دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

حقوق متقابل رهبر ومردم (2) ولایت فقیه، پرتوی از خورشید امامت

No image
حقوق متقابل رهبر ومردم (2) ولایت فقیه، پرتوی از خورشید امامت

رهبر، مردمف امامت، حكومت اسلامي

حضرت آیه الله مصباح یزدی(دامت بركاته)

امیرالمومنین(ع) می‌فرمایند: عظیم ترین حقی که خدا برای انسانی قرار داده است حقی است که مسوول جامعه، رهبر جامعه بر مردم و مردم بر او دارند. یعنی این جزء دین است، بالاترین رکن دین است. مسلمان نمی تواند از این مطلب شانه خالی کند، خودش را کنار بداند؛ خودش را دیندار بداند، بدون رعایت این عظیم ترین حقی که خدا برای بندگانش قرار داده است.

خدا ـ ان شاء الله ـ ساعت به ساعت بر علو درجات امام(ره) بیفزاید که بخش عظیمی از دین را احیا کرد. یعنی اگر بگوییم مسائل سیاسی، اجتماعی نصف مسائل اسلامی است ـ که شاید از نظر حجم بیشتر هم باشد ـ اینها اصلاً فراموش شده بود که جزء دین است و ایشان اینها را احیا کرد؛ یعنی نصف دین را امام(ره) احیا کرد.

این درست نقطه مقابل گرایشی است که در عالم وجود دارد و بخصوص بعد از پیروزی انقلاب عوامل مختلفی سعی کردند که آن را رواج بدهند و گاهی رنگ علمی به آن بزنند، علاوه بر آهنگ فلسفی که دارد و آن مساله سکولاریسم است. یعنی در مقابل این که مسائل اجتماعی و سیاسی جزء دین باشد، این گرایش ناخودآگاه وجود دارد که نه، اینها در مقابل دین است. آن گرایش چیزی است که به نام «سکولاریسم» نامیده می‌شود. حالا تعبیر می‌کنند به «این جهانی» یا «عرفی بودن»، به هر حال هر چه هست، یعنی مسائل سیاسی واجتماعی از دین جداست. دین مال آن جهان است؛ مسائل سیاسی، اجتماعی «این جهانی»است. گاهی هم برای این که کاملاً دینداران را از این مسائل بر کنار بدارند می‌گویند مسائل سیاسی آلودگی دارد، پلیدی دارد، زشتی دارد، حقه بازی دارد؛ دین داری باید پاک باشد، مقدس باشد. این است که مسائل دینی را با مسائل سیاسی قاطی نکنید.

آلودگی، گناه سیاست یا سیاست بازان؟

اگر صحبت از پلیدی و زشتی است، در مسائل فردی هم پلیدی و زشتی وجود دارد. کسانی ممکن است شکل ظاهری دین را با پلیدی توام کنند؛ ریاکاری، حقه بازی، کلک زدن، خرافات، دینها و مذاهب خرافی، عرفانهای کاذب؛ اینها هم مسائل معنوی شخصی است و پلید و زشت و تباه کننده هم هست. همان طور که در امور معنوی حق و باطلی وجود دارد، دین صحیحی وجود دارد و دین باطلی، مذهب صحیحی وجود دارد و مذهب باطلی، عرفان صحیحی وجود دارد و عرفان باطلی؛ در مسائل اجتماعی هم همین طور است. سیاست حقی وجود دارد که سیاست علی(ع) و خاندان و پیروان اوست؛ سیاست باطلی هم وجود دارد و آن سیاست کسانی است که برای منافع شخصی و گروهی خودشان می‌خواهند کار کنند. اگر کسانی در مقام سیاست همیشه فکر منافع شخصی و گروهی هستند، این گناه سیاست نیست؛ گناه این سیاست بازان است. کما این که ریاکاری یا خرافه گرایی ـ کار شیادهایی که به خرافات تمسک می‌کنند ـ این گناه دین و گناه قداست و معنویت نیست؛ گناه این حقه بازان است که به جای صفا و معنویت و نورانیت دین، خرافات و کلک‌های شیطانی را جانشین می‌کنند. اگر سیاست به معنای مدیریت جامعه و دخالت در امور سیاسی و اجتماعی ـ یعنی دخالت در سرنوشت جامعه اسلامی است ـ این بخش عظیمی از دین است؛ به تعبیر امیرالمومنین(ع) »و اعظم ما افترض سبحانه م ن ت لک الحقوق « است.

فتنه شیطانی

ما در این زمان ـ همه اقشارمان ـ مواجه هستیم با یک فتنه عظیم شیطانی، برای این که ما را از رهبری الهی و آن حقی که خدا برای رهبر دینی بر مردم قرار داده است، جدا کنند. شما ـ الحمدلله ـ همه تان هوشمند و با فراست هستید و باز به فضل وبرکت انقلاب اسلامی، همه ملت ما سیاست مدار شده‌اند. امروز اگر بگوییم در دنیا هیچ ملتی درک سیاسی اش به اندازه ایرانی‌ها نیست، گزاف نگفته ایم. بچه‌های کوچک هم مسائل سیاسی را درک می‌کنند، پیرزن‌ها و پیرمردها هم مسائل سیاسی را خوب درک می‌کنند. شما ـ الحمد لله ـ خوب درک می‌کنید که این شرایطی که اخیراً(فتنه سال 88) اتفاق افتاد، آن روح واحدی که در همه اینها بود ـ حالا از هر جا آب می‌خورد. من الان نمی‌خواهم قضاوت کنم. آن را هم خود شما بهتر می‌دانید ـ سلسله جنبان این قضایا کی بود و از کجا بود و از چه راهی بود، هر کس بود، برای این بود که مساله ولایت فقیه خرد بشود. آنچه روح انقلاب اسلامی است، آنچه مشخصه این حکومت است و در همه عالم این حکومت به نام حکومت ولایت فقیه شناخته می‌شود، می‌خواستند این را بگیرند؛ اگر بشود آن را حذف بکنند، اگر نه، لااقل با تغییر قانون اساسی و این حرفها ولایت فقیه را تضعیف کنند، کمرنگ بشود؛ ولایت فقیه نقشی نداشته باشد. مساله این بود. حالاچه کسانی آگاهانه در این کار دخالت کردند، چه کسانی فریب خوردند، اشتباه کردند، آن را بنده قاضی نیستم که اینجا قضاوت کنم؛ اگر هم قاضی بودم، حالاوقت چنین قضاوتی نبود. اما ـ به هر حال ـ هر چه بود، نقشه اصلی جناب شیطان ـ که رییس همه اینها بود ـ این بود که این رکن نظام اسلامی که باعث شد که این نظام در دنیا چنین عزتی پیدا کند و ملتهای دیگر را به خودش متوجه و جلب کند، این مساله است. یعنی قوام این حکومت به این است که مردم اطاعت رهبرشان را اطاعت خدا می‌دانند. دین با سیاست با هم توام شده است. وقتی امام(ره) می‌فرماید جبهه‌ها را پر کنید، مردم مثل نماز خواندن برایشان واجب است؛ وقتی می‌فرماید مصوبات حکومت اسلامی واجب الاطاعه است، همه مردم مالیات دادن را مثل نماز خواندن وظیفه خودشان می‌دانند. اگر کسانی کوتاهی می‌کنند مثل این است که در نماز خواندنشان هم کوتاهی می‌کنند.

عامل قوام حکومت اسلامی

آنچه رمز پیروزی این انقلاب بود این بود که مردم اطاعت از این حکومت را از باب دین و اطاعت خدا بر خودشان می‌دانستند. محبت این حکومت را محبت خدا می‌دانند؛ فرع همان محبتی می‌دانند که پیغمبر اکرم(ص) فرمود: «قل لّا اسالکم علیه اجرًا لّا المودّه ف ی القربی»(شوری / 23). اجر رسالت پیغمبر(ص) محبت اهل بیت(ع) است. اجر قیام امام(ره) و انقلاب امام(ع) محبت جانشین اوست. این است که مردم را با رهبرشان آنچنان جوش می‌دهد که از هم انفکاک پذیر نیستند. یکی از آرزوهای مردم، در تمام اقشارشان این است که رهبرشان را یک لحظه ببینند. کجای عالم یک چنین چیزی سراغ دارید؟ و این نیست مگر به خاطر این که او را جانشین امام زمان(عج) می‌دانند؛ دیدن او را مثل دیدن امام زمان(عج) برای خودشان عبادت می‌دانند. البته «مثل» که می‌گویم، نه یعنی کاملاً مثل او؛ یک مرتبه ای از او، یک پرتوی از او؛ و الامقام امام زمان(عج) آن مقامی است که امام(ره) می‌فرمود: جان من فدای خاک پای او؛ «روحی لتراب مقدمه الفداء». مثل امامی ـ که در عالم بی نظیر بود ـ می‌گفت: جان من فدای خاک پای او باد. مقام امام زمان(عج) را نمی شود با کسی مقایسه کرد؛ اما این یک پرتوی از او است؛ یک پرتو نوری از یک خورشید بی نهایت. این رمز پیروزی و رمز پیشرفت و رمز دوام در مقابل همه توطئه‌ها در این جامعه است؛ این را می‌خواهند بگیرند؛ خوب درک کرده‌اند، خوب هم تشخیص داده‌اند.

ولایت فقیه، پرتوی از خورشید امامت

متاسفانه در درون جامعه ما ـ آن طور که باید و شاید ـ به این مساله درست توجه نشده و هنوز هم نمی شود. عموم مردم ما ـ همین مردم مسجدی، نمازخوان، روضه ای ـ اینها را خوب درک می‌کنند، اما خواصی که مسوولیت پذیر هستند، در پست‌های مختلف، آنها خیلی باورشان نیست. آنها خیال می‌کنند رهبر هم مثل رییس جمهور است؛ این یک پستی است، آن هم یک پست دیگری است. در قانون اساسی هم او شخص اول است، این شخص دوم؛ چندان فرقی ندارد؛ جایشان را هم می‌شود عوض کنند. همان طور که این [رییس جمهور] با انتخاباتی تعیین می‌شود و احیاناً در جریان آن هم تقلب و زد و خوردی می‌شود، او [ولی فقیه] هم همین طور است. اهمیتی ندارد. یک عده ای طرفدار او هستند، یک عده‌ای هم نیستند. یک حزبی با او موافق است، یک حزبی هم با او موافق نیست. در صورتی که ماهیت این دو با هم تفاوت ماهوی دارد. او [ولی فقیه] یک رهبری دینی جانشین امام زمان(عج) است؛ این [رییس جمهور] نماینده‌ای است که مردم او را انتخاب کرده اند. این دو با هم خیلی تفاوت دارند.
رئیس جمهور وقتی از طرف ولی فقیه نصب شد، می‌شود عامل او؛ او نصبش می‌کند. آن پرتو قداستی که او دارد بر این هم می‌تابد. وقتی رییس جمهور اسلامی شد، حکمش را از رهبر ـ یعنی جانشین امام(ع) ـ دریافت کرد، یک پرتوی از آن قداست بر این هم می‌تابد؛ آن وقت اطاعت از رییس جمهور و اطاعت از مجلس و سایر امور هم می‌شود اطاعت از خدا. اما تا این جور نشده، حساب رهبر از دیگران جداست. او ارزشش از طرف امام زمان(عج)و از طرف خداست. مردم برای او مقامی قائل هستند که گویا از لبهای امام زمان(عج) شنیده‌اند که او نایب من است. البته چنین چیزی نیست؛ نصب، نصب عام است؛ یعنی گفته‌اند در زمان غیبت کسانی که واجد چنین شرایطی هستند از طرف امام زمان(عج) نیابت دارند؛ شخص تعیین نشده است. اما بعد از این که خبرگان تعیین کردند و گفتند بهترین فردی که مصداق این مقام است، فلان شخص است، آن عنوان کلی در این مصداق تعین پیدا می‌کند. به هر حال، «و اعظم ما افترض سبحانه من تلک الحقوق حقّ الوالی علی الرّعیه .» «والی» در این جا همان جایگاهی است که ما امروز به جای آن واژه «رهبر» را به کار می‌بریم. منظور حضرت علی(ع) خودش بود؛ در اول خطبه هم همین است که حقی که من بر شما دارم.

حق مردم بر رهبر

آن نکته ای که من خواستم با این مقدمه اشاره کنم این است که عزیزان ما توجه بیشتری داشته باشید به این مساله که دین داری فقط به نماز و روزه نیست. اطاعت از رهبر شرعی و قانونی ما، این جزء دین ماست. من نمی‌گویم، امیرالمومنین(ع) می‌فرماید. بالاترین حقی که انسانی بر انسانی دارد حقی است که رهبر مشروع الهی بر مردم دارد؛ البته و حقی است که مردم بر او دارند. متقابلاً مردم هم بر او حق دارند. حق مردم این است که رهبر باید تمام قوایش، تمام توانش را صرف کند برای این که احکام اسلامی را در جامعه پیاده کند و نیازهای مردم را برطرف کند؛ این حقی است که مردم دارند. اگر کوتاهی کرده باشد او در حق مردم کوتاهی کرده و به وظیفه‌اش عمل نکرده است. اگر به جای این که شبانه روزش را صرف این کند که مصلحت مردم وعزت اسلامی در جامعه چه اقتضا می‌کند، در روابط بین الملل مصالح جامعه اسلامی چه اقتضا می‌کند، به جای این، برود گردش کند، حتی به سفر زیارتی برود و به این نیاز مردم رسیدگی نکند کوتاهی کرده است و مسوول است. این حقی است که مردم بر او دارند و اگر بدانیم ـ که هر چه فکر کنیم، کم است ـ که خدا چه نعمتی را به ما داده است که بعد از هزاران سال از تاریخی که ما از کشور خودمان داریم، از سلاطین و امرا و هزار و چند صد سال که بعد از تاریخ اسلام داریم، در میان همه حکام عالم، در کشورهای اسلامی و در کشورهای غیر اسلامی بگردیم، ای کاش کسانی همت می‌کردند و یک بیوگرافی از حکام و سلاطین عالم می‌گرفتند و آنها را با امام(ره) و جانشین او مقایسه می‌کردند تا ببینند آنها چه کار کرده اند و اینها چه کار کرده اند؛ آنها چه طور زندگی کردند، اینها چه طور زندگی کردند؛ آنها چه طور برای خدمت به مردم دل سوزاندند، اینها چه طور دل سوزاندند؛ آنها چه بلاهایی را به جان مردم وارد کردند و اینها چه بلاهایی را دفع کردند؛ چه مشکلاتی را با سرانگشت فکر و تدبیرشان و فداکاری و گذشتشان حل کردند. ای کاش می‌شد چنین بحثهای مقایسه ای انجام می‌گرفت تا ما بفهمیم که خدا چه نعمتی به ما داده است. خدا ـ ان شاء الله ـ به همه ما توفیق بدهد که این نعمتهای خدا را بهتر بشناسیم و وظیفه‌مان را نسبت به آنها بهتر عمل کنیم ،این وظیفه‌ای است که همه ما اعم از روحانی و غیر روحانی، بسیجی و غیر بسیجی، خواهران و برادران، لشگری و کشوری، بر عهده‌مان است. حالا اگر فرصت کردید و دنباله این خطبه را خواندید، نکته‌های بسیار ارزنده و لطیفی در دنباله همین خطبه دارد.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
رساله حقوق امام سجاد(ع)

رساله حقوق امام سجاد(ع)

اشاره: برخی محققان میراث علمی امام سجاد(ع) را به سه بخش تقسیم کرده‌اند: روایات، ادعیه (به‌ویژه در صحیفه سجادیه)و رساله حقوق.
فلسفه چیست؟

فلسفه چیست؟

فلسفه حوزه‌ای از دانش بشری است که به پرسش و پاسخ درباره مسائل بسیار کلی و جایگاه انسان در آن می‌پردازد؛ مثلاً این که آیا جهان و ترکیب و فرآیندهای آن به طور کامل مادی است؟
رابطه علم و عمل

رابطه علم و عمل

علم و دانش بشری زمانی برای جامعه و مردم سودمند و مفید است که با عمل و اجرا همراه گردد یعنی عالم به علم و دانسته‌های خود عمل کرده و آن را با اشتیاق به دیگران نیز بیاموزد.
الخیر فی ماوقع

الخیر فی ماوقع

برای خیلی‌ها این پرسش مطرح می‌شود که چرا ما هر گاه با مصیبت و گرفتاری مواجه می‌شویم، و نخستین تحلیل و توصیف ما از آن این است که در آن خیری بوده است؟
Powered by TayaCMS