دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

فرایند گشتالت درمانی

No image
فرایند گشتالت درمانی

كلمات كليدي : گشتالت¬درماني، تغيير، زمان حال، تجربه، آگاهي، واقعيت، علوم تربيتي، مشاوره و راهنمايي

نویسنده : معصومه ابوالفتحي

گشتالت‌درمانی، توسط فریتز پرلز توسعه یافته و شیوه‌ای از درمان است که بر افکار و احساساتی که فرد در "زمان و مکان حال" تجربه می‌کند، تمرکز داشته و بر تماس، آگاهی، آزمایش و تجربه تأکید می‌کند. مفاهیم و دیدگاه‌های نظری این شیوه درمانی از گذشته در نوشته‌های مختلف آمده است و پرلز، در واقع، توانسته است بدان‌ها شکل و فرم خاصی بخشیده و عملا آن را در تغییر رفتار انسان‌ها به‌کار ببندد. پرلز، پاره‌ای از مفاهیم نظری خود را از افکار رایج در مکاتب روانکاوی، روان‌شناسی گشتالت، اصالت وجود و پدیده‌شناسی اقتباس کرده است. برخی از علل فاصله گرفتن پرلز از مکتب روانکاوی عبارتند از: اعتراض او به نظریه لیبیدو(انرژی روانی)، مفهوم غریزه و ناخودآگاه.[1]

امکان تغییر در گشتالت‌درمانی

در گشتالت‌درمانی، تغییر امکان دارد ولی برای تغییر، برنامه‌ریزی، جستجو و یا درخواست نمی‌شود. پرلز، نظریه تغییر گشتالت را به صورت واضح و روشن، مشخص و معلوم ننمود، اما می‌توان دیدگاه او را در این مورد از میان نوشته‌ها و کارهایش جمع‌آوری نمود. تغییر، زمانی رخ می‌دهد که فرد آنچه که هست، بشود نه اینکه فرد کوشش کند که آنچه که نیست، بشود. به‌عبارت دیگر، تغییر، زمانی در من روی می‌دهد که من بیشتر خودم باشم نه اینکه سعی کنم که کمتر خودم باشم و بیشتر شخص دیگری باشم.[2]

هدف‌ گشتالت‌درمانی

از نظر پرلز، هدف گشتالت‌درمانی، پختگی و کمال‌یافتن فرد است. نکته تلویحی در این هدف‌گذاری، تأکید بر مسئولیت‌پذیری در قبال خویش و متکی کردن مراجعان به خودشان است. گشتالت‌درمانی، باید به مراجعان کمک کند تا بفهمند خیلی بیش از آنچه می‌پندارند، توانمندند. بنابراین، مراجعان به خودآگاهی بیشتری رسیده و به طرف خودشکوفایی حرکت می‌کنند. یکپارچگی، نکته تلویحی دیگری است که در پختگی و کمال‌یافتن نهفته است. پرلز، می‌گوید: "انسان یکپارچه، کسی است که نه به کام جامعه فرو رود و نه به‌طور کامل از آن کناره گیرد". یکپارچگی یعنی هماهنگی احساسات، ادراک‌ها، افکار و فرایندهای بدنی. چنین انسانی، انرژی کمی هدر داده و تمامی نیازهایش را می‌تواند برآورده کند. انسانی که کاملا یکپارچه نیست، خلاء‌های عاطفی دارد. به نظر پرلز یکپارچه کردن بخش‌های بیگانه‌شده، یکی از هدف‌های بسیار مهم گشتالت‌درمانی است.[3]

فرایند گشتالت‌درمانی

با توجه به اینکه نوروز(روان‌رنجوری)، نشانه‌ای از توقف رشد است، چاره آن درمان روانی نیست؛ بلکه چاره در شیوه‌ای از بازگرداندن رشد است. تمام تمرین‌ها و اعمالی که در این شیوه درمانی انجام می‌شود، به منظور تأمین رشد فرد است. در این شیوه از درمان، کشف "خود"، هدف است و این از طریق درون‌نگری و بازآزمایی خویش حاصل نمی‌شود؛ بلکه از طریق عمل به دست می‌آید. گشتالت‌درمانی، شامل تمرین‌هایی در زمینه گسترش و توسعه آگاهی فرد از عملکرد "خود" به مثابه یک ارگانیزم و یا یک فرد است. تماس با محیط از طریق آگاه شدن از احساسات موجود، احساس نیروهای متضاد، توجه و تمرکز کردن حواس بر یک موضوع، تشخیص وجه تمایز امور و وحدت‌بخشی به آنها، گسترش آگاهی از "خود" از طریق به خاطر آوردن، بالا بردن احساس بدنی، به تجربه درآوردن تداوم عواطف، گوش دادن به توصیف‌های کلامی و وحدت بخشیدن به آگاهی، هدایت آگاهی به سمت تماس و تغییر اضطراب به هیجان و انگیزش، تغییر فرایندهای رفتاری نامطلوب از طریق بررسی رفتارهای اشتباه، به حرکت درآوردن عضلات و انجام اعمال بهتر؛ همگی فعالیت‌هایی هستند که موجب رشد و توسعه آگاهی می‌شوند.

‌فرایند گشتالت‌درمانی با دو نقطه یا دو وضعیت شروع می‌شود. نقطه اول، که فرایند درمان از آن آغاز می‌شود، علامت و نشانه مرضی است. نقطه دوم، شخص خاصی است که برای درگیر شدن با نشانه مرضی مورد نظر انتخاب شده است و درمانگر نامیده می‌شود. کل فرایند گشتالت‌درمانی مرکب از سه فرایند جزئی‌تر است. یکی، خود فرایند درمان است که همان رابطه مراجع و درمانگر است. دیگری، فرایند درون مراجع است که به وسیله‌ی علامت و نشانه‌های مرضی نشان داده می‌شود و سومی، فرایند درون درمانگر است که به فرایند مرضی مراجع پاسخ می‌دهد. فرایند درمان یا رابطه مراجع و درمانگر از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است، زیرا کیفیت آن موید چیزهایی است که برای هر یک ممکن است اتفاق بیفتد.[4]

ماهیت گشتالت‌درمانی، تجربه‌ای است بین من و تو در اینجا و حالا. به مراجع کمک می‌شود که چه و چگونگی اجتناب خود را کشف کند. این کار از طریق تمرکز بر آگاهی، آزمایش کردن مستقیم، گسترش رفتار و احساس ناکامی و حماقت ماهرانه که موجب می‌شود آگاهی فرد از اجتناب، فرافکنی و دیگر فرایندها بیشتر شود. در ضمن، مراجع به‌طور کامل و ارضا‌کننده در زندگی خود دخالت می‌کند و ظرفیت او برای آگاهی به‌تدریج زیاد شده و منجر به مسئولیتی می‌گردد که انتخاب را برای او آسان می‌سازد.[5]

تمرکز اصلی فرایند مشاوره گشتالتی بر تسهیل آگاهی فرد از خود و همه احساسات، رفتارها، تجربه‌ها و وضعیت‌های ناتمامی است که خود فرد را تشکیل می‌دهند. این‌گونه کسب آگاهی مددجو از خود، با کمک درمانگر و استفاده خلاق او از آزمایش‌ها، تسهیل می‌شود. تمرکز اصلی این آزمایش‌ها بر لحظه کنونی درمان است و آزمایش‌ها نیز به شیوه‌ای انجام می‌گیرد که مددجو بتواند با تجربه کردن واقعی جنبه‌های مختلف خود، آگاهی بیشتری پیدا کند. چون فرد به عنوان یک هویت کل‌نگر در نظر گرفته می‌شود، بنابراین، آزمایش‌ها کمک می‌کنند تا مددجو بتواند جنبه‌های مختلف خود را که قبلا انکار می‌کرده است، بپذیرد و مسئولیت این جنبه‌ها را به عهده بگیرد. در این صورت، جنبه‌های مربوط به خود، بیش از گذشته یکپارچه می‌شوند و به صورت یک کل در می‌آیند و باعث می‌گردند تا مددجو و نیز کارکرد او، کامل‌تر شود.[6]

پرلز، اظهار داشت که برای درک فرایند درمان گشتالتی، مشاور باید بر "حالا" و "چگونگی" رفتار مراجع متمرکز شود. برای ما تنها زمان حال قابل دسترسی است؛ ما می‌توانیم گذشته را به خاطر آورده و آینده را پیش‌بینی کنیم اما نمی‌توانیم مستقیما کاری در یکی از آن دو مورد انجام دهیم. ما تنها می‌توانیم در زمان حال زندگی و عمل کنیم. بنابراین آگاهی ما می‌بایست در زمان حال باشد؛ فرد در زمان حال می‌بایست بر آن رفتارهایی تمرکز یابد که کوشش او را برای اجتناب از کار یا موضوع ناتمام دردناک آشکار می‌سازد. آگاهی از این نوع رفتارها نشان‌دهنده شیوه کار هیجانی مراجع است. بنابراین، فرایند گشتالت‌درمانی بر "حالا" و "چگونگی" تمرکز دارد تا بدان وسیله آگاهی مراجع را افزایش دهد و در نتیجه خود را رها ساخته تا سازگاری خلاق با محیط داشته باشد.[7]

ادراک مددجو نسبت به فرایند مشاوره

فرایند مشاوره گشتالتی هنگامی آغاز می‌شود که مددجو آگاهی می‌یابد بعضی از نیازهای روانی او ارضا نشده است. نیازهای ارضا نشده مثل عشق از طرف پدر و مادر یا حفظ ظاهر و نمود در جامعه، بسیار متنوع و زیادند و مددجو نیز برای کمک گرفتن و ارضای این نیازهاست که به درمانگر مراجع می‌کند. همچنین، مددجو با مجموعه‌ای از رفتارهایی به نزد در مانگر می‌آید که به وسیله خود او و برای جلوگیری از ارضای این نیازها طرح و بروز داده شده‌اند. حال، به جای اینکه شخص با خطرپذیری، چنین رفتارهایی را کنار گذارد و با آنچه به نظر می‌آید احتمال غیروجودی(زندگی بدون انواع دفاع‌ها) دارد، مواجه شود؛ نومیدانه ولی با ذکاوت به این رفتارها متوسل می‌شوند.

ادراک درمانگر از فرایند مشاوره

درمانگر با آگاهی نسبت به نیازهای خود – به عنوان یک فرد و یک درمانگر – به جلسه درمان وارد می‌شود. درمانگر، برخورد با مددجو را به عنوان فرصتی تلقی می‌کند که با او به یک سفر درمانی می‌رود. در این سفر، درمانگر در تماس روانی با مددجوست و در همراهی او باقی می‌ماند. همزمان با آن، درمانگر مفاهیم و قضاو‌ت‌های پیشین خود درباره مددجو را کنار می‌گذارد تا بدین وسیله خود را نسبت به آنچه در تعامل لحظه به لحظه با مددجو به وقوع می‌پیوندد، آزاد و باز نگهدارد. در این فرایند، درمانگر از خود به عنوان یک وسیله خلاق و در جهت تسهیل آگاهی مددجو نسبت به توانایی‌های بالقوه خویش و نیز به عنوان موجودی خلاق، استفاده می‌کند.[8]

تاکید پرلز

پرلز، بیشترین تاکید را بر نگرش مبتنی بر ترس مرضی، اجتناب و گریز از چیزی می‌گذارد. او سعی می‌کند در برخورد با مراجع بفهمد که او از چه چیزی اجتناب می‌کند و آنگاه، در مقام یک مددکار، در دو جهت شروع به کار می‌کند. یکی آنکه موقعیت‌هایی فراهم می‌کند که در آن، مراجع می‌تواند حالت‌های نامطبوع خویش را تجربه کند و دیگر آنکه اجتناب‌های او را ناکام می‌کند تا اینکه مراجع متمایل بشود که استعدادهای بالقوه خویش را به حرکت درآورد.

کل درمان گشتالتی در ارتباط دقیق و جداناپذیری با "اینجا" و "اکنون" انجام می‌گیرد. تاکید بر زمان حال به مراجع فرصت می‌دهد تا کاملا از تجربیات خویش آگاه شود و آنها را کشف کند. وظیفه درمان آن نیست که از طریق به خاطرآوردن، گذشته را بهبود بخشد. گذشته، آن طوری که در حال عرضه می‌شود، روی رفتار اثر می‌گذارد. به جز حال، هیچ‌گونه واقعیت دیگری وجود ندارد. بنابراین، در هر تلاشی برای سازماندهی مجدد ارگانیزمی، این واقعیت اساس کار قرار می‌گیرد. توجه به تفکرات آینده‌نگرانه و یا تاریخی همیشه تماس با واقعیت را نابود می‌کند. در گشتالت‌درمانی، زمان حال مساوی است با تجربه و تجربه مساوی است با آگاهی و آگاهی یعنی واقعیت. گذشته، دیگر وجود ندارد و آینده هم هنوز نیامده است. بنابراین، آنچه که مهم است همان "حال" است. در گشتالت‌درمانی، رشد و بلوغ از راه یادگیری انجام می‌گیرد و یادگیری کسب و جمع‌آوری اطلاعات نیست، بلکه مکاشفه‌ای است که در زمان حال انجام می‌گیرد.[9]

مقاله

نویسنده معصومه ابوالفتحي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

چگونه در مهمانی‌ها رفتار کنیم؟

رعایت آداب مهمانی می‌تواند روابط برادرانه میان مۆمنان را مستحکم‌تر ساخته و در رشد تعالی اجتماع تأثیر بسزایی داشته باشد.
No image

نقش ابراز علاقه و معاشرت درست در اسلام

نسان علاقه دارد كه مورد علاقه و محبت دیگران باشد. اگر آن‏ دوستداران، محبت‏خود را آشكار كنند، محبوب هم به محبان‏ علاقه‏ مند مى‏ شود و این محبت دو جانبه، زندگیها را از صفا و صمیمیت‏ بیشترى برخوردار مى‏سازد. ما اگر بدانیم كه خدا دوستمان دارد، ما هم‏خدا را بیشتر دوست‏خواهیم داشت. اگر بدانیم و بفهمیم كه رسول‏ خدا(ص) و اهل بیت(ع) به ما شیعیان عنایت و محبت دارند و این ‏علاقه را بارها نشان داده و اظهار كرده‏اند، محبت عترت در دل ما بیشترخواهد شد.
No image

اخلاق معاشرت اجتماعی، نمونه ای از سبک زندگی اسلامی

نمونه های بسیاری از سیره ی ائمه ی معصوم علیهم السلام درباره ی تشویق و تحریض مؤمنان به دوستی و برادری با هم، ایجاد پیوند برادری و دوستی بین آنها، اصلاح اختلافات و رفع کدورت ها گزارش شده است.
No image

اخلاق معاشرت و ارتباط با خویشاوندان در اسلام

سنّتِ «صله رحم»، از نیکوترین برنامه های دینی در حیطه معاشرت است. گرچه شکل نوین زندگی و مشغله های زندگیهای امروزی، گاهی فرصت این برنامه را از انسانها گرفته است، ولی حفظ ارزشهای دینی و سنّتهای سودمند و ریشه دار دینی، از عوامل تحکیم رابطه ها در خانواده ها است. بویژه در مناسبتهای ملّی، در اعیاد و وفیات و آغاز سال جدید، فرصت طبیعی و مناسبی برای عمل به این «سنّت دینی» است.
No image

تحلیل یافته‌های الگوی دینی رفتارها در خانواده و نقش رسانه ملی

آنچه از امور فطری در بحث تربیت مورد نظر است و مبنای تربیت مطرح می‌شود، امور فطری در زمینه خواست‌ها و گرایش‌هاست. البته باید توجه داشت آن دسته از خواست‌های فطری مبنای تربیت قرار می‌گیرد که ویژه انسان است و امتیاز او بر حیوان به شمار می‌آید، نه آن بخش از خواست‌ها و گرایش‌ها که میان هر دو مشترک است؛ زیرا در این بخش، انسان مانند حیوان برای شکوفاسازی نیازی به تربیت ندارد.

پر بازدیدترین ها

No image

الگوی دینی رفتارها در خانواده و نقش رسانه ملی (2)

غریزه قدرت، محرک زندگی انسانی است که از سه نوع جنسی، گرسنگی و ارتباطی تشکیل می‌شود. غریزه جنسی، مهم‌ترین غریزه زندگی است؛ زیرا از اول یا زن با «هویت زنانه» یا مرد با «هویت مردانه» به دنیا می‌آید.
No image

تأثیر بخشش بر روابط خانواده

محیط خانه می تواند محلی برای سلوک و عروج و تکامل مرد و زن و نیز فرزندان باشد، به ویژه اگر سعه صدر داشته باشند. بدون تردید، هرگاه کسی به انسان ستمی روا می دارد، حس انتقام جویی او را برمی انگیزد. ولی انسان نباید اسیر هواها و غرایز حیوانی باشد، بلکه باید با هوای نفس و خواسته دل بستیزد و به وسوسه های شیطانی توجهی نکند؛ زیرا انسان والاتر از این است که پایبند این گونه غرایز شیطانی باشد.
No image

الگوی دینی رفتارها در خانواده و نقش رسانه ملی

نظر به گستردگی ارتباطات و سهولت آشنایی با فرهنگ‌های مختلف، نظام خانواده تحت تأثیر فرهنگ‌های غیر اسلامی، همیشه در حال تغییر است و استحکام خانواده به خطر افتاده است. مقاله حاضر با هدف شناسایی ارزش‌های رفتاری اعضای خانواده اسلامی و نقش رسانه‌های جمعی در ترویج آن به روش مصاحبه عمیق، نظر ده کارشناس را در این زمینه جویا شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که بر اساس نظریه «فطرت» استاد مرتضی مطهری و یافته‌های پژوهش، دین، جهان‌بینی فرد را می‌سازد و جهان‌بینی، نظام معنایی نهاد خانواده را شکل می‌دهد.   نظام معنایی، نظام کنشی اعضای خانواده را به وجود می‌آورد و نظام کنشی، ساختار خانواده را شکل می‌دهد. در حقیقت، جهان‌بینی دینی به عنوان یک نگرش اصلی و محوری به طور مستقیم و غیر مستقیم بر مقولات کلی چون «کنترل امور جنسی»، «نقش‌های جنسیتی»، «اخلاق» و «تربیت» اثرگذار است. رسانه‌های جمعی هر کشور را که در چارچوب جهان‌بینی و تمدن فعالیت می‌کنند، می‌توان میزانی برای ارزیابی در نظر گرفت. در این زمینه، دیدگاه کارشناسان مؤید آن است که «اشاعه خانواده نامطلوب» در فیلم و مجموعه‌های خانوادگی عامل مخربی در بنیاد خانواده اسلامی است. در نتیجه، می‌توان آینده ساختار خانواده را در دین دید و با سیاست‌گذاری دینی به سیاست‌گذاری ساختاری دست یافت.
No image

راهنمای خانواده در پیشگیری از انحرافات (11)

جوانی که در آغاز بلوغ جنسی در کوچه و خیابان و حتی مدرسه با صحنه‌های شهوت‌انگیز روبه‌رو شود و از طرفی هم وسایل ارتباط جمعی مثل سینما و تلویزیون، اینترنت و ماهواره، نشریات و مجلات، صحنه‌های تحریک کننده را نمایش دهند و از سوی دیگر در حالی که والدین تعالیم تربیتی مکتب انسان‌ساز اسلام را نادیده گرفته و در محیط خانوادگی خود، رفتارهای نابجا و غیر­معقولی از خود نشان دهند، چگونه می توان شاهد کنترل صحیح مسائل جنسی از سوی جوان یا نوجوان بود؟
No image

الگوی دینی رفتارها در خانواده و نقش رسانه ملی

انتظار سرزنش از خود برای انجام رفتاری که از معیارهای شخصی عدول می‌کند، یک منبع انگیزشی فراهم می‌آورد که در حضور عوامل تحریکی دیگر، رفتار فرد را در چارچوب معیارها نگه می‌دارد. هیچ تنبیهی به اندازه تحقیر خود زیان‌بار نیست.
Powered by TayaCMS