حجاب، قانون اجتماعي
سمیه بنیادی
هرحکم فقهی و حقوقی دارای مبانی است که از منابع آن گرفته شده است. باید توجه داشت که احکام فقهی و حقوقی اسلام، افزون بر این که دارای مبانی وحیانی از منابع کتاب و سنت است، همچنین دارای مبانی عقلانی و در بیشتر موارد مبانی عقلایی است. این بدان معناست که احکام فقهی و حقوقی اسلام، دارای مبانی چند وجهی است.
براساس این روح حاکم برقوانین و احکام اسلامی است که گفته میشود احکام آن مطابق فطرت انسانی است. بنابر این، هر آنچه با فطرت و مستقلات عقلانی در تضاد باشد، میبایست درباره آن شک کرد.
هماهنگی احکام اسلام با مستقلات عقلانی
نکته دیگری که باید بدان توجه داشت، این است که احکام و قوانین اسلامی، با مستقلات عقلانی ارتباط تنگاتنگی دارد. از این رو، هر آنچه عقل آن را زشت و قبیح میشمارد و به عنوان نبایدهای اخلاقی از آن یاد میکند یا نیک و حسن میداند و به عنوان بایدهای اخلاقی بر آن تاکید میکند به عنوان قانون، امضا و تایید شده است.
در روایات بسیاری که در اصول کافی نیز نقل شده بر هماهنگی و همراهی عقل و دین وحیا تاکید شده و اینکه این سه گانه از هم جدایی ندارد و هر جا یکی یافت شد آن دو دیگری هم در کنار آن است. حیا به معنای شرم و آزرم است که انسان نسبت به زشتیها و بدیها از خود به نمایش میگذارد و نابهنجاریها را ناپسند داشته و از آن پرهیز میکند. این حکم فطرت و عقل را دین در قالب حجاب، قانونی کرده است.
حجاب درحقیقت، نماد عینی و بروز و ظهور حیای ذاتی انسان است. اگر بخواهیم حیا را تجسم بخشیم، درشکل حجاب ظهور میکند. حجاب به معنای پوشاندن ناپسندها و زشتیهای ظاهری است. انسان به طور طبیعی و فطری از آشکار شدن شرمگاهش حیا میکند.
از این رو آدم وحوا پس از آشکار شدن آن در هنگام خوردن میوه درخت ممنوع، در پی حجاب و پوشش آن با برگهای درخت برآمدند.
حجاب برای مرد و زن واجب است هرچند که به سبب تفاوتهای فیزیکی و اندامی مرد و زن، تفاوتهایی نیز در حدود آن وجود دارد.
از آیات قرآنی بویژه آیه 59 سوره احزاب بر میآید که پوشش زنان میبایست سرتا سری باشد به گونهای که از سر تا پای ایشان را بپوشاند: خداوند میفرماید:
«یا ایها النبی قل لازواجک وبناتک و نساء المومنین یدنین علیهن من جلابیبهن.»
در این آیه سخن از جلباب است که به معنی پوشش سراسری زن است که در قدیم مرسوم بوده و این واژه در قرآن خطاب به زنان امر شده است که جلابیب را به خود نزدیک کنید.
اما اینکه این پوشش سرتاسری که همانند چادر و عبای عربی میباشد، آیا میبایست صورت و چهره را نیز بپوشاند، باتوجه به آیه 31 نور که میفرماید: «لایبدین زینتهن الاماظهر» این معنا به دست میآید که این پوشش میبایست همه زینتهای طبیعی بدن زن و آرایههای مصنوعی مانند گوشواره، گردنبند و النگو و مانند آن را بپوشاند.
در روایات نیز بر پوشش تمام بدن زن به جز کف و وجه یعنی دست تا مچ و گردی صورت که در نماز هم همین مقدار استثنا شده، تاکید شده است.
حجاب، اختیاری یا اجباری
اما اینکه گفته میشود نباید با اجبار مردم را به عملی وادار ساخت، این درباره عمل فردی و شخصی در محیط و حریم خصوصی است؛ اما عنوان شهروندی و پذیرش آن مقتضیاتی دارد که از جمله آنها عمل به قانون اجتماعی است. اگر در جامعه، قانونی مانند قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی وضع شده است، هیچ یک از شهروندان چه رانندگان و چه عابران پیاده که از خیابان میگذرند نمیتوانند این قانون را نادیده بگیرند و بگویند که قانون برای رانندگان است و عابران پیاده میتوانند تخطی کنند.
حجاب در حقیقت یک قانون اجتماعی است و همانند قانون و مقررات راهنمایی و رانندگی الزامی و تخطی از آن افزون بر گناه، مجازاتهائی را در پی دارد. در هر جامعهای اگر قانون زیر پا گذاشته شود، امنیت اجتماعی و اخلاقی جامعه از میان میرود و نمیتوان به صرف اینکه من میخواهم تا خط عابر پیاده، خودروی خود را در سر چهارراه جلو ببرم، در حقیقت تجاوز به حقوق دیگران است؛ بدحجابی همانند تجاوز از خط عابر پیاده است که مجازات خاص خود را دارد؛ زیرا اطمینان و اعتماد عابران پیاده را سلب میکند و عابر همواره در هنگام عبور از چهارراهها در هراس است. جامعه ای که افراد در آن احساس ناامنی میکنند، جامعه ای است که قانون را زیر پا میگذارد.
بنابراین، حتی اگر شهروندان، اعتقادی به حجاب نداشته باشند، میبایست به قوانین مصوب تمکین کنند و آن را اجرا نمایند. از این رو حجاب حتی بر شهروندان مسیحی در کشور اسلامی واجب است؛ زیرا قانون فراگیر است و همگان باید آن را مراعات کنند.