دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

درآمدى بر سیره مدیریتى پیامبر اعظم «ص» (قسمت اول)

No image
درآمدى بر سیره مدیریتى پیامبر اعظم «ص» (قسمت اول) نویسنده: محمدرضا احمدى

در سیره مدیریتى پیامبر اعظم نکات ارزشمندى وجود دارد که در این مقاله به فراخور هر یک از مـحـورهـاى آن مـواردى اسـتـخـراج شـده و مـورد تـجـزیـه و تحلیل قرار گرفته است .

چکیده
فلسفه رسالت رسول اعظم (ص)، ابلاغ پیام وحى به همه مخاطبان دین ، دعوت آنان به پـذیـرش این پیام و تربیت و هدایت ایشان براساس ارزشهاى وحیانى در جهت رسیدن به ((حیاة طیبه)) بوده است .
در این مـسیر، سیره مدیریتى آن حضرت در دو جنـه کاملاً مجزا و متفاوت قابل بررسى و الگوبردارى است :
الف ـ جنبه تطبیقى ، که موظف و مکلف بوده اوامر و نواهى خداى متعال را بى کم و کاست ابلاغ نماید و خود نیز با دقت و تعهد تمام بر اقامه ((حدود الله)) وفـادار بـاشـد.
ب جـنـبـه تـدبـیـرى ، کـه به تناسب شرایط و مقتضیات وبـراسـاس مـبـانـى عـلمـى ، عقلى و منطقى و با ملاحظه مصالح کلى جامعه و امت اسلامى در چارچوب شریعت اسلام به تنظیم و ساماندهى امور جامعه بپردازد.
در ایـن رابـطـه ، در تـمـام وظایف اساسى مدیریت که در فرایند عقلایى آن وجود دارد، در سیره مدیریتى پیامبر اعظم نکات ارزشمندى وجود دارد که در این مقاله به فراخور هر یک از مـحـورهـاى آن مـواردى اسـتـخـراج شـده و مـورد تـجـزیـه و تحلیل قرار گرفته است .



مقدمه

مـقـام مـعـظـم رهـبـرى ، در پـیـام نـوروزى خـود سـال 1385 را سـال پیامبر اعظم (ص ) اعلام و تاکید کرد که ((ملت ما درس هاى پیغمبر را بـایـد مـرور کـنـد و آنـهـا را بـه درس هـاى زنـدگـى و بـرنـامـه هـاى جـارى خـود تـبـدیل کند.)) این سفارش و تاءکید رهبرى اشاره به این نص صریح قرآنى دارد که مى فرماید: ((لقد کان لکم فى رسول الله اءسوةٌ حسنةٌ لمن کان یرجو الله والیوم الا خر)) (احـزاب / 21) و خـود آن حضرت نیز یادآور مى شود که ؛ ((الشریعة اءقوالى والطریقه اءفـعـالى والحـقـیـقـة اءحـوالى ...)). بـنـابـراین باید براى رهـیـافـت هـاى نـظـرى و مـعـرفـت شـنـاخـتـى خـود، بـه ((اقـوال )) پـیـامـبـر و بـراى جـنـبـه هـاى کـارکـردى بـه ((افـعـال )) پـیـامـبـر روى آورد تـا بـا حـقـایـقـى کـه آن بـزرگـوار کـمـال مـعـنـوى آن را ادراک نـمـود، آشـنـا شـد، زنـدگـى کـرد و بـه کمال حقیقى نائل گردید.
سیره پیامبر منشاء الهى و ربانى داشت و از هر نوع شائبه نفسانى و تمنّیات و اغراض ‍ غـیـرصـحـیـح مبرّا بود. ساده ، بى پیرایه و کاملاً کاربردى و عملیاتى ، و از هر نوع تشریفات زائد و ظـاهـرى و غـیـر ضـرور بـه دور بـود. نـوع مـحـل کـار، مـنـزل ، معاشرت با زیردستان و دوستان و خانواده ، نوع لباس ، غذا، شیوه فرماندهى و مدیریت پیامبر(ص ) هیچ نوع تکلف و شائبه اى نداشت . روش هاى مدیریتى و زندگى او صـادقـانـه و تـواءم با اخلاص ، خیرخواهى و دوراندیشى بود. روش و منش آن حضرت منطقى ، عقلایى ، عالمانه ، صالحانه و مدبرانه بـود و مهم تر از همه موجب عسر و حرج ، ضرر و زیـان و تـکـلف زیـردسـتـان و مـاءمـوران خـود نـمـى شـد و در هر شرایطى گفتار و کردارش بر پایه عدل و انصاف قرار داشت .
امـروز، در شـرایـطـى که رویکردهاى اصول گرایانه در ابعاد گوناگون مدیریت کلان نظام اسلامى مورد توجه و اقبال عمومى مردم مسلمان ، متدین و انقلابى ایران است ، انطباق کـارکـردهـاى مـختلف مدیریتى نظام با سیره نظرى و عملى پیامبر عظیم الشاءن اسلام در حوزه مدیریت و خط مشى گذارى امرى لازم و ضرورى است . این مقاله در حد بضاعت مزجات خود، در پى بررسى همین موضوع است و با استفاده از روش قیاسى ـ استنباطى و مطالعه اسـناد و مدارک موجود در زمینه سیره شناسى و مقوله بندى محتواى آنها، در دو بخش اصلى تـقـدیم خوانندگان گرامى مى شود. بخش اول تاءملى کوتاه بر مبانى مدیریت دینى با تـکـیـه بـر سـیـره نـبـوى دارد و در بـخـش دوم نـیـز سـیره نظرى و عملى نبى اکرم (ص ) بـراساس فرایند عقلایى و منطقى مدیریت و وظایف اساسى آن به اختصار مورد بررسى و تحلیل قرار گرفته است .
پـرواضـح اسـت که یک مقاله گنجایش پرداختن عمیق و مستوفى به این موضوع را ندارد و عـلى القـاعـده جـامـعـیـت و گـسـتـردگـى آن را نـیـز بـه طـور کامل پوشش نخواهد داد. و این عذر تقصیرى است به پیشگاه آن گرامى ؛ با این امید که با تـلاش هـمـه صـاحـبـان ذوق و نـظـر و پـیـروان راسـتـیـن آن بـزرگـوار بـه کمال خود نزدیک تر شود. ان شاءا...

مفهوم شناسى

ـ سـیـره : در لغت به مفهوم ((مشى )) و در اصطلاح ، به معنى شیوه یا حالت نهادینه شده رفتار و روش تدبیر و اداره امور و هدایت مردم براساس ارزش ها و آموزه هاى دینى است .
ـ سیره نبوى : از مفهوم سیره اخذ شده و به آن ، تاریخ غزوات و جنگها و وقایعى که به نـحـوى بـا زنـدگـانـى رسـول اعـظـم (ص ) مـرتـبـط بـوده اضافه شده است .
مهم ترین منابع قابل رجوع و معتبر براى شناخت سیره نبوى عبارت است از قرآن کریم ، ا حـادیـث مـعـتـبـر روایـت شـده از آن حـضرت و یا امامان معصوم علیهم السلام ، شرح مغازى و جـنـگـهـایـى که آن حضرت فرماندهى یا مدیریت کرده ، اسناد و مدارک معتبر تاریخى و یا منابع معتبر دیگرى که به توصیف معجزه ها، ویژگى ها و حالات آن بزرگوار پرداخته است .
ـ مـدیـریـت : از اصـطـلاحـات نـسـبـتـاً نـوظـهـور اسـت و براى آن در زبان انگلیسى دو واژه معادل وجود دارد.
الف ـ Administeration به معناى اداره کردن و کمک کردن ، یارى رساندن .
ب ـ Management بـه مـعـنـاى تـرتـیب دادن ، گرداندن ، سامان دادن ، از عهده چیزى یا کارى برآمدن ، درست به کار بردن ، تربیت کردن ، درست کردن ، نگهدارى کردن ، موفق شدن ، تدبیر کردن و مانند آن .
امـّا در مـنـابـع و مـتـون اسـلامـى و ادبـیـات عـرب از ریـشـه فـعـل ((ادارَ، یـدیـر، ادارةً)) گرفته شده و علاوه بر آن ، مفاهیم و واژگان چندى نیز وجود دارد که به نوعى با ابعاد مختلف مفهوم عام مدیریت مرتبط مى باشند. از جمله این مفاهیم و واژگان به موارد زیر مى توان اشاره کرد:
1. دائرة : بـه مـعـنـاى پـیـشـامـد، واقـعـه ، که به نوعى مفهوم ساختار و سـازمـان امـروزى از آن قـابل استفاده مى باشد.
2. تـدبـیـر: بـه معنى در فرجام امور اندیشه کردن ، آینده نگرى ، عاقبت اندیشى .
3. إ مـرة : از ریـشه اءمر که امیر (فرمانده ) و ماءمور (فرمانبر) نیز از همین ماده است ، به مـفهوم دستور دادن به چیزى یا کارى و یا بازداشتن از چیزى و کارى است و با مفهوم عموم مـدیـریـت به صراحت مرتبط مى باشد. و در بیانات اولیاى دین و منابع اسلامى نیز با همین معنا وجود دارد.
4. قـدرت : مـفـهـوم کـلى قـدرت داراى مؤ لفه هاى گوناگونى مانند سیاسى ، اجتماعى ، فرهنگى ، اقتصادى ، نظامى و... است . شیوه کاربست منابع قدرت و چگونگى سازماندهى و رهـبـرى نـیـز یـکـى از مـؤ لفـه هـاى اسـاسـى قـدرت اسـت و بـه ایـن معنا در بیانات و رهنمودهاى اولیاى دین به ویژه پیامبر اعظم (ص ) و امیرالمؤ منین على (ع ) به کار رفته است .
5. سیادت : به معناى سرورى کردن و برخوردارى از حقِ دستور دادن و امر و نهى کردن ، از جـمـله مـفـاهـیـم مـرتـبـط بـا مـعـنـاى عـمـومـى مـدیـریـت اسـت .
6. سـیـاسـت : به معناى گروهى از مردم و یا بخشى از امور را براى تحقق هدفى مشخص ‍ هـدایـت کـردن ، و امـور جامعه را بر مبنایى مشخص تدبیر نمودن .
7. راعـى : از مـفـهـوم راعـى یـا سرپرست ، معناى مراقبت از خویش یا دیگرى اخذ شده و در قـرآن کریم و بیانات پیامبر اکرم (ص ) و سایر اولیاى دین هم به همین معنا مورد توجه بوده و به کار رفته است .
ـ مدیریت از نظر دانش مدیریتى : در یک تعریف جامع مى توان گفت مدیریت عبارت است از: فـرایـنـد مـنـطـقـىِ بـه کـارگـیـرى منابع و امکانات براى تحقق اهداف از پیش تعیین شده بـراسـاس ‍ یـک نـظـام ارزشـى خـاص ، کـه شـامـل بـرنـامه ریزى ، سازماندهى ، هدایت و کنترل مى شود.
ـ سـیـره مـدیریتى پیامبر اعظم (ص ): با توجه به مفهوم لغوى و اصطلاحى ((سیره )) و ((مـدیریت ))، مراد از سیره مدیریتى پیامبر اعظم (ص )، روش هایى است که آن حضرت در فـرایـنـدهـاى انـجـام رسـالت الهـى خـویـش ، بـراى ساماندهى امور جامعه اسلامى و هدایت مـسـلمـانـان در ابـعـاد مـختلف دینى ، فرهنگى ، آموزشى ، تربیتى ، سیاسى ، اقتصادى ، اجـتـمـاعـى ، نـظـامـى ، حقوقى و... به کار مى برده و یا توصیه مى فرموده است . و این روش ها در آیات قرآن کریم ، روایات معتبر و ماءثور از معصوم ـ علیه السلام ـ و اصحاب آن بزرگوار و کتاب هاى مربوط به مغازى وتاریخ زندگى آن حضرت و سایر اسناد و مدارک معتبر اسلامى منعکس گردیده است.

بخش اوّل ؛ تاءملى در مبانى مدیریت دینى

1. جنبه هاى دوگانه در مدیریت دینى

اساس شریعت اسلامى متکى بر وحى است و وحى نیز ثابت و لایتغیر است . و این در حالى اسـت که شرایط و مقتضیات امورى که مدیران باید براى مواجهه با آنها خود را آماده کنند و نـیـز در یافتن راهکارها و اتخاذ خط مشى ها و تصمیمات گوناگون مدیریتى ، با آن ها روبرو مى شوند، دائماً در حال تغییر و تحول و دگرگونى اند. بنابراین ، مدیریت به مـفـهـوم بـخشى از مسئولیت هاى مدنى مدیر که باید به اداره امور عمومى بپردازد، روشى اسـت کـاربـردى بـا جـنـبـه هـاى مـنـحـصـراً تـدبـیـرى کـه اقـتـضـاى مـاهیت آن نیز تغییر و تـبـدیـل است ؛ از این نکته مى توان نتیجه گرفت که مدیریت از جهت اخیر، موضوع فقه و اسـتـنـبـاط احکام شرعى نیست ، ولى از جهت تجربه عملى و کاربرد مشروع منابع قدرت و گـزینش رهیافت ها و اتخاذ تصمیمات ، بر اصول و مبانى تشریعى ثابت متّکى است که بـا تـغـییر شرایط و احوال دچار تغییر و تبدیل نمى شود. از هـمـیـن رو، مـدیریت دینى موضوع فقه بوده ، استنباط احکام شرعى از مبادى آن است .
به عبارت دیگر، احکام شرعى (چه به صورت نص فقهى و یا فتواى اجتهادى ) و چه به صورت حکم تکلیفى یا وضعى و یا چه به صورت واجب کفایى یا عینى و یا تعیینى یا تخییرى ، جزء مبانى ثابت و لا یتغیر مدیریت دینى است و مدیر مسلمان و متدین نمى تواند بـراى اداره امـور تـحـت سـرپـرسـتـى و مـدیـریـت خـود در آنـهـا دخل و تصرف نماید.
در نتیجه باید گفت : مدیریت دینى داراى دو جنبه اساسى است :

الف ـ ((جنبه تدبیرى ))که تابع شرایط و مقتضیات زمانى و مکانى امورى است که مدیر بـاید با فراست ، دانش ، تجربه و مهارت خویش براى آنها رهیافت ها و راهکارهاى مناسب پیدا کند.
ب ـ ((جـنـبـه تـطـبـیـقى ))، که تابع احکام ثابت و لایتغیر شرعى است و مدیر باید تمام رهیافت ها، راهکارها، دستورالعمل ها، رویه هاى جارى ، راهبردها و سیاست هاى خود را با این مـسـلمـات شـرعـى کـه ((حدود الله )) نام مى گیرد هماهنگ و منطبق سازد و حق ندارد تحت هیچ شرایطى کمترین تخطى از آنها را داشته باشد.
در سـیـره مـدیـریـتـى پـیـامـبـر اعـظـم (ص ) نـیـز رعـایـت دقـیـق ایـن دو جـنـبـه بـه طـور کامل و با صراحت تمام قابل مشاهده است : آنجا که ابلاغ پیام الهى و مراعات حدود الهى در کـار اسـت ، کـمـتـریـن مـلاحـظـه کارى و مماشات و تاءخیر و تاءنّى ، به معناى عدم ابلاغ رسـالت و عـدم انـجـام تـکـلیـف شـنـاخـتـه مـى شـود و خـداى مـتـعـال بـا قـاطـعـیـت تـمـام نـسـبـت بـه آن هـشـدار مـى دهـد. آن بزرگوار خود نیز حتى در برابر این که ماه را در یک دست و خورشید را در دست دیگرش قرار دهند حاضر نیست کمترین تخطى و کوتاهى یا تغییر در این زمینه را بپذیرد. و از جهت دیگر تمام اقوال و احوال و تدابیرى که آن حضرت اتخاذ فرموده ، تجلى روشن و کـامـل احـکـام شـرعـى و اوامـر الهـى در عـیـنـیـت اداره امـور و مـواجـهـه بـا مـسـائل و شـرایـط گـونـاگـون اسـت . بـه هـمـیـن دلیـل اسـت کـه خـداى مـتـعـال بـا صـراحـت اعـلام مـى کند: ((و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا)) (النـجـم / 4) چـرا کـه ((و مـا یـنـطـق عـن الهوى إ ن هو إ لا وحى یوحى )) (النجم / 4) خداى متعال به او فرمان مى دهد که ((قل انما اتبع ما یوحى إ لىّ من ربّى )) (اعراف / 203) و او نـیز با کمال خشوع و خضوع بیان مى دارد که ؛ ((إ ن اتبع إ لاّ ما یوحى إ لىّ و ما اءنا إ لاّ نذیر مبین .)) (احقاف / 9)

2. موضوع سلطه ادارى

آن چنان که از تعریف مدیریت قابل برداشت است ، موضوع سلطه ادارى دو چیز است :
الف . منابع و امکانات مادى و معنوى .
ب . عـامـل انـسـانـى کـه سـایر عوامل و منابع را در فرایندهاى منطقى ترکیب نموده کالا یا خدمات مورد نظر را تولید و عرضه مى کند.
اعـمـال سـلطـه ادارى بـر انـسـان ، بـه شـکـل اوامـر و نـواهـى ، دسـتـورالعـمـل هـا، بـخـشـنـامـه هـا رویـه هاى جارى ادارى یا هر دستور الزام آور و تدبیر سازمانى خاص آشکار مى شود که آزادى و اختیار کارکنان را در فعالیت هاى مباح و مشروع ، محدود کند. سلطه بر امکانات مادى (طبیعت ) نیز در انواع تصرف ها و کاربردها و تغییر و تبدیل ها و فراورى هایى که آدمى براى تاءمین خواسته ها و نیازهاى خود انجام مى دهد، مـتـجـلى مـى گـردد. در ایـنـجـا ایـن سـؤ ال اسـاسـى مـطـرح اسـت که مبناى جواز و مشروعیت اعمال این سلطه از سوى مدیران و سازمانها بر روى انسان (کارمندان ) و طبیعت چیست ؟
قـاعـده اولى عـقلى و نقلى در خصوص اعمال سلطه انسان بر انسان ، این است که از ناحیه هـر کـس کـه بـاشـد نـامـشـروع اسـت ؛ هـیـچ فـردى بـر فـرد دیـگـر ولایـت و حـق اعـمـال سـلطـه نـدارد. بـه حـکـم عـقـل و نـقـل ، ولایـت مـطـلقـه فـقـط و فـقـط بـراى خـداى متعال است : ((إ ن الحکم إ لاّ لِلّه ))
(یوسف / 40) ((الله ولى الذین امنوا)) (بقره / 257) ولایت الله نیز هم تکوینى است و هم تـشـریعى و موضوع آن هم مجموعه هستى و کائنات است و هیچ پدیده ، شیئى یا شخصیتى نـیز از این قاعده کلى مستثنى نیست ؛ به تعبیر امیر المؤ منین على (ع ): ((و لا یمکن الفرار مـن حـکـومـتـک )). بـنـابـرایـن ، خـروج از ایـن اصـل اولى و اسـاسـى فـراگـیـر، جـز بـا دلیل قطعى شرعى جایز نمى باشد. بر این اسـاس اعمال سلطه ادارى انسان بر انسان جز بر مدار احکام شرعى مشروع و جایز نیست و براى اعمال آن حتماً باید ادله قطعیه شرعیه اقامه نمود.
امـّا در مـورد سـلطـه انسان بر منابع طبیعى و امکان تصرف در آن از جانب انسان ، به حکم عقل و نقل ، اصل اساسى ((اصالة الا باحه )) جارى و سارى است .
قرآن کریم در این باره با صراحت تمام اعلام مى کند که :
سخر لکم ما فى السموات و ما فى الا رض جمیعاً (جاثیه / 12)
الم تروا اءن الله سخر لکم ما فى السموات و ما فى الا رض و اءسبغ علیکم نِعَمَهُ ظاهرةً و باطنةً (لقمان / 20)
والا رض وضعها لِلاْ نام (الرحمن / 10)
بنابراین ، انسان ـ بما هو انسان ـ اولاً و اصالةً حق تصرف و بهره گیرى از طبیعت و مواهب گوناگون آن دارد مگر آنکه شرع مقدس دستور خاصى در محدود سازى آن داشته باشد.
با توجه به این دو اصل اساسى که در خصوص مشروعیت سلطه ادارى بر انسان و طبیعت گـفـتـه شـد، بـه نص صریح قرآن کریم ، اعمال سلطه بر انسانها از جانب پیامبر اعظم (ص ) مشروع و در راستاى حاکمیت و سلطه الهى است ؛
یا ایها الذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول (نساء / 59)
النبى اءولى بالمؤ منین من اءنفسهم (احزاب / 33)
و مـا کـان لِمـؤ مـنٍ و لا مـؤ منةٍ إ ذا قضى الله و رسولُه اءمراً اءن یکون لهم الخیرة من اءمرهم (احزاب / 36)
بـنـابـرایـن ، هنگامى که پیامبر اعظم (ص ) بر انسانها ولایت دارد و ولایت او نیز دقیقاً در جـهـت ولایت خداى متعال است ، به طریق اولى بر طبیعت و سایر ارکان هستى نیز ولایت و حق تصرف خواهد داشت .

3. ماهیت سلطه ادارى

حق سلطه و تصرف در اشخاص و اشیاء ـ آن گونه که قبلاً هم اشاره شد ـ به یکى از دو صورت زیر قابل تصور است :

الف ـ سلطه از باب ولایت ذاتى و یا جعلى
ب ـ سلطه از باب نیابت از جانب کسى که خود یا ولایت ذاتى دارد و یا ولایت جعلى
اگر ولایت شخصى ولایت ذاتى یا جعلى باشد، ((ولى )) نامیده مى شود، امّا اگر ولایت او بـه نـیـابـت از جـانب ولىّ باشد، ولایت او ((تولیت )) و خود او ((متولى )) نامیده مى شود. مـثال براى ولى به ولایت ذاتى ـ براساس اصول مسلم شرعى ـ ولایت پیامبر اعظم (ص ) و امام معصوم (ع ) و ولایت فرد واثق بر خود یا ولایت پدر و جد بر فرد قاصر است .
مـثـال بـراى ولى بـه ولایـت مجعول ـ براساس اصول مسلم شرعى ـ ولایت فقیه جامع الشرایط در عصر غیبت ، و یا ولى وقف به هنگامى است که واقف او را با اختیار تام متولى وقف کرده باشد.
از تـفـاوت مـیـان ((ولایـت )) و ((تـولیـت )) مـى تـوان دریافت که ماهیت سلطه ادارى براى پیامبر اعظم (ص ) از نوع سلطه ولایت است ، ولى در مورد سایر کارگزاران نظام اسلامى ـ در صدر اول ـ از نوع سلطه ((تولیت )) مى باشد. از این رو باید گفت امروز هم مدیران و کـارمـنـدان ادارى ، مـتـولى امور هستند نه اولیاى امور! آنها براساس دو جنبه تدبیرى و تـطـبـیـقـى کـه قـبلاً یادآورى شد، هر جا قوانین و مقررات موضوعه مشروعه و احکام قطعى شرعى و دستورالعمل ها و رویه هاى سازمانى ابلاغى مشروع وجود داشته باشد، صرفاً مجرى قوانین ، دستورالعمل ها و احکام شرعى اند و در مقام تدبیر هم مکلف اند همه تدابیر و رهـیـافـت هـاى خـود را بـا احـکـام و مـسـلمـات شـرعـى و قـوانـین موضوعه مشروعه مطابقت دهند.
بـنـابراین باید گفت مدیریت عمومى (بخش دولتى ) به هیچ عنوان جنبه شخصى ندارد و سیره رسول خدا(ص ) نیز به روشنى بیانگر این حقیقت است .
از آن بزرگوار، روایت هاى متعددى نقل شده که فرموده است :
ـ سـوگـند به خدا، ما به آن کس که به دنبال پست و مقام بوده ، براى به دست آوردن آن حریص ‍ باشد، مسئولیت واگذار نمى کنیم !
ـ خـیـانـت کارترین شما نزد ما کسى است که در پى کسب پست و مقام باشد!

4. مدیریت و نظام ارزشى

مـدیـریـت کـلاسیک در مفهوم رایج و عمومى خود (از جهت تدبیرى ) ماهیّتى علمى ، مهارتى ، فـنـى و تـنـظـیـمـى مـحـض دارد؛ یـعـنـى امـور مـشـخـّصـى را بـراسـاس فـرایـنـدهـاى مـعـقـول و مـنـطـقـى و عـلمـى خـاصـى سـازمـانـدهـى و رابـطـه مـیـان آنـهـا را تـنـظـیـم و کـنـتـرل مى کند تا اهداف خاصى را محقق سازد. از این نظر، مدیریت امرى روبنایى تلقى مـى شـود کـه بـه مـسـائل اعـتـقـادى و مـعـنـوى ، کـه بـه واقـع زیـربـنـاى اصـلى و عـامـل بـنـیـادین تکوین رفتار کارکنان است ، بى اعتنا و بى توجه بوده ، فضاى حاکم ، فضاى سکولاریسم رفتارى است .
امـّا در سـیـره مـدیـریـتـى پـیامبر اعظم (ص )، مدیران باید نسبت به این ارزشها در حیطه مـسـئولیـت و مـدیـریـت خـود کـامـلاً مـسـئول و مـتـعهد باشند؛ به عبارت دیگر، مدیران باید قـبـل از هـر چـیـز توجه کنند که انسانهاى تحت سرپرستى آنها تکویناً داراى کرامت اند و بـالقـوه شـایـسـتـه پـوشیدن کسوت خلیفة الهى ، و او باید در نقش یک مربى دلسوز و مـهـربـان و خـیـرخـواه و مـتـعـهد، به جنبه هاى تربیتىِ روش هاى مدیریتى خود نیز توجه نـمـایـد و بـیـنـدیـشـد کـه در جـهـت تـربیت ، تزکیه ، ارتقاء و پرورش استعدادهاى ذاتى کـارکنان تحت امر خود چه نقشى برعهده دارد و این نقش را چگونه ایفا مى کند؛ آن چنان که پیامبر عظیم الشاءن اسلام و همه انبیاء سلف ـ علیهم السلام ـ نیز این گونه بوده اند؛
یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة (جمعه / 2)

5. جایگاه تخصص و تعهد در مدیریت دینى

قـرآن کـریـم بـا صـراحت تمام اعلام مى کند که ((و لا تقف ما لیس لک به علم )) (اسراء / 36) و هـرگـز کـسانى را که داراى دانش و تخصص اند با کسانى که از دانش و تخصص بى بهره اند یکسان و برابر نمى داند. (زمر / 9) امّا، آنجا که دانش و تخصص تواءم با ایمان و تعهد باشد، قطعاً و یقیناً ایـن تـفـاوت بیشتر مى شود. آنجا که خشیت الهى و مراعات ((حدود الله )) لازم است ، ((انّما یخشى الله من عباده العلماء)) (فاطر / 28)، و از این جاست که مؤ منان دانشمند و متخصص در درگـاه الهى به مراتب محبوب تر و مقرب ترند. (مجادله / 11) بنابر آنچه گفته شد و با توجه به جنبه هاى دوگانه تطبیقى و تدبیرى در مدیریت دینى ، پرواضح است که هـم ایـمـان و تـعـهـد دیـنـى در مـدیریت نظام اسلامى مهم است و هم دانش ، تخصص و مهارت تنظیمى (برنامه ریزى و سازماندهى ).
بـر ایـن اسـاس اصـل اولى در سـیـره مـدیریتى پیامبر اعظم (ص )، براى انتخاب مدیران داشـتـن تـعـهـد و تـخـصـص بـا هـم بـوده اسـت . امـّا سـؤ ال ایـنـجـاسـت کـه در جـایـى کـه بـه دلایلى تحقق تواءمانِ دو شرط تعهد و تخصص ممکن نـباشد، چاره چیست ؟ سیره عملى پیامبر اعظم (ص ) در این زمینه ، چنین بوده که پاره اى از مـسـئولیـت هـاى مـالى و عـمومى و والیان شهرهاى نومسلمان ، به مسلمانان نوپا سپرده مى شـد، مـانـند آنچه به گروندگان زمان فتح مکه سپرده شد، در حالى که پیامبر(ص ) مى توانسته از بین مهاجر و انصار و سابقون در اسلام در مسئولیت هاى یاد شده استفاده کند.
جلال الدین سیوطى در ((تاریخ الخلفا)) نقل مى کند که ((پیامبر(ص ) مردى را بر قومى بـه امـیـرى مـنصوب مى فرمود در حالى که در میان آن قوم افراد بهتر از او وجود داشتند. امـّا، آن مـرد بـه لحاظ ذهنى و آگاهى به فنون رزم نسبت به افراد آن قوم برتر و آگاه تـر بـود.))
بـهـتـریـن تـوجـیـه در ایـن رویـه مـدیـریـتـى ، ایـن اسـت کـه بـگـویـیـم بـه دلیـل مـحـدودیـت در وجـود افـراد مـتخصص و کارشناس در امور مدیریت و مملکت دارى در میان مـهـاجـر و انـصـار و سـابـقـون در اسـلام از یـک سـو و اهـمـیـت فـوق العـاده مـسائل مدیریت کلان نظام نوپاى اسلامى در مرکزیت آن یعنى مدینه ، در سایر بلادى که بـه تـدریـج در حـوزه حـاکـمـیـت اسـلامـى قرار مى گرفتند، بناچار از وجود متخصصان و کـارشـنـاسـان تـازه مـسـلمـان اسـتـفـاده مـى شـده ، ولى در عـیـن حـال بـا مـراقبت و نظارت دقیق و شدید مانع از آن مى شدند که احیاناً براساس عادت ها و رویـه هـاى جـاهـلى خـود بـا مـردم رفتار کنند.
بـراسـاس ایـن سیره نبوى ، یک اصل فقهى بنا شده که تخصص بر تعهد مقدم است و تا زمـانـى که فرد متخصص متعهد با تقوا یافت نشود، مى توان براى حفظ شیرازه امور کار را بـه افـراد مـتـخـصـص کاردانى سپرد که برخى ویژگى هاى ارزشى لازم را ـ احیاناً ـ نداشته باشند.
مساءله مهم دیگر جواز یا عدم جواز بهره گیرى از متخصصان و کارشناسان غیر مسلمان در پست هاى مهم و حساس مدیریتى در حکومت اسلامى است ؛ زیرا مدیریت ـ ماهیتاً ـ مستلزم سلطه و اقتدار مدیر غیر مسلمان بر کارمندان مسلمان و بخشى از حوزه حاکمیتى اسلام است .
بـه عـقـیـده علامه سید محمدمهدى شمس الدین ، در این رابطه برداشت کلى فقهاى شیعه از سـیره پیامبر اعظم (ص ) و نص صریح قرآن کریم عدم جواز است ، امّا برخى از فقهاى مسلمان وزارت (مدیریت ) را به دو قسم تقسیم نموده اند: 1. وزارت تفویض که با اختیارات تام منصوب مى شود تا در جنبه هاى تدبیرى طبق تـشـخـیـص خـود عمل کند. 2. وزارت تنفیذ که بدون اختیار تام منصوب مى شود و براى هر تـصـمـیـمـى بـایـد از مـافـوق مـسلمان خود دستور بگیرد. براساس این تقسیم ، ـ در مورد اضـطـرار ـ تـنـهـا انـتـصـاب مـدیـر تـنـفـیـذ غـیـر مـسـلمـان جـایـز اسـت .
امـّا در مـورد کـارفـرمـایى غیر مسلمان بر مسلمان ، سیره نبى اکرم و ائمه معصومین ـ علیهم السـلام ـ بـر صـحـت عـقـود اجـاره ، مـزارعـه و مـضـاربه و مانند آن بوده است . در احوالات امـیرالمؤ منین على (ع ) نیز آمده که از آبیارى باغ فردى یهودى اجرت گرفته است . نص صـریـح آیاتى مانند ((تجارةٍ عن تراض )) (نساء / 29) یا ((اوفوا بعهد الله اذا عاهدتم )) (نـحـل / 91) و آیـه ((اوفوا بالعقود)) (مائده / 1) و مانند آن نیز دلالت بر این دارد که اسـتـخدام مسلمانان در شرکت هاى بازرگانى ، صنعتى ، کشاورزى و خدماتى غیر مسلمانان در صورتى که عزت و حرمت اسلامى مؤ منان را مخدوش نکند، صحیح و بلامانع است .
ادامه دارد/

منبع : خبرگزاری فارس

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

ماهیت حاکمیت سیاسی

No image

رابطه ایمان و عمل صالح

در آموزه های قرآنی ایمان و عمل صالح از چنان ارتباطی برخوردارند که فقدان هر یک، کارآیی و تأثیرگذاری دیگری را کم اهمیت و یا بی ارزش می کند. ایمان و عمل صالح دو بال پرواز بشر به مقام انسانیت و درک خلیفه اللهی و وصول به سرمنزل مقصود است. در آموزه های قرآنی، عمل صالح، بازتاب بیرونی ایمان واقعی است. هر کس به ایمان واقعی دست یافته باشد در منش و کنش خویش نیک کردار خواهد بود. این نوشتار تلاشی برای تبیین این همبستگی استوار میان ایمان و عمل صالح است...
No image

نگاهى به آفرینش زن با توجه به داستان آدم و حوا در قرآن

خبرگزاری فارس: مسأله آفریده شدن حوا از پهلوى آدم، چیزى است که قرآن درباره آن صراحتى ندارد؛ و عبارت<و خلق منها زوجها» را نیز نباید بر آن معنى حمل کرد، به گونه‌اى که گزارش قرآن همسان گزارش تورات گردد، توراتى که در دست مردم است و آفرینش آدم را یکسان یک داستان تاریخى نقل...
No image

اولین امام جمعه تهران

Powered by TayaCMS