دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

خانه‌هایی با بوی معرفت و ايمان

No image
خانه‌هایی با بوی معرفت و ايمان

 (در آیات 38-36 سوره نور) مصداق خانه‌ها (بيوت) كدام است؟

ظاهرا ترديدى نيست كه مساجد، از مصداق‌هاى روشن خانه هاى يادشده است، ولى ترديدى نداريم خانه هاى ديگرى نيز وجود دارد كه اساس معابد الهى و حيات مساجد بسته به آنهاست و آن خانه‌هاست كه خاستگاه شكل گيرى مساجد و حيات و آبادانى آنهاست؛ اينها خانه هاى پيامبران و اولياى الهى، صلوات‌الله عليهم است كه مصداق كامل و در رأس آنان خانه پيامبر (صلي‌الله عليه و آله) و خاندان پاك او است؛ همان خانه اى كه به دلالت روشن آيه تطهير، برگزيدگان آن به مقام خاص عصمت و طهارت الهى دست يافته‌اند و در واقع در آن جايگاه رفيع قرار داده شده‌اند. از همين روى، در روايات چندى ـ چنان كه خواهد آمد ـ تصريح و تاكيد شده است كه منظور «بيوت» پيامبران و ائمه عليهم السلام است.  هر چند مساجدى كه خاستگاه آن، اين خانه‌ها باشد و نمازگزاران و عبادت‌‌کنندگان آن در صفوف واقعى انبيا و اوليای خاص باشند نيز در رديف همين «بيوت» خواهند بود و از اين منظر «بيوت» منحصر به خانه هاى يادشده نخواهد بود. آيا در تاريخ اديان الهى، خانه اى به شرافت و رفعت و مرتبت خانه فاطمه (س) مى توان يافت؟ خانه بانويى كه به تعبير امام خمينى، قدس سره، «در حجره اى كوچك و محقر، انسان هايى تربيت كرد كه نورشان از بسيط خاك تا آن سوى افلاك و از عالم مُلك تا آن سوى ملكوت اعلى مى درخشد. » خانه اى كه «جلوه گاه نور عظمت الهى و پرورشگاه زبدگان اولاد آدم است. » (صحيفه امام، ج16، ص192) خانه فاطمه (سلام‌الله عليها)، خانه اى است كه به گفته امام صادق (عليه السلام) نماز گزاردن در آن در مقايسه با روضه نبوى كه مقدس‌ترين مكان در مسجد عظيم الشأن پيامبر (صلي‌الله عليه و آله) است، برترى دارد. يونس بن يعقوب گفته است: «به امام صادق (عليه السلام) گفتم: نماز در خانه فاطمه بافضيلت‌تر است يا در روضه؟ فرمود: در خانه فاطمه؛ قلت لابى عبداللّه (عليه السلام): الصلاه فى بيت فاطمه افضل او فى الروضه؟ قال: فى بيت فاطمه.» (وسائل الشيعه، ج3، ص547 و نيز حديث ديگرى به همين مضمون در همين باب آمده است.)

 علت عظمت اين خانه‌ها چيست؟

از آنجا كه عظمت و سربلندى واقعى از آنِ خدا و براى اوست، هر موجودى به نسبت انتسابى كه به حق‌تعالى دارد و به فراخور عنايت خداوند، شأن و منزلت مى يابد. روشن است همه موجودات در اصل وجود و هستى خويش به يك نسبت به آفريدگار متعال تعلق دارند، اما عنايت خاص خداوند به خاطر شايستگىهايى كه برخى آفريده هاى او يافته‌اند، علاوه بر آن نسبت عام و يكسان از نزديكى و نسبت خاصى برخوردارند و شرافت و مقام ويژه اى مى يابند. برهمين اساس است كه برخى زمان‌ها يا مكان‌ها يا اشخاص، در پيشگاه خداوند عظمت و ارزش ويژه اى يافته‌اند و طبعاً در نگاه بندگان خدا قداست و ارزش بيشترى دارند. اگر مكان يا زمان خاصى، از ارزش و قداست ويژه اى برخوردار مى شود به خاطر اين است كه ظرف مكانى يا زمانى براى عنايت خاص الهى يا عمل ويژه يا حضور كسانى كه مورد عنايت خاص الهى‌اند واقع مى شود. خانه هايى كه در اين آيه شريفه به بزرگى و والايى از آنها ياد شده، نه به خاطر خشت و گِل و زمين آن اين ويژگى را يافته و مقدس شده‌اند، و نه چنين است كه عنايت خاص الهى و اذن و خواست او در دستيابى اين خانه‌ها به چنين مقام و ارزشى، امرى بى حساب و اتفاقى بوده است. وقتى به اذن و با عنايت خاص خداوند رفعت مى يابند، به حقايق و ارزش‌ها و قداست‌هايى برمىگردد كه درون اين خانه‌هاست و به آن روشنايى بخشيده است. هر كس بيشتر به ياد خداوند است و ذكر او بر زبان دارد و در مقام بندگى و عبوديت، از قرب و منزلت بيشترى برخوردار است، طبعا به او انتساب و تعلق بيشترى دارد و در نتيجه از والايى و بلندى بيشترى برخوردار است. خدايى كه فوق همه والايى‌ها و رفعت‌ها و عزت‌ها و ارزش‌ها و قداست‌هاست، مايه رفعت و عزت و والايى اين انسان خواهد بود. ولى شرط آن، قرب هر چه بيشتر به او و بندگى هر چه نزديك‌تر در پيشگاه اوست. از اين رهگذر مى توان نتيجه گرفت كه زمينه و علت عنايت خاص به اين «بيوت» و رفعت آنها، همان جملات بعدى اين آيه و دو آيه بعد است كه سخن از ذكر و تسبيح الهى است. كسانى در اين خانه‌ها به پرستش و ياد و تسبيح خداوند مى پردازند كه شيفتگى به دنيا و توجه به فرصت‌هاى مادى و سرمايه اندوزى و مال پرستى نتوانسته آنان را از ياد و نام خداوند و انجام وظايف دينى و انسانى خويش و آمادگى براى قيامت و زندگى جاودانه باز دارد. در واقع اين ساكنان خانه‌ها هستند كه با معرفت و كردار خويش، يعنى با «ذكر» حقيقى خود، زمينه رفعت اين خانه‌ها را فراهم مى سازند و بالايى و والايى خانه‌ها (ظرف) به ارزش و علوّ ساكنان خانه‌ها (مظروف) است. اين خداوند است كه رفعت و منزلت مى دهد، اما شرط آن ايمان و علم و معرفت است: «خداوند آنانى از شما كه ايمان آوردند و كسانى كه به دانش رسيدند، به درجاتى بالا مى رساند. »  اذن خداوند به رفعت يافتن «بيوت» در واقع اذن به ذكر و تسبيح الهى است، پس خداوند خواسته است كه آنان ذكر و تسبيح او را گويند تا رفعت يابند و به اين سبب، خانه‌هايشان منزلت و رفعت يابد. با اين توضيح مى توان مفاد آيه را اينگونه بازگو كرد: خانه هايى كه خداوند اذن داد نام او در آنها برده شود تا بلند مرتبه شوند و رفعت یابند.

مقاله

جمع آوری و تدوین رسول غفارپور

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

 فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

هر چه به ذات شناخته باشد ساخته است و هرچه به خود بر پا نباشد ديگرى اش پرداخته. سازنده است نه با به كار بردن افزار. هر چيز را به اندازه پديد آرد، نه با انديشيدن در كيفيت و مقدار. بى نياز است بى آنكه از چيزى سود برد. با زمان ها همراه نيست و دست افزارها او را يارى ندهد.
 خداشناسی در نهج البلاغه

خداشناسی در نهج البلاغه

پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید .
 توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

البته این‏گونه نیست که خداوند با وجود امکان اشراف انسان بر صفاتش او را بازداشته، بلکه روشن است که شناخت جامع موجود نامحدود از سوى یک موجودِ محدود محال است. قدرت او بر اشراف‏بخشیدن به‏انسان در شناخت خود، به این امرِ محال تعلق نمى‏گیرد؛ زیرا غیرخدا همه‏چیز محدودیت دارد و نامحدودکردن محدود ذاتاً محال است.
 توحید در نگاه امام علی (علیه السلام)

توحید در نگاه امام علی (علیه السلام)

بعضی متفکران بر این باورند که در قرآن بر اثبات وجود آفریدگار آیـاتـی ذکـر شده است که روشن ترین آن ها را آیه ذیل است: (افی الـلـه شک فاطر السموات والارض5؛ مگر درباره خدای متعال که خالق آسمان ها و زمین است، شکی هست؟
 توحید از دیدگاه قرآن و نهج البلاغهʁ)

توحید از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه(1)

با توجه به این نکته، باید ببینیم که قرآن کریم برای عقائد و معارف مطرح شده از جانب خودش چه دلائلی را مطرح کرده است ؟ و با وجود این شیوه که قرآن از همه گروه ها برهان ودلیل می طلبد، آیا ممکن است که خودش برای مطالب خود دلیل نیاورد؟ و آیا جا دارد که ما برای معارف اسلام، از جای دیگر طلب دلیل کنیم ؟

پر بازدیدترین ها

 خداشناسی در نهج البلاغه

خداشناسی در نهج البلاغه

پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید .
 فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

هر چه به ذات شناخته باشد ساخته است و هرچه به خود بر پا نباشد ديگرى اش پرداخته. سازنده است نه با به كار بردن افزار. هر چيز را به اندازه پديد آرد، نه با انديشيدن در كيفيت و مقدار. بى نياز است بى آنكه از چيزى سود برد. با زمان ها همراه نيست و دست افزارها او را يارى ندهد.
براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

گویی اندیشمندان شرق و غرب، در این راه به مسابقه پرداخته اند، تا دقیق ترین و صحیح ترین و استوارترین برهان وجود شناختی را عرضه کنند. غربی ها در این راه به اعتراف خودشان شکست خورده و علی الظاهر به بن بست رسیده اند.
 توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

البته این‏گونه نیست که خداوند با وجود امکان اشراف انسان بر صفاتش او را بازداشته، بلکه روشن است که شناخت جامع موجود نامحدود از سوى یک موجودِ محدود محال است. قدرت او بر اشراف‏بخشیدن به‏انسان در شناخت خود، به این امرِ محال تعلق نمى‏گیرد؛ زیرا غیرخدا همه‏چیز محدودیت دارد و نامحدودکردن محدود ذاتاً محال است.
بررسی توحيد در نهج البلاغه

بررسی توحيد در نهج البلاغه

بدان كه استواران در علم آن كسانى هستند كه اقرار به مجموع آن چه در پس ‍ پرده غيبت است و تفسيرش را نمى دانند، آنان را از اين كه بخواهند به زور از درهايى كه جلو عوالم غيب زده شده است وارد شوند بى نياز كرده است. پس خداوند بزرگ اعتراف آنان را به ناتوانى از رسيدن به آن چه در حيطه دانششان نيست ستود و خود دارى آنان را از غور كردن در آن چه به بحث و جستجو از كنه آن مكلف نشده اند استوارى در علم ناميده
Powered by TayaCMS