هر کدام سه حقّ واجب گردد: چون از جهت نفس و مال، خوفى بود به قدم کلائت و محافظت، استقبال نمودن. و اگر به معونت، خواه از نفس و خواه از مال احتیاج افتد، اعانت کردن. و اگر از طعام بازماندگى بود، دریغ نداشتن. و بعد از این سه حقّ، سه حقّ دیگر واجب شود: بر صغایر مسامحه کردن، و در ظاهر، فنون نصیحت تقدیم رسانیدن، و در حضور و غیبت، مراسم بزرگداشت و احترام ممهّد داشتن. و[2]اگر از این مقام به مصادقت گراید، سه چیز دیگر واجب شود: قبول اعتذار، و مکاشفت ناکردن اسرار، و معاونت به مال و بدن، در جلب مسارّ و دفع مضارّ. و اگر از این مقام به پایه اخوّت رسد، سه چیز دیگر لازم گردد: در تصرّف اموال، دوئى از میانه برداشتن، و در زلاّت، به عذر محتاج نبودن، و در مؤانست، از شوائب کدورت مصون داشتن.

و نیز مى‌فرماید که: در هر سفر، خصوص سفر حجّ، به قدر مقدور رعایت اوقات کن، که تا وظایف طاعت از واجبات و سنن از وقت نگذرد و آداب مستحسنه فوت نشود. و اگر از رفیق یا غیر، به تو مکروهى رسد، به خود گوارا کن و سخت مگیر. و در همه حال به صبر و شکر باش. و با همه از روى مهربانى و شفقت، سر کن. و در همه اوقات به قدر امکان، به بذل توشه و سایر ما یحتاج، به ارباب حاجت از خود دریغ مدار.

ثمّ اغسل بماء التّوبة الخالصة ذنوبک، و البس کسوة الصّدق و الصّفاء، و الخضوع و الخشوع.

و در غسل إحرام، گناهان خود را از خرد و بزرگ به خاطر آر، و از همه توبه کن و نادم و پشیمان باش. و به آب توبه و انابه، آنها را شست و شو ده، و بپوش لباس صدق و صفا و خشوع و خضوع. یعنى: چون رخت دوخته از بدن بیرون مى‌کنى و إحرامی مى‌پوشى، قصد کن که: لباس شرور و فتنه و دروغ و مخالفت را از خود دور مى‌کنم، لباس دوستى و اطاعت و راستى مى‌پوشم.

و أحرم من کلّ شی‌ء یمنعک عن ذکر الله، و یحجبک عن طاعته.

و إحرام حجّ که مى‌بندى، قصد کن حرام کردن هر چیزى را که مانع است از ذکر حقّ «جلّ و علا»، و حاجب است از اطاعت و بندگى او.

و لبّ بمعنى إجابة صافیة زاکیة للَّه عزّ و جلّ فی دعوتک له، متمسّکا بعروته الوثقى.[3]

و تلبیات که مى‌گوئى، قصد کن به دل خود، اجابت پروردگار عالم را در جمیع اوامر و نواهى. گویا به این تلبیات عرض مى‌کنى، به پروردگار خود که: خداوندا، چنانکه خواندى مرا به بیت شرف خود و بجا آوردن مناسک حجّ، من نیز اجابت تو نمودم و از براى محض تحصیل رضاى تو، گردن اطاعت به او نهادم، اطاعت کردنى از روى صدق و خلوص اعتقاد، و به لطف تو متشبّث و متمسّکم و مدد از تو مى‌خواهم.

و طف بقلبک مع الملائکة حول العرش، کطوافک مع المسلمین بنفسک حول البیت.

و در حالى که طواف مى‌کنى در حول کعبه مقدّسه، به خاطر بگذران طوف کردن حول عرش را با ملایکه مقرّبین، و از این اشاره غافل مباش.

و هرول هرولة من هواک، و تبرّیا من جمیع حولک و قوّتک.

و در وقت هروله کردن در میان صفا و مروه، قصد کن دور شدن از خواهشهاى نفسانى را، و برى بودن از حول و قوّت خود را. یعنى: که به مدد و یارى جناب عزّت، و به حول و قوّت او، گذشتم از همه خواهشهاى نفسانى، و دورى نمودم از همه اغواهاى شیطانى.

فاخرج من غفلتک و زلاّتک بخروجک إلى منى، و لا تتمنّ ما لا یحلّ لک و لا تستحقّه.

و در وقت رفتن به منى، قصد کن بیرون رفتن از نافرمانى را، و رو آوردن به طاعت و فرمانبردارى او را. و آرزو مکن چیزى را که به تو حلال نباشد و تو مستحقّ آن نباشى.

و اعترف بالخطایا بعرفات، و جدّد عهدک عند الله بوحدانیّته.

و اعتراف کن به گناهان خود در عرفات، و تازه کن عهد خود را به خداى خود،[4]

و یگانگى و وحدانیّت او را به خاطر آر.

و تقرّب إلى الله ذائقة بمزدلفة.

و طلب کن قرب الهى را و وثوق و اعتماد بر او را در مزدلفه، که مشعر الحرام است.

و اصعد بروحک إلى الملإ الاعلى بصعودک إلى الجبل.

و به کوه مشعر که بالا مى‌روى، به خاطر بگذران بالا رفتن روح را به جانب ملأ اعلى و متّصل شدن به ملایکه مقرّبین را.

و اذبح حنجرتى الهوى و الطّمع عند الذّبیحة.

و در وقت ذبح کردن و هدى، قصد کن بریدن هوا و هوس را از خود، و قطع طمع را از خلایق.

و ارم الشّهوات و الخساسة و الدّنائة و الذّمیمة، عند رمى الجمرات.

و بینداز خواهشهاى نفسانى را و بیرون کن از خود دنائت و خسّت نفس را و صفات ذمیمه را، در وقت انداختن جمرات.

و احلق العیوب الظّاهرة و الباطنة بحلق رأسک.

و در هنگام تراشیدن سر، قصد کن تراشیدن و برطرف کردن عیبهاى ظاهر و باطن را از خود.

و ادخل فی امان الله و کنفه و ستره و کلاءته، من متابعة مرادک بدخولک الحرم.

و در هنگام داخل شدن حرم، قصد کن داخل شدن در امان و حفظ و حراست الهى را، و گذشتن از متابعت نفس را.

و زر البیت متحقّقا لتعظیم صاحبه، و معرفة جلاله و سلطانه.[5]

و زیارت کن خانه کعبه را در حالى که، جا داده باشى و راسخ و ثابت کرده باشى در خاطر خود، عظمت و بزرگوارى صاحب خانه را. و در هیچ حال، خصوص در آن حال، از سلطنت و قهر او غافل مباش.

و استلم الحجر رضى بقسمته، و خضوعا لعزّته.

و ببوس حجر الاسود را در حالتى که رضا داده باشى به قسمت الهى، و به داده و کرده او گردن تسلیم نهاده باشى، و در نهایت فروتنى و عجز و خضوع بوده باشى.

و در حدیث است که: حضرت عزّت «عزّ اسمه»، جمیع عهود و مواثیق و آجال و أرزاق همه موجودات را، در حجر الاسود ودیعت گذاشته است. و این فقره اشعار به او دارد.

و ودّع ما سواه بطواف الوداع.

و در حال طواف وداع، وداع کن و دست بردار از هر چه غیر خدا است و طمع از هر چه غیر او است، ببر.

و صفّ روحک و سرّک للقاء الله یوم تلقاه، بوقوفک على الصّفاء.

و در وقت وقوف بر صفا، از اشاره غافل مباش. یعنى: صاف و پاک کن نفس خود را از اوساخ و کدورات از براى ملاقات رحمت جناب عزّت.

و کن ذا مروّة من الله، تقیّا اوصافک عند المروة.

و در نزد وقوف به مروه، از مروّت غافل مباش، و از مقتضاى آن که اطاعت خدا و مخالفت شیطان است، سر مپیچ.

و استقم على شروط حجّک هذا، و وفاء عهدک الّذی عاهدت به مع ربّک، و أوجبته إلى یوم القیامة.

و مستقیم باش و به عمل آر هر چه که به تفصیل مذکور شد، از شروط حجّ، و انحراف از شروط و اشارات مذکوره را از خود جایز مدار، تا وفا کرده باشى به‌[6]عهدى که با پروردگار خود در روز میثاق کرده‌اى، و به این شروط و عهود ثابت باش تا روز قیامت.

و اعلم بانّ الله تعالى لم یفترض الحجّ، و لم یخصّه من جمیع الطّاعات، الاّ بالاضافة إلى نفسه بقوله تعالى: بدان که خداوند عالم، وجوب حجّ را اضافه به نفس خود کرد و در میان سایر عملها، این عمل شریف را، نسبت به ذات شریف خود داد و فرمود که: وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ، من اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا [7].

یعنى: بر آدمیان است که از براى خدا، به شرط استطاعت و قدرت، حجّ خانه کعبه کنند. و غیر حجّ، هیچ عملى را این کرامت و عزّت نفرمود و نسبت به خود نداد و نگفت که: از براى خدا نماز کنید، یا روزه دارید. ممکن است که وجه اختصاص، اشتمال افعال حجّ باشد به احوال آخرت و اشعار او باشد به کیفیّت آن روز. چنانکه از براى اهل بصیرت و خبرت ظاهر مى‌شود. چه، غسل إحرام شبیه است به غسل میّت. و پوشیدن إحرامی، شبیه است به پوشیدن کفن. و توجّه حاجیان از زن و مرد و کوچک و بزرگ و حرّ و عبد، «لبّیک لبّیک»، گویان به جانب خانه خدا، شبیه است به برانگیخته شدن مردگان از قبرهاى خود و رفتن به جانب محشر. حاصل آن که: چون حجّ منبّه عظیمى است از براى استعداد موت، و مذکّر بلیغى است از براى احوال نشأة آخرت، اختصاص یافت از میان سایر افعال واجبى، به ذات احدیّت. و به این معنى اشاره کرد و گفت: و لا سنّ نبیّه صلّى الله علیه و آله فی حلال و حرام و مناسک، الاّ للاستعداد و الإشارة الى الموت، و القبر و البعث و القیامة و فصل بیان السّابقة من الدّخول فی الجنّة أهلها، و دخول النّار أهلها، بمشاهدة مناسک الحجّ من اوّلها إلى آخرها، لاولى الالباب و اولى النّهى.[8]

یعنى: واجب نکرد خداوند عزّت، هیچ عملى را و قرار نداد پیغمبر او هیچ طریقى و شرعی را، از حلال و حرام و عبادات، مگر از براى استعداد موت و از براى اشاره کردن به موت و احوال قبر و احوال روز قیامت، و جدا کرد احوال پیش از دخول بهشت و جهنّم را، از براى اهل هر کدام، به مشاهده کردن افعال حجّ از اوّل تا آخر، چنانکه به تفصیل مذکور شد.[9]

    منبع : شرح(ترجمه) مصباح الشریعة، عبد الرزاق گیلانى، انتشارات پیام حق، تهران، 1377 هجرى شمسى‌
    پی نوشت:
  • [1] - ترجمه مصابح الشریعة ص: 165
  • [2] - همان ص: 166
  • [3] - همان ص: 167
  • [4] - همان ص: 168
  • [5] - همان ص: 169
  • [6] - همان ص: 170
  • [7] -آل عمران- 97
  • [8] - همان ص: 171
  • [9] - همان ص: 172

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

تقویت معنویت و روحانیت درونی

تقویت معنویت و روحانیت درونی

و اما (به جهت)تقویت روحانیت ( استاد علامه شعرانی می‌فرمودند)‌ : اولا دائما باید همّ و حزن قلبى به جهت عدم وصول به مطلوب داشته باشد.
آداب خارج شدن از منزل

آداب خارج شدن از منزل

حضرت امام صادق علیه السّلام مى‌فرماید که: هر گاه اراده کنى که از منزل خود بیرون روى، باید بیرون روى مثل رفتن کسى که امید عود به خود نداشته باشد، و یقین داند که در این سفر فوت خواهد شد.
معاشرت با اهل دنیا

معاشرت با اهل دنیا

آقا محمد بید‌آبادی فرزند آقا محمد رفیع است. پدرش اصالتاً از مازندران بوده که به اصفهان کوچ کرده است و در محلّۀ بیدآباد ساکن و به بید‌آبادی مشهور گردیده است.
Powered by TayaCMS