دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

حجاب و حفظ ارزش های زن

No image
حجاب و حفظ ارزش های زن

حجاب و حفظ ارزش هاي زن

حجت الاسلام و المسلمین عمید زنجانی

موضوع بحث، بیان نقش حجاب در شخصیت و حفظ ارش‌های زن است. امّا برای اینکه این بحث را، با مقدمه‌ای درست آغاز کنیم. بحث مقدماتیمان، تحت این عنوان است که بی‌حجابی، پدیده تمدن و پیشرفت بشر نیست. بسیاری تصور می‌کنند که در جهان کنونی، پدیده و بی‌حجابی در میادین فعالیت‌های اجتماعی زن، بدنبال پیشرفت و رشد و بشر تمدن نوین، به وجود آمده است. ولی،این نظر ساده‌لوحانه و سطحی، با یک بررسی ولو اجمالی، بطلانش کاملاً به چشم می‌خورد. و قابل لمس است. من، در این مقدمه، بدون اینکه فرصت‌ها را از دست بدهم، با اختصار، زمینه‌ها و عللی را که منجر به پدیده بی‌حجابی در دنیای متمدن کنونی شده است، مورد بررسی قرار می‌دهم. و فکر و اندیشه شما را، برای تحقیق و بررسی بیشتر آماده می‌کنم.

1- اولین زمینه‌ و عامل، برای پدیده و بی‌حجابی در میادین فعالیت‌های اجتماعی زن در دنیای کنونی، برداشت و تفسیر غلطی است که از آزادی، بعمل آمده است. دنیا، براساس یک تفسیر غلط، زن را به بی‌حجابی، کشاند. و پدیده بی‌حجابی را به زن، تحمیل کرد. آزادی که در میان جوامع متمدن رواج پیدا کرد، براساس این تفسیر غلط بود که انسان، تنها در بُعد حیوانی و زندگی مادی، خلاصه می‌‌شود. و باید انسان، از همه تمایلاتش، بهره بگیرد. و در کلیه میادینی که برای تمایلات او، باز شده، حداکثر استفاده را بنماید. باز گذاشتن تمایلات و استمتاع از همه این تمایلات، مفهوم غلطی بود که به عنوان آزادی، رواج پیدا کرد.

ما اکنون درصدد آن نیستیم که از آزادی، مفهوم صحیحی را ارائه بدهیم، بلکه در پی آن هستیم که زمینه‌ها و علل واقعی پدیده بی‌حجابی را در دنیای معاصر، مورد بحث قرار بدهیم. تفسیر غلط از آزادی، موجب آن شد که روابط فیما بین مرد و زن، به نحو بی‌سابقه و نامحدودی، بازگذاشته شود. و برای اینکه آزادی به این مفهوم غلط، قابل عمل باشد، پدیده بی‌حجابی به زن، تحمیل شد. و در حقیقت، براساس این تفسیر غلط، به جای اینکه همین تفسیر، زن را آزاد کند. به مرد آزادی کامل، داد و زن را در خدمت آزادی مرد، گرفت. به عبارت دیگر، مرد برای اینکه به آزادی هر چه بیشتر، برسد. و در قلمرو تمایلاتش، هیچ مانع و رادعی وجود نداشته باشد، پدیده بی‌حجابی را به زن، تحمیل کرد. تا با سلب شخصیت زن به قیمت از دست رفتن ارزشهای انسانی او، زن به عنوان یک وسیله آزادی، در اختیار مرد قرار بگیرد. باز تأکید می‌کنم، نقطه‌ نظر آن نیست که این تفسیر غلط بوده یا صحیح و دلیل آن چیست؟ ما فرضاً این تفسیر از آزادی را، صحیح و مفسرانش را صادقین بدانیم، باز باید دنیا، این پدیده را به این لحاظ محکوم کند که سرانجام، زن به آزادی نرسید. بلکه زن ابزاری شد تا مرد، در میادینی که برای آزادی فرض شده بود، یعنی تمایلات، مورد استفاده قرار دهد. ملاحظه می‌کنید که در اینجا، پدیده بی‌حجابی، براساس این عامل فرهنگی، نمی‌تواند به حساب تمدن و پیشرفت بشر، گذاشته شود. بلکه دارای عامل خاصی است. و در این روند، در حقیقت آنکه خسارت دیده است، زن است که به نام آزادی، در اسارت مرد، قرار گرفته است.

2- دیگر از علل و عواملی که زمینه پدیده بی‌حجابی را در دنیای غرب به وجود آورد، بازتاب تحقیر زن و محرومیت مضاعف زن، در جوامع غربی بوده است. جای تعجب ندارد اگر بشنویم که حتی اندیشمندان و فلاسفه غرب، تا چندی پیش، بر تحقیر زن اصرار می‌ورزیدند. این تحقیر زن در طول تاریخ! و این پائین کشیدن مقام و منزلت زن و محرومیت فراگیر زن در دنیای غرب، بازتاب تندی داشت که پدیده بی‌حجابی، یکی از بازتابهای این حالت است. من، به عنوان نمونه، چند مورد را به شما عزیزان عرضه می‌کنم:

افلاطون که تفکرات اجتماعی و سیاسیش، زیر بنای عمده‌ترین فلسفه سیاسی و اجتماعی غرب را تشکیل می‌دهد، یعنی: زنجیره تفکرات سیاسی غرب منتهی به نقطه نظرهای افلاطون می‌شود. او می‌گوید: من، شکرگزار، سپاسگزار و خرسندم از اینکه دو مزیت بزرگ دارم، یک مزیتم، آن است که آزادم. و برده نیستم. دوم، اینکه مَردم. و زن نیستم. زن، در منطق افلاطون که زیر بنای تفکر فلسفی و سیاسی و اجتماعی دنیای غرب محسوب می‌شود در ردیف برده قرار دارد!

شوپن‌هاور، فیلسوف معروف آلمانی – معذرت می‌خواهم نقل قول می‌کنم – می‌گوید: زن، حیوانی است، با موهائی بلند و عقلی کوتاه! نیچه، فیلسوف باز هم آلمانی می‌گوید: زن، فقط آرامی بخشیده مرد و لذت دهنده یک جنگجوست! بالزاک، متفکر و نویسنده معروف فرانسوی می‌گوید: یگانه رسالت و یگانه افتخار زن، آن است که می‌تواند دل مردی را به تپش درآورد!

از این مقوله، فراوان است. نمونه‌ای هم، از تفکر مارکسیستها نقل کنیم: ما نیفست حزب کمونیست، صریحاً می‌گوید: زناشوئی بورژوازی در واقع، همان اشتراک زنان محسوب می‌شود. حداقل ایرادی که ممکن است در این زمینه، به کمونیست‌ها وارد شود، این است که کمونیست‌ها، می‌خواهند اشتراک ریاکارانه و منافقانه و پنهانی زنان را رسمی و آشکار کنند. من، مطلب را خیلی صریح و بی‌پرده می‌گویم. مطلب کاملاً روشن است. این تفکر اندیشمندان و فلاسفه و متفکرین غرب، در زمینه زن است که کاملاً تحقیرآمیز است. شما، سخنانی که در اسلام در مورد شخصیت زن آمده است، با این سخنان که چندی قبل از عصر ما، گفته شده است مقایسه کنید می‌بینید که بسیار تحقیر آمیز است. این تحقیر تاریخی زن، درگذشته با محرومیت مضاعف زن در دنیای غرب توأم شده و پدیده‌ بی‌حجابی را به عنوان یک بازتاب و به عنوان یک عکس‌العمل، به دنبال داشته است. این دروغ بزرگ قرن است که کسی بگوید: بی‌حجابی، پدیده پیشرفت بشر یا پدیده تمدن است.

3- رشد نظام سرمایه داری حاکم، توام با رقابتهای اقتصادی در کلیه زمینه‌های بهره‌گیری و استثمار جمعی، موجب آن شد که زن به عنوان یک وسیله تبلیغات، در تجارت آزاد و در رشد اقتصادی آزاد، استثمار بشود. قابل تردید نیست که دنیا، جز ماده و درآمد و تولید، چیز دیگری را فکر نمی‌کرد. و از همه ارزش‌ها، برای رشد اقتصادی، استفاده می‌نمود. از شخصیت زن، به عنوان وسیله تبلیغ در کالاها و ایجاد بازارهای جدید مصرف، استفاده کرد. ایجاد بازارهای جدید مصرف، جز از طریق به خدمت گرفتن ارزش و شخصیت زنان، امکان‌پذیر نبود. پدیده بی‌حجابی را دنیای استثمار کننده به وجود آورد. تا براساس پدیده بی‌حجابی، را دنیای استثمار کننده به وجود آورد. تا براساس پدیده بی‌حجابی، بتواند شخصیت زن را خرد سازد و او را به عنوان یک وسیله تنها و در حدّ یک وسیله بی‌ارزش، در جهت ایجاد بازارهای جدید مصرف، پائین بکشد.

4- رشد روز افزون صنعت و گسترش بازاز کار در دنیای سرمایه‌داری، موجب شد که از همه نیروهای کار، استفاده بشود. بعضی از نیروهای پنهانی در جامعه، نیروهای کار زنان بود. نیروی کار زنان، به بازار کشانده شد. اما مانع بزرگ بهره‌گیری و استثمار از زن، حجاب زن بود. با دریدن حجاب زن و زمینه‌سازی، برای پدیده بی‌‌حجابی، نیروی خلاق زنان در خدمت استثمار قرار گرفت. یعنی: رشد اقتصادی سرمایه‌داری، برای به کار گرفتن نیروهای زنان، آنها را در حد یک ابزار سطحی و عادی تولید، پایین کشید. و این از عوامل و زمینه‌های پدیده بی‌حجابی در غرب است. باز تأکید می‌کنم: ملاحظه کنید، جفا است و نادرست است و خلاف واقع است اگر کسی بگوید بی‌حجابی پدیده تمدن، و پیشرفت بشر بوده است. این جنایت استثمارگران بوده است که برای استفاده از نیروی کار زنان، آنها را به این ورطه کشانده‌اند.

5- عامل جنگ، بدنبال جنگ‌های بزرگ، مانند جهانی اول و جنگ جهانی دوم، بعد از آنکه کاهش چشمگیری در قشر مردان بوجود آمد، زنان جایگزین مردان در میادین فعالیت‌های اجتماعی شده‌اند. ناگزیر، این جبر اجتماعی بود که در کشورهایی مثل آلمان و مشابه آن، وقتی کاهش چشمگیری در قشر مردان به وجود آمد، زن می‌بایست، میادین خالی را اشغال کند. و پر کند. و حجاب، مانع بود. پدیده بی‌حجابی به وجود آمد، براساس چنین روندی در جوامع غربی. نمونه بارز آن، هم اکنون در عراق به چشم می‌خورد.

عراق، به دلیل از دست دادن نیروهای فعال مرد، براساس سیاست غلط و سیاست تجاوزکارانه حزب بعث عفلقی کافر عراق، خواه ناخواه زنان بدون آنکه آمادگی داشته باشند، بدون آنکه تخصص کاری داشته باشند، بدون آنکه حتی در زمینه‌های فرهنگی آنها کار شده باشد، از عمق دهلیزخانه، بیرون کشیده شدند به میادین کار. این زن، یکباره وقتی مسئولیت‌هایی که فراخور استعدادهایش نیست، به دوش او گذاشته بشود، مسائلی را به وجد خواهد آورد. این مسائل، هم اکنون آثار فاسد خودش را نشان داده. و در آینده بصورت وحشتناکی در کشوری چون عراق، به عنوان یکی از میراث‌های شوم حزب بعث عفلقی، برای آینده عراق، باقی خواهد ماند.

و این، یکی از عوامل زمینه‌ساز پدیده بی‌حجابی است. که نقش بسیار موثری است و عامل و زمینه‌ساز عمده‌ای در زمینه‌ پدیده بی‌حجابی در دنیای غرب است، این است که نقش تاریخی زن در کلیه حرکت‌ها و تحولات و تغییرات اساسی اجتماعی، انکارناپذیر بوده است. هر کسی، تحلیل‌گرانه تاریخ گذشته و تحولات بزرگ و تغییرات بزرگ تاریخی را مطالعه کند، می‌بیند که نقش زن، قابل انکار نیست. در هیچکدام از حوادث بزرگ تاریخ، صحنه‌ها، بی‌زن نبوده است. زن، یکی از بزرگترین عوامل تاریخ‌ساز بشمار می‌رود. یکی از بزرگترین عواملی است که موجب آن شده است که حرکت‌های بزرگ، احیاناً آغاز یا به نتیجه مثبتی برسد. با توجه به این اصل تاریخی که غیر قابل انکار است، دنیای متمدن غرب- یا صحیح‌تر ـ دنیای سوء استفاده چی و منفعت طلب غرب، به گمان اینکه به هر نحو، باید نقش را زن، ایفا بکند. ولو به به صورت تصنعی. در تمامی زمینه‌ها که حتی زمینه‌هایی است که پای زن، به میادینی که متناسب با شخصیت او نیست، باعث آن شده است که مرد، برای اینکه در تغییراتش موفق بشود. و برای اینکه در تحولات ایده‌آل خودش، موفق باشد، از وجود زن در آن تحولات، استفاده کرده است. به عنوان پرانتز کوچک (شما می‌بینید در فیلم‌های غربی، هیچ وقت نمی‌شود، هیچ صحنه‌ای بی‌زن باشد)! ولو بی‌مناسبت هم باشد، حتماً باید پای زن را در یکی از این صحنه‌ها، به میان بکشند. این، بازتاب غلط نقش تاریخی زن است. زن، نقش تاریخی‌اش قابل انکار نیست. در تمامی تغییرات بزرگ و تحولات اساسی، نقش داشته است. اما به جا. و به موقع. وقتی به این عنوان، پای زن به همه میادین کشانده می‌شود. پدیده بی‌حجابی در غرب پا می‌گیرد. و رشد پیدا می‌کند. چون اگر بناست زن در همه صحنه‌ها وجود داشته باشد، حجاب مانع بزرگ است.

زمینه‌ها و عوامل دیگر وجود دارد که من، به خاطر اختصار از عوامل، دیگر می‌گذرم. همین عوامل ششگانه، کافی است که ما را به این حقیقت برساند که بی‌حجابی، پدیده تمدن و پیشرفت بشر نبوده است. تمدن، مطلبی است. و پدیده بی‌حجابی، مطلب دیگر است. اما بعد از این مقدمه به اصل مطب می‌پردازیم: ما می‌دانیم که تمدن و پیشرفت بشر، همواره محدودیت را به عنوان یک پدیده ضروری در زندگی اجتماعی، مطرح کرده است. یعنی: تمدن و پیشرفت بشر، به بشر ثابت کرد که اگر بخواهد زندگی ایده‌آل داشته باشد، باید تن به محدودیت‌ها و به نظم عادلانه تن بدهد. نظم عادلانه، امروز جزء لاینفک تمدن و پیشرفت بشر است. نظم عادلانه از کجا ناشی می‌شود؟ از نیازها سرچشمه می‌گیرد. نظم عادلانه، بازتاب تمدن و پیشرفت بشر است.

یعنی: بشر، از آن ایده‌آل خیالی واهی ساده‌لوحانه آزادی به معنای خلاف محدودیت، دست برداشته است. معتقد است اگر تمدن و پیشرفت بخواهد باقی بماند، و ادامه پیدا بکند، محدودیت، یعنی: نظم عادلانه و نظم منصفانه، ضرورتی است اجتناب‌ناپذیر. اما این نظم عادلانه از کجا نشأت می‌گیرد؟ نظم عادلانه، از نیاز برمی‌خیزد. و نیازهای انسان، یا نیازهای طبیعی است. یا نیازهایی است که از اجتماع و زندگی اجتماعی ناشی می‌شود. من، از هر دو مثال می‌زنم: نظم عادلانه‌ای که در زمینه قانون خانواده، در زمینه قانون تأمین اجتماعی و امثال اینها، وجود دارد از کجا ناشی می‌شود؟ از حقوق طبیعی انسان. در این زمینه‌ها، هر انسانی حق طبیعی دارد. حق طبیعی، در زمینه تشکیل خانواده دارد. و حق طبیعی، در زمینه برخورداری از تأمین اجتماعی دارد این نیاز طبیعی، منشأ یک اصل کلی است. و آن این است که در خانواده، باید نظامی حاکم باشد. نظم عادلانه‌ای حاکم باشد. و برای تأمین اجتماعی، باید نظمی برقرار باشد. این نظم عادلانه را ما می‌گوئیم: قانون نظم عادلانه، دست و پا گیر است. نظم عادلانه با آزادی مطلق، وفق نمی‌دهد. دست و پاگیری، می‌خواهد، خواه ناخواه. این مطلبی است خیلی روشن، در زمینه نیازهایی که برخاسته از زندگی اجتماعی است. مثلاً همة دنیا، براساس نیاز برخاسته از زندگی اجتماعی و روابط اجتماعی، تن به قانون مجازات می‌دهند. واز قانون مجازات، یک محدودیتی برای خود، به وجود می‌آورند تا نظم عادلانه، برقرار شود. و همین، دست و پا گیر است. و همین، محدودیت‌های بسیاری را برای انسان، به وجود می‌آورد. ولی بشر، براساس تفکر و اندیشه‌ای که در طول تاریخ، ادامه داشته است. و هنوز هم ادامه دارد، به این نتیجه رسیده است. این تنها اسلام نیست که نظم عادلانه را و قانون را برای بشر، ضروری می‌شمارد. دنیای متمدن و پیشرفته هم، بالاخره به این نتیجه رسیده است که حال و هواها و هوس‌ها در زمینه آزادی به آن معنا، زمانش سپری شده است. امروز، روزگار نظم و روزگار دقت است. هر چند نظم و دقت، دست و پاگیری و محدودیت می‌آورد. خوب، براساس این اندیشه، ما در مورد قانون حجاب هم، همین سخن را داریم. قانون حجاب، بی‌شک دست و پاگیر است. حجاب، محدودیت‌آور است. حجاب، دردسر دارد. و دست و پا را تا حد زیادی می‌گیرد. اما قانون حجاب برای اسلام، عبارت از یک نظم عادلانه‌ای است که براساس نیازهای طبیعی و اجتماعی، ناشی شده است.

اگر در قانون خانواده، در قانون تأمین اجتماعی، در قانون کار و در بسیاری از موارد دیگر، فقط نیازهای طبیعی اجتماعی نقش دارد، در قانون حجاب اسلامی، هم نیازهای طبیعی مؤثر است، و هم نیازهای برخاسته از روابط اجتماعی، مؤثر است نظم عادلانه قانون حجاب، از مجموعه نیازهایی بر می‌خیزد که هم، مربوط به طبیعت انسان است. و هم، مربوط به روابط اجتماعی است. اسلام، قانون حجاب را به عنوان یک نظم عادلانه، برای تنظیم کلیه روابط و براساس این نیازها قرار داده است. در اینجا، دنیای متمدن با اسلام به یک نقطه می‌رسد. فراموش نکنیم، قسمت اول بحث را که گفتیم: پدیده بی‌حجابی، معلول تمدن نیست. معلول علل خاصّ خودش است. اگر بخواهیم رابطه تمدن و حجاب را توضیح کنیم، همان نتیجه‌ای را می‌گیریم که اسلام می‌گیرد. اگر واقعاً انسان‌ها، پای‌بند به تمدن و پیشرفت بشر باشندع باید قانون حجاب را به عنوان یک نظم عادلانه، براساس نیازهائی که گفته شد، بپذیرند. منتها، قانون می‌تواند در بعضی از موارد آن، حدّت خودش را از دست بدهد.

بحث را با یک مثال، دنبال می‌کنیم: در تحلیل حقوقی مسئله مالکیت شخصی به عنوان یک قانون، می‌توان این نتیجه را گرفت که قانون مالکیت شخصی، همواره از یک سلسله نیازهایی در روابط اجتماعی، برمی‌خیزد. اگر ما، خواستگاه قانون مالکیت را طبیعی ندانیم، حداقل اجتماعی هست. خوب، می‌شود زمینه و شرایط یک جامعه را به گونه‌ای ارتقاء داد، براساس تربیت و براساس ایجاد شرایط رفاه، به گونه‌ای جامعه را بالا برد که همه به قدر نیاز خود، نه بالاتر از آن، داشته باشند. در این صورت نیازی به مالکیت خصوصی نیست. و ممکن است مالکیت خصوصی، فلسفه خودش را از دست بدهد. اما آیا همیشه جامعه به این روال، می‌تواند باشد. آن اخلاق، آن خودسازی و آن معنویتی که به این گونه قله‌ها برسد و مالکیت خصوصی را از میان ببرد، آیا قابل تضمین است؟

می‌تواند همانطوری، همیشه باقی بماند؟ نه! هر لحظه‌ای که این شرائط به هم خورد، باید قانون مالکیت به عنوان یک قانون عام، پذیرفته بشود. بسیاری تصور می‌کنند، می‌شود شرائطی را بوجود آورد که حجاب، فلسفه خودش را از دست بدهد. مثلاً وقتی جدا کردیم اینها را، زن در یک شرائط خاصی، در یک میدان عمل خاصی، فعالیت کرد. مرد، در یک شرائط دیگر، حتی شرائط فیزیکی دیگر و در یک زمینه‌های دیگر، خوب حجاب خواه ناخواه فلسفه وجودی خودش را از دست می‌دهد. مثل آن است که زن در خانه شخصی خودش، بدون آنکه نامحرمی در آنجا باشد، چادر خودش را برمی‌دارد. و می‌شود در جامعه، براساس تربیت و حاکمیت اخلاق، مرد و زن را به گونه‌ای تربیت کرد که نه مرد به زن نگاه کند و نه زن به مرد نگاه کند. هیچ حالت غیرعادی که در فقه از آن خوف فتنه تعبیر می‌شود، به هیچ وجه به وجود نیاید. شرائط اجتماعی، به نحوی باشد که هیچ فسادی در روابط زن و مرد، وجود نداشته باشد. خوب، حجاب فلسفه وجودی خودش را از دست می‌دهد! نمونه‌اش هم «والقواعِدُ مِنَ النِّساء» است. یعنی: زن به مرحله‌ای می‌رسد که هیچ هوس و به هیچ وجه کشش و جذبه‌ای در وجود او نیست. نه او می‌طلبد. و نه کسی او را می‌طلبد. «والقواعِدُ مِنَ النِّساء» اینجا می‌توانند چادرشان را به زمین بگذارند. برخی تصور می‌کنند، با ایجاد این چنین جوامع و شرائطی، مسئله حجاب خود به خود حل می‌شود. اما چه تضمینی هست، برای استمرار این شرائط. اگر لحظه‌ای این شرائط به هم بخورد، لحظه‌ای این مبنا و اساسی که بر پایه تربیت و اخلاق در جامعه برنامه‌ریزی شده، به هم بخورد، قانون حجاب، سرکار خودش، سرجای خودش، هست. و حاکمیتش مسلم و غیرقابل خدشه، خواهد بود. اگر ما، چنین مسائلی را بتوانیم در مورد قانون حجاب و حکم حجاب در اسلام، مطرح کنیم، همه قوانین همین‌طور است. قانون مجازات هم، همین‌طور است. می‌شود در جامعه شرایطی را بوجود آورد که هیچ متخلفی وجود نداشته باشد. خواه ناخواه، قانون مجازات فلسفه خودش را از دست می‌دهد. اما معنایش این است که قانون مجازات، بد است! خلاف است! نباید باشد! قانون مجازات در جامعه باید باشد، منتها اگر مورد استفاده قرار نگرفت، چه بهتر مسئله حجاب، به عنوان یک قانون کلی، برای ایجاد نظم عادلانه در روابط اجتماعی، همیشه به عنوان یک قانون، ثابت است. ولو شرائط استثنائی، به وجود بیاید که احیاناً بعضی از زمینه‌ها و شرائط و میادین فلسفه حجاب را از میان می‌برد. حساسیتی که اسلام در زمینه حجاب دارد، دلائل خاصی دارد. شما ملاحظه کنید، در مسائل مربوط به زنان، برای غربیها بیشتر مسئله حجاب مطرح است. حداقل در مورد خود من، که بارها مورد سؤال قرار گرفته‌ام شاید اگر اولین مسئله درباره زنان نباشد دومین مسئله، مسئله حجاب است. و این برداشت، صحیح است که اسلام، تقید به حجاب دارد. پس به صورت یک حساسیت، حساسیت اسلام، البته حساسیت به معنای تأکید اسلام در زمینه حجاب، به خاطر مقام اجتماعی زن و حفظ موقعیت زن است. شاید از این جمله صریح‌تر نتوان یافت که در نهج‌البلاغه می‌خوانیم در نامه یا وصیت‌نامه به شماره 21 که امیرالمؤمنین صراحتاً می‌فرماید: «فانه شدّه الحجاب ابقی علیهنَّ»؛ (هر چه حجاب را سخت‌تر بگیرید، باعث بقاء شخصیت زن است.) حجاب، برای تحقیر زن نیست. حجاب دین اسلام، برای پائین کشیدن موقعیت زن نیست. حجاب برای آن است که شخصیت و ارزش زن، حفظ بشود. ابقاء بشود. «فانه شدّه الحجاب ابقی علیهنَّ» یا آیه‌ای که تلاوت کردیم: « ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ »؛ ننها متلک گفتن نیست که اگر زن، بی‌حجاب باشد، شناخته می‌شود. و مورد آزار چند تا جوان قرار می‌گیرد! یُؤْذَیْنَ ، یک قلمرو بسیار وسیعی دارد. در کلیه زمینه‌هائی که زن به عنوان یک موجود فعال، یک نیروی خلاق، پا به میان می‌گذارد.

می‌تواند، مورد آزارهای فراوان، قرار بگیرد. حجاب، می‌تواند پوششی باشد در برابر کلیه آزارها و روابط مؤذیانه از طرف مردان. از این تعبیری که قران می‌کند: « ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ »، به خوبی روشن می‌شود که آیه شریفه، حجاب را به عنوان یک سنگر می‌داند. یعنی: حجاب، سنگر زن برای مقابله در برابر روابط مؤذیانه و آزارهایی است که ممکن است در زمینه‌های مختلف، به او متوجه بشود. من، در پایان عرایضم به دو، سه نکته اشاره می‌کنم: و آنها، مربوط به تأکید اسلام بر مسئله حجاب است.

مسئله اول این است که – خوب عنایت کنید- هیچ برنامه‌ای، این هیچ که عرض می‌کنیم، به قول منطقیین سالبة کلیه است، هیچ برنامه‌ای، هیچ حرکتی و هیچ فعالیتی، بدون در میان بودن پای زن، به نتیجه مطلوب نمی‌رسد. این فعالیت‌ها و این حرکت‌ها، از هر نوعی باشد تا زن با آن حرکت موافق نباشد، تا پای زن در آن حرکت نباشد، موفقیت‌آمیز نخواهد بود. رشد حرکت جامعه، در گرو سهم زنان است. و در تاریخ هم ما می‌بینیم، حتی مسئله نبوت و امامت را می‌بینیم که با یک زن، به هم پیوند می‌خورند. یعنی: فاطمه زهرا (س) بانوی اسلام، تنها دختر بازمانده پیامبر اکرم (ص) که حافظ همه میراث‌ها و پیامهای اسلام و پیامبر است، پای او اگر در میان نبود، مسئله رسالت و مسئله امامت به گونه نتیجه بخش و به آن گونه‌ای که در تاریخ ملاحظه‌ می‌کنیم، تحقق پیدا نمی‌کرد. بنابراین و براساس اینکه هیچ برنامه‌ای بدون زن، موفقیت‌آمیز نیست، باید شخصیت زن، حفظ بشود. و باید ابقاء شود. باید همه ارزش‌های مربوط به شخصیت زن، احیاء بشود. اسلام، به عنوان وسیله احیاء و حفظ و پاسداری از شخصیت و ارزش‌های زن، مسئله حجاب را تأکید می‌کند. و این به دلیل آن است که باید در همه میادین، زن حضور داشته باشد. اما زن، برای آنکه شخصیت و استقلال خود را حفظ کند باید با حجاب حضور داشته باشد.

نکته دوم- این است که زن، انتقال دهنده ارزش‌های اولیه، برای هر انسانی است جز آدم و حوا، هر انسانی از مادر متولد می‌شود. بنابراین، عامل انتقال ارزش‌ها، اول زن است. زن، در این رابطه نقش عظیمی دارد. اولین مدرسه، اولین مکتب، اولین دوره‌ای را که هر انسان، اعم از زن و مرد، باید بگذرانند، و با ارزشها،‌ آشنا بشوند، بوسیله زن است. زن، کانال است. کانال بشریت است. بنابراین، اسلام نمی‌تواند از این مسئله به این آسانی، بگذرد. با مسئله حجاب، در حفظ شخصیت زن و ارزش‌های زن، تأکید می‌ورزد.

نکته سوم- هر نوع – باز این هر نوع به قول منطقیین موجبه کلیه است – هر نوع فعالیتی که روی زن، انجام بگیرد، بازتاب وسیعی در جامعه دارد. شما ملاحظه کنید، همواره انسان در تولید، سعی بر آن دارد که کار کم کند. و نتیجه بیشتری بگیرد. اگر در برنامه‌های تربیتی، در برنامه‌های علمی و در هر برنامه‌ای، ما تأکید بر روی فکر و فرهنگ زن داشته باشیم. وسیله بزرگ و وسیله سریعی، برای انتقال خواهیم داشت. یعنی:‌ به جای اینکه ما، برنامه‌ها را روی ده نفر زن، متمرکز کنیم. و ده نتیجه بدهد، صدها نتیجه عاید خواهد شد. به خاطر اینکه کار روی زن، نتیجه وسیع و نتیجه فراوان و مضاعف می‌دهد. بنابراین، موقعیت اجتماعی زن، بالاتر می‌رود. به دلیل حساسیت موقعیت اجتماعی، زن احتیاج به حجاب دارد. پس ملاحظه می‌کنید، براساس این سه نوع طرز تفکر در زمینه‌ مقام اجتماعی و شخصیت زن، اسلام حساسیت دارد که این موجود، با این مقام و منزلت، ارزشش حفظ بشود. شخصیت و استقلالش، حفظ بشود. تا به نتایج مطلوب برسد. من، تکیه بحثم، این بحث کوتاهم، به دو متن است. قرآن و دیگر نهج‌البلاغه است که آیه‌اش را تلاوت کردم. متنی که از نهج‌البلاغه بود، برایتان خواندم امیدوارم که انشاءالله بحثی مفید باشد. در آخر عرایضم، من هم به نوبه خودم، میلاد مسعود حضرت زهراء سیده النساء العالمین را به شما عزیزان و به همه زنان مسلمان، تبریک عرضم می‌کنم. و امیدوارم که روز زن که روز میلاد حضرت زهرا و مصادف با روز تولد رهبر کبیر و امام بزرگوارمان هست، بر شما مبارک باشد و روزی باشد که زن از اسارت بی‌حجابی و اسارت آنچه که به نام آزادی نامیده می‌شود به مرور آزاد شود. و پدیده منحوس بی‌حجابی، حداقل در کشورهای اسلامی، از میان برود. و جامعه ما، با تاکید بر این ارزش والای اسلامی، حداقل حجاب، زمینه را برای ارتقاء و تعالی جامعه زنان، در جمهوری اسلامی ایران، فراهم بیاورد، بار خدایا! به مقام حضرت زهرا (س)، ما را با وظائفمان آشنا و توفیق انجام وظیفه به همه ما عنایت بفرما. به زنان ما در تمامی سرزمین‌های اسلامی و غیر اسلامی، برای ارتقاء‌شان، توفیق فعالیت مرحمت بفرما. بار خدایا! حجاب زنان را به عنوان یک سنگر برای پاسداری از شخصیت و ارزشهایشان، ابقاء بفرما. حضرت امام بر طول عمر پر برکتشان بیفزای. رزمندگان سلحشورمان، در جبهه‌ها به پیروزی نهایی، برسان. و در ظهور ولیّت، امام زمان (ع)، تعجیل بفرما. دعای همیشگی (خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار).

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
رساله حقوق امام سجاد(ع)

رساله حقوق امام سجاد(ع)

اشاره: برخی محققان میراث علمی امام سجاد(ع) را به سه بخش تقسیم کرده‌اند: روایات، ادعیه (به‌ویژه در صحیفه سجادیه)و رساله حقوق.
فلسفه چیست؟

فلسفه چیست؟

فلسفه حوزه‌ای از دانش بشری است که به پرسش و پاسخ درباره مسائل بسیار کلی و جایگاه انسان در آن می‌پردازد؛ مثلاً این که آیا جهان و ترکیب و فرآیندهای آن به طور کامل مادی است؟
رابطه علم و عمل

رابطه علم و عمل

علم و دانش بشری زمانی برای جامعه و مردم سودمند و مفید است که با عمل و اجرا همراه گردد یعنی عالم به علم و دانسته‌های خود عمل کرده و آن را با اشتیاق به دیگران نیز بیاموزد.
الخیر فی ماوقع

الخیر فی ماوقع

برای خیلی‌ها این پرسش مطرح می‌شود که چرا ما هر گاه با مصیبت و گرفتاری مواجه می‌شویم، و نخستین تحلیل و توصیف ما از آن این است که در آن خیری بوده است؟
Powered by TayaCMS