كلمات كليدي : تاريخ، خوارج، هشام بن عبدالملك، يمن، هرات، جزيره، موصل، آفريقا
نویسنده : علي محمد تاج الدين
روزگار خلافت هشام بن عبدالملک (105 تا 125 هجری) را میتوان دوران افت و خیز برای قیامهای خوارج به حساب آورد. زیرا، این دوران به دلیل قاطعیت و لیاقت هشام در کنترل اوضاع نابسامان داخلی و خارجی سرزمینهای اسلامی، فرصت تحرکات چندانی را به مخالفان از جمله خوارج نمیداد. گرچه شورشهای مختصری در اطراف رخ داد، ولی به جز قیام بهلول در سال 119 هجری در موصل که در نهایت به شکست منجر شد، هیچ کدام به اندازهای نبودند که بتوانند تاج و تخت امویان را با خطر جدی مواجه سازند. به همین دلیل در این دوران، شاهد توقف دوبارهی تقریبا 15 سالهی این قیامها بعد از دوران خلافت عمر بن عبدالعزیز هستیم.
1) شروع حرکت خوارج در این دوران در یمن (108 هجری)
1-1 خروج عباد رعینی
در آن سال در منطقهی یمن، شخصی به نام «عباد معافری» خروج نمود. ابتدا مسعود بن عوف کلبی به مقابلهی با او رفت، ولی شکست خورد و در نهایت توسط یوسف بن عمر که امیر یمن بود، از پا در آمد.[1]
2-1 زحّاف حمیری
از دیگر قیام خوارج در این ناحیه، قیام زحّاف بن عباد حمیری أباضی بود که این قیام نیز توسط یوسف بن عمر ناکام ماند.[2]
2) خوارج در ناحیه ی هرات و اطراف آن
یکی از مناطقی که در روزگار خلافت هشام بن عبدالملک شاهد شورش خوارج بود، هرات بود. در این ناحیه، دو نفر به نامهای صبیح غلام «سوار بن اشعر» و دیگری خالد به منظور انتقام خون صبیح به طور جداگانه به پا خاستند. گرچه این تحرکات بسیار کوتاه و کاملا نافرجام بود، لکن نشان دهندهی حضور گستردهی خوارج در سرتاسر جامعهی اسلامی آن روز میباشد.[3]
3) خوارج در سیستان
در زمانی که عراق از وجود مخالفان در اوایل حکومت هشام پاکسازی شده بود، خوارج در سیستان جولان میدادند.
در سال 107 هجری خالد بن عبدالله قسری، یزید بن غریف همدانی را به سیستان فرستاد. وی به دلیل روش بد در برخورد با مردم، از سوی خوارج مورد تهدید قرار گرفت. آنها ابتدا رئیس پلیس شهر زرنگ، بشر الحواری را ترور کردند. به این ترتیب که پنج تن از خوارج شبانه به مجلس وی حمله برده و او را به قتل رسانیدند و خود نیز کشته شدند.[4]
اما یعقوبی معتقد است که مقتول خود یزید بن غریف حاکم سیستان بوده است.[5]
4) حضور خوارج در ناحیه ی جزیره
نفرات بسیار اندک خوارج و عدم حمایت مردم از آنان در این منطقه، نشان میدهد که خوارج در عراق از پایگاه اجتماعی مناسبی برخوردار نبودند.
4-1 حرکت اشهب عنزی
وی از قبیلهی عنزه بود و گفته میشود که از ناحیهی فرات با شصت نفر خروج نمود. خالد بن عبدالله قسری، سمط بن مسلم بجلی را برای نبرد با او فرستاد. هر دو لشگر در نزدیکی کوفه با یکدیگر درگیر شدند که در نهایت به فرار خوارج به سوی کوفه و کشته شدن همهی آنها انجامید.[6]
4-2 شورش أبو صحارى ابن شبیب بن یزید و شخصی با نام وزیر سختیانی
در ایام زمام داری هشام و نیز حاکمیت خالد بن عبدالله قسری بر شهر کوفه، تحرکات اندکی از سوی برخی از سران خوارج به نامهای ابو صحاری و وزیر صورت گرفت که به دلیل نداشتن نفرات کافی و عدم حمایت مردم، زیاد دوام نیاورد و در همان روزهای اول قیام، به وسیلهی خالد به طور کامل سرکوب شد.[7]
5) خوارج در آفریقا
5-1 خروج میسره سقاء به همراه بربرها و خالد بن حمید
در سال 117 هجری، هشام بن عبدالملک، عبیدالله بن حبحاب را به عنوان حاکم آفریقا و اندلس برگزید. وی فرزندش اسماعیل را به حکومت طنجه منصوب کرد و حبیب بن ابى عبیدة بن عقبة بن نافع را با لشگری عظیم براى جنگ به مغرب دور فرستاد.
اسماعیل به همراه عمر بن عبدالله مرادى بر مردم طنجه ستم میکرد و میخواست از مسلمین بربر خمس دریافت کند و آنها را به عنوان عایدات جنگ برای مسلمین قرار دهد. بربرها نیز در مقابل، صلح را نقض نمودند و شخصی از خوارج را به نام «میسره سقاء» و سپس «مدغورى» را به فرماندهی خود برگزیدند. آنها، عمر بن عبدالله را کشته و میسره را به خلافت برگزیدند و او را نیز امیرالمؤمنین خطاب کردند.
ابن حبحاب امیر کل آفریقا، حبیب را که در صقلیه بود، نزد خود خواند و او را برای نبرد با میسره به سوی طنجه فرستاد. از سویی دیگر، ابن حبحاب نیز لشکرى به فرماندهى خالد بن حبیب براى جنگ با میسره به سمت طنجه فرستاده بود. در نبردی که بین خالد و میسره رخ داد، میسره به طنجه عقبنشینی کرد. بربریان که بر رویه و رفتار او اعتراض داشتند، پس از این شکست، بر او شوریده و او را کشتند سپس خالد بن حمید زناقى را به جاى او برگزیدند.
خالد بن حمید در درگیری دوم با سپاهیان شام، توانست بسیاری از آنان را فراری دهد؛ ولی خود خالد بن حبیب کشته شد.[8]
5-2 خروج عکاشه
در اوضاع نابسامانی که در آفریقا به دلیل آشوب خوارج و بربرها به وجود آمده بود، یکی دیگر از خوارج «صفریه» به نام عکاشه بن ایوب فزاری از فرصت استفاده نموده و در شهر «قابس» در سال 123 هجری قیام کرد. لشکرى از قیروان به جنگ او رفت و موفق شدند عکاشه را فراری دهند و او نیز خود، به سرزمین «رمل» پناه برد. چون خبر به هشام رسید، حنظلة بن صفوان کلبى را به فرماندهى و ایالت آفریقا برگزید. حنظله در سال 124 هجری بدان سرزمین رسید. پس از اندکى توقف در قیروان، ناگاه عکاشهی خارجى پس از ترمیم سپاهش، به قصد او لشکر کشید. این بار، فرد دیگری از خوارج به نام عبد الواحد بن یزید هوارى مدغمى، او را همراهی می کرد. عکاشه بار دیگر شکست خورده و پا به فرار نهاد و بسیاری از بربرها هم تلف شدند.[9]
6)خوارج در موصل
خروج بهلول بن بشر
در سال 119 هجری، یکی از سران خوارج به نام «بهلول بن بشر» که ملقب به «کثاره» و اهل موصل و از قبیله شیبان بود خروج کرده و به قتل رسید.
سبب قیام بهلول این بود که وی در مسیر حج، غلام خود را فرستاد تا در قبال یک درهم، سرکه برای او بخرد؛ ولی به جاى سرکه به او شراب داده بودند. او به غلام خویش گفت: آن را پس دهد و یک درهم را پس بگیرد اما فروشنده امتناع نمود. بهلول خود نزد عامل روستا رفت و شکایت کرد. حاکم به او گفت: شراب از تو و از گفته تو بهتر و پاکتر است.
وی پس از این جریان، مصمم شد تا بعد از بازگشت از حج، قیام کند. به همین خاطر با عده ای از هم کیشان خود در مکه ملاقات نمود و قرار بر این گذاشتند تا در یکى از نواحی موصل گرد هم آیند و بهلول را به فرماندهی خود برگزیدند.
در روز موعد، همگی از مکان مقرر حرکت کرده تا این که به همان قریه رسیدند که غلام به جاى سرکه، خمر خریده بود.
آن ها ابتدا حاکم آن روستا را به قتل رسانیدند و سپس تا کوفه پیش رفتند و طی چندین نوبت نبرد با امویان، ضربات مهلکی بر آنان وارد ساختند. سرانجام، خوارج از سه ناحیه مورد هجوم سپاهیان شامی قرار گرفت و خود بهلول و سپس جانشینانش یکی پس از دیگری به قتل رسدند.[10]