دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

فیروز میرزا (نصرة الدوله _ فرمانفرما)

No image
فیروز میرزا (نصرة الدوله _ فرمانفرما)

كلمات كليدي : تاريخ، فيروز ميرزا، مظفر الدين شاه، احمد شاه قاجار، وزير امور خارجه

نویسنده : سعيده سلطاني مقدم

فیروز میرزا" فرزند شاهزاده عبدالحسین میرزا فرمانفرما،" نوۀ عباس میرزا نائب‌السلطنه" در 1264 ه.ش در تبریز به دنیا آمد. پدرش شاهزاده عبدالحسین، داماد "مظفرالدین شاه" بود که توسط او به بیروت تبعید شده بود. فیروز میرزا در بیروت تحصیلات مقدماتی را گذراند.

او در جوانی به پاریس رفت و تحصیلات عالی خود را در رشته حقوق در دانشکده "سوربن" به پایان رساند و بعد در سال 1290 ه.ش به ایران بازگشت و به جای پدر حاکم کرمان شد. فیروز میرزا چندی بعد در تهران مدرسه حقوق تاسیس کرد و دروس آن را طبق دانشکده حقوق پاریس تنظیم کرده و به تربیت دانشجویان حقوق اقدام نمود. [1]

فیروز میرزا در میدان سیاست

او در زمان "احمد شاه قاجار" به عرصه سیاست راه یافت، و به عنوان وزیر امور خارجه یکی از همراهان شاه در سفر به اروپا بود، در این سفر ماموریت داشت که با «کمپانی نفت انگلیس» وارد مذاکره شود و اختلافات پیش آمده را حل و فصل نماید. او در "صلح وِرسای"( 1297ه.ش) یکی از طرف‌های قرارداد در مقابل "لرد کرزن" انگلیسی بود و خواسته‌های ایران را برای طرح در کنفرانس "صلح پاریس" مهیا نمود. این گونه روابط، "نصرةالدوله" را به انگلیسی‌ها نزدیک کرد.

انگلیسی‌ها در عین گرم نگه داشتن روابط میان دو دولت و نزدیکی به نصرة‌الدوله و پذیرائی شکوهمند، در پی مقدمه چینی برای بستن قرارداد معروف 1919 م. بودند. در این قرارداد ارتش ایران و مالیه کشور در اختیار انگلیس گذاشته می‌شد و ایران رسماً «تحت الحمایه» انگلیس قرار می‌گرفت. نصرة الدوله در عقد این قرارداد، پاداش قابل توجهی از دولت بریتانیا گرفت و در اکتبر 1919م طی مصاحبه و مذاکره‌ای طولانی با "لرد کرزن" وزیر امور خارجه انگلیس مفاد قرارداد را مورد بررسی قرار داد و حتی "احتشام السلطنه" سفیر و "ممتاز السلطنه" وزیر مختار ایران در "استانبول" را که با اقدامات نصرة الدوله مخالفت می‌کردند را برکنار کرد. نصرة الدوله برای عقد این قرارداد و راضی کردن احمد شاه به این امر، تلاش بسیار نمود تا جایی که "ویلسون" رئیس جمهور آمریکا در مورد او می‌گوید: «من باید بدانم این پرنس فیروز نماینده ملت ایران است یا وکیل دولت بریتانیا.»[2]

پس از انتشار مفاد قرارداد، موجی از مخالفت‌ها از طرف مردم و علما نسبت به این قرارداد ایجاد شد و از طرفی موافقت روزنامه نگارانی چون "سید ضیاء" و "محمد تدین" را بهمراه داشت. در خارج از ایران نیز مخالفت‌های بسیاری از طریق انتشار اعلامیه صورت گرفت و کشورهایی نظیر فرانسه، شوروی و اِتازونی خواستار لغو آن شدند و وزیر مختار آمریکا در تهران به عنوان اعتراض، کمک مالی دولت متبوع خود را به ایران قطع کرد.

انگلیسی‌ها نیز برای بدست آوردن موافقت احمدشاه او را به اروپا دعوت کرده و مهمانی باشکوهی به افتخار او برگزار کردند، اما احمدشاه زیر بار نرفت و اظهار داشت که من پادشاه مشروطه‌ام و هیچ قراردادی را بدون تصویب مجلس ملی نمی‌پذیرم. بالاخره انگلیسی‌ها به ناچار از این قرارداد صرف نظر کردند.

کودتای 1299 (ه.ش)

پس از به هم خوردن "قرارداد 1919م " و لزوم تخلیه قوای انگلیسی‌ها از ایران، انگلیسی‌ها به تکاپو افتاده و به دنبال چاره‌ای بودند که ایران مخصوصاً تهران و شهرهای شمالی به دست نیروهای مسلح روسی در گیلان نیفتد، آنها کودتا را مناسب‌ترین راه دیده و به فکر جانشینی برای احمدشاه افتادند. گزینه آنها برای این امر نصرةالدوله فیروز میرزا بود. به همین جهت لرد کرزن، نصرة الدوله را که به همراه خانواده‌اش در اروپا بود، به ایران فرا خواند.

"کاکس" برای فیروز میرزا توصیه نامه‌ای می‌نویسد، خطاب به وزارت خارجه انگلیس و او را مردی شایسته معرفی می‌کند که علاقمند به نجات کشور و اجرای قرارداد مزبور بین ایران و انگلیس است. نصرة الدوله خودش را برای فرصت مناسب آماده کرده بود. او آدم با هوش و نکته دانی بود و می‌دانست که باید پیشینه و سابقه تخریب شده خود نزد مردم را سر و سامان دهد، بعد مقدمات رسیدن به قدرت را فراهم نماید، اما مقامات انگلیسی در تهران و لندن از جزئیات نقشه‌های او خبری نداشتند و با نگرانی، منتظر رسیدن او بودند.

نصرة الدوله هم به دلیل بارش سخت برف و هم به دلیل نکاتی که در بالا یاد آورشدیم رسیدنِ خود را چندین بار به تأخیر انداخت.[3]

انگلیسی‌ها نیز در تلگرافی که از "نورمَن" دریافت می‌کنند از خیالات فیروز مطلع می‌شوند: نورمن در این تلگراف می گوید: «طوری که از حرف‌های برادرش عباس میرزا، "سالار لشکر" دستگیرم می‌شود نصرةالدوله ترجیح می‌دهد، سپهدار دو سه ماهی بر سر کار بماند، تا او بر عدم محبوبیتی که سالهاست در میان مردم دارد، غلبه کند.... بعد از آن سعی خواهد کرد رئیس الوزرا شود.»[4]

نصرةالدوله که پس از تأخیر بسیار بالاخره در 18 بهمن 1299ه.ش به تهران رسیده بود و همه چیز را از دست رفته می‌دید با اصرار از رجال انگلیسی خواست تا فرصت دوباره‌ای به او بدهند تا بتواند همه تعویقات و اهمال کاری‌های خود را جبران کند، اصرارهای او سودی نداشت و بهمراه فرزندانش به زندان سید ضیاء گرفتار شدند.

نصرة الدوله در مجلس

بعد از سقوط کابینه‌ی "سید ضیاء،" فیروز میرزا نیز از زندان آزاد شد. او در مجلس چهارم (1300ه.ش) کاندیدای نمایندگی در حوزه انتخابیه "کرمانشاه" شده و به مجلس راه یافت. او در مجلس چهارم همراه و نزدیک "سید حسن مدرس" بود. مجلس پنجم که در 1303 ه.ش کار خود را آغاز کرد و نصرةالدوله دوباره به مجلس راه یافت و با حمایت و تأیید اعتبارنامه‌اش از سوی مدرس نماینده‌ی کرمانشاه شد. او که با موقع شناسی و تجربه سیاسی، خود را به شخصیت‌های متنفذ آن دوره، همچون مدرس و "تیمورتاش" نزدیک کرده بود، دوباره جای پای خود را در سیاست محکم کرد. در مجلس پنجم همراه "داور" و "سردار معظم" که هر دو می‌دانستند ستاره احمدشاه رو به افول است به طرفداری رضاخان برخاستند و طرحی را که رضاخان برای جمهوریت، به مجلس داده بود به تصویب رساندند و سرانجام در آبان 1304 ه.ش با رای مجلس پنجم، "قاجاریه" منقرض و "سلسله پهلوی" جانشین آن شد.

"رضاخان" دو وزارتخانه عدلیه و داخله را برای جلب توجه مدرس به او داد و مدرس نیز نصرةالدوله را به وزریر مالیه قرار داد. روابط نصرةالدوله و رضاخان رو به نزدیکی گذاشت و رضاخان که در رسیدن به قدرت، خود را مدیون نصرةالدوله می‌دید او را در ظاهر امور با خود همراه می‌کرد. اما از آنجایی که رضاخان هیچ قدرتی را جز خود تاب دیدن نداشت و به دنبال فرصتی برای برانداختن مردان صاحب نفوذ و سیاستمدار پیرامون خود بود. او که "تیمورتاش" را از صحنه حذف کرده بود، این بار با همکاری ایادی خود دست به پرونده سازی بر علیه نصرةالدوله زد تا او را نیز از صحنه سیاست محو کند.

اولین پرونده، پرونده رشوه 16000 تومانی بود که "علی اکبر داور" وزیر «عدلیه» و "محمدخان درگاهی" رئیس کل نظیمه تهران، در تنظیم آن دست داشتند. نصرة الدوله در این دادگاه محکوم به 4 ماه حبس تادیبی، محرومیت از حقوق اجتماعی و مقداری مجازات نقدی شد. او به شفاعت "مستوفی الممالک" از زندان آزاد شد و به زندگی عادی و سرکشی به املاک و زمین‌های وسیع خود در گوشه کنار تهران و ایران مشغول شد و بدین طریق از میدان رقابت و قدرت حذف شد.[5]

اما رضاخان که خیال آسوده‌ای پیدا نکرده بود و از قدرت و زیرکی او می‌ترسید و دل خوشی نیز از او نداشت بی‌دلیل بار دیگر ، او را در سال 1315 ه. ش، دستیگر و به زندان سمنان فرستاد و چندی بعد هم او را به طرز فجیعی به قتل رسانید.

مردی که می‌رفت، به یکی از شاهان ایران بدل شود به یکباره سرنوشتی دگرگون یافت و بعد از تلاش‌های بسیار در کسب قدرت و جاه، سرانجام جان خود را در این راه از دست داد.

عوامل سقوط فیروز میرزا

عوامل سقوط فیروز میرزا نصرةالدوله می‌تواند چند دلیل عمده باشد: اولین دلیل که به خصوصیات شخصیتی و ذاتی او بر می‌گردد، خودپسندی، خودخواهی و جاه‌طلبی، نصرةالدوله در مقابل اطرافیان بود، که آنها را آرزده خاطر می‌کرد. او که از معلومات و محفوظات خوبی برخوردار بود با وزیر اعظم دربار نیز با برخورد شدید و حس برتربینی برخورد می‌کرد، و اشتباهات او را بر می‌شمرد و به او خرده می‌گرفت، در پی آن هم وزیر از بدگویی نصرةالدوله نزد رضاخان کوتاهی نمی‌کرد. دلیل دوم، پرونده سازی اطرافیان شاه بود، مخصوصاً "درگاهی" و "عبدالله ئسایی" نماینده مجلس به دستور خود رضاخان این پرونده سازی را انجام دادند.

دلیل بعدی و مؤثر را می‌توان، مخالفت انگلیسی‌ها بعد از کودتای 1299م و اعتراض و دشمنی نصرةالدوله با آنها دانست. او که از نزدیکان این دولت بود بعد از این واقعه به دشمنی با انگلیس پرداخت و در خطابه‌ای محکم و شدید اللحن توطئه انگلیسی‌ها در کودتا را افشا کرد. و دلیل دیگر نیز اطلاعات و اخباری بود که نصرةالدوله از ایران، دربار و شخص رضاخان و دیکتاتوری موجود در کشور در اختیار "مستر کلارک" مستشار سفارت فرانسه می‌گذاشت. با انتقال این اخبار به مطبوعات این کشور مقاله‌های زیادی در مورد خفقان و دیکتاتوری رضاخانی درج و عصبانیت شاه را موجب شد.[6]

مقاله

نویسنده سعيده سلطاني مقدم
جایگاه در درختواره تاریخ ایران بعد از اسلام

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

 فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

هر چه به ذات شناخته باشد ساخته است و هرچه به خود بر پا نباشد ديگرى اش پرداخته. سازنده است نه با به كار بردن افزار. هر چيز را به اندازه پديد آرد، نه با انديشيدن در كيفيت و مقدار. بى نياز است بى آنكه از چيزى سود برد. با زمان ها همراه نيست و دست افزارها او را يارى ندهد.
 خداشناسی در نهج البلاغه

خداشناسی در نهج البلاغه

پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید .
 توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

البته این‏گونه نیست که خداوند با وجود امکان اشراف انسان بر صفاتش او را بازداشته، بلکه روشن است که شناخت جامع موجود نامحدود از سوى یک موجودِ محدود محال است. قدرت او بر اشراف‏بخشیدن به‏انسان در شناخت خود، به این امرِ محال تعلق نمى‏گیرد؛ زیرا غیرخدا همه‏چیز محدودیت دارد و نامحدودکردن محدود ذاتاً محال است.
 توحید در نگاه امام علی (علیه السلام)

توحید در نگاه امام علی (علیه السلام)

بعضی متفکران بر این باورند که در قرآن بر اثبات وجود آفریدگار آیـاتـی ذکـر شده است که روشن ترین آن ها را آیه ذیل است: (افی الـلـه شک فاطر السموات والارض5؛ مگر درباره خدای متعال که خالق آسمان ها و زمین است، شکی هست؟
 توحید از دیدگاه قرآن و نهج البلاغهʁ)

توحید از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه(1)

با توجه به این نکته، باید ببینیم که قرآن کریم برای عقائد و معارف مطرح شده از جانب خودش چه دلائلی را مطرح کرده است ؟ و با وجود این شیوه که قرآن از همه گروه ها برهان ودلیل می طلبد، آیا ممکن است که خودش برای مطالب خود دلیل نیاورد؟ و آیا جا دارد که ما برای معارف اسلام، از جای دیگر طلب دلیل کنیم ؟

پر بازدیدترین ها

 خداشناسی در نهج البلاغه

خداشناسی در نهج البلاغه

پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید .
براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

گویی اندیشمندان شرق و غرب، در این راه به مسابقه پرداخته اند، تا دقیق ترین و صحیح ترین و استوارترین برهان وجود شناختی را عرضه کنند. غربی ها در این راه به اعتراف خودشان شکست خورده و علی الظاهر به بن بست رسیده اند.
 فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

هر چه به ذات شناخته باشد ساخته است و هرچه به خود بر پا نباشد ديگرى اش پرداخته. سازنده است نه با به كار بردن افزار. هر چيز را به اندازه پديد آرد، نه با انديشيدن در كيفيت و مقدار. بى نياز است بى آنكه از چيزى سود برد. با زمان ها همراه نيست و دست افزارها او را يارى ندهد.
 توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

البته این‏گونه نیست که خداوند با وجود امکان اشراف انسان بر صفاتش او را بازداشته، بلکه روشن است که شناخت جامع موجود نامحدود از سوى یک موجودِ محدود محال است. قدرت او بر اشراف‏بخشیدن به‏انسان در شناخت خود، به این امرِ محال تعلق نمى‏گیرد؛ زیرا غیرخدا همه‏چیز محدودیت دارد و نامحدودکردن محدود ذاتاً محال است.
بررسی توحيد در نهج البلاغه

بررسی توحيد در نهج البلاغه

بدان كه استواران در علم آن كسانى هستند كه اقرار به مجموع آن چه در پس ‍ پرده غيبت است و تفسيرش را نمى دانند، آنان را از اين كه بخواهند به زور از درهايى كه جلو عوالم غيب زده شده است وارد شوند بى نياز كرده است. پس خداوند بزرگ اعتراف آنان را به ناتوانى از رسيدن به آن چه در حيطه دانششان نيست ستود و خود دارى آنان را از غور كردن در آن چه به بحث و جستجو از كنه آن مكلف نشده اند استوارى در علم ناميده
Powered by TayaCMS