دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

آموزش فلسفه در جهان سنتی مبتنی بر فرض ارائه حقیقت بود

No image
آموزش فلسفه در جهان سنتی مبتنی بر فرض ارائه حقیقت بود آموزش فلسفه سنتی، به معنای امروزین آشنایی با اندیشه‌ها، تاریخ ‌شان و پیامدهایشان نیست، بلکه در جهان سنتی، آموزش یک فلسفه به معنای ارائه حقیقت در یک نظام حقیقی و صحیح فکری است.
بحث از آموزش، خود یک بحث فلسفی است و یکی از محوری ‌ترین مسائل "فلسفه علوم تربیتی" پژوهش پیرامون ضرورت‌ها، بایسته‌ها و روش‌های آموزش است. آموزش و به ویژه آموزش فلسفه در عصر مدرن معنایی یکسره متفاوت از این مفاهیم در سده‌ های میانه و کلاسیک دارد.
از سوی دیگر فلسفه به عنوان ریشه معارف بشری خود بر سازنده روش است و روش‌ شناسی صرفا یکی از شاخه‌های آن است که به روش در عام ‌ترین معنای آن، یعنی طریق کسب هرگونه معرفتی می ‌نگرد.
فلسفه اسلامی با نظر در محتوا و متون موجود دانشی سنتی و برآمده از تاریخ اندیشه و اندیشیدن در جهان اسلام است. تبدیل این دانش گسترده به "رشته" آموزشی و نظم و ترتیب بخشیدن به آن برای تدریس و پژوهش پیش از آنکه به امکانات آموزشی و پژوهشی نیازمند باشد، مستلزم تغییر نگرش است.
تاریخ آموزش فلسفه اسلامی را به سه دوره تقسیم کرده‌اند؛ دوره نخست از بدو پیدایش این فلسفه تا حدود دهه سوم قرن چهاردهم هجری شمسی، مرحله دوم بیش از نیم قرن قدمت ندارد، از دهه سوم قرن اخیر تا امروز. دوران سوم نیز عصر حاضر است.
ویژگی اصلی مرحله نخست سنتی بودن آن است. بدین معنا که در این دوره به فلسفه به معنای علم به وجود بماهو وجود نگریسته می‌شود و طبقه‌بندی دانش‌ها، ارسطویی است. تخصصی شدن دانش‌ها رخ نداده است و شاخه‌های گوناگون معرفت، شاخه‌های فلسفه تلقی می‌شدند.
از بررسی متون این دوره‌ها در می‌یابیم که در متون سنتی خبری از تمایز و شاخه‌بندی دانش جدید نیست ضمن آنکه در فلسفه قدیم بسیاری از شاخه‌های امروزین مثل هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی، روش‌شناسی و فلسفه‌های مرتبه دوم به صورت امروزین طبقه‌بندی نشده است.
چنانکه در نوشتار پیشین آمد، مطابق این نگرش مکاتب فلسفی گوناگونی پدید آمد که سه جریان عمده مشائی، اشراقی و حکمت متعالیه مهم ‌ترین آنها هستند. براساس همین نگرش است که آموزش معنا می ‌یابد.
آموزش فلسفه سنتی، به معنای امروزین آشنایی با اندیشه‌ها، تاریخ ‌شان و پیامدهایشان نیست، بلکه در جهان سنتی، آموزش یک فلسفه به معنای ارائه حقیقت در یک نظام حقیقی و صحیح فکری است. این امر با توجه به این امر که فلسفه سنتی را کمتر باید به معنای فلسفه (philosophy) و بیشتر به معنای حکمت (wisdom) گرفت، روشن‌تر می‌شود ضمن آنکه از قدیم گفته شده حکمت آموختنی به معنای درس و مدرسه نیست.
همچنین در جهان سنتی چندان سخن از رهیافت‌های گوناگون به مثابه امکان‌های بدیل برای دستیابی به حقیقت نیست بلکه معمولا یک طریق صواب و باقی مسیرها خطا و انحرافی است. به همین دلیل است که در مدارس سنتی مربوط به مرحله اول گذشته از متن محور بودن‌ آموزش، کتاب‌ها نیز به گونه‌ای تدوین شده است که فلسفه راستین را تشریح کند. باز به همین دلیل است که سخن گفتن از تاریخ اندیشه‌ها و مکاتب به شکل امروزین مطرح نبوده است.
ضرورت بازنگری در این سنت دیرپا در غرب از حدود 3 سده اخیر احساس شده است و در کنار اجازه دادن به اندیشمندان برای فیلسوفان اهمیت متون و روش‌های آموزش برای معرفی تاریخ اندیشه و اندیشمندان از یک سو و دسته‌بندی و معرفی دقیق فلسفه‌ها از سوی دیگر احساس شده است. به همین معنا می‌توان مرحله دوم آموزش فلسفه اسلامی را عصرگذار از آن جهان سنتی به دنیای جدید دانست.
نگرش جدید بایسته‌های جدید در آموزش فلسفه را فرارو می‌نهد و بدان به مثابه عرصه امکان‌ها و پرسش‌ها می‌نگرد تا ساحت پاسخ‌های قطعی و یگانه. این نگرش ضمن نیازمندی به بسترها و منابع جدید آموزشی، روش‌های نوین را نیز می‌طلبد.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

 فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

هر چه به ذات شناخته باشد ساخته است و هرچه به خود بر پا نباشد ديگرى اش پرداخته. سازنده است نه با به كار بردن افزار. هر چيز را به اندازه پديد آرد، نه با انديشيدن در كيفيت و مقدار. بى نياز است بى آنكه از چيزى سود برد. با زمان ها همراه نيست و دست افزارها او را يارى ندهد.
 خداشناسی در نهج البلاغه

خداشناسی در نهج البلاغه

پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید .
 توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

البته این‏گونه نیست که خداوند با وجود امکان اشراف انسان بر صفاتش او را بازداشته، بلکه روشن است که شناخت جامع موجود نامحدود از سوى یک موجودِ محدود محال است. قدرت او بر اشراف‏بخشیدن به‏انسان در شناخت خود، به این امرِ محال تعلق نمى‏گیرد؛ زیرا غیرخدا همه‏چیز محدودیت دارد و نامحدودکردن محدود ذاتاً محال است.
 توحید در نگاه امام علی (علیه السلام)

توحید در نگاه امام علی (علیه السلام)

بعضی متفکران بر این باورند که در قرآن بر اثبات وجود آفریدگار آیـاتـی ذکـر شده است که روشن ترین آن ها را آیه ذیل است: (افی الـلـه شک فاطر السموات والارض5؛ مگر درباره خدای متعال که خالق آسمان ها و زمین است، شکی هست؟
 توحید از دیدگاه قرآن و نهج البلاغهʁ)

توحید از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه(1)

با توجه به این نکته، باید ببینیم که قرآن کریم برای عقائد و معارف مطرح شده از جانب خودش چه دلائلی را مطرح کرده است ؟ و با وجود این شیوه که قرآن از همه گروه ها برهان ودلیل می طلبد، آیا ممکن است که خودش برای مطالب خود دلیل نیاورد؟ و آیا جا دارد که ما برای معارف اسلام، از جای دیگر طلب دلیل کنیم ؟

پر بازدیدترین ها

 خداشناسی در نهج البلاغه

خداشناسی در نهج البلاغه

پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید .
براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

گویی اندیشمندان شرق و غرب، در این راه به مسابقه پرداخته اند، تا دقیق ترین و صحیح ترین و استوارترین برهان وجود شناختی را عرضه کنند. غربی ها در این راه به اعتراف خودشان شکست خورده و علی الظاهر به بن بست رسیده اند.
 فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

هر چه به ذات شناخته باشد ساخته است و هرچه به خود بر پا نباشد ديگرى اش پرداخته. سازنده است نه با به كار بردن افزار. هر چيز را به اندازه پديد آرد، نه با انديشيدن در كيفيت و مقدار. بى نياز است بى آنكه از چيزى سود برد. با زمان ها همراه نيست و دست افزارها او را يارى ندهد.
 توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

البته این‏گونه نیست که خداوند با وجود امکان اشراف انسان بر صفاتش او را بازداشته، بلکه روشن است که شناخت جامع موجود نامحدود از سوى یک موجودِ محدود محال است. قدرت او بر اشراف‏بخشیدن به‏انسان در شناخت خود، به این امرِ محال تعلق نمى‏گیرد؛ زیرا غیرخدا همه‏چیز محدودیت دارد و نامحدودکردن محدود ذاتاً محال است.
بررسی توحيد در نهج البلاغه

بررسی توحيد در نهج البلاغه

بدان كه استواران در علم آن كسانى هستند كه اقرار به مجموع آن چه در پس ‍ پرده غيبت است و تفسيرش را نمى دانند، آنان را از اين كه بخواهند به زور از درهايى كه جلو عوالم غيب زده شده است وارد شوند بى نياز كرده است. پس خداوند بزرگ اعتراف آنان را به ناتوانى از رسيدن به آن چه در حيطه دانششان نيست ستود و خود دارى آنان را از غور كردن در آن چه به بحث و جستجو از كنه آن مكلف نشده اند استوارى در علم ناميده
Powered by TayaCMS