دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

رشد شخصیت در دوره دبستان Development of personality in elementary period

No image
رشد شخصیت در دوره دبستان Development of personality in elementary period

كلمات كليدي : شخصيت، اجتماعي كردن، انگيزه پيشرفت، روان شناسي شخصيت

نویسنده : آرزو قاسم دماوندي

منظور از واژه شخصیت(Personality)، یک سیستم پویا و ترکیبی از ویژگی‌ها، گرایش‌ها و عادت‌هایی است که یک فرد را از افراد دیگر مشخص و ممتاز کرده و در قالب واکنش یا پاسخ او نسبت به محرک‌ها یا جهان، ظاهر می‌شود.[1]

رشد و تکامل شخصیت در دوره دبستان، به کم و کیف رشد و تکامل همه جانبه و کل فرد در دوران دبستان اشاره دارد.[2]

مدرسه در رشد و تکامل شخصیت کودک تأثیر فراوان و انکارناپذیر دارد. زیرا مدرسه جانشین خانواده و معلم جانشین پدر و مادر می‌شود.[3]

در اغلب جامعه‌ها کودکان در سنین 5/5 تا 6 سالگی وارد مدرسه می‌شوند و قسمت بیشتری از وقت خود را در محیط مدرسه می‌‌گذرانند. بیشتر محققان روان‌شناسی که رشد شخصیت را حاصل تعامل بین فرد و محیط اطراف می‌دانند، سال‌های دبستانی را برای رشد بعضی جنبه‌های شخصیتی بسیار اساسی و مهم می‌دانند.[4]

اریکسون(Erikson) معتقد است که؛ کودک در سن دبستان برای اولین بار مهارت‌ها و فعالیت‌های فرهنگی اولیه را می‌آموزد. این فعالیت‌ها شامل خواندن، نوشتن و همکاری با دیگران است که از طریق آموزش و پرورش به او منتقل می‌گردد. همچنین او بر اساس سلسله مقررات و قواعد خاصی، قدرت استدلال، انضباط و ارتباط با همسالان را در خود تقویت می‌کند. در این دوره، کودکان مهارت‌های اجتماعی و وسایل و ابزار تکنولوژیک زمان خود را می‌آموزند. همچنین کودکان در این دوره، به کار، کوشش، پیشرفت، یادگیری مهارت‌ها و احساس لیاقت و کفایت اجتماعی اهمیت زیادی می‌دهند.[5]

مدرسه به عنوان یک عامل برای اجتماعی کردن

مدرسه و کارکنان آن، عوامل اجتماعی کردن کودک هستند، کارکرد آن‌ها فقط انتقال دانش به کودکان و تربیت آنان نیست بلکه وظیفه مهم دیگر آن‌ها این است که، فرایندی را که والدین در خانواده برای تربیت آن‌ها آغاز کرده‌اند، ادامه داده به سرانجام برسانند و هماهنگ و همسو با خانواده‌ها، ارزش‌ها و الگوهای رفتاری مورد نظر فرهنگ جامعه را به کودکان منتقل کنند.[6]

کرندال(Crandall) گفته است: «پیشرفت‌های شغلی و تحصیلی، بهترین شاخص‌های پایگاه طبقه اجتماعی است». نتایج بیشتر تحقیقات حاکی از آن است که قوی‌ترین انگیزه پیشرفت در میان طبقه متوسط دیده می‌شود. طبعا چنین انگیزه‌ای در مدارس به عنوان یک نهاد اجتماعی نیز ترویج می‌شود و مدرسه به عنوان یک عامل برای اجتماعی کردن، انگیزه پیشرفت را در دانش‌آموزان القا می‌کند.[7]

آثار مدرسه در شخصیت کودک

جو عاطفی کلاس: جو عاطفی سالم کلاس، کودک را آرام، همکار، خوشحال و برانگیخته به مطالعه و رعایت مقررات می‌گرداند، در حالی که جو عاطفی ناسالم باعث ناآرامی، تنش، عصبانیت، تندخویی، خرده‌گیری بیش از حد و بی‌میلی به مطالعه می‌شود. جو عاطفی کلاس به گرایش معلمان نسبت به کارشان و دانش‌آموزان، نوع انضباط مورد استفاده و کوشش‌های معلمان به این که تکالیف و کار مدرسه را رغبت‌انگیز و تحریک‌آمیز گردانند بستگی دارد.[8]

معلمان: در سال‌های نخست مدرسه‌، تاثیر معلم بر شخصیت کودک مهمترین و یگانه عامل مؤثر در محیط مدرسه است. معلم مستقیما از راه اصلاح رفتار کودک و با تعبیر و تفسیر کارهای تحصیلی او و غیرمستقیم به وسیله کمک به کودک برای سازگاری با اجتماع مدرسه و فراهم کردن موجبات کسب محبوبیت در شخصیت او اثر می‌گذارد. معلمی که کارش و کودکان را دوست می‌دارد و با علاقه و رغبت انجام وظیفه می‌کند سبب می‌شود که رشد و پرورش شخصیت تمام دانش‌آموزان آرام‌تر و بهتر صورت پذیرد.[9] ارزش‌هایی که در نظر معلم اعتبار دارند نیز در شخصیت کودک مؤثرند. چون اغلب معلمان از طبقات متوسط جامعه هستند، عموما دارای ارزش‌های طبقات متوسط نیز می‌باشند در این صورت ارزش‌هایی که کودکان طبقات متوسط در محیط خانواده آموخته‌اند تایید می‌شود. شدت و ضعف تاثیر معلم در رشد و پرورش شخصیت کودک با چگونگی رابطه بین آن‌ها نیز نسبت مستقیم دارد.[10]

انضباط: نوع انضباط مورد استفاده در مدرسه، گرایش و رفتار کودکان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. انضباط استبدادی کودک را مضطرب، عصبانی و ستیزه‌جو می‌کند. انضباط سهل‌گیر به فقدان مسئولیت و خودمحوری می‌انجامد. انضباط دموکراتیک سبب می‌شود تا کودکان احساس ارزشمندی کنند.

انتقال‌دهنده ارزش‌های فرهنگی: در این که کودک ارزش‌های فرهنگی را بپذیرد و آن را ارزشی برای پذیرش اجتماعی تلقی کند، مدرسه مؤثرتر از خانه است.

پیشرفت تحصیلی: درجات یا نمرات درسی یا امتحانی، معیارهایی هستند که کودکان موفقیت و پیشرفت‌شان را با آن‌ها ارزیابی می‌کنند. مسلم است که موفقیت باعث افتخار و شکست و ناکامی موجب احساس حقارت کودکان می‌شود.

پیشرفت اجتماعی: کودک، پیشرفت و موفقیت اجتماعی را بر حسب پذیرش اجتماعی و عهده‌دار شدن نقش‌های رهبری می‌سنجد. اگر کودک در فعالیت‌های فوق‌برنامه، موفقیت کسب کند در شخصیت او اثر مثبت دارد.

همبازی‌ها و دوستان: کودک وقتی وارد مدرسه می‌شود جلب توجه همسالان برای او بسیار اهمیت پیدا می‌کند. از این موقع است که می‌کوشد آن صفاتی را در خود تقویت کند که مورد تحسین همسالان هستند و آن صفاتی را که همسالانش ناپسند می‌شمارند کاملا از بین ببرد و یا تضعیف کند تا بدین وسیله از طرد شدن از گروه در امان باشد.

تجارب نخستین مدرسه: نخستین تجربه‌های دوران دبستان، در رشد و تکامل شخصیت کودک بسیار مؤثرند. کودکی که نخستین تجارب اجتماعی او رضایت‌بخش بوده‌‌ است، در شخصیت خود احساس اطمینان و امنیت می‌کند و درباره زندگی خوش‌بین‌تر می‌شود.[11]

مقاله

نویسنده آرزو قاسم دماوندي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

مطلب مکمل

کتاب شخصیت متعالی و سلامت روانی در پرتو خداآگاهی

کتاب شخصیت متعالی و سلامت روانی در پرتو خداآگاهی

دین‌داری و معنویت خواهی چگونه سلامت روانی ما را تأمین می‌کند؟ سازوکار و نحوه اثر آن چگونه است؟ آیا اثر مذهب صرفاً به نیروهای متافیزیکی آن وابسته است؟...

جدیدترین ها در این موضوع

 فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

هر چه به ذات شناخته باشد ساخته است و هرچه به خود بر پا نباشد ديگرى اش پرداخته. سازنده است نه با به كار بردن افزار. هر چيز را به اندازه پديد آرد، نه با انديشيدن در كيفيت و مقدار. بى نياز است بى آنكه از چيزى سود برد. با زمان ها همراه نيست و دست افزارها او را يارى ندهد.
 خداشناسی در نهج البلاغه

خداشناسی در نهج البلاغه

پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید .
 توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

البته این‏گونه نیست که خداوند با وجود امکان اشراف انسان بر صفاتش او را بازداشته، بلکه روشن است که شناخت جامع موجود نامحدود از سوى یک موجودِ محدود محال است. قدرت او بر اشراف‏بخشیدن به‏انسان در شناخت خود، به این امرِ محال تعلق نمى‏گیرد؛ زیرا غیرخدا همه‏چیز محدودیت دارد و نامحدودکردن محدود ذاتاً محال است.
 توحید در نگاه امام علی (علیه السلام)

توحید در نگاه امام علی (علیه السلام)

بعضی متفکران بر این باورند که در قرآن بر اثبات وجود آفریدگار آیـاتـی ذکـر شده است که روشن ترین آن ها را آیه ذیل است: (افی الـلـه شک فاطر السموات والارض5؛ مگر درباره خدای متعال که خالق آسمان ها و زمین است، شکی هست؟
 توحید از دیدگاه قرآن و نهج البلاغهʁ)

توحید از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه(1)

با توجه به این نکته، باید ببینیم که قرآن کریم برای عقائد و معارف مطرح شده از جانب خودش چه دلائلی را مطرح کرده است ؟ و با وجود این شیوه که قرآن از همه گروه ها برهان ودلیل می طلبد، آیا ممکن است که خودش برای مطالب خود دلیل نیاورد؟ و آیا جا دارد که ما برای معارف اسلام، از جای دیگر طلب دلیل کنیم ؟

پر بازدیدترین ها

 خداشناسی در نهج البلاغه

خداشناسی در نهج البلاغه

پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید .
بررسی توحيد در نهج البلاغه

بررسی توحيد در نهج البلاغه

بدان كه استواران در علم آن كسانى هستند كه اقرار به مجموع آن چه در پس ‍ پرده غيبت است و تفسيرش را نمى دانند، آنان را از اين كه بخواهند به زور از درهايى كه جلو عوالم غيب زده شده است وارد شوند بى نياز كرده است. پس خداوند بزرگ اعتراف آنان را به ناتوانى از رسيدن به آن چه در حيطه دانششان نيست ستود و خود دارى آنان را از غور كردن در آن چه به بحث و جستجو از كنه آن مكلف نشده اند استوارى در علم ناميده
 توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

البته این‏گونه نیست که خداوند با وجود امکان اشراف انسان بر صفاتش او را بازداشته، بلکه روشن است که شناخت جامع موجود نامحدود از سوى یک موجودِ محدود محال است. قدرت او بر اشراف‏بخشیدن به‏انسان در شناخت خود، به این امرِ محال تعلق نمى‏گیرد؛ زیرا غیرخدا همه‏چیز محدودیت دارد و نامحدودکردن محدود ذاتاً محال است.
 توحید از دیدگاه قرآن و نهج البلاغهʁ)

توحید از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه(1)

با توجه به این نکته، باید ببینیم که قرآن کریم برای عقائد و معارف مطرح شده از جانب خودش چه دلائلی را مطرح کرده است ؟ و با وجود این شیوه که قرآن از همه گروه ها برهان ودلیل می طلبد، آیا ممکن است که خودش برای مطالب خود دلیل نیاورد؟ و آیا جا دارد که ما برای معارف اسلام، از جای دیگر طلب دلیل کنیم ؟
 فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

هر چه به ذات شناخته باشد ساخته است و هرچه به خود بر پا نباشد ديگرى اش پرداخته. سازنده است نه با به كار بردن افزار. هر چيز را به اندازه پديد آرد، نه با انديشيدن در كيفيت و مقدار. بى نياز است بى آنكه از چيزى سود برد. با زمان ها همراه نيست و دست افزارها او را يارى ندهد.
Powered by TayaCMS