دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

حسنعلی مروارید (آیت الله مروارید)

حسنعلی مروارید (آیت الله مروارید)
حسنعلی مروارید (آیت الله مروارید)

میرزا حسنعلى مروارید

(1329ق.ـ1383ش.)

عنوان مقاله: گوهر معرفت

نویسنده: محمّدعلى رحیمیان

درآمد

در خراسان کمتر کسى است که حضرت آیت الله مروارید را نشناسد. این پدر پیر، پناهگاهى امن براى بى پناهان و یار و یاور محرومان بود. یاد خدا، شعار او و کار براى خدا، عمل او بود.

وى هیچ گاه از عبادت و تبلیغ دین خسته نشد و تمامى عمر پربرکت خود را در راه احیاى دستورات ائمه(علیهم السلام) و دین اسلام صرف کرد.

در این نوشتار، پاره اى از حیات معنوى و اجتماعى وى را یادآور مى شویم.

ولادت

آیت الله حاج میرزا حسنعلى مروارید در روز هشتم شوال 1329 ق. در مشهد مقدّس پا به عرصه حیات نهاد.

پدرش، حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ محمّدرضا مروارید (1299ـ1338ق) از عالمان وارسته مشهد بود و با عالم ربانى، حاج شیخ حسنعلى اصفهانى نخودکى، رابطه دوستى و عقد اخوّت داشت.[1]

شهرت «مروارید» در این خاندان، به دلیل انتساب آنان به یکى از مشهورترین رجال ادب و هنر عصر تیمورى، یعنى خواجه شهاب الدّین عبدالله مروارید کرمانى (865 ـ 955 ق.) مى باشد. عموى آیت الله مروارید، حاج شیخ اکبر مروارید نیز از عالمان و شاگردان محقّق بزرگ، آخوند محمّد کاظم خراسانى بوده است. جدّ مادرى وى،عالم ربانى و صاحب کرامات آیت الله حاج شیخ حسنعلى تهرانى (م 1329 ق.) از شاگردان برجسته میرزاى شیرازى و از عالمان نامدار قرن چهاردهم هجرى در مشهد مقدّس بوده است. نام حسنعلى به یاد آن اسوه تقوا و نیز به احترام حاج شیخ حسنعلى اصفهانى نخودکى بر آیت الله مروارید نهاده شده است.

آیت الله میرزا حسنعلى مروارید در سال 1337 ق. و در اوان 9 سالگى، پدر بزرگوارش را از دست داد و مطابق وصیت پدر، تحت نظارت دوست معتمد او، حاج شیخ حسنعلى اصفهانى (نخودکى) و تربیت و تدبیر مادرى وارسته و اهل تهجّد قرار گرفت. او در خانواده اى که سه پسر نه ساله، هفت ساله و نوزاد داشت، تکیه گاه مادر در سختى هاى خانواده بود. صبورى بر رنج یتیمى و مشکلات زندگى، عظمت روح این کودک را نشان مى دهد. حاج شیخ حسنعلى نخودکى، پس از فوت دوست دیرین خویش، فرزند مستعد وى را با احترام و تکریم، میرزا حسنعلى خطاب مى کردگویى در پیشانى بلند، چشمان نافذ و چهره مصمّم او، آینده اى سرشار از علم، استقامت، تقوا و خدمت را خوانده بود.[2]

حیات علمى

آیت الله مروارید پس از یادگیرى خواندن و نوشتن، قرائت جز سى ام قرآن و کلیات سعدى نزد استاد مکتب، در 13 سالگى به دلیل علاقه وافر به علوم اسلامى وارد حوزه علمیه شد.

وى در مسیر دانش اندوزى، ادبیات را نزد استادان مطرح آن زمان و منطق را نزد شیخ قربانعلى شریعتى، برادر بزرگ استاد محمّد تقى شریعتى آموخت.

وى از استادان ذیل بیشترین بهره را برد:

1. حاج شیخ حسنعلى اصفهانى (نخودکى)

این عالم ربانى بخش هایى از «الروضة البهیّة» (شرح لمعه) را براى وى تدریس کرد. جالب این که شاگرد، استاد را در توضیح بعضى از قسمت هاى مشکل کتاب یارى مى داد.

زندگى عرفانى آیت الله مروارید، مرهون راهنمایى استادان وارسته اى چون مرحوم نخودکى، حاج میرزا هاشم قزوینى و به ویژه مرحوم آیت الله میرزا مهدى اصفهانى بوده است. وى از آنها آموخت که باید با ریاضت هاى خلاف طبیعت بشرى ـ چون ریاضت هاى مرتاضان هندى ـ مخالفت کرد و عرفان را در خدمت به مردم و جامعه انسانى درآورد. وقتى از آیت الله مروارید پرسیده شد که مرحوم نخودکى جزو کدام طیف از عرفا محسوب مى شوددر پاسخ چنین گفت:

«مرحوم نخودکى، اهل خدمت به مردم بود.»

آیت الله مروارید از روحیات خاص استاد خویش چنین مى گوید:

«شب هاى جمعه را مرتب از سرشب تا بعد نماز صبح، در بالا سر حضرت رضا(علیه السلام) بیتوته مى کرد و مقید بود که نماز و قرآن بخواند.»[3]

2. آیت الله حاج شیخ هاشم قزوینى.

وى مکاسب را نزد این استاد گرانقدر آموخت. و از محضر او استفاده هاى فراوان برد. او شیفته شخصیت جامع و تسلّط علمى این استاد بود و در روزگار کهولت هم به هنگام بردن نام وى، او را مى ستود.

3. آیت الله میرزا مهدى اصفهانى.

وى، برجسته ترین استاد آیت الله مروارید بود. آیت الله مروارید پس از کسب فیض از محضر استادان سطح حوزه علمیه خراسان، از محضر استاد میرزا مهدى اصفهانى، معارف قرآنى را فرا گرفت.

درس اصول و فقه و معارف قرآنى را براى طلاّب فاضل حوزه تدریس مى کرد.

از آیت الله مروارید سؤال شد که شما در بحث اصول میرزا هم شرکت کردید؟ وى فرمود:

«بله، مرحوم میرزا اوّلى که آمدند مشهد، فقط معارف مى گفتند. مى گفتند، اوّل باید اصول دینتان را بدانیدبعد فقه و اصول را.»

در این اثنا، ما را خیلى تشویق و تجلیل مى کردند. درس معارف، به مبحث دقیق جبر و تفویض که رسید، چون ممکن بود عدّه اى نفهمند و شبهه برایشان بماند، خودشان افراد درس را انتخاب مى کردندبه بعضى مى گفتند تو به درس بیا و به بعضى مى گفتند که به درس نیا.

من پیش خودم گفتم که نمى روم امّا وقت درس دیدم خیلى علاقه دارم رفتم و درس را گوش دادم و سپس درس را به عربى نوشتم و بعداً به ایشان ارائه دادم. ایشان گفتند: شما هم باید بیایى درس. رسم ایشان این بود که خلاصه درس را مى نوشتند و بعد از روى همان تدریس مى کردند.

نوشتن عربى، این فایده را داشت که بعضى که اعتراض کرده بودند به میرزا که چرا اجازه مى دهید میرزا حسنعلى در درس شرکت کند، با این که استاد ایشان هم حاج شیخ هاشم قزوینى در درس شرکت مى کند، میرزا نوشته عربى را نشان معترض مى دهد و او را قانع مى کند.»

در اواخر درس معارف میرزا، آیت الله مروارید عازم نجف اشرف شد. این سفر، با مشکلات و سختى هایى همراه بودچون رژیم پهلوى سفر به عراق را ممنوع ساخته بود. مدّت زیادى از ورود وى به عراق نگذشته بود که نامه اى از دوست دیرین و هم مباحثه اش، شیخ زین العابدین تنکابنى، به دستش رسید و در آن نوشته بود: «درس خارج اصول میرزا شروع شده، شما هر چه زودتر خودتان را به مشهد برسانید». وى به سرعت راهى مشهد مقدّس شد و در درس اصول میرزا مهدى اصفهانى شرکت کرد. این دوره درس خارج اصول، سه سال و نیم طول کشید و سپس درس فقه شروع شد. آیت الله مروارید مى گوید:

«روى هم رفته 20 سال در خدمت میرزا بودیم و از محضرشان استفاده کردیم و من با ایشان بیشتر از دیگران محشور بودم و تمامى علما، حتى اساتید فلسفه مشهد، مثل قوام الحکما، شیخ محمود حلبى و حاج شیخ غلامحسین تبریزى هم به درس میرزا مى آمدند.»

آیت الله مروارید، علاوه بر فراگیرى مباحث تخصصى (خارج) فقه و اصول ـ به ویژه آراى نوین آیت الله میرزا محمّد حسین نائینى، استاد اصولى آیت الله اصفهانى ـ آراى اصولى میرزاى اصفهانى و نیز معارف اعتقادى بر پایه مکتب اهل بیت(علیهم السلام)را نیز در محضرش در علم و عمل کسب فیض کرد و از آن پس بود که وى در زمره ارکان جنبش معاصر علمى حوزه خراسان در احیاى روش اهل بیت(علیهم السلام)، در شناخت معارف اسلامى، قرار گرفت جنبشى که بعدها به مکتب معارفى خراسان یا «مکتب تفکیک» شهرت یافت. بنیانگذار اصلى این جنبش، آیت الله میرزا مهدى اصفهانى بود که با بازخوانى معارف اهل بیت(علیهم السلام) در دین شناسى، رویکرد متکلّمان و فقیهان شیعى در فهم معارف دینى را سازمانى دوباره داد و روش متکامل و بدیعى را عرضه کرد.

اساس این رویکرد استوار ساختن خداشناسى، انسان شناسى، کیهان شناسى و سلوک معنوى، بر بنیان آموزه هاى وحیانى قرآن و حدیث و وانهادن فرضیه هاى رایج فلسفه و دستورالعمل هاى تصوّف و عرفان مصطلح است.

همدرسان

پس از بازگشت آیت الله میرزا مهدى اصفهانى به مشهد، آیت الله مروارید یکى از شاگردانى بود که با کمى سن، در کنار انبوه شاگردان و بزرگانى، همچون استاد خود، آیت الله حاج شیخ هاشم قزوینى، پاى درس میرزا مى نشست و از همین ایّام رابطه علمى و دوستى وى با آیت الله میرزا جوادآقا تهرانى آغاز شد و از آن پس سالیان متمادى با وى همدرس و هم بحث و تا آخر عمر با او همراه و همگام بود.

یک خاطره

در زمان رضا شاه، عمامه بر سرگذاشتن براى طلاّب علوم دینى ممنوع شد و همه کلاهى شدندجز عدّه اى که جواز استفاده از عمامه و لباس را مى گرفتند. آیت الله مروارید مى گوید: «وقتى همه کلاهى شدند، ما هم پالتو پوشیدیم و یک کلاه شاپو به دست گرفتیم و رفتیم خدمت میرزا ایشان وقتى ما را مشاهده کرد (براى دلدارى ما)، با یک تشر گفتند: مگر مسلمانى به عمامه است اشکال ندارد». مرحوم میرزا با این که مى توانست جواز بگیرد، ولى این کار را نکرد و تقریباً چهار سال از منزل بیرون نیامد و شبها در منزل درس مى گفت.

سفر به قم

آیت الله مروارید پس از وفات استاد خویش، میرزا مهدى اصفهانى، براى ادامه تحصیل و کسب فیض از محضر آیت الله بروجردى به قم رفت. موضوع درس این استاد در آن وقت، «حجیّت اخبار» بود.

وى درس را به عربى مى نوشت. روزى اشکالى نسبت به موضوعى در درس برایش پیش آمدآن را نوشت و توسط شخصى براى آیت الله بروجردى فرستاد. آیت الله بروجردى اشکال را پسندید و هنگام تدریس جواب آن را ارائه کرد.

او معتقد بود که حجیّت اخبار، طریقى محض است.

آیت الله مروارید یک ماه در قم اقامت کردولى بر اثر بدى آب و هوا و تنگى نفس که او را مى آزرد، مجبور به بازگشت به مشهد مقدّس شد. آیت الله مروارید مى گوید:

«آیت الله بروجردى یکى از مقسّمین شهریه خود را فرستاد درب منزل من که شما چه تصمیم گرفتیدمى خواهید بمانید یا نه؟ من در جواب گفتم: خیر، قصد مراجعت به مشهد را دارم البته مراجعت من با مشورت با حضرت آیت الله سیّد صدرالدّین]صدر[(رحمه الله) بودچون ایشان گفتند گمان نمى کنم احتیاج به ماندن در قم داشته باشید.»

تدریس در حوزه مشهد

آیت الله مروارید پس از بازگشت به مشهد مقدّس، در حوزه علمیه به تدریس خارج فقه و معارف دینى پرداخت و قریب چهل سال، بسیارى از دانشوران علوم و معارف اسلامى را از درس ها و بیانات علمى خود بهره مند ساخت. وى ضمن تدریس خارج فقه، هفته اى یک روز به شرح احادیث اخلاقى مى پرداخت. اینک بسیارى از شاگردان وى، عالمانى برجسته و وارسته اند و مشغول تدریس درس هاى خارج فقه و اصول و اداره مؤسسات بزرگ پژوهشى علوم اسلامى هستند. برخى از اعضاى مجلس خبرگان رهبرى و نمایندگان ولىّ فقیه در استان ها و امامان جمعه نیز از جمله شاگردان وى محسوب مى شوند.

آثار مکتوب

آیت الله مروارید تسلّطى کم نظیر بر معارف اهل بیت(علیهم السلام) و تبحّرى چشمگیر در تفسیر روایات و فقه الحدیث داشت. بیشترین شهرت علمى وى در تبیین و توضیح معارف کلامى، اعتقادى و ضوابط دین شناسى در مکتب اهل بیت(علیهم السلام) به سبک استاد خویش است. کتاب «تنبیهاتٌ حول المبدا و المعاد»، خلاصه اى از درس هاى معارف اوست که در دوره هاى متعدد به تدریس آنها پرداخته بود و بنا به خواهش تنى چند از شاگردان، آن را به صورت کتابى مستقل به رشته تحریر درآورد. این کتاب با چاپ و ترجمه هاى متعدد، مورد استقبال دانش پژوهان و اندیشمندان قرار گرفته است.

استاد محمّدرضا حکیمى درباره وى این گونه مى نویسد:

«آیت الله حاج شیخ حسنعلى مروارید از عالمان و صالحان این روزگار در مشهد مقدّس و صاحب کتاب «التنبیهات حول المبدء و المعاد»، در بیان آیات و روایات معارفى و سره سازى معارف آسمانى و الهى از افکار و تخیّلات بشرى... ایشان سال ها، درس هاى مختلف مرحوم میرزاى اصفهانى (علمى و اخلاقى) را درک کرده اندآیت الله مروارید، در طول حیات پربرکت خویش، در کنار تدریس و تعلّم به تأسیس و حمایت مدارس علمیه پرداخت. مدرسه هاى علمیه بعثت و سعادت در مشهد، نمونه هایى از این مدارس است که طلاّب و روحانیون زیادى در آنها به فراگیرى علوم اسلامى مشغولند[4]».

حیات اجتماعى

انقلاب اسلامى ایران از معدود حوادث سیاسى بزرگ جهان است که با هدایت و حمایت مستقیم روحانیون و علمای دینى به وقوع پیوست. در این انقلاب، عالمان مشهد، مانند آیت الله مروارید، همگام با دیگر عالمان کشور، در سال هاى آغازین و نیز ایّام پیروزى انقلاب، به ایفاى نقش پرداختند.

در مهر ماه 1341 ش. پس از تصویب لایحه انجمن هاى ایالتى و ولایتى، عالمان طراز اوّل قم، شبانه جلسه اى را در منزل آیت الله حائرى تشکیل داده، به بحث پیرامون آن نشستند. عالمان مشهد نیز پس از اطّلاع از حرکت مراجع و شخصت هاى روحانى قم به منظور دستیابى به یک روش مشخص در برخورد با دولت، مجمعى مرکب از عالمانى همچون: آیت الله العظمى میلانى، آیت الله شیخ مجتبى قزوینى و آیت الله مروارید تشکیل دادند. این جلسه تا اواخر سال 1343 ش. به تناوب و به صورت مخفیانه هر دفعه در منزل یکى ازاعضاى آن برگزار مى شد و در آن، دیدگاه ها بیان مى شد و شب هاى شنبه یکى از آنان در مجلس درس خود، نظر انجمن عالمان و مواضع مشترک آنان را مطرح مى کرد. در پى حادثه خونبار مدرسه فیضیه در دوم فروردین 1342 ش. در دوازدهم همان ماه، آیت الله حاج شیخ مجتبى قزوینى، حاج شیخ حسنعلى مروارید و میرزا جواد آقاى تهرانى با ارسال تلگرافى به آیت الله العظمى گلپایگانى، مراتب تأثّر خود را از این فاجعه اعلام نمودند. همچنین پس از بازداشت امام خمینى، آیت الله قمى و آیت الله محلاتى در قم، مشهد و شیراز آیت الله مرعشى نجفى به منظور زیارت حرم حضرت رضا(علیه السلام) و دیدار با عالمان مشهد در روز چهارشنبه 27/6/1342 ش. به مشهد سفر کرد و بلافاصله پس از ورود وى، اطلاعیه اى از سوى برخى از عالمان مشهد مانند، آیت الله حاج شیخ حسنعلى مروارید، منتشر گردید.

پس از آزادى امام خمینى (ره) و مراجعت وى به قم در 18/1/1343 ش. عالمان و شخصیت هاى برجسته دینى و سیاسى و توده هاى مردم به دیدار وى رفتند. از مشهد نیز هیئتى از عالمان که آیت الله حاج شیخ مجتبى قزوینى و آیت الله حاج شیخ حسنعلى مروارید هم در میان آنها بودند، به قم عزیمت کردند و شب 27 فروردین به حضور وى رسیدند. پس از تبعید امام خمینى به ترکیه، در سیزدهم آبان 1343 ش. جمعى از عالمان طراز اوّل مشهد، مانند آیت الله میرزا حسنعلى مروارید، در منزل آیت الله میلانى اجتماع کردند و به مذاکره و تبادل نظر و تصمیم گیرى براى آینده پرداختند. در این جلسه عزم آن کردند که پس از نماز صبح، در مسجد گوهرشاد تحصن کنند و حوزه و عموم مردم را نیز دعوت به همراهى کنند و اگر آنجا نیز بسته شود، در صحن کهنه اجتماع کنند که به دلیل بستن مسجد و صحن ها، موفق به انجام تصمیم خود نگردیدند.

وى همچنین در دوره هاى مختلف انتخابات مجلس و ریاست جمهورى با صدور اطلاعیه، حمایت خود را از کاندیداهاى ارزشى و اصول گرا اعلام کرد.

پس از رحلت بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران، بسیارى از بزرگان همچون او نگران سامان امور کشور و اداره نظام بودندامّا او پس از شنیدن خبر انتخاب حضرت آیت الله خامنه اى به رهبرى، ابراز خوشوقتى نموده و معتقد بود که فردى خوش فکر، مانند آیت الله خامنه اى مایه اطمینان است و مى فرمود: «من ایشان را از نوجوانى مى شناسم. پدر ایشان با ما رفت و آمد داشت. خود ایشان هم طلبه اى مستعد و فاضل بود. من در ایّام ریاست جمهورى ایشان نیز به ایشان علاقه مند بودم.» وى با وجود کهولت سن و طعن برخى جاهلان، بارها به دیدن آیت الله خامنه اى رفت. در این دیدارها، رهبرى در عین صمیمیت، با احترام و خضوع از خاطرات قدیم و برخى نکات در مورد روایات و احادیث سخن مى گفت. مقام معظم رهبرى در هر ملاقات با وى ضمن اظهار خوشوقتى از دیدن وى و اشتیاق به شنیدن سخنان ارزنده اظهار مى داشت: «من واقعاً از این که شما با این سن و ضعف قوا اظهار لطف مى کنید، شرمنده و متأثر مى شوم.» امّا باز هم ایشان مُصرّ به این ملاقات بود.[5]

سیرت اخلاقى

آیت الله مروارید در ابعاد اخلاقى، نشانه زهد، پارسایى و ورع و مجسّمه تواضع، خدمت و سعه صدر بود. وى مصداق روشن این آیه بود که یار دیرینش آیت الله حاج میرزا جواد آقاى تهرانى همواره تلاوت مى کرد: (تلک الدار الاخره نجعلها للذین لا یریدون علوّاً فى الارض و لا فسادا). او در تمام عمر، کسى را به خویش دعوت نکرد و با آن که برخى از شاگردان او سالهاست که مجتهدند، اعلام مرجعیّت نکرد و رساله و حاشیه ننوشت. خشتى روى هم ننهاد و منصبى نخرید و با این که از استوانه هاى حوزه در امور اجتماعى بود، از این که او نخستین امضا را در بیانیه هاى عالمان رقم زد، سرباز مى زدنه تنها در هیچ منظر اجتماعى خود را عرضه نداشت، بلکه از آن گریزان بود.

وى حتى از نگاه دوربین هاى عکاسى و فیلمبردارى نیز مى گریخت و صورت خود را مى پوشاند و تنها یکى دو مصاحبه خانوادگى به اصرار برخى منسوبین و با قول عدم پخش انجام داد. همین روحیه باعث گردید که فرزندان وى نیز پا به وادى ترویج وى نگذارند. به این ترتیب، از این عالم عارف، تصاویر کمى در دست ماندالبته این اواخر با از دست رفتن بینایى ایشان، کار براى رسانه ها و علاقمندان هموار گشت و دیگر مى شد به آسانى و بدون اطّلاع یا ممانعت او، حضور پربرکتش را ثبت کرد.

او به دنیا بى اعتنا بود و بى آن که حتى از زهد و سادگى بگوید و درباره اش بیندیشد، در متن زندگى خود به معناى واقعى زاهدانه زیست. همه دیدارهاى مردمى و آمد و رفت شخصیّت هاى علمى و مسئولان بلندپایه، در اتاق هاى ساده منزلى محقّر و قدیمى صورت مى گرفت. وى فردى متواضع بودبدون آن که خود را متواضع جلوه دهد. در برابر پرسش هایى که پاسخ آن کمتر از یقین بود، به راحتى کلمه «نمى دانم» را بر زبان مى آورد و اگر پرسش کننده اصرار مى کرد، با تأکید بر شاید و محتمل است و با کمال احتیاط، نظر خویش را طرح مى کرد و حتى به دفاع از یقینیات خود نمى پرداخت و وارد بحث و جدل نمى گشت.

او با مهربانى با کودکان سخن مى گفت و با همه عظمت علمى و وقار شخصیتى، گاهى براى آن که نوه خردسالش در منزل تنها و بى همبازى نماند، با او بازى مى کردبه شدّت از عیب جویى برکنار بود. یکى از بازرگانان متدین که سالیانى وى را براى نماز صبح به مسجد مى برد، روزى که شخصى گله کرده بود. حضرت آیت الله مروارید به او گفت که در نوجوانى از ظلمى که یکى از ارحام به او و خانواده اش کرده بود، نزد استاد و مربى خویش، حاج شیخ حسنعلى نخودکى، گلایه کرده بود. استاد فرمود: پدر شما بیست و پنج سال با من رفیق بود و در این مدت حرف احدى را از او نشنیدم شما هم براى خدا این ها را اظهار نکن و بدین ترتیب، آیت الله مروارید، با نقل این سخن استاد که خود تا آخر عمر به بهترین صورت بدان عمل کرد، به دوست متدین خود تذکر اخلاقى داد.

خدمات اجتماعى

این عالم ربانى در تمامى مواقع، پشت و پناه مستضعفان و محرومان بود و به سرعت کمک محرومان و محتاجان مى شتافت. در زلزله سال 1347 ش. جنوب خراسان (کاخک، دشت بیاض و فردوس) وى با تشکیل گروه هاى امداد، در اوّلین فرصت براى زلزله زدگان آذوقه، لباس و مایحتاج اولیه را ارسال کرد و گروه هایى از روحانیون با اشاره این عالم جلیل القدر، براى کمک به مردم، مدّت ها در شهرستان فردوس حضور داشتند. مدرسه علمیه جیلبیّه فردوس که بر اثر زلزله آسیب فراوان دیده بود، با کمک هاى بى دریغ وى بازسازى شد و براى تقویت روحیه طلاّب، خود نیز در جمع آنان حضور یافت. مردم رنج دیده از یارى رسانى روحانیون روحیّه مى گرفتند و تحمّل مشکلات و ناملایمات برایشان آسان مى شد. آرى، در شب هاى سرد زمستان و هواى طوفانى و گرفتارى هاى مختلف که براى مردم زلزله زده ساکن در چادرهاى امداد اتّفاق مى افتاد، این فرشتگان نجات در اسرع وقت، خود را به جمع مردم مى رساندند و نیازهاى آنها را برآورده مى کردند.

اهمیّت به نماز جماعت

آیت الله مروارید نماز را محور سلوک و دعا و ذکر و ذکر را عمده ترین طریق تعالى مى دانست. بر نماز اوّل وقت، بسیار حساس و به جماعت مقید بود. این مسائل، از خطوط مهم در تربیت فرزندان و نوادگان وى به شمار مى رفت. و از معدود مسائلى بود که کمترین سستى در آن، او را به التهاب و عتاب مى آورد. در سلوک معنوى به ریاضت هاى خاص اساساً معتقد نبود و به شدّت از آنها پرهیز کرد و دیگران را نیز از این روش ها نهى مى کرد. او آیینه اى از سلوک جارى در زندگى و مراقبت و محاسبه، به جاى ریاضت کشى بود. اساساً روش وى در سیر الى الله، توجه به عظمت خداى متعال و تفکّر در نعمت هاى او، با محوریت نماز، دعا و ذکر بود.

به نوافل تأکید بسیار مى ورزیدچندان که در سال هاى پایان حیات نورانى خویش، نیمه شب، بارها از مقدار فاصله تا اذان صبح مى پرسیدتا مبادا وقت فضیلت مناجات و نماز شب از دست برود.

نماز جماعت وى به ترتیب در مدرسه میرزا جعفر، مسجد حاج هاشم و مسجد ملاّ حیدر، برگزار مى شد. این جماعت، به ویژه در نماز صبح، از دیرباز مورد استقبال مجاوران و زائران و محل اجتماع روحانیون و عالمان بوده است. بسیارى از بزرگان و ارباب معرفت، تشنگان حقایق معنوى را به شرکت در آن نماز جماعت روحانى و جان پرور توصیه مى کردند.

انس با امام رضا(علیه السلام)

رابطه خاص این عالم عامل، با حضرت رضا(علیه السلام) خود حدیث مفصلى است. او با علاقه و سعى وافر، هر صبحگاهان به حرم ولى نعمت خود مشرف مى شد و پس از زیارت، در پایین پاى ضریح مطهّر، به نجوا و گریه مى نشست و تا آخر عمر پربرکتش، با وجود کهولت سن و ضعف بنیه، این عادت را ترک نکرد.

در مصاحبه اى که از وى تقاضا شده بود تا مقدارى از کرامات حضرت رضا(علیه السلام) را بیان کند، فرمود: کرامات حضرت فراوان است که به سه نمونه آن اشاره مى کنم:

«یادم مى آید یک نفرى که تُرک بود و دو چشم او آب آورده بود و کور شده بود، زمان بیناییش هم من او را دیده بودم به حرم حضرت رضا(علیه السلام)آمده بودهمانطورى که در اطراف ضریح مطهّر دور مى زد، با ناراحتى سرش را به ضریح زد و چشم هایش خوب شد.

کرامت دیگر این است که یک نفر که الان هم جنب مسجد ملاّحیدر سیب فروشى مى کند، پایش فلج بود رفته بود و متوسل شده و پایش خوب شده بود.

یکى دیگر را هم در سارى دیدماو هم پاهایش شل بود که متوسل به حضرت شده و حضرت او را به خواست خداى متعال شفا داده بود.

این جانب در حاجات شخصى خود هم الى ماشاءالله کرامت دیده ام و در صدد بیان آن نیستم».[6]

او در کتمان کمالات روحى و کرامات نفسى، مهارتى تام داشت چندان که پنهان کردن آن حالات نیز جز براى معدودى از فرزندان و ملازمان خاص او، بر کسى معلوم نمى شد. در یک جریان مکاشفه چند ساعته که به سبب تغییر حالت چشم و خطوط چهره، برخى از اطرافیان متوجه شده بودند، به سادگى و با لبخند فرمود: «اینها چیز فوق العاده یا تازه اى نیست خداوند براى خیلى از بندگان خود چنین لطف هایى دارد و اتّفاق خاصى نیست»هر چند این اواخر، برخى از سخنان وى، ازمشاهدات و مکاشفاتى پرده برمى داشت.

حالت رضا و تسلیم در برابر مشکلات، در حرکات و سکنات او مشهود بود. در این اواخر از وى پرسیده بودند که آیا براى بهبودى چشمتان از خداوند تقاضا کرده اید؟ که او، پاسخ منفى داده بود.

یک کرامت

یک بار یکى از دوستان همدرس، از جمعى از ما دوستان که حدود هشت نفر بودیم، دعوت کرد و چون ما وضع اقتصادى یکدیگر را مى دانستیم، شرط کردیم که اگر آبگوشت ساده اى بدون مخلّفات مى دهى. مى پذیریم. او قبول کرد و فرداى آن روز براى ناهار به خانه اش رفتیم ولى برخلاف شرط خود از ما پذیرایى بهترى کرد و براى ناهار پلوخورشت و میوه تهیّه کرده بود. پرسیدیم که چرا شما برخلاف آنچه وعده داده اید، عمل کردید که او شرح ماجرا را این طور نقل کرد:

«دلم آرام نمى گرفت که جمعى از دوستان صمیمى را دعوت کنم و یک آبگوشت ساده به آنها بدهم حدود ساعت نه امروز رفتم به حرم مطهّرعرض کردم: یا على بن موسى الرضا(علیه السلام)! این درست است که بعد از سالیانى عدّه اى از رفقاى خود را دعوت کنم و نتوانم از آنان پذیرایى نمایم؟ شما این را مى پسندید؟ یک مقدارى با حضرت عامیانه، ولى صادقانه صحبت کردم و آمدم بیرون وارد صحن کهنه (عتیق) شدم دیدم آیت الله مروارید ایستاده اندگویا منتظر کسى هستند و چون چشممان به یکدیگر افتاد، رفتم جلو و سلام نمودم ایشان با لبى متبسّم فرمودند: فلانى این وقت، روز وقت تشرّف شماها نبوده، آیا خبرى است که مشرّف شده اى؟ عرض کردم: ما همیشه محتاج این دریم. ایشان تبسمى کردند و دستشان به جیب رفت و یک تعداد اسکناس، بدون این که بشمرند، به من دادند و از یکدیگر خداحافظى نمودیم و من آمدم بازار و وسایل پذیرایى را تهیه کردم»[7]

نصایح و وصایا

در ملاقات هاى خصوصى، ارشاد و راهنمایى، شیوه این عالم بزرگ بود. نویسنده، بارها خدمت ایشان رسیده، غالباً سفارش ها و دستورهاى اخلاقى را از وى شنیده است.

او داستان ازدواج خود را با بیانى که حاکى از توکل و عنایات حضرت رضا(علیه السلام) بود، بیان مى کرد.

بارها مى گفت: دعاى هنگام خواب را بخوانید«یفعل الله ما یشاء بقدرته و یحکم ما یرید بعزّته» را سه مرتبه وقت خواب بخوانید که معادل هزار رکعت ]نماز[ است.[8]

در موقع خروج از منزل، «بسم الله حسبى الله على الله اللّهمّ انى اسألک خیر امورى کلها و اعوذ بک من خزى الدنیا و عذاب الاخره»[9] را بخوانید.

همچنین توصیه مى کرد که دعاى حضرت زهرا(علیها السلام) «یا حىّ یا قیّوم برحمتک استغیث فاغثنى ولاتَکلنى الى نفسى طرفه عین واصلح لى شأنى کله» را بخوانید.[10]

در سجده شکر. نه مرتبه «شکراً لله» و مرتبه دهم «شکراً للمجیب» بگویید. بعد از نماز پیشانى بر مهر بگذارید و بگویید: «اَسألک بحقّ حبیبک محمّد صلواتک علیه و آله إلاّ بدلت سیئاتى حسنات و حاسبتنى حساباً یسیراً.» بعد طرف راست صورت را بر مهر بگذارید و بگویید: «اسألک بحق حبیبک محمّد صلواتک علیه و آله إلاّ کفیتنى مؤنة الدنیا و کلّ هول دون الجنة»سپس طرف چپ صورت را بر مهر قرار داده، بگویید: «اسألک بحق حبیبک محمّد صلواتک علیه الا غفرت لى الکثیر من الذنوب والقلیل و قبلت من عملى الیسیر.» و باز پیشانى را بر مهر گذاشته، بگویید:

«اسألک بحق حبیبک محمّد صلواتک علیه و آله إلاّ ادخلتنى الجنّة و جعلتنى من سکّانها و نجیتنى برحمتک من سفحات النار. برحمتک».[11]

سیرت خانوادگى

آیت الله مروارید در سى سالگى با دخترى از خویشاوندان مادرى و از خاندان آیت الله حاج شیخ محمّد تقى بجنوردى (از عالمان بزرگ و پارساى مشهد (متوفاى 1314ش.)) ازدواج حاصل کرد و حاصل این ازدواج، هفت پسر و سه دختر بوده است. وى به تعلیم و تربیت فرزندان اهتمام بسیار داشت و در واقع، تعلیم و تربیت را از خانواده خویش آغاز کرده بود. خواندن صحیح نماز و مقدّمات و تعقیبات آن را خود به تمام فرزندان و اغلب نوه ها مى آموخت. با همه شأن اجتماعى، در منزل، صدا به اذان بلند مى کرد و همسایگان را در وقت نماز تذکر مى داد. کوچکترها را نیز به گفتن اذان ترغیب مى کرد و گاهى براى تشویق، به آنها جایزه مى داد. خانواده وى از معدود خانواده هایى است که تمامى فرزندان، دامادها و اغلب نوه هاى آنان مشتاقانه به تحصیل در حوزه روى آورده اند و همین ویژگى خانوادگى که اثر تربیت آن بزرگوار است، موجب اعجاب و تحسین بزرگان گردیده است.

تعدادى از فرزندان وى از استادان و مجتهدان مهذّب و مورد توجه خواص بوده، برخى دیگر از فرزندان و نوادگان او نیز در زمره مدرّسان سطح عالى حوزه علمیه مشهد مى باشد.

در نگاه دیگران

1. مقام معظم رهبرى:

«این عالم جلیل القدر، عمر پربرکت خود را یکسره با پرهیزکارى و صلح و سداد گذرانید و در طول سالیان متمادى، با رفتار و منش علمى و عملى خویش، چهره اى نورانى و فراموش نشدنى از خود در خاطره همه کسانى که با ایشان آشنا بودند، باقى گذاشتند...».[12]

2. آیت الله صافى گلپایگانى:

«آن فقید سعید، در تدریس و ترویج دین مبین و ابطال مبطلین و تمسّک به معارف خاص و خالص قرآن و عترت، مانند اسلاف عالیقدر خود اهتمام بلیغ داشت».

چنانکه از محضر بزرگان دیگر خراسان در روزگار تحصیل خود، بهره مند گشته اند...».[13]

3. استاد کاظم مدیر شانه چى:

«در بزرگوارى ایشان (آیت الله مروارید) که اشهر من الشمس است، همین کافى است که یک طلبه ضعیفى از ایشان تقاضا مى کند«معالم» بگویند و ایشان هم قبول مى کنند. این بزرگ در تابستان بعد از ظهر در مدرسه خیرات خان مى آمدند و براى من درس معالم مى فرمودند و این نهایت بزرگوارى است نه طمع مالى داشتند و نه این درس جلوه علمى داشت فقط مى دیدند یک طلبه ضعیف نیاز دارد که این درس را بخواند، قبول مى کردند.

آیت الله مروارید چون در طفولیت، پدرش فوت کرد، تحت تکفّل علمى مرحوم حاج شیخ حسنعلى نخودکى قرار گرفت. حاج شیخ حسنعلى اصفهانى داراى کرامات بسیارى بود.»

شیخ حسنعلى نخودکى با حجت الاسلام مروارید (پدر آیت الله مروارید) رفاقت زیادى داشت و انتخاب نام حسنعلى هم براى شأن و هم ناشى از این رفاقت بوده است. شیخ حسنعلى نخودکى بعد از فوت پدرآقاى مروارید، عنایت زیادى به آیت الله مروارید داشت. آقاى مروارید نقل مى کرد که شرح لمعه را پیش حاج شیخ حسنعلى به طور خصوصى خوانده است.

آیت الله مروارید، هیچ وقت در صدد کسب ریاست و تدریس درس شهرت برانگیز نبود و چون از او تقاضا مى شد که درسى شروع کند، شروع به تدریس مى کرد. در این اواخر ابتدا در مدرسه میرزا جعفر درسى شروع کرد و بعد در منزل، درس ادامه یافت و به خاطر کهولت سن، بعد از مدتى، درس تعطیل شد. اکنون در مشهد شاید کسى مانند وى را نداشته باشیم که مورد قبول همگان باشد و پس از پیروزى انقلاب هم با تواضع کارهایى انجام و در جلسات و امضاى اعلامیه ها و راه پیمایى ها شرکت مى کرد.»[14]

4. حجت الاسلام والمسلمین محمّد مروارید(فرزند آیت الله مروارید):

«ایشان از آن جایى که در یک خانواده کاملاً علمى و مذهبى به دنیا آمدند و اجداد و تبارشان از روحانیون سرشناس و متعبّد بوده اند، از موقعیتى ممتاز بهره مند بودندیعنى جوّ زندگى و خانوادگى ایشان حالتى را به وجود آورده که ثمره آن حالت، چنین شخصیت و ذریّه اى بوده است.

یکى از خصوصیات زندگى شخصى که شاید اساسى ترین ویژگى شکل دهنده شخصیت ایشان باشد، معنویّت بسیار عمیق و ارتباط مستحکم ایشان با مبدأ عالم هستى بود. بنده الآن پنجاه و چند سال سن دارم و حتى پیش از آن که سؤال کرده ام، یادم نمى آید که نماز نافله شب ایشان ترک شده باشد. ایشان على التحقیق در تمام مدت عمر خود جز آن ایّام که در حالت بیهوشى بوده اند، یک شب نشد که نماز شب را ترک کنند. و این بسیار مهم است که بتوان از سنین خردسالى تا کهن سالى این ارتباط را با پروردگار عالم حفظ کرد. ایشان در امور معنوى، بسیار حساس بودند و خانواده خود را با توجه به جهات تأدیبى به این مهم سوق مى دادند. ایشان اکثر دعاهاى وارده را حفظ بودند و حتى ما را تشویق به این مهم مى کردند.

من تا این سن یادم نمى آید که ایشان، فریضه نماز را در منزل به جا آورده باشند. در تمام سال هاى زندگى پربرکتشان، صبحى نشد که ایشان بعد از فریضه صبح به زیارت حضرت امام رضا(علیه السلام) نشتابندحتى در این روزهاى آخر حیات که به سختى و با ویلچر مشرف مى شدند، حال الحاح ]و[ توسل، تا آخر عمر با ایشان باقى ماند و این، اصولى ترین محورى است که مى شد در شخصیت ایشان مشاهده کرد. ایشان در طول سال هاى پربرکت تدریس، شاگردان فراوانى را تعلیم دادند. بعضى از شاگردان ایشان عبارتند از: آقاى شیخ عبدالجواد غرویان در نیشابور، آقاى مهمان نواز، امام جمعه بجنورد و بسیارى از علما و ائمه جماعات دیگر. ایشان حدود چهل سال درس خارج فقه و اصول توأم با درس معارف مى گفتند.

یادم نمى رود در یکى از شب هاى ماه رمضان که شب احیا هم بود، مرحوم شهید هاشمى نژاد که تازه به مشهد آمده بودند و با مرحوم ابوى رفت و آمد داشتند و این ارتباط تا شهادت ایشان ادامه یافت، در مجلس ابوى، مرحوم ابوى شب هاى احیا، ساعت ها در مقام قدرت الهى، ضعف بشر، مقام ائمه و... صحبت مى کردند، گفتند: من تا به حال هیچ گاه این چنین متحول نشده بودم که امشب از گفته هاى ایشان دگرگون شدم.

در مقام هاى معنوى مرحوم ابوى همین بس که آقاى میرزا جواد آقا تهرانى از یاران باوفاى ایشان بودند تا آنجا که طلبه هاى مشهد به این دو بزرگوار «میرزایین» مى گفتند.

این دو بزرگوار از ابتدا قرین هم بودندهم مباحثه بودندکتاب هایى که آقا میرزا جوادآقا نوشته اند، با مشورت مرحوم ابوى بوده است حتى مرحوم میرزا جواد آقا با آن معنویّت بالا مقید بودند که به مرحوم ابوى اقتدا کنند و این از تأثیرات شخصیت ایشان بود.

کتابى که ایشان تحریر نموده اند، کتابى است کاملاً اصلاحى و نیاز به تدریس دارد. چند تن از علما از جمله مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ مسلم حائرى، از اساتید و مدرّسین حوزه علمیه مشهد مقدّس، این کتاب را تدریس مى کردند. من در قم از فضلا و علما بسیار شنیدم که این کتاب را حاج آقا مروارید خیلى خوب نوشته اند.

5.آیت الله امجد:

«ایشان رجل تقوا و زهد بودند و آن عناصرى را که باید یک عالم داشته باشد، ایشان دارا بودند و علمایى که متّقى هستند، در دل مردم پایگاه دارند و مردم از برکات و آثار وجودى آنها فیض مى گیرند.

ایشان با وجود مقامات بالاى علمى و درجات عالیه زهد و تقوا، همواره با روى باز، پذیراى انبوه مشتاقان بودند، ایشان محبوب القلوب بودند و همه دیدیم که همین ملّت در تشییع جنازه شان سنگ تمام گذاشتند».

7. حجت الاسلام احمد مروارید (نوه آیت الله مروارید):

ایشان بسیار متواضع بودند و این، ویژگى اساسى شخصیت ایشان بود. ایشان دائم الوضو بودند و این مهم را حتّى در روزهایى که راه رفتن برایشان مشکل بود، حفظ مى کردند. ایشان در سال هاى اخیر، قوه بینایى را از دست داده بودند. در طول شب مکرر ازخواب بلند مى شدند و سؤال مى کردند چقدر تا اذان صبح باقى مانده است. اگر مى شنیدند که تا اذان وقت کمى مانده، خوشحال مى شدند.

ایشان هر وقت که فرصتى فراهم مى شد، ذکر مى گفتند و تعبیرى داشتند قریب به این مضمون که تفریح طلبه باید دعا باشد. ایشان اصلاً اهل مریدپرورى نبودندیعنى اگر احساس مى کردند که کسى به ایشان علاقه شخصى دارد، سعى مى کردند که این موضوع از بین برود.

لقاى حق

سرانجام این وجود پربرکت، در 96 سالگى و در آخرین ساعت شامگاه سه شنبه نوزدهم شعبان المعظم 1425ق. برابر با چهاردهم مهر 1383ش. پس از قرائت زیارت عاشورا که همیشه بر آن مداومت مى ورزید و نیز تجدید پیمان با حضرت ولىّ عصر ارواحنا فداه در زیارت آل یس، در پى سکته قلبى از این دیار رخت بربست و به لقاى حق شتافت. پیکر پاک وى روى دست هاى هزاران مشتاق و ارادتمند و با حضور عالمان طراز اوّل و نمایندگان رهبرى و مراجع و مسئولان مملکتى تشییع گردید و در حرم مطهّر رضوى به خاک سپرده شد.


[1]. روزنامه قدس، 19/7/1383.

[2]. روزنامه جمهورى اسلامى، چهارشنبه، 22/7/1383شافق حوزه، 27/7/1383.

[3]. مصاحبه با آیت الله مروارید.

[4]. مدرسه علمیه بعثت در نزدیکى منزل آیت الله مروارید با ساختمانى نوساز پذیراى 20 طلبه است و مدرسه علمیه سعادت، واقع در خیابان صاحبالزمان مشهد، در سه طبقه ساخته شده و پذیراى 60 طلبه در مراتب مختلف علمى است.

[5]. روزنامه جمهورى اسلامى، 22/7/1383ش.

[6]. مصاحبه با آیت الله مروارید.

[7]. کرامات معنوى، سیّد عباس موسوى مطلق، ص 99.

[8]. مصباح کفعمى، ص 47مستدرک الوسائل، ح 5، ص 49.

[9]. بحارالانوار، ج 73، ص 171.

[10]. صحیفه حضرت زهرا(علیها السلام)، جواد قیومى، ص 140.

[11]. مصباح المتهجد، شیخ طوسى، ص 106.

[12]. افق حوزه، 27/7/1383ش.

[13]. متألّه قرآنى، محمّدعلى رحیمیان، ص 448.

[14]. پژوهشى درباره حدیث فقه، کاظم مدیر شانه چى، ص 18 و 19.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

مشخصات فردی

نام حسنعلى
نام خانوادگی مروارید
نام پدر حجت الاسلام حاج شیخ محمّدرضا مروارید
نام معروف میرزا حسنعلى مروارید
خاندان مراورید
تاریخ تولد (شمسی) 1290
تاریخ تولد (قمری) 1329
مکان تولد ایران،خراسان رضوی،مشهد
تاریخ فوت (شمسی) 1383
تاریخ فوت (قمری) 1425
مکان فوت ایران،خراسان رضوی،مشهد
مکان دفن ایران،خراسان رضوی،مشهد،حرم امام رضا علیه السلام

تالیفات

حکایات

No image

خدمت به مردم

No image

یک خاطره

No image

تواضع

No image

سیرت اخلاقى

No image

خدمات اجتماعى

No image

یک کرامت

نصایح

No image

نصایح و وصایا

مطلب مکمل

کتاب گلشن ابرار - جلد ششم

کتاب گلشن ابرار - جلد ششم

مجموعه گلشن ابرار خلاصه ای از زندگی و شرح حال علمای اسلام است که اثری است که در چندین جلد توسط جمعی از پژوهشگرن حوزۀ علمیۀ قم زیرنظر پژوهشکدۀ باقرالعلوم (علیه السّلام) تألیف شده است.

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

Powered by TayaCMS