كلمات كليدي : مريم، عمران، مرثا، حنه، زكريا، يوسف نجار
نویسنده : محمد مهدي كاظمي
ولادت مریم
پدر حضرت مریم، عمران بن أشهم است که از نوادگان حضرت سلیمان بود[1]. مادرش حنه بود[2] (اگر چه طبق برخی گزارشها نام مادرش مرثا بوده، و به همین خاطر احتمال میرود که یکی از این دو اسم، لقب و دیگری نام او بوده باشد[3]). خواهر او حنّانه همسر زکریای پیغمبر بود. لذا مادر حضرت مریم، خالهی یحیی پیامبر است[4].
خداوند پیش از ولادت حضرت مریم به پدرش عمران وحی کرد که فرزندی به او عطا خواهد کرد که به اذن خدا بیماران را شفا خواهد داد و مردگان را زنده خواهد کرد و او را به سوی بنیاسرائیل مبعوث خواهد کرد. وی این مطلب را برای همسرش حنّه بازگو کرد[5].
پس از اینکه حنه باردار شد به تصور اینکه، این جنین همان فرزند موعود خواهد بود آنرا نذر معبد کرد[6] تا در آنجا به عبادتکنندگان خدمت کند[7]. پس از ولادت حضرت مریم و فهمیدن آنکه این مولود دختر است، تعجب کرد که چگونه این دختر، همان پیامبر موعود خواهد بود[8] ولی پس از آنکه خداوند، عیسی را به مریم داد مشخص شد که پیامبر موعود، همان "عیسی مسیح" است[9].
سرپرستی مریم
پس از ولادت مریم، مادر وی بر اساس نذری که کرده بود، او را به معبد آورد تا او را به آنجا بسپارد. از آنجا که پدر مریم، نقش رهبری دینی امت یهود را داشت، علمای یهود در مورد سرپرستی او با یکدیگر به اختلاف افتادند. لذا تصمیم گرفتند که قرعه بیندازند تا قرعه به نام هر کس افتاد او سرپرستی مریم را عهدهدار گردد. لذا بیست و نه نفر از علمای یهود (از جمله زکریای پیامبر) به کنار نهری آمدند و چوبهای خود را در آن انداختند. پس از لحظاتی دیدند که چوب زکریا بر بالای آب ایستاد و سایر چوبها در آب فرو رفتند[10]. به این ترتیب سرپرستی مریم به زکریای پیامبر رسید[11].
بر اساس برخی نقلها زکریا، مریم را به همسر خود (که خاله مریم میشد) سپرد تا او را بزرگ نماید.
پس از اینکه مریم سن طفولیت را پشت سر گذاشت، در معبد به عبادتکنندگان خدمت میکرد و به آنها غذا میداد. بعد از آنکه مریم به سن بلوغ رسید زکریا دستور داد که برای وی در معبد پردهای بکشند [تا از دید نامحرمان دور بماند]. هنگامی که زکریا وارد بر مریم میشد میوههای مختلف را نزد او میدید[12]. آنگاه که زکریا از او پرسید که این میوهها را چه کسی آورده است مریم جواب داد که این میوهها از سوی خدا است[13]. در این جا بود که زکریا از خدا فرزندی را خواست و خداوند یحیی را به او داد[14].
بر اساس روایات، حضرت مریم یکی از چهار زن برگزیده عالم است[15]. البته بر اساس روایات اسلامی، برگزیدگی مریم اختصاص به زمان خود داشت و حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) دختر پیامبر اسلام برگزیده تمام زنان جهان از ابتدا تا روز قیامت است[16].
ولادت حضرت عیسی
بر اساس آیات قرآن، حضرت مریم در بَیتالمقدِس در حالی که از جمع کنارهگیری کرده بود، مکان خلوت و آرامی را برای عبادت خدا، قرار داد. در این هنگام خداوند، جبرئیل را به صورت انسان کاملی به سوی مریم فرستاد و روح عیسی را در رحم مریم دمید و به این ترتیب مریم به عیسی مسیح، باردار شد. برخی سن مریم را در این هنگام ده سال دانستهاند[17] و برخی سیزده سال[18].
در اینکه چگونه این فرزند به وجود آمد؟ و اینکه آیا جبرئیل در پیراهن او دمید یا در دهان او؟، در قرآن سخنى از آن به میان نیامده است چرا که نیازى به آن نبوده است، هر چند کلمات مفسرین در این باره مختلف است. همچنین در مورد مدت بارداری مریم، میان مفسران اختلاف نظر است (هر چند قرآن در اینباره اشارهای ندارد). بعضى آنرا یک ساعت و بعضى 9 ساعت و بعضى شش ماه و بعضى هفت ماه و بعضى هشت ماه و بعضى 9 ماه مانند سایر زنان دانستهاند[19].
روایات در این زمینه نیز مختلف است. برخی از روایات نیز مقدار حمل عیسی را شش ماه بیان کرده است[20].
با آغاز درد زائیدن، مریم راه بیابان را پیش گرفت و به کنار درخت خرمایى آمد. در این هنگام که درد زایمان حضرت مریم را تحت فشار قرار داده بود[21] صدائی ملکوتی شنید و و او به مریم دلداری داد[22].
بر اساس برخی روایات، مکان حمل بیتاللحم بوده است[23]. همچنین ولادت عیسی روز جمعه[24] و در ماه ذیالقعده بوده است[25].
پس از ولادت عیسی مسیح، مریم در حالى که کودکش را در آغوش داشت به سمت بستگان و اقوام خود آمد. هنگامى که آنها نوزادی را در آغوش او دیدند، سخت نگران شدند، تا آنجا که بعضى زبان به ملامت و سرزنش او گشودند و به او نسبت ناپاکی دادند. مریم به فرمان خدا سکوت کرد و به نوزادش عیسى اشاره کرد. عیسی در این هنگام به سخن در آمد و گفت من بنده خدایم و او کتاب آسمانى به من مرحمت کرده است و مرا پیامبر قرار داده است[26] و به این ترتیب این تهمت را از مادر خود دفع نمود.
بر این اساس، قرآن بر پاکدامنی مریم و ولادت معجزه گونه عیسی مسیح تأکید میکند.
نامزدی با یوسف نجار
برخی از مفسرین به نامزدی مریم با شخصی به نام یوسف نجار اشاره کردهاند[27] ولی در عین حال خاطر نشان کردهاند که این نامزدی به سرانجام نرسید و مریم با این شخص ازدواج نکرد[28].
این در حالى است که در قرآن، ذکرى از یوسف نجار و نامزد بودن مریم با او به میان نیامده و تنها در بعضى از روایات که احتمالًا ریشه نصرانى دارد[29] از یوسف چنین یاد شده که او پسر عموى مریم بود و همراه با مریم به بیتالمقدس خدمت مىکرد و او نخستین کسى بود که حاملگى مریم را بر او ایراد گرفت. در این روایت هم یوسف، نامزد مریم معرفى نشده است[30].
بر این اساس، در این زمینه ما دلیل صحیح و معتبری در دست نداریم[31].
پرستیدن حضرت مریم. یک اشکال و پاسخ آن
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «وَ إِذْ قالَ اللَّهُ یا عیسَى ابْنَ مَرْیمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونی وَ أُمِّی إِلهَینِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَکَ ما یکُونُ لی أَنْ أَقُولَ ما لَیسَ لی بِحَقٍّ إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ[32]»
بر اساس این آیه (که حکایت گفتگوئی است که در روز قیامت بین خدا و حضرت عیسی اتفاق میافتد) لااقل عدهای از مسیحیان، حضرت مریم را مورد پرستش قرار میدادند.
اشکال
با مراجعه به مفهوم تثلیث میبینیم که پدر، پسر و روحالقدس، سه رکن این مثلث هستند و اعتقاد به الوهیت مریم در میان مسیحیان رایج نیست[33].
پاسخ به این اشکال
مفسّران در جواب این اشکال دو جواب عمده داده اند:
جواب أوّل
در گذشته عدهای از مسیحیان به نام مریمیه بودند که به الوهیت حضرت مریم اعتقاد داشتند[34]. همچنین ابن عباس نقل کرده است که جمعی از مسیحیان که قائل به الوهیت حضرت مریم بودند (به نامهای "سلام بن مشکم" و "نعمان بن أوفى" و "شاش بن قیس" و "مالک بن الصیف") به محضر پیامبر رسیدند. خدا نیز این آیه در شأن آنها نازل کرد. ابن عباس نقل میکند که شنیدم این جماعت به نام "اشمعیة" معروف بودند[35]. لذا این آیه؛ نظیر آیه «وَ قالَتِ الْیهُودُ عُزَیرٌ ابْنُ اللَّه[36]» است[37] که لااقل جمعی از یهودیان به فرزند خدا بودن عزیر اعتقاد داشتند[38] (اگر چه یهودیان امروز به این مطلب اعتقادی ندارند[39]).
جواب دوم
قرآن تنها میگوید که مسیحیان حضرت مریم را مورد پرستش قرار میدادند بدون اینکه او را خدا بنامند.
در این زمینه تفسیر "المنار" مىنویسد: پرستش حضرت مریم در کلیساهاى شرقى و غربى بعد از کنستانتین مورد اتفاق بوده است. تنها فرقه پروتستان است که پس از چند قرن بعد از اسلام پیدا شدند و آن را انکار نمودند.
عبادت حضرت مریم به صورت نماز و روزهاى است که آن را به ایشان نسبت مىدهند و به نام وى نیز نامیده مىشود. این عبادات همراه با خضوع و خشوع در برابر صورت و مجسمه مریم انجام مىشود، در حالتى که معتقدند به اینکه مریم داراى سلطنتى است غیبى که با داشتن این قدرت مىتواند (البته به اعتقاد آنان) خودش و بدون وساطت فرزندش نسبت به امور دنیا و آخرت مردم نفع و ضرر برساند. در عین حال از هیچیک از این فرقهها دیده نشده است که کلمه إله را بر مریم اطلاق کنند، بلکه همه آنها از حضرت مریم به «مادر اله» تعبیر مىکنند. برخی از آنها تصریح میکنند که این تعبیر حقیقی است و نه مجازى و از روی مبالغه.
سپس صاحب "المنار" اظهار میدارد که "پدر لویس شیخو" در این زمینه میگوید عبادتى که در کلیساهاى ارمنیه براى بتول طاهره مادر خدا، انجام میشود معروف است. کلیساى قبطیه نیز به عبادتهائی که برای مادر خدا انجام میداد ممتاز میگردد[40].
برخی از مورخان مسیحی نیز در اینباره گفتهاند: تا پیش از سال 590 [میلادی] احترام و پرستش مریم مادر عیسی، به سرعت متداول شده بود و همین امر سبب شد که در سال 1854 آموزه بیگناهی ذاتی او و در سال 1950 آموزه صعود معجزه آسای او به رسمیت شناخته شود. تفسیر نادرست آیات کتاب مقدس و شرح معجزاتی که در اناجیل اپوکریفا به مریم نسبت داده شده است، احترام عمیق به او را سبب شد. مناقشه نستوریوس و سایر مناقشات مسیح شناختی، منجر به پذیرش مریم به عنوان "مادر خدا" گردید و احترام خاصی را نسبت به او در عبادات به همراه آورد. در اواسط قرن پنجم میلادی مریم در رأس همه قدیسین قرار داشت.
در همین قرن، اعیاد مربوط به او متداول شد. روز 25 مارس، عید اعلام تولد عیسی توسط فرشته به مریم است. روز دوم فوریه، جشن تطهیر او پس از تولد مسیح است و روز 15 اوت نیز صعود او به آسمان جشن گرفته میشود. اینها مهمترین جشنهای مربوط به مریم میباشد. ژوستیان امپراطور روم شرقی در قرن ششم برای بقای امپراطوری خود از مریم استمداد نمود. تا پیش از سال 560، مریم موقعیت منحصر به فردی در عبادات کلیسای رومی به دست آورد. بت پرستان که عادت به تکریم و پرستش قهرمانان خود داشتند و اکنون بخش بزرگی از مسیحیان را تشکیل میدادند طبیعتاً قدیسین را جایگزین قهرمانان خود نمودند و احترامی خداگونه برای آنان قائل شدند[41].
وفات مریم
در مورد زمان وفات حضرت مریم بین دانشمندان مسلمان اختلاف است. برخی گفته اند که شش سال پس از به آسمان رفتن عیسی بود و برخی نیز معتقدند که وی پیش از به آسمان رفتن عیسی از دنیا رفت[42]. در مورد سن وی نیز مورخان نظر روشنی را ندادهاند و تنها به بیان عقیده مسیحیان در اینباره (که پنجاه و یک سال دانستهاند) اکتفا نمودهاند[43].