حجاب و شخصيت زن
خواهر مریم بهروزی
« إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ»
با استمداد از روح خلاقه و پرفتوح دخت گرامی پیامبر و بزرگ بانوی جهان اسلام و زنان عالم حضرت زهرای مرضیه بحث خود را تحت عنوان «حجاب و شخصیت زن» عرضه میدارم گرچه به ظاهر حجاب یک مسئله سطحی و ناچیز است و به قول بعضی از صاحبنظران اول باید حقوق، شخصیت و ارزشهای انسانی زن مسلمان مورد بحث و بررسی قرار بگیرد، بعد به مسئله حجاب پرداخته شود ولی به نظر من نه تنها مسئله حجاب مغایرتی با این قبیل مسائل ندارد بلکه اتفاقاً حجاب یکی از مسائل مهمی است که در اغلب شئونات زندگی دخالت دارد مخصوصاًً رابطه حجاب با شخصیت و ارزش وجودی زن یک امر جدی و تفکیک ناپذیر است. زیرا ظاهر و برون هر کس نشأت گرفته از وضعیت روحی و درونی او بوده و نشانگر شخصیت حقیقی و تعیین کننده باورهای فرهنگی اوست، ضمناً اهداف، اعتقادات و بافت فرهنگی جامعه را نیز معرفی مینماید.
آنچه مسلم است اینکه بیحجابی یک پدیده یا عارضه فرهنگی و در واقع معضله اجتماعی است که خو دارای پایه و اساس خاص میباشد و از دستآوردها و سلطه استعمار در رژیم منحط و وابسته ستمشاهی در این کشور به شمار میرود.
برای رفع این معضله اجتماعی و اینکه زنان با شخصیت انسانی و ارزشهای اسلامی آشنا شوند آگاه نمودن آنان از ارزشهای واهی و شخصیت کاذبی است که ناخودآگاه بدان مبتلا شده و اسیر مطامع ظالمانه قدرتهای سرمایهداری قرار گرفتند و سپس همسو با اعتقادات فکری (مکتبی) به یک حرکت عظیم اصلاحی پرداخت والا تا زمانی که در اثر هجوم و رسوخ فرهنگ استعماری بیحجابی به عنوان ارزش، آزادی، شخصیت، قدرت و استقلال به جامعه تلقین شده و در اذهان مردم جا گرفته و حداقل به صورت عادت درآمده نمیتوان آنان را به گونهای سالم و همه جانبه از این عمل ناشایست بازداشت زیرا هر جامعه با ارزشهای آن خو میگیرد و عملاً در خدمت اهدافی قرار میگیرد که نظام ارزشی آن را تعیین کرده است.
توطئه شوم استکبار جهانی که بعدها با عنوان انقلاب سفید توسط نوکر استعمار (محمدرضا شاه ملعون) آشکار گردید برای یک دگرگونی زشت و منحط در جامعه بالاخص در زنان بود که با هدف تحکیم وابستگیهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ایران به امپریالیزم جهانی پیریزی شده بود و منجر به واژگونه شدن گروهی از جامعه گردید که فاقد اصالت فکری و بیگانه از اسلام بودند.
نقش حجاب در شخصیت زن
لذا برای روشن شدن ارزش و شخصیت زن در اسلام و جهان و نقش حجاب در این رابطه اول باید دیدگاه جوامع، رژیمها و مکتبها را نسبت به انسان بررسی نمود تا بتوان وضعیت آنها را بیشتر مورد ارزیابی قرار داد. تا ثابت گردد که بیحجابی مساویست با بیشخصیتی زنان مسلمان. جوامع بشری بافتی از انسانهاست و تمام تلاشها و کوششها جهت بهبود وضع انسان و جامعه صورت میگیرد اما اینکه انسان و جامعهاش با چه اهداف و اعتقاداتی میتواند به رشد و کمال برسد و اصلاً خود این انسان کیست؟ از کجا آمده؟ به کجا میرود و مسیر زندگی را با چه هدف اساسی طی مینماید، قابل بحث است، اینجاست که صرفنظر از مکتب یکتاپرستی دنیای دانش بطور وضوح هیچ جوابی ندارد چون انسان را نشناخته و آخرین جواب علمی که از قول دکتر الکسیس کارل مشهور است (انسان موجودیست ناشناخته) پس علت اینکه انسان بطور اعم وزن بطور اخص قربانی مطامع ابر غارترگران جهانی شده این است که انسان شناخته نشده و به همین جهت شخصیت او، مقام او، حقوق و موقعیت او، مسیر ترقی و تکامل او ناشناخته و نامعلوم مانده است و در نتیجه عدم آگاهی از ماهیت انسان و هدف عالی آفرینش از وی موجب گردید که در قالبهای مادی از فکر و عقل و دانش محدود بشر اسیر و محبوس شود. قالبهایی که ساخته و پرداخته افکار و اهداف اقتصادی و یا پوشش فرهنگی است در واقع سلطه امپریالیزم (استعمار) با عنوان فرهنگ و هدف اقتصادی است.
چون فرهنگ با همه شئونات زندگی انسان سر و کار دارد و هر موجودی که به نام انسان پا به عرصه وجود میگذارد مستقیم یا غیرمستقیم تحت تأثیر فرهنگ قرار دارد و فرهنگ بهترین وسیله برای اعمال مقاصد اقتصادی و زور است. لذا اگر چه در بسیاری از جوامع صحبت از فرهنگ است لیکن فرهنگ روبنائی است براساس اقتصاد و کلاً فرهنگ و سیاست و حکومت و جنگ و صلح همه و همه بر آن اساس پایهگذاری میشود. حتی به قول خود روشنفکران غربی وقتی که در آفریقا پوشش به عنوان هنجاری تبلیغی پذیرفته میشود و مردم آفریقا قبول میکنند که پوشیدن لباس خوب، نشانه تمدن و یکی از کارهایی که انسان را از حیوان متمایز میکند و یک ظاهر اخلاقی و رفتار انسانی دارد اما در اصل آنچه مدّنظر بوده است همانا فروش پارچههای تولیدی و منافع کارخانه دارهای انگلیس بوده است در حالی که ظاهر عمل یک کار فرهنگی است.
سرنوشت بشر در شرق و غرب
لذا بطوری که مشاهده میشود امروز سرشت و وضعیت جوامع بشری از بلوک شرق گرفته تا بلوک غرب یکسان است و انسان در قالب مادیت بصورت (شئی) درآمده چه در دنیای سرمایهداری غرب چه در دیکتاتوری پرولتاریای شرق. در هر دو جا اصالت انسانی خود را از دست داده، در شرق حیوانی تولید کننده و در غرب حیوانی مصرف کننده است پس در چنان اندیشه و فرهنگی که انسان پوچ است. بشر دیگر ماهیت انسانی ندارد، آزادی ندارد، شخصیت فکری ندارد و قادر به اندیشیدن نیست و در این راستا زن که نه تنها خود انسان بلکه، انسان ساز و تمدن پرداز ظالمانهتر قربانی شده و بیش از هر قشر دیگر سیلی استضعاف را خورده است.
وضعیت زن در شرق (کمونیست) به نقل از پیام یونسکو
زنها آزادند در همه قسمتها اشتغال به کار داشته باشند، هم اکنون در رسانههای گروهی 67 ٪در مدارس و دانشگاهها 72٪ در بانکها 80٪ در امور پزشکی و تحقیقات 50٪، در ماشینسازی 30٪ در نمایندگیهای دولتی و 47٪ فقط از کار و سودرسانی او آمار میدهند اما خود این زن کیست، شخصیتش در چیست و در چه قالبی از پیچ و مهره و ماشین اسیر شده هیچ، براستی زن گرفتار دست غارتگرانیست که جز به پول به چیزی دیگری فکر نمیکنند.
وضعیت زن در غرب «ثروت سالاری و سرمایهداری»
با نگاهی گذرا به سابقه شخصیت زن در دنیای غرب ملاحظه میگردد که به قول فیلسوف بزرگ ویل دورانت (منشأ تفکر آزادی زن در غرب ماشین و انقلاب صنعتی بوده نه خود زن» لذا زنان مظلوم به دلیل ظلمی که بر آنان روا داشته شده نتوانستهاند به ماهیت اصلی و انسانی خود واقف گشته و نیروهای بالقوه خود را در مسیر صحیح بفعلیت درآورند و همچنان اسر مطامع و منافع اقتصادی زراندوزان و سرمایهدارانند و چرخش آنان همچون عروسکی کوکی بدست اربابان و صاحبان زور و ابرقدرتهای جهانیست و از خود اختیار و استقلال فکری ندارند، آزادی ندارند، شخصیت اجتماعی ندارند. امروزه بردهداری در عصر جدید یک عمل رایج است، آژانسهای معاملاتی که ماشین و اسلحه و اجناس دیگر را خرید و فروش مینمایند. زنها را نیز خرید و فروش میکنند و این مسئله را در مجلاتی از نوع اشپیگل نوشتهاند که من یک نمونه از آن را نقل میکنم.
مظلومیت زن در عصر تمدن
مجله هفتگی اشپیگل اول جولای 1/7/1985 گزارش میدهد
دختران باکره از دهکدههای فقیر تایلند با قیمت 1000 مارک توسط دلالان خریداری و برای خدمتگزاری، اما در واقع برای فاحشهگری به کلوپهای شبانه بانکوک و هنگکنگ، ژاپن و آلمان فرستاده میشوند، بردگی در عصر جدید تجارت با دختران جوان است: بازارهای اصلی معاملات تایلند، فیلیپین و آفریقای جنوبی است، دستگاههای بینالمللی مسئول حمل و نقل هزاران زن از جهان سوم به جهان غرب هستند، طبق آمار پلیس بانکوک از تایلند 16000 زن و دختر به کشورهای دیگر صادر شدهاند، از این قلم سهم آلمان غربی یکی از واردکنندگان عمده فحشاء محسوب میشود و این عمل توسط مؤسسههای زنیابی در آلمان غربی که دلالان خود را برای خرید جنس!!! به کشورهای آسیایی و آفریقایی و آمریکای لاتین اعزام میکنند، و این آژانس در آلمان قانونیست، بسیاری از مردان از طریق همین آژانسها با مراجعه به آلبوم عکسها زن برای خود دست و پا میکنند و پس از بهرهبرداری او را برای بهرهکشی به خیابانها میفرستند و با این کار تأمین زندگی توسط همین زنها انجام میگیرد. زنان جهان سوم برای فروش به مردان مجبورند اندام خود را به نمایش بگذارند و حتی در این مؤسسات حراج ماهانه وجود دارد، آژانسهای مسافرتی برای مسافران خود تورهای جنسی میگذارند، قیمت و نوع جنس (زن) توسط کاتولوک به اطلاع مشتریان میرسد، فقط در کشور آلمان غربی 2000 شرکت به این عنوان وجود دارد، این مؤسسات زنان خود را به 5000 تا 12000 برای فروش آماده دارند. آژانسهای فوق ماهانه حدود سه هزار معامله (زن فروشی) انجام میدهند، این وضعیت اسفبار زنان در دنیای کنونی تحت عنوان آزادیست.
علت اینکه زن عملاً در غرب به صورت کالا و در قسمتی از شرق به صورت ابزار کار درآمده عدم آگاهی و آشنایی به شخصیت انسانی خود است. آری بیگانگی زن از خود و هدف متعالی آفرینش موجب انحراف و اسارت فکری و گرفتاریهای روزافزون گردید و در سراشیبی بدبختی و سقوط سرگشته و حیران در پی نجات است. لذا کسانی که هنوز به بیحجابی و ظاهراً به بدحجابی اصرار دارند باید بدانند که پدیده بیحجابی ارمغان همان اندیشه و فکر است منتها تحت عنوان فرهنگ جهانی.
هجوم فرهنگی غرب
یکی از مسائل مهمی که باید مورد توجه قرار بگیرد مسئله فرهنگ جهانی است زیرا خصوصیت فرهنگپذیری در انسانها وجود دارد. بویژه با پیشرفتهای وسیع تکنولوژی در ارتباطات گسترده و با پیوستگی و وابستگی عمیقی که در جهان امروزه برای تأمین ضروریات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بین ملتها ایجاد شده تأثیرپذیری به منزله امر اجتناب ناپذیر خودنمایی میکند.
البته اگر به گونهای در متقابل، متوازن و در جهت ارتقاء و غنای فرهنگی جوامع انجام پذیرد، در خور تحسین است. لیکن با نگاهی گذرا این واقعیت تأثیرآور صراحت دارد که شرایط و وضعیت موجود تنها موجب پیدایش شتابانگیز روند انحطاط است. و بیشک یکی از اساسیترین و سنگینترین فسادهای اجتماعی و سیاسی در وضعیت اسفناک اخلاق جهانی و ارزشهای انسانی آن نهفته است.
تفوق فعلی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی قدرتهای بزرگ بویژه کشورهای غربی موضوع تأثیرپذیری را به انتقال یکطرفه و القاء و چیرگی یک فرهنگ بر دیگری مبدل نموده است و هجوم اقتصادی یا صنعتی کشورهای به اصطلاح پیشرفته به کشورهای در حال توسعه گرچه ممکن است در شرایطی بتواند رشد صنعتی این کشورها را مدد دهد اما هجوم فرهنگی را ملازم خود دارند. تلاش کشورهای قدرتمند شرق و غرب برای تنفیذ فرهنگهای خود در کشورهای در حال توسعه این کشورها را دچار شوک فرهنگی و از خود بیگانگی اجتماعی کرده است.
مظاهر و سلطه فرهنگی رفته رفته تمامی شؤنات اجتماعی را در بر میگیرد و به تدریج از مهمترین مسائل سیاسی و اقتصادی تا مسائلی نظیر نحوه تغذیه و یا پوشش و حتی چگونگی تفریح و تفرج را نیز تحت نفوذ قرار میدهد.
و اغلب جوامع غافل از مقاصد سلطه جویانه استعمارگران و قدرتمندان سعی میکنند دنیای آنان را الگوی فرهنگی و رفتاری خود قرار دهند، هنگامی که عملی به عنوان فرهنگ جهانی در جامعهای تبلیغ شد. آن جامعه بدون توجه به اعتقادات و مصالح خود تن به فرهنگ به اصطلاح جهانی میدهد چون القاء شده که این فرهنگ مورد قبول دنیاست در حالی که با کمال تأسف همین فرهنگ القایی بیش از هر عامل دیگر زمینهساز سلطه کشورهای قدرتمند به کشورهای جهان سوم بوده است. شرق و غرب هر دو داعیه فرهنگ جهانی دارند و گرچه در تعریف مختلفند ولی بالاخره برای ارزیابی و سنجش انسان به یک اصل و معیار مشترک میرسند که مبنای آن اقتصاد، پول و بهرههای مادیت در قالب مسائل فرهنگی است.
آیا تا به حال جوامع بشری بالاخص کشورهای انقلاب کرده به این مسئله پی نبردهاند؟ قطعاً چرا ما صرفاً به خاطر پیروی از عنصر ملیت بدون در نظر گرفتن مصالح و طرق رسیدن به آزادی و پیروزی و تکامل جامعه قدرت ارائه یک نظام جامع و سالم و پیاده کردن یک فرهنگ غنی را برای حکومت مستقل ندارند. ولی در نظام اسلامی به علت برخورداری از دید وسیع و اصیل مکتبی انسان را اعم از زن و مرد صاحب ارزش والایی میداند. انسان با تکیه به مکتب یکتاپرستی اصالت دارد و جامعه بشری باید دارای قدرت، عظمت، آزادی و اختیارات عادلانه باشد و آن قانونی که میتواند انسان را و کلاً جامعه بشری را نجات دهد همانا قانون حیاتبخش اسلام است. انسان از نظر اسلام خلیفه و نماینده خالق هستی است (انی جاعل فی الارض خلیفه) از خداست و به سوی خدا مراجعت میکند. (انا لله و انا الیه راجعون) دارای روح خلافه است (ونفخت فیه من روحی) و آزادی وی تحت عنوان یکتاپرستی تضمین شده است.
شخصیت والای زن در اسلام
بنابراین با ایمان به خداوند یکتا حرکتش پاک و سازنده بوده و زیر بار هیچ قدرت و سلطهای نمیرود. این مکتب انسان ساز و تمدنپرداز برای رسیدن به هدف عالی و ارتقاء بشر و ترقی و تکامل وی برنامههای زیادی دارد که جمهوری اسلامی ایران بر مبنای اجراء و پیاده کردن تدریجی آن مستقر گردیده است، در نظام اسلامی تحت حاکمیت خداوند متعال زندگی به مفهوم واقعی کلمه است آیه 97 سوره نحل « مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً » هر کس عمل صالح انجام دهد مرد باشد یا زن در صورتی که ایمان داشته باشد پس ما به او حیات و زندگی پاکیزه عنایت میکنیم (زندگانی سالم و پاکیزه، حیات نیکو و همیشگی).
هیچ فرقی هم بین زن و مرد وجود ندارد. دامنة وسیع و صحنه گسترده برای پرواز و ترقی انسان باز است. انسان آزاد از همه بندها و یوغها، این انسان آزاد میتواند حیات طیبه داشته باشد با سرعت به سوی ترقی و تکامل گام بردارد بسوی خدا که کمال مطلق است و مهمتر اینکه در این پهنه گسترده دامنه فعالیت و ارزشیابی زن وسیعتر است خدا زن را مادر بشر معرفی کرده «امّ و ریشه» هنگامی که خداوند اراده میکند پیامبری چون حضرت عیسی (ع) را برای هدایت انسانها بفرستد اول مادر او را میآفریند مریم مطهره را. با توجه به اینکه مادر مریم از خداوند کریم تقاضای فرزند دارد و در نیتش در ضمیر وجودش پسری میخواهد که او را خادم بیتالمقدس نماید. ولی مشیت پروردگار عالم بر آن قرار میگیرد که دختری به نام مریم به او عنایت کند. وقتی مریم به دنیا میآید مادر مریم عرضه میدارد پروردگارا (انی وضعتها انثی) من دختر زائیدم (ولیس الذکر کالأنثی) پسر مانند دختر نیست. لکن خداوند متعال داناتر است (والله اعلم بما وضعت) خدا میخواسته که مریم بدنیا آید زیرا برای داشتن پیامبری چون مسیح اول باید مادر او متولد و ساخته شود تا از دامانش پسری چون عیسی پدید آید. مادری که خود برگزیده خداست «ان الله اصطفیک وطهرک واصطفیک علی نساء العالمین» مریمی که آن قدر مقام و منزلتش بالا است که زکریا پیغمبر حسرت میخورد. میگوید هر وقت بر مریم وارد میشدم رزق نیکو در مقابلش میدیدم. میپرسیدم. ای مریم! اینها از کجاست مریم میگفت: (من عندالله) از جانب خدا، مریم به آن پایه و مرتبت از معنویت رسیده بود که زکریای پیغمبر آرزو داشت فرزندی همانند او داشته باشد.
قرآن کریم از آسیه زن بیداراندیش و متفکر و مستقلی سخن میگوید که با وجود اینکه خودش زن فرعون ولی تحت تأثیر محیط آلوده فرعونی قرار نمیگیرد و با آزادی و اختیار خداوند یکتا را برای پرستش انتخاب میکند و خداوند او را نمونه ایمانی، اعتقادی و عملی معرفی میکند و برای همه ایمان آورندگان، همه زنان و همه مردان یک زن بنام آسیه زن فرعون الگو و مثال میشود (ضرب الله مثلاً للذین امنوا إمرئه فرعون) و جزو زنان شایسته قرار میگیرد پس اگر زن با موقعیت خودش آشنا باشد. بنده خدا باشد چقدر اوج میگیرد نمونه میشود. الگو میشود، میشود خانم خدیجهئی که همه اموالش را در راه اسلام و آزادی انسانها میبخشد، نمونه دیگر خانم زینب است که بعد از امام حسین آن قیام عظیم را دارد کشتی طوفان زده کربلا را به ساحل پیروزی میرساند. با صبر عظیمش آن نقش سازنده و ارزنده را ایفاء میکند و با قدرت و شجاعت خطبههای جامع و جالبی را ایراد میکند که سد استبداد را میشکند.
آنکه ابرو را نکرد از فرط غم خم زینب است آنکه شد از صبر او خم قامت غم زینب است
آنکه از بعد قیام سرخ عاشورا شکست سد استبداد را با مشت محکم زینب است
خداوند متعال به پیامبر اکرم (ص) میفرماید: ما به تو کوثر دادیم، ما به تو خیر بسیار دادیم. یکی از معانی کوثر، فراوانی است، فراوانی در حکمت، فراوانی در دانش و بردباری، فراوانی در سیاست و اخلاق، فراوانی در معنویت و پاکی و تقوی یعنی به تو فاطمه دادیم واقعاً حضرت امام خمینی روحی له الفداء چه ابتکار عالی بکار بردند و روز تولد بزرگ بانوی اسلام حضرت فاطمه زهرا را روز زن نام نهادند کنایه از اینکه ای زنها به الگوی تمام نمای شخصیت زن بنگرید و با طیب خاطر از و تبعیت نمایید.
نقش فاطمه زهرا(س) در تاریخ
فاطمه اطهری که یکی از نامهایش فراوانیست. فراوانی به این تعبیر که همه جا یافت میشود، شخصیت گسترده زهرای مرضیه همه جا آشکار است، نقش فاطمه (س) در خلافت عادلانه و به حق حضرت علی (ع) زیرا کسی که با علم و حکمت و بینش وسیع سیاسی طی خطبه مفصل و قرائی در مسجد مدینه مسئله زمامداری و نقش حکومت و خلافت عدل اسلامی را ترسیم نمود حضرت زهرا بود، نقش فاطمه (س) در جنگ صفین، نهروان و جمل در چهره امام حسن مجتبی و علی (ع) نمایان است. در کربلا نقش قهرمانانه فاطمه اطهر در چهره حضرت حسین (ع) آشکار است، در کربلا و کوفه و تا شام و مدینه نقش حکیمانه حضرت زهرا در چهره خانم زینب متجلی است و نقش حضرتش حتی در حرکت پیامبر اکرم (ص) پیداست، او ام ابیها است، مادر پدرش نه مادری که او را زائیده بلکه ریشه خاندان رسالت است محور اصلی است. در روایت حدیث کساء سؤال میشود کیانند این پنج تن، ندا میرسد فاطمه است و پدر فاطمه، فاطمه است و شوهر فاطمه، فاطمه است و دو فرزند فاطمه، در همین انقلاب عزیز اسلامی نقش مقدس فاطمه زهرا از چهره ملکوتی رهبر کبیر انقلاب تجلی میکند زیرا کسی که از ولایت و رهبری حمایت کرد و فرمود حکومت امت مسلمان باید تحت ولایت و رهبری اداره شود فاطمه سلام الله علیها بود، آری چهره زهرا از زنان شهیدهی که برای اعتلای اسلام عزیز جان خود را نثار کردند. چهره فاطمه (س) در مادرانی که فرزندانشان را به اسلام هدیه نمودند. نقش فاطمه (س) در چهره زنانی که همسرانشان را برای دفاع از اسلام به جبهه فرستادند و نقش فاطمه (س) در زنهایی که با افتخار از شهادت پدر، همسر و فرزندانشان استقبال کردند. آری نقش سازنده و زیبای آن حضرت در همه قهرمانیها، شجاعتها، کرامتها، رشادتها... متبلور است.
نقش سازنده زن در جامعه
لذا ما در دنیای سراسر ظلم و بیعدالتی که زنان بیش از هر قشر دیگر در معرض ستم و اهانت قرار دارند این افتخار را داریم که از دید مکتوب ما زن اصلیترین ستون جامعه است و به همین جهت شکلگیری شخصت زنان بسیار قابل اهمیت است. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «بین فرزندانتان مساوات برقرار کنید ولی اگر قرار شد برای بعضی بر دیگری فضیلت قائل شوید من زنان را در فضیلت بخشیدن ارجح میدانم» در تربیت و پرورش زنان بکوشید زیرا زنان محور اصلی جامعه میباشند، مرکز عروج و ترقیاند، زن سازنده شخصیت انسانهاست، زن منتقل کننده ارزشها به جامعه است.
لذا اگر زنان با حقیقت اسلام آشنا شوند و به شخصیت حقیقی خود دست یابند نه تنها قدرتهای پوشالی جهان هرگز نخواهند توانست آنان را در قالبهای خشک مادی اسیر نموده و ماهیت انسانیشان را دگرگون کنند بلکه دامان و افکارشان پدید آورنده هدایت گرائی خواهد شد که با قدرت اسلام برای نجات بشریت بر دنیا حکومت کنند.
علت پیدایش بیحجابی در ایران
یکی از عواملی که موجب شد زنان ما تحت تأثیر هجوم فرهنگ منحط غرب قرار بگیرند همانا ضعف ایمان و عدم آگاهی آنان از اسلام و تعالیم رهایی بخش آن بود و هنگامی که کاملاً جاهل و غافل شدند نقشه استعمار جامه عمل پوشید و بدین ترتیب به اهداف سیاسی و اقتصادی خود نائل آمدند.
محققان و دانشمندان جامعهشناس بر این عقیدهاند که وقتی سلطه استعمار میخواهد در کشوری چنگ بیندازد اول آن ملت را از خود بیگانه و از ارزشها تهی میکند و زمانی که خودشان را فاقد همه ارزشها پنداشتند با سوء استفاده از خصوصیت فرهنگپذیری بالطبع جامعه تحت تأثیر قدرت بزرگتر قرار گرفته و در نتیجه همه منشها و رفتارهای وارداتی را قبول میکنند. بیحجابی در ایران بارزترین نمونه آنست بطوری که بدون هیچگونه تحقیق و بررسی در مورد فرهنگ به اصطلاح جهانی که کجا طرح ریزی شده، به نفع انسان و جامعه وی یا به ضررشان خواهد بود و اصولاً چه کسانی و با چه اهدافی از آن تبلیغ میکنند؟ نه!!! فقط چون خودباخته بودند پذیرفتند و همه چیز به نظرشان زیبا جلوه کرد (همیشه تاریخ این چنین بوده، خداوند متعال در قرآن کریم درباره فرعون طاغی و قوم او میفرماید: «فاستخف قومه فاطاعوه انهم کانوا قوماً فاسقین» پس از آنکه خوار و حقیر کرد قومش را سپس اطاعت کردند او را یعنی هنگامی که فرعون با تبلیغات وسیع مردم را تحقیر کرد و آنها خودشان را فاقد هرگونه قدرت و ارزش پنداشتند به فرمان و اطاعت او درآمدند بخاطر اینکه آنها مردمی فاسق بودند، آری کلاً هر چه از غرب میآمد عالی بود، خوب آنها خوب و بد آنها بد بود، هر چه آنها میپسندیدند و میگفتند و میخواستند، خوارک خوردنشان، لباس پوشیدنشان، آرایششان، ازدواجشان، افکارشان – فساد و فحشاشان همه و همه خوب بود!!! چون ظرف خالی از هر آنچه که در آن ریخته شود پر میگردد. بنابراین بیحجابی مساویست با بیشخصیتی زنان مسلمان ایران.
راههای گسترش فرهنگ حجاب
به نظر من گسترش فرهنگ حجاب، در درجه اول مستلزم بالا بردن سطح آگاهی زنان نسبت به اسلام و شخصیت زن در جامعه اسلامی است، و همچنین یادآوری وضعیت اسفبار فرهنگی و اجتماعی زنان در دوران ننگین ستمشاهی مخصوصاً در نیم قرن اخیر قبل از انقلاب زمانی که زن البته آنهایی که در معرض تفکرات منحط غربی قرار گرفته بودند و طبعاً از قشر مرفه و برخوردار جامعه به حساب میآمدند که بیشتر میتوانستند در این زمینه تحرک داشته باشند. تصورشان بلکه اعتقادشان در برتری زن بهتر پوشیدن، بهتر دلربائی کردن، تماسهای نامشروع و نادرست با جنس مخالف داشتن، بهتر و با هر وسیله ممکن بیشتر جلب توجه کردن و در محافل و مجامع بیشتر بوظیفه طنازی پرداختن بود. چه بسیار زنان بینوایی که اصولاً در محل کار مأموریتی غیر این نداشتند و متقابلاً مسئولان و مدیرانی که جز به این منظور استخدام نمیکردند و کلاً زنان از دید سودجویان و غربزدهها به دلیل دارا بودن خصوصیات جسمانی و فیزیکی عبارت بودند از موجوداتی که فقط در فروشگاهها به عنوان نمایشگر و مانکن ظاهر شوند و شانس فروش اجناس و کالاهای تجملی و زینتی را صد چندان کنند و طبعاً مردان هم برای بدست آوردن پول بیشتر به کلاهبرداری و رشوهخواری و احیاناً دزدیهای مستقیم و غیر مستقیم میپرداختند و به عناوین مختلف هرگونه ستمی را بر جامعه روا میداشتند تا بتوانند به زندگی مادی رونق داده و تمایلات نفسانیشان را ارضاء کنند و جوانان هم اعم از دختر و پسر در دوران نوجوانی به فکر عشوهگری و فساد اخلاق و بیبندوباری و در دوران زندگی به اصطلاح جدی در صدد دست و پا کردن پست و مقام و حقوق و درآمد بیشتر بودند. درس خواندن هم به منظور بالا بردن سطح دانش و پیشرفتهای علمی نبود بلکه برای بهتر زندگی کردن و لوکستر معشیت داشتن بود، دیگر از معنویت و پاکی، عشق به ابدیت، خدمت به جامعه و ایثار و فداکاری خبری نبود، انسانیت فراموش شده و مورد غفلت قرار گرفته بود. همه چیز رنگ مادی و حیوانی داشت و جامعه کلاً در همین بعد خلاصه میشد. و این خطر بزرگی بود که جامعه قبل از انقلاب ما را تهدید میکرد. زیرا در اثر چنان حادثهای دشمنان بشریت به میدان فکر و اندیشه انسانی قدم گذاشته و یک سلسله نیازهای دروغین را به جای نیازهای راستین به او عرضه میکنند و در نتیجه جامعه انسانی به جای پرداختن، به مسائل اصلی به دنبال یک سلسله بازیچه و سرگرمی که برایش ساخته و رنگ و روغن زدهاند و به او تلقین کردهاند که قطعاً به آنها نیازمند است و فقط باید با آنها سرو کار داشته باشد میرود و در حال سقوط بیخبر از خطری که نابودش میکند و خوشحال است و گمان میکند که به همه چیز رسیده است. زیرا نیاز حقیقی و رقاء فکری و زندگی انسانی را گم کرده و راه نجات را نمیشناسد و اصلاً درد را نمیشناسد که در صدد دارو باشد و رفع خطر کند مگر بوسیله انسانهای الهی که زنگ خطر را به صدا آورند. به هر حال این حقیقت تلخ چیزی جز تلقین یک فرهنگ منحط بنام تمدن نبود که زنان ما باید آن را به عنوان یکی از بدبختیها و نابسامانیهای نیم قرن اخیر قبل از انقلاب یعنی آفتی که میتوانست جامعه را متلاشی کند بشناسد و درصدد رفع و دفع آن برآیند.
دوم- اینکه راه دیگر گسترش فرهنگ حجاب
جامعه موقعیت و شخصیت انسان و اسلامی زنان را بشناسد و به آن احترام بگذارد یکی از علل پیشبرد مقاصد طاغوتی در اشاعه بیحجابی و سوق دادن زنان به بیبندو باری و مفاسد اخلاقی سوء استفاده از نقطه ضعفهای ساختگی برای زنان در سطح جامعه بود. جامعهای که در اثر اختناق شدید حکومتی و جوّ نامناسب فرهنگی و در نتیجه عدم آشنایی از حقایق و تعلیمات انسانساز اسلام در اعمال و گفتار و رفتار حتی در داستان گوییها و ضربالمثلها زنان را تحقیر میکردند و الفاظی از قبیل «زنها ضعیفهاند، عقل ندارند، قابل مشورت نیستند، کجاندیش و معوقالفکرند، هر چه بگویند عوضی است، حتی خوابشان هم چپ، حق تحصیل ندارند، حق دخالت در امور ندارند» درباره آنان بکار میبردند. و در آن راستا هرگونه ستمی را بر آنان روا میداشتند به گونهای که زنان خود را بدبخت، عقب افتاده ناقص و فاقد ارزش و شخصیت میپنداشتند و بفرموده حضرت امام باورشان آمده بود که چیزی نیستند. در نتیجه زنان که در صدد راه نجات و دست یافتن به شخصیت اجتماعی و خانوادگی بودند، و با شنیدن فریادی کاذب از بوقهای تبلیغاتی تحت عنوان آزادی زنان، ناخودآگاه و بیاختیار به خیال رسیدن به آزادی و شخصیت اجتماعی به طرفه صدا رفتند و بیاطلاع از عواقب وخیم آن از چاله درآمده به چاه افتادند و بدین ترتیب موجبات گرفتاری زنان و متعاقباً جامعه به سلطه فرهنگ بیگانه فراهم گردید.
بنابراین قبل از ملامت زنان انصافاً باید تصدیق نمود که وضعیت آن زمان به اضافه جو خفقان و رها کردن زنان در جهالت و بیخبری از دستورات اسلام، مصالح جامعه و شخصیت خویش که عمدتاً استقبال کنندگان از بیحجابی آن تیپ از زنان بودند و متأسفانه برهنگی و بیعفتی به میزان جهالت و حقارتشان نمایان میگشت. در حالی که اگر زنان با حقانیت اسلام آشنا بودند و اگر جامعه آنان را تحت فشارهای روحی و روانی قرار نداده بود هرگز به دامان غرب نمیافتادند و اگر خود را فاقد شخصیت نمیدیدند هرگز به دنبال سرآب نمیرفتند و دچار شخصیت کاذب نمیشدند.
خوشبختانه انقلاب عظیم اسلامی دست استعمارگران و جنایتکاران را از این کشور قطع نمود و اینک باید همانند طبیعی حاذق به معالجه پرداخت و با حرکتی فرهنگی همراه با تلاش مستمر و ارشادی دائمی بازماندگان را نجات داد.
اساس این حرکت بازگشت به مکتب و ارزشهای اسلامی است زیرا جاذبه اسلام قادر است هر کسی را که از سلامت روح و بیداری فکر و آزادی اندیشه برخوردار باشد، هدایت کند و غلبه ارزشهای اسلامی بر ارزشهای واهی تضمین کننده نجات ملت است. و گام اول بالا بردن سطح آگاهی جامعه نسبت به شخصیت و موقعیت زن در جامعه است اگر جامعه و تشکلهای اولیه آن (خانواده) در ارزیابی زن آن گونه که اسلام عزیز مقرر فرموده بیندیشد که دختر رحمت خداست و زن (همسر) نعمت پروردگار است و با تولد دختر او را به منزله مریمی ببیند که مادر عیسی (ع) بوده و به مرتبه نازله فاطمه زهرایی که دامانش مهد رهبران بشریت است و خانم زینبی که توانسته زینت پدری همچون علی (ع) باشد و با آن اندیشه و فکر به تربیت و پرورش او پردازد و با دیدی که پیغمبر اسلام نسبت به زن داشت و با بینش و رفتار آن حضرت نسبت به فاطمه زهرا (س) و با تفکرات حضرت علی نسبت به دختر و برخورد عادلانه و عالمانهاش با زینب کبری که او را واقعاً زینتی برای پدر میسازد و توجه به این حقیقت که اگر پیامبر میفرماید (ما اکرمهن الا کریم وما اهانهن الالئیم) جز افراد کریم زن را اکرام و احترام نمیکنند و غیر از افراد پست به او اهانت نمینمایند. و در آخرین لحظات زندگی با جمله (الله الله فی النساء) درباره زنان سفارش میکند، بدان سبب است که زن را زیربنای جامعه و محور خانواده میداند و بهشت را زیر قدمهای مادر میبیند، عنصری که فرهنگساز، و تمدن پرداز است، موجودی که به روایت امام خمینی مردان از دامانش به معراج میروند، مرکز عروج و ترقی انسانها دامان پرمایه زن است، موجودی که حرث است و محصول وجود و فکر و اندیشه و روانش انسانها هستند آری زن منتقل کننده ارزشها به جامعه است (السعید سعید فی بطن امه والشقی شقی فی بطن امه) بطن ام یعنی مرکز جامعه بنابراین اگر زنی که زمینه جامعه است پاک و دارای انرژی معنوی و قدرت ایمانی باشد مسلماً جامعه پاک و مترقی خواهد شد و در چنان محیطی که با رفتار صحیح شخصیت حقیقی زن شکل بگیرد و جامعه مهد پرورش او باشد و زن دارای آزادی، عظمت، آگاهی ، ارزش انسانی و شخصیت اجتماعی باشد دیگر لازم نیست به زن گفته شود حجاب چگونه و دارای چه کم و کیفی است بلکه خود او خواهد دانست که حجاب حافظ شخصیت و تضمین کننده آزادی زن است، شأن زن بالاتر از آن است که همچون عروسکی بدون انتخاب و اختیار در معرض دید و بهرهبرداری جنسی قرار گیرد، حجاب حافظ موقعیت زن و مصون دارنده حریم خانواده از خطرات احتمالی است و ابا خواهد داشت از اینکه با بیحجابی اعلان نماید که چگونه میاندیشد، اسیر فرهنگ منحط غرب است، بدون اصالت فکری و فرهنگی و بدون اعتقاد به اسلام و وسیلهای جهت التذاذ بیش نمیباشد. لذا سعی میکند که ظاهرش بیانگر افکار و اعتقاداتش باشد. و با حجاب افتخارآمیز اسلامی اعلان میکند که دارای شخصیت انسانی، ارزش اجتماعی، استقلال فکری، فرهنگ اسلامی، آزادی اندیشه و حقوق حقه و در مجموع به مفهوم واقعی کلمه معتقد به مکتب انسانساز و جهان شمول اسلام است.
پیشنهاد برای گسترش فرهنگ حجاب
سوم – پایین آوردن سن ازدواج: این مسئله در رابطه با بیحجابی بسیار حائز اهمیت است زیرا یکی از کارهایی که در دوران سیاه پهلوی همراه با اشاعه بیحجابی و متعاقباً بیبندو باری به وقوع پیوست و بالتبع مفاسد اخلاقی و گسترش فحشاء را در جامعه ملازم خود داشت بالا بودن سن ازدواج بود که با استفاده از نظرات جامعهشناسان و روانشناسان غربی جهت سلطه فرهنگی و دست یافتن نظامهای سرمایهداری به منافع بیشتر بصورت فرهنگ القایی در ایران درآمد و جزء اخلاقیات و عرف جامعه قرار گرفت به گونهای که دختر را تا سنین 20 سالگی و پسر را تا 25 سالگی قابل ازدواج نمیپنداشتند و در آن سنین جوانان و نوجوانان را بچه خطاب میکردند و تعبیراتی نیز در این رابطه شایع بود نظیر فعلاً وقت تحصیلش، حالا هنوز موقع ازدواجش نشده، باید فکر زندگی آیندهشان باشند و با داشتن امکانات و رفاه کامل تصمیم ازدواج بگیرند، مرد دارای چه امکاناتی باشد تا بتواند اقدام به خواستگاری کند و زن دارای چه وسائل و جهیزهای باشد تا قبول ازدواج کند. به طوری که تعدادی از دخترها مجبور بودند برای تهیه جهیزیه و وسائل زندگی آیندهشان طبق عرف جامعه چند سالی را در یکی از ادارات یا شرکتها کار کنند. لذا وسعت روزافزون زندگی و در واقع مصرف گرایی که جزء منویات شرکتهای چند ملیتی بود از جمله موانعی بود که بر سر راه ازدواج به موقع جوانان وجود داشت و اغلب در آن سنین بحرانی که تقریباً بحرانیترین ایام غریزه جنسی در زنان از حدود 13 و در مردان از 15 سالگی الی 25تا 30 سالگی است ازدواج صورت نمیگرفت و از طرفی بیحجابی که قطعاً انگیزه و نمود جنسی دارد و نوعاً از زنان جاهل و بیخبر از اسلام و مصالح خودشان بصورت خودنمایی و زیبا نمایی بروز میکرد و در آن موقعیت باعث میشد که زن و مرد، همانند دو قطب آهن و آهنربا یکدیگر را جذب نمایند و به منزله دو سیم منفی و مثبت در اثر اتصال و تلاقی با یکدیگر کنتاک کرده و هستی معنوی خود و جامعهشان را به آتش بکشند (آمار گذشته قبل از انقلاب بیانگر این حقیقت تلخ است) و در چنان محیطی مسلماً این زن است که در اثر به فساد کشیده شدن و یا به فساد افتاد جامعه همانند کشورهای غربی از ارزش و شخصیت انسانی و اجتماعی ساقط گردد. و البته وقتی فساد و فحشاء توأم با بیحجابی مطرح میشود خیلیها بهشان برمیخورد و اعتراض میکنند در حالیکه اینها در غفلتند و اگر دقت کنند اذعان خواهند داشت که بیحجابی بخودی خود انگیزه جنسی دارد. گرچه ارتکاب آن بدون توجه و ناخود آگاه باشد. لذا برای رفع این نقیصه یکی از اقدامات لازم کوشش و فعالیت برای پایین آوردن سن ازدواج است، ایجاد تسهیلات لازم کوشش و فعالیت برای پایین آوردن سن ازدواج است، ایجاد تسهیلات لازم برای جوانان در امر ازدواج، برطرف نمودن موانع ساختگی از راه این سنت الهی، فراهم ساختن امکانات اولیه برای زوجین جوان تا هرچه زودتر تشکیل خانواده دهند. بنابراین هر قدر ازدواج آسانتر و به موقع انجام بگیرد این نقیصه زودتر مرتفع خواهد گردید. و باید در این رابطه سرمایهگذاری نمود تا انشاءالله با پیاده شدن فرهنگ اسلامی تتمه افکار غلط و انحرافی زمان طاغوت از بین برود.
آخرین نظر برای گسترش فرهنگ حجاب
چهارم – اصلاح وضع دادگاههای مدنی خاص در جهت حفظ شخصیت حقوقی، اجتماعی و خانوادگی زنان، متأسفانه در اثر روحیه مرد سالاری حاکم بر جامعه کمتر به مسئله عدالت و حقوق حقه زن توجه میشود و اینگونه اعمال اثر سوئی در روحیة زنها دارد.
به نظر من اصلاح این امر مهم مستلزم تشکیل دادگاههای صالح موضوع بند سوم اصل 21 قانون اساسی است (ایجاد دادگاه صالح برای حفظ کیان و بقای خانواده)، در هر شعبه دادگاه یک نفر مشاور خانواده و یک نفر مشاور حقوقی حضور داشته باشد و مشاور حقوقی در دفاع از زن و مرد یکسان رفتار نماید. و آنگونه باشد که که چون غالباً مردها با مسائل حقوقی و قانونی بیشتر آشنایی دارند و در صورت لزوم با برخورداری از تمکن مالی میتوانند وکیل بگیرند حق بیشتری کسب کنند ولی برعکس زنها اکثراً بخاطر عدم امکانات فوق نمیتوانند از حقشان دفاع کرده و به حقوق عادلانهشان دست یابند. ضمناً مشاور حقوقی با کمک مشاور خانواده حتیالمقدور از طلاق و جدا کردن بچهها از مادرشان جلوگیری نمایند و چنانچه صلاح خانواده در جدایی زوجین و جدا کردن بچهها از مادرشان باشد زن را متقاعد کنند که عدالت درباره او و خانوادهاش انجام گرفته است.
در خاتمه من قویاً بر این عقیدهام که با یک حرکت وسیع فرهنگی و ریشهدار که از خصوصیات انقلاب است و اگر انقلاب عمق داشته باشد جامعه را از ریشه میسازد و اصلاح میکند با تکیه به انقلاب عظیم اسلامی قطعاً بزودی بیحجابی در این کشور ریشه کن خواهد شد.