چکیده :
شماره ی پیشین عهده دار، تعریف انتظار و منشأ آن بود و گفته شد: انتظار، امری است فطری و برگرفته از آیات و روایات.
اکنون به دنبال طرح «انواع انتظار»یم تا در ادامه، در شماره های بعد، به مسایل دیگری که به انتظار مرتبط است، بپردازیم.
انواع انتظار
مقدمه
درباره ی انتظار، دیدگاه ها و نظرات مختلفی وجود دارد. بیشتر اندیشمندان و محققان، انتظار را به دو نوع اساسی تقسیم کرده اند:«انتظار منفی و انتظار مثبت» یا «انتظار تلخ و شیرین» و به ارایه ی مباحثی در این قبال پرداخته اند. در این میان، جامع ترین تحلیل، تحلیل بنیانگذار انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی رحمه الله است که در سخنان متعدّدی، دیدگاه ها و رویکردهای مختلف انتظار را مطرح و مبانی برخی از آن نظریات را مورد نقد و بررسی قرار داده است.
از آنجا که تفصیل در ارایه ی همه ی دیدگاه ها و نقد و بررسی مشروح آنها از حوصله ی این مقاله خارج است، لذا خلاصه ی دیدگاه ها را طرح و به پیامدها و عوامل زمینه ساز آنها اشاره ای کرده و در نهایت دیدگاه صواب را برگزیده و به تبیین آن میپردازیم تا در پرتو آن، حقیقت و متعلق انتظار رخ بنماید.
اهمیّت این مسأله در این است که هرگونه تحلیلی در این رابطه، بستر دیدگاه ها و عملکردهای متفاوتی، برای فرد و اجتماع خواهد بود و وظایف منتظِر را در دوران غیبت تا ظهور دولت یار، رقم میزند. آری، جنبش های متفاوت سیاسی و اجتماعی و یا رکود و عدم تحرک جوامع و افراد بسته به تبیین این معناست.
دیدگاه ها و
1) برخی انتظار فرج را در دعا برای فرج و امر به معروف و نهی از منکرهای جزیی، منحصر دانسته و بیشتر از آن وظیفه ای برای خویش قایل نیستند.
2) گروهی دیگر، حتّی امر به معروف و نهی از منکرهای جزیی را نیز برنمیتابند چرا که معتقدند، از آن جا که در دوران غیبت، کاری از آنها برنمیآید، تکلیفی برعهده ندارند. امام زمان (عج) خود، هنگام ظهور، کارها را حل میکند.گفتنی است بسیاری از معتقدان این دو فکر، ممکن است افراد صالحی باشند، لیک کوته فکر.
3) پندار گروه سوم چنین است: جامعه بایستی به حال خود رها شود و کاری به فساد نباید داشت تا زمینه ی ظهور که دنیایی پر از ظلم و فساد است، فراهم آید.
4) گروه چهارم (به تعبیر حضرت امام؛ برخی ساده لوح و برخی منحرف[1]»، انتظار را چنین تفسیر میکنند: نه تنها نباید جلوی مفاسد و گناهان را گرفت، بلکه بایستی به آن ها دامن هم زد تا زمینه ی ظهور حجّت علیه السلام، هرچه بیشتر فراهم آید.
5) دیدگاه پنجم، هر حکومتی را به هر شکل، باطل و بر خلاف اسلام میداندو قایل است: «هر اقدامیبرای تشکیل حکومت در زمان غیبت، خلاف شرع و مخالف نصوص و روایات معتبر است»، به این استدلال که در روایات آمده: هر عَلَم و پرچمیقبل از ظهور قائم علیه السلام باطل است. اینها نیز مانند دسته ی قبل، برخی فریب خورده و ساده لوح بوده و برخی منحرف، به دنبال اهداف و مقاصد سیاسی.[2]
پیش از طرح منشأ و علل چنین دیدگاه هایی، ذکر برخی از پیامدهای این نظریات، بدیهی مینماید تا مشخّص گردد چرا این انتظار، انتظار تلخ یا منفی نامیده میشود.
پیامدها:
- 1. قانع بودن به وضع موجود وعدم کوشش برای تحقق وضعی بهتر.
- 2. عقب ماندگی توده.
- 3. چیرگی بیگانگان و تن دادن به هر زبونی و یوغ بیگانه و عدم استقلال و آزادی.
- 4. نا امیدی و یأس و پذیرش شکست در حوزه ی فرد و اجتماع.
- 5. ناتوانی دولت و نابسامانی کشور.
- 6. فراگیر شدن ظلم و ستم، غرقه شدن در تباهی ها و نظاره گر بودن نسبت به آن ها.
- 7. قبول ذلّت و تن دادن به هر بدبختی در حوزه ی فردی و اجتماعی.
- 8. تنبلی و بی مسئولیتی.
- 9. مشکل تر ساختن حرکت و قیام امام زمان(چرا که از سویی قیام جهانی است و از سوی دیگر، حرکت امام زمان علیه السلام چون باقی امور روال طبیعی دارد و قرار نیست همه ی امور، معجزه آسا صورت پذیرد.قیام امام زمان علیه السلام زمینه سازی و آمادگی میطلبد و هر چه فساد و تباهی بیش تر باشد، کار امام علیه السلام و مبارزه سخت و طولانی تر میگردد).
- 10. تعطیلی بسیاری از آیات و روایات، اگر نگوییم همه، مانند:امر به معروف و نهی از منکر، سیاست داخلی و خارجی، چگونگی برخورد با کفّار و مشرکان، دیه، حدود، دفاع از محرومان در اقصای عالم.
- و... .
منشأ وعلل اشتباه
1. کوته فکری وعدم بصیرت کافی به دین.
2. توهّم اسقاط کلّ تکلیف به دلیل عدم استطاعت به کل؛ یعنی چون قدرت و توانایی به اصلاح کل نیست، تکلیف هم ساقط است؛ به عبارت دیگر، چون اصلاح کل، تنها به وسیله ی امام زمان(عج) مقدور است و از دیگر افراد بر نمیآید، پس هیچ تکلیفی وجود ندارد؛ غافل از این که اگر اصلاح کلّ مقدور نیست، آن مقداری که مقدور باشد، ساقط نشده است. معروف است: مالا یدرک کلّه، لا یترک کلّه؛ آنچه که همه ی آن دست یافتنی نیست، به تمام هم رها نمیگردد.
3. توهّم این که امام زمان علیه السلام کارها را به وسیله ی اکراه و اجبار یا صرفاً معجزه آسا انجام میدهد پس نیاز به مقدمات و زمینه سازی نیست.
4. هدف، وسیله را توجیه میکند: «الغایات تبرّر المبادی ء»،هدف ها وسیله های نامشروع را مشروع میکند، پس بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه ی فحشا و فساد است. اینجاست که گناه هم لذّت و کامجویی است و هم کمک به انقلاب مقدس یعنی:
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد[3]
بدیهی است چنین دیدگاهی از نظر دین کاملاً اشتباه است.چرا که همان طور که حکومت حضرت مهدی علیه السلام ریشه کن کننده ی ظلم و جور و برپا کننده ی عدل مجسّم است و تهی از قلدری و قساوت میباشد؛ پیدایش این مقصود نیز بایستی چنین باشد. از ظلم و جور دور و از
قساوت و قلدری برکنار و از دروغگویی و ریاکاری خالی باشد. چون قداست هدف، مبرّر وسیله ی گناه نمیشود، گناه جز گناه نمیزاید. با ظلم نمیشود عدل را به پا کرد. با عقده ی انتقام نمیتوان دادگری کرد.[4]
5. عدم فهم صحیح روایات «که ظلم و جور آخر الزمان را مطرح میکنند» واین اشتباه که پس بایستی، یا کاری به فساد و تباهی نداشت و در مقابل آن موضع بی طرفی اتخاذ کرد (دیدگاه چهارم) و یا حتّی دیگران را به گناه فرا خواند (دیدگاه پنجم)؛ غافل از این که، به طور بدیهی، همیشه عالم پر از ظلم بوده است بدیهی است و از روایات برنمیآید، همه بایستی ظالم یا فاسد گردند.
آری نگاهی کوتاه و گذرا به جهان نشان میدهد که ظلم عالم را فرا گرفته است، عدّه ای ظالمند و بسیاری مظلوم؛ ضمناً هیچ منافاتی ندارد که در کنار این ظلم و جور، دوستان و چشم براهان آن حضرت، با زمینه سازی مثبت و آینده ساز، در اندیشه ی مقدمه چینی برای انقلاب جهانی ایشان بلکه نوید مهدی موعود به اهل ایمان و عمل صالح باشند.
شیخ صدوق روایتی از امام صادق علیه السلام نقل میکند مبنی بر این که این امر تحقق نمیپذیرد مگر این که هر یک از شقی و سعید به نهایت کار خود برسند[5] پس سخن در این است که گروه سعداء و گروه اشقیاء هر کدام به نهایت کار خود برسند. سخن در این نیست که سعیدی در کار نباشد و فقط اشقیاء به منتها درجه ی شقاوت برسند.
6. جدایی از مسایل سیاسی و دست سیاست بازان که به دنبال سکون و رکود جوامع اسلامیاند، عدم فهم روایات«بطلان هر علمیقبل از ظهور» نیز زمینه ساز دیدگاه پنجم است. غافل از آن که، این روایات از آنچه فقها با روایات دیگر مینمایند، استثنا نیست، پس بایستی آنها نیز بر قرآن و روایات و عقل عرضه گردند تا مواردی مانند: حکومت،تخصیص، تخصّص و ورود و راه های دیگر جمع إعمال شود. حتّی در روایات آمده، اگر روایتی مخالف صریح قرآن بود، بایستی کنار نهاده شود(جعلی است یا ...) به هر حال آن چه آیات و روایات و عقل، انسان را رهنمون میشوند، بطلان قیام ها و جریانات قبل ظهور نیست؛ بلکه منظور از عَلَمیکه در روایات، باطل اعلام شده، عَلَم قیام به نام حضرت مهدی است«روایات، [اشاره دارد] که هر کس علم بلند کند، به [نام] علم مهدی، به عنوان «مهدویت» بلند کند[6]، [باطل است.]نه هر قیامیکه چون قیام زید به دنبال تحقق اهداف اهل بیت باشد. قیام زید و امثال آن در روایات معتبر، توسط اهل بیت کاملاً مورد تأیید واقع شده است.[7] به عنوان نمونه، به ذکر روایاتی بسنده میکنیم:
امام کاظم علیه السلام فرمود:
«رجل من أهل قم یدعو الناس إلی الحقّ یجتمع معه قوم کزبر الحدید لا تزلّهم الریاح العواصف و لایملّون من الحرب ولا یجبنون وعلی الله یتوکّلون والعاقبة للمتقین»[8]؛
قیامیبه رهبری مردی از اهل قم که مردم را به حق دعوت میکند صورت میپذیرد که طرفداران و یاران آن رهبر، مردمیاستوار و آهنین اند که ابداً از جنگ خسته نمیشوند و از دشمن نمیهراسند و تنها به خدا توکل میکنند و عاقبت نیز از آنِ کسانی است که اهل تقوا هستند.
در روایت دیگر، امام باقرعلیه السلام افرادی را مطرح میکنند که قبل از ظهور قیام کرده اند، حقشان داده نمیشودو پس از مبارزاتی کشته میشوند. جالب است؛ امام باقرعلیه السلام نه تنها قیامشان را باطل اعلام نمیکند، بلکه آنان را شهید معرفی میکند:
«کانّی بقوم قد خرجوا بالمشرق، یطلبون الحقّ فلا یعطونه ثمّ یطلبونه فلا یعطونه فإذا رأوا ذلک وضعوا سیوفهم علی عواتقهم فیعطون ما سألوا فلا یقبلونه حتّی یقوموا ولا یدفعونها إلاّ إلی صاحبکم، قتلاهم شهداء...[9]؛ گویا جماعتی را میبینم که در مشرق قیام میکنند، طالب حق اند لیک، به آنها واگذار نمیشود، مجدداً حق را میطلبند، حق شان داده نمیشود. بنابراین چون چنین میبینند، به ناچار شمشیرها را به دست گرفته، آنچه میخواهند به کف میآورند لیک پس از قیام و مبارزه، (اینان) ، آن را به احدی، جز امام و صاحب شما تقدیم نمیدارند، کشته شدگان آنان، شهدایند و...»
دیدگاه صواب
6. در مقابل دیدگاه های فوق، نگرش دیگری هم وجود دارد: انتظار به معنای فراهم آوردن زمینه های ظهور حضرت است. ظلم ستیزی به مقدار توان و آمادگی برای ظهور حضرت.
یعنی در این دیدگاه، فرد بایستی عالم را برای آمدن حضرت مهیّا کند. نه تنها امر به معروف و نهی از منکر، بلکه به فکر و به دنبال تشکیل حکومت صالح و حفظ و حراست از کیان اسلامینیز بایستی بود.
حضرت امام رحمه الله در این باره میفرمایند: البته پر کردن دنیا را از عدالت، این را ما نمیتوانیم [پُر] بکنیم. اگر میتوانستیم میکردیم. امّا چون نمیتوانیم ایشان باید بیایند. الان عالم پر از ظلم است. شما در یک نقطه در عالم هستید. عالم پر از ظلم است. ما بتوانیم جلوی ظلم را بگیریم. تکلیفمان است ضرورت اسلام و قرآن[است]... باید چنین کنیم. چون نمیتوانیم باید او بیاید. امّا باید فراهم کنیم کار را. فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک کنیم. کار را همچو کنیم که عالم مهیّا شود برای آمدن حضرت»[10].
«این هایی که میگویند هر عَلَمیبلند شود و هر حکومتی، خیال کردند که هر حکومتی باشد، این بر خلاف انتظار فرج است. این ها نمیفهمند چی دارند میگویند. این ها تزریق کردند بهشان که این حرف ها را بزنند. نمیدانند دارند چه میگویند. حکومت نبودن؛ یعنی این که همه ی مردم به جان هم بریزند، بکشند هم را، بزنند هم را، از بین ببرند. بر خلاف نص آیات الهی رفتار کنند. ما اگر فرض کنیم دویست تا روایت هم در این باب داشتند، همه را به دیوار میزدیم، برای این که بر خلاف آیات قرآن است اگر هر روایتی بیاید که نهی از منکر نباید کرد، این را باید به دیوار زد. این گونه روایات قابل عمل نیست».[11]
«شما باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن او و فراهم کردن این است که مسلمین را با هم مجتمع کنید. همه با هم بشوید، ان شاء الله ظهور میکند ایشان.[12]
در جای دیگر ایشان میفرماید:
اکنون که دوران غیبت امام (عج) پیش آمده و بناست احکام حکومتی اسلام باقی بماند و استمرار پیدا کند و هرج و مرج روا نیست، تشکیل حکومت لازم میآید. عقل هم به ما حکم میکند که تشکیلات لازم است تا اگر به ما هجوم آوردند، بتوانیم جلوگیری کنیم. اگر به نوامیس مسلمین تهاجم کردند، دفاع کنیم[13].
از غیبت صغری تاکنون که هزار و چند صد سال میگذرد و ممکن است صد هزار سال دیگر بگذرد، ومصلحت اقتضا نکند که حضرت تشریف بیاورد، در طول این مدت مدید، احکام اسلام باید زمین بماند و اجرا نشود؟ و هر که هر کاری خواست، بکند؟ هرج و مرج است؟!
قوانینی که پیغمبر اسلام در راه بیان و تبلیغ و نشر و اجرای آن، بیست و سه سال زحمت طاقت فرسا کشید، فقط برای مدت محدودی بود؟ آیا خدا، اجرای احکامش را محدود کرد به دویست سال؟ و پس از غیبت صغری، اسلام دیگر همه چیزش را رها کرده است؟
اعتقاد به چنین مطلبی یا اظهار آنها بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است. هیچکس نمیتواند بگوید، دیگر لازم نیست از حدود و ثغور و تمامیت ارضی وطن اسلامیدفاع کنیم یا امروز مالیات و خرید و خراج و خمس و زکات نباید گرفته شود، قانون کیفری اسلام و دیات و قصاص باید تعطیل شود.
هر که اظهار کند که تشکیل حکومت اسلامیضرورت ندارد منکر ضرورت احکام اسلام شده و جامعیت احکام و جاودانگی دین مبین اسلام را انکار کرده است[14].
اکنون که شخص معیّنی از طرف خدای تبارک و تعالی برا ی احراز امر حکومت در دوره ی غیبت تعیین نشده است، تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمیخواهیم؟ اسلام فقط برای دویست سال بود؟ یا این که اسلام، تکلیف را معیّن کرده است، ولی تکلیف حکومتی نداریم؟ معنای نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغور مسلمین از دست برود و ما با بی حالی، دست روی دست بگذاریم که هر کاری میخواهند بکنند؟ و ما اگر کارهای آن ها را امضا نکنیم، رد نمیکنیم. آیا باید این طور باشد؟[15]
دلایل نقلی و عقلی، بهترین معیار درستی و ناصوابی دیدگاه های فوق است: از سویی سخن آیات و روایات درباره ی امر به معروف و نهی از منکر، حدود، دیات، دفاع، جهاد، کمک به محرومان و...، چگونگی برخورد با دشمنان و دوستان (سیاست داخلی و خارجی)، چگونگی برخورد با ظلم و عدم تسلیم در برابر ستم (مانند پیمان خداوند از دانشمندان که بر شکم بارگی عدّه ای و گرسنگی عدّه ای دیگر آرام نگیرند و سکوت را روا نداشته و حق مظلومان را از ظالمان بستانند و...[16] » و دیگر اموری که دین مورد تأکید قرار داده است؛ ما را به انتظار مثبت رهنمون میشوند و از سویی دیگر، عقل نیز پیامبر دیگری است:
1) آیا میشود همه ی احکام و دستورهای الهی دوران غیبت تا زمان ظهور تعطیل بماند و در نهایت، در دوران غیبت امام زمان(عج) که مشخص نیست چقدر طول خواهد کشید، این همه دستورها و احکام بی متولّی بماند. بدیهی است؛ کسی بایستی عهده دار و حافظ شریعت الهی بوده و ملجأ و پناهگاه ایتام آل محمّدصلی الله علیه و آله و سلم باشد.
آری بایستی به قدر توان کوشید. زمینه را فراهم کرد و آماده بود و عالم را برای آمدن حضرت آماده ساخت؛ چنان که در روایات، عدّه ای ، زمینه سازان حکومت مهدی(«فیوطئون للمهدی یعنی سلطانه»[17]»نامبرده شده اند و در روایت دیگر آمده :
«انّ أهل زمان غیبته والقائلین بامامته والمنتظرین لظهوره أفضل من أهل کلّ زمان... صارت به الغیبة عندهم بمنزلة المشاهدة وجعلهم فی ذلک الزمان بمنزلة المجاهدین بین یدی رسول الله بالسیف أولئک المخلصون حقاً وشیعتنا صدقاً والدعاة إلی دین الله سراً وجهراً»[18].
آری منتظران واقعی، که به منزله ی مجاهدان در محضر رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم هستند، همان مخلصان حقیقی و شیعیان واقعی، و کسانی اند که در آشکار و نهان، دیگران را به دین خدا فرا میخوانند....
2)برنامه ی امام زمان علیه السلام بسیار وسیع و عالی و دشوار است؛ زیرا باید تمام جهان را اصلاح کند. از سوی دیگر، از روایات استفاده میشود که امام زمان علیه السلام و یارانش به وسیله ی جنگ و جهاد بر کفر و مادیگری و بیدادگری غلبه میکنند و به واسطه ی نیروی جنگی، سپاه دشمن و طرفداران بی دینی و ظلم و ستم را مغلوب میسازند؛ با توجه به این دو مطلب، معلوم میشود که وظیفه ی مسلمانان این است که:
اوّلاً: در اصلاح نفوس خود کوشش و جدیّت کنند. اخلاق اسلامی، وظایف فردی و احکام و دستورهای قرآن را عمل کنند.
ثانیاً: دستورهای اجتماعی اسلام را استخراج و بین خود به طور کامل اجرا کنند تا نتایج درخشان آن را عملاً در پیش جهانیان مجسّم سازند.[19]
آری، منتظر مصلح خود بایستی صالح باشد و کار بزرگ امام زمان، انتظاری گسترده میطلبد و برنامه ریزی کلان و جهانی. «انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا کند و مقدمات ظهور ان شاء الله تهیه شود».[20]
پی نوشت:
-
[1] صحیفه ی امام، ج21، ص 14، چاپ اوّل، پاییز 1378.
-
[2] برگرفته از صحیفه ی امام، ج21،ص 13 14، چاپ اوّل، پاییز1378.
-
[3] صالح مدرسه ای، فاطمه؛ منتظر تا صبح فردا، انتشارات مرکز فرهنگی شهید مدرس، چاپ اوّل، ص 126.
-
[4] صدر، سید رضا،راه مهدی،ص 87 88، چاپ اوّل، 1378.
-
[5] کمال الدین وتمام النعمة، ج2، باب 33، ما أخبر به الصادق علیه السلام عن وقوع الغیبة، حدیث32.
-
[6] حضرت امام رحمه الله ، صحیفه ی امام، ج21، ص 14.
-
[7] برای توضیح بیشتر و بررسی سندی چنین روایاتی، خواننده گرامی را به کتاب «دادگستر جهان» اثر استاد آیت الله ابراهیم امینی، ارجاع می دهیم.
-
[8] سفینة البحار،شیخ عباس قمی، ج7، ماده ی «قم»، ص 358.
-
[9] بحارالاءنوار، ج52، ص 243.
-
[10] صحیفه ی امام، ج21، ص 1716.
-
[11] صحیفه ی امام، ج21، ص 16.
-
[12] صحیفه ی نور، ج18، 195.
-
[13] ولایت فقیه، ص 5453 ، انتشارات ناس، چاپ اوّل.
-
-
-
[16] نهج البلاغه، خطبه ی3.
-
[17] منتخب الأثر، صافی گلپایگانی، باب 40، حدیث اوّل، ص 304.
-
[18] بحارالأنوار، ج52، ص 122.
-
[19] امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص 251.
-
[20] حضرت امام خمینی رحمه الله، صحیفه ی امام، ج8، ص 374.