11 اسفند 1393, 9:4
موضوع کلی:تاریخ
موضوع عام: زندگانی فاطمه زهرا سلام الله علیها
نمایه ها: علی علیه السلام - فضائل علی علیه السلام - جانشینی علی علیه السلام - صواب حبشی- شجاعت جانشینی علی علیه السلام .
ابوبكر به همراهى عمر براى عيادت دختر پيغمبر به خانه فاطمه عليهاالسلام رفتند ولى آن حضرت به آنها اجازه ورود نداد. ابوبكر سوگند ياد كرد كه تا رضايت حضرت زهرا عليهاالسلام را جلب نكند زير سايه و سقفى نرود از اين رو شب را در بقيع بيتوته نمود. عمر نزد على (عليه السلام ) آمد و عرض كرد: يا على (عليه السلام ) ابوبكر پير مردى رقيق القلب است و يار غار رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم است ، ما چند بار براى عيادت فاطمه عليهاالسلام آمده ايم اما به ما اجازه ورود نداده است شما در اين امر وساطت كنيد و براى ما از او اجازه عيادت بگيرد. على (عليه السلام ) نزد فاطمه عليهاالسلام آمد و مقصود آنها را بيان كرد ولى زهرا عليهاالسلام نپذيرفت و سوگند ياد كرد كه من با آنها طرف صحبت نخواهم شد تا پدرم را ملاقات كنم و از ظلم و تعدى آنها به پدرم شكايت نمايم . حضرت امير (عليه السلام ) فرمود: آنها مرا واسطه قرار داده اند و من هم به عهده گرفته ام كه از تو براى آنها اجازه عيادت بگيرم . زهرا عليهاالسلام گفت : حال كه چنين است چون خانه ، خانه تست و زن هم بايد از شوهر اطاعت كند البته من در هيچ امرى با تو مخالفت نمى كنم . على (عليه السلام ) بيرون آمد و به آنها اجازه ورود داد پس از ملاقات آن دو نفر حضرت فاطمه از آنها اقرار گرفت كه شنيده اند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: فاطمه عليهاالسلام بضعة منى و انا منها من اذاها فقد اذانى ...
يعنى : فاطمه عليهاالسلام پاره تن من است و من هم از او هستم هر كس او را بيازارد مرا آزارده است ...
آنها به اين مطلب اقرار كردند آنگاه حضرت فرمود: پروردگارا تو شاهد باش كه اين دو نفر مرا بيازردند... ابوبكر صداى خود را به واويلا بلند كرد و گفت : اى كاش مادرم مرا نزائيده بود... آنگاه حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود: به خدا من در هر نمازى كه مى خوانم به تو نفرين مى كنم ... آنگاه هر دو بدون كسب رضايت حضرت از خانه امام (عليه السلام ) خارج شدند.[1]
منبع:پژوهه تبلیغ
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان