دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

دلیل reasom/proof

No image
دلیل reasom/proof

دليل، علم قاضي، دليل اصلي، دليل تأميني، دليل تكميلي، ادله، اثبات دعوا

نویسنده : محمد حسين رامين

دلیل در لغت به معنی راهنما و مرشد و آن چیزی است که برای ثابت کردن امری می‌آورند.[1] معنای اصطلاحی دلیل نیز، از معنای لغوی آن چندان دور نیفتاده است. جایگاه اصلی بحث دلیل، علم منطق[2] می‌باشد. طبق نظر علمای منطق؛ دلیل عبارت است از "شیئ که از وجود آن پی به وجود شیئ دیگر می‌بریم".[3]

دلیل در اصطلاح علم حقوق عبارت است از امری که طرفین دعوا برای اثبات یا دفاع از دعوا به آن استناد می‌کنند.[4] بدین ترتیب دلیل در اصطلاح حقوقی معنی محدودی دارد و امری است که کاربرد آن، فقط در دادگاه است و زمان ظهور و تجلّی آن همان زمان طرح دعوا یا دفاع است.[5]

قانون‌گذار در موارد 1257 الی 1335 قانون مدنی و مواد 194 الی 289 قانون آئین دادرسی مدنی به بررسی مباحث مربوط به دلایل پرداخته است.

وظیفه‌ی ارائه‌ی دلیل به عهده‌ی کیست؟

در دادرسی همیشه این سؤال مطرح بوده‌است که ارائه‌ی دلیل با چه کسی است؟ با مدعی[6] که می‌خواهد دادگاه را وادار به اتخاذ تصمیم به نفع خود نماید؟ با منکر[7] که می‌خواهد به دادگاه بفهماند ادعای مدعی بی‌مورد است؟ یا با خود دادگاه است که باید رسیدگی کند و تشخیص دهد حق با چه کسی است؟

به موجب قاعده‌ی "منع تحصیل دلیل"، دادگاه از جمع‌آوری دلیل به نفع یکی از طرفین اختلاف ممنوع است[8]. از سوی دیگر به موجب ماده‌ی 1257 ق.م[9] هر کسی مدعی وجود حقی باشد، باید آن‌را ثابت کند. این ماده متکی بر قاعده‌ی معروف "البینّه علی المدعی" می‌باشد.[10] بنابراین بار سنگین ارائه‌ی دلیل بر دوش مدعی است. یعنی کسی که در طرح دعوا ذی‌نفع[11] است و مدعی‌ٌعلیه[12] در این مرحله تکلیفی ندارد.[13]

نقش دادرس در ارزیابی دلایل ارائه شده

اگرچه موجب قاعده‌ی "منع تحصیل دلیل" دادرس از جمع‌آوری دلیل به نفع طرفین دعوا ممنوع است؛ لیکن نباید سهم دادرس را در بررسی و ارزیابی دلایل ابراز شده از یاد برد. این دادرس است که باید تشخیص دهد؛ آیا دلیل به موقع ارائه شده و برای اثبات ادّعا قابل پذیرش است یا خیر. شهادت شهود باید وجدان او را قانع سازد. رجوع به کارشناس و معاینه‌ی محل و تحقیق محلی[14] به نظر اوست و مانند این‌ها.[15]

نظام‌های دادرسی از نظر نحوه توجه به دلیل

از نظر نحوه‌ی توجه به دلیل و از دیدگاه ارزش‌گذاری به دلایل، نظام‌های دادرسی به دو "نظام دلایل قانونی" و "نظام دلایل آزاد" تقسیم می‌شوند.

این تقسیم‌بندی ریشه در یک سؤال اساسی دارد که از دیرباز ذهن حقوقدانان را به خود مشغول داشته است. سؤال این است که؛ آیا قاضی در امر قضاوت خود می‌تواند به هر دلیلی که برای اثبات دعوا قابل استناد است، تمسّک جوید؛ یا فقط برخی از دلایل جنبه‌ی دلیلیت دارند و باید صرفاً از طریق دلایل مصرّح در قانون به حقیقت دست یابد؟[16]

- نظام دلایل قانونی

در نظام دلایل قانونی، ارزش هر دلیل در قانون مشخص شده است. قاضی از خود هیچ اختیاری در تعیین میزان دلیلیّت دلیل ندارد.[17] در این سیستم، قانون، دلیل را دسته‌بندی می‌کند و حد و اعتبار هر کدام را مشخص می‌سازد و قاضی را ملزم به قبول بعضی دلایل می‌کند؛ هر چند که قاضی قناعت وجدان پیدا نکرده باشد. در این موارد اصطلاحاً گفته می‌شود، دلایل اثبات دعوا موضوعیّت دارند و نه طریقیّت.[18] بعنوان مثال اقرار خوانده[19] در دعوا بر سر یک ملک، موجب اثبات ادعای خواهان و خاتمه‌ی جریان دادرسی است؛ اگرچه قاضی آن اقرار را غیر واقعی و حتی کذب بداند.[20]

- نظام دلایل معنونی (دلایل آزاد – علم قاضی)

اگر مفهوم دلیل را بهره‌گیری از هر چیزی که باعث علم و یقین قاضی به واقعیّت امر می‌شود بدانیم، به نظام دلایل معنوی یا دلایل آزاد یا همان نظام علم قاضی توجّه کرده‌ایم. در این نظام هر دلیلی که بتواند موجب امتناع وجدان قاضی شود می‌تواند دلیلیّت داشته باشد. در این موارد اصطلاحاً گفته می‌شود دلایل اثبات دعوا طریقیّت دارند و نه موضوعیِّت. بنابراین، در این نظام قاضی محدود به دلایل تصریح شده در قانون نیست و می‌تواند بر اساس هر قرینه و دلیلی که بتواند برای وی موجب علم گردد، اقدام به صدور حکم نماید.[21]

- نظام دلایل در کشور ما

نظام حقوقی ایران در دعاوی مدنی،[22] سیستم دلایل قانونی را پذیرفته است. ولی در امور کیفری[23] سیستم دلایل آزاد را مورد تبعیّت قرار داده است.[24] البته لازم به ذکر است در حقوق جزای ایران (یعنی در امور کیفری) نیز در برخی مقاطع از نظام دلایل قانونی تبعیّت شده و برای اثبات برخی جرایم، تنها ادّله‌ی خاصی قابل استناد شمرده شده‌اند.[25]

مرجع رسیدگی به دلایل

رسیدگی به دلایل با دادرس دادگاهی است که صلاحیت قانونی برای رسیدگی به دعوا را دارد. با این حال بعضی اوقات این وظیفه به اشخاص دیگری واگذار می‌گردد.[26]

1- رسیدگی به دلایل از جانب داور

گاهی رسیدگی به دلایل از جانب طرفین دعوا یا از سوی دادگاه به عهده‌ی داور واگذار می‌گردد. داوری یک نوع قضاوت خصوصی است که افراد آن‌را می‌پذیرند تا اختلافشان به نحو بهتری اختلاف فیصله یابد. داور باید به اختلاف طرفین دعوا رسیدگی کند و به دلایل و مدارک ابرازی طرفین توجه نماید.[27] داور در رسیدگی به دلایل مکلف به رعایت تشریفات آئین دادرسی نیست؛ ولی نمی‌تواند قوانین ماهوی[28] را در مورد دلایل نادیده بگیرد. یعنی داور باید مانند دادرس، همان ارزشی را به دلیل بدهد که قانون مقرر می‌دارد.[29]

2- رسیدگی به دلیل از جانب کارشناس

در مواردی اتخّاذ تصمیم و صدور حکم از جانب قاضی، متوقف بر اطلاع از نظر کارشناس می‌باشد. اعلام نظر کارشناس نیز منوط به این است که دلایل و مدارک دعوای را در اختیار داشته باشد و یا تحقیقاتی انجام دهد و براساس آن نظر کارشناسی خود را اعلام نماید.[30]

3- رسیدگی توسط دادگاه نیابت گیرنده یا دادرس علی‌البدل

گاهی رسیدگی به دلایل خارج از دادگاه یا در مقرّ دادگاه دیگری باید انجام شود و ممکن است دادگاه رسیدگی را به عهده‌ی دادرس علی‌البدل محول نماید و یا با اعطای نیابت قضایی از قاضی دادگاه حوزه‌ی دیگری یا حتی از قاضی دادگاه کشور خارجی رسیدگی به دعوا و دلایل طرفین را تقاضا نماید.[31]

قانون صلاحیت دار در خصوص دلیل

ماده‌ی 195 قانون آئین دادرسی مدنی، دلایلی را که برای اثبات اعمال حقوقی[32] اقامه می‌شوند، تابع قوانینی دانسته است که در موقع تشکیل و ایجاد آن‌ها مجری بوده‌اند. لیکن به موجب ماده‌ی 196 ق.آ.د.م[33] دلایلی که برای اثبات وقایع حقوقی[34] اقامه می‌شوند، تابع قانونی است که در موقع طرح دعوا جاری می‌باشد.[35] بعنوان مثال اگر شرایط صحت عقد نکاح[36] تابع قانون خاصی باشد؛ برای اثبات نکاح نیز باید به همان قانون خاص مراجعه نمود. بنابراین اگر در زمان انعقاد عقد نکاح رجوع به دفترخانه و تنظیم سند رسمی لازم نبوده است؛ در زمان طرح دعوای مربوط اثبات نکاح نیز، نیازی به ارائه‌ی سند رسمی نیست؛ هرچند که طبق قانون جدید، برای اثبات نکاح به سند رسمی نیاز باشد.[37]

علت این دوگانگی در احکام فوق برای وقایع حقوقی و اعمال حقوقی، به درستی روشن نیست. می‌توان گفت از آنجایی که اراده و توافق طرفین در ایجاد اعمال حقوقی حرف نخست را می‌زند، صحیح‌تر آن است که همان قانونی که در زمان ایجاد عمل حقوقی حاکم بوده است، در زمان طرح دعوا نیز حاکم باشد. زیرا از آنجا که افراد، آگاه به قوانین فرض می‌شوند، گوئی در همان زمان ایجاد عمل حقوقی، دلیل اثبات این عمل حقوقی را نیز مطابق آنچه قانون معین کرده است، پذیرفته‌اند.[38]

ولی این فلسفه در خصوص وقایع حقوقی صادق نیست. وقایع حقوقی مثل ولادت و یا مرگ، به اراده و توافق طرفین بستگی ندارد. لذا در هنگام طرح دعوای ناشی از این وقایع، دلایل اثبات، تابع قانون حاکم در زمان طرح دعوی هستند.[39]

اقسام دلیل

پس از آنکه مختصراً قواعد عمومی ناظر به همه‌ی دلایل‌ را مورد بررسی قرار دادیم، اینک نوبت آن است که هر یک از ادله را بطور جداگانه معرفی نمائیم که البته بررسی تفصیلی آن از حوصله‌ی این مقاله خارج است. برای تسهیل این امر لازم است ابتدا یک تقسیم‌بندی از دلایل ارائه دهیم و به نظر می‌رسد، تقسیم‌ دلیل به دلیل اصلی، دلیل تأمینی و ادله تکمیلی، انتخاب جامعی باشد.

الف) دلایل اصلی

اصلی‌ترین دلایلی که از دیرباز جهت اثبات دعوا به کار گرفته می‌شده است و هنوز نیز در نظام‌های مختلف حقوقی جایگاه ویژه‌ای را به خود اختصاص داده‌اند؛ عبارتند از اقرار، شهادت و سوگند.[40]

1- اقرار

اقرار در لغت به معنی اعترف کردن و بروز دادن می‌باشد.[41] در اصطلاح حقوقی، اقرار عبارت است از "اِخبار به وجود حقی به نفع دیگری و بر ضرر خود" (م. 1259 ق.م). با توجه به این تعریف می‌توان گفت اقرار 4 رکن اصلی دارد:

‌أ. نخست آن‌که اقرار، اخبار است.[42]

‌ب. دوم آن‌که اقرار، اخبار به "وجود حق" است.[43]

‌ج. سوم آن‌که اقرار باید "به نفع دیگری" باشد.[44]

‌د. چهارم آن‌که اقرار باید "به ضرر اقرار کننده" باشد.[45]

2- شهادت

شهادت در لغت به معنی گواهی دادن می‌باشد.[46] در اصطلاح علم حقوق، شهادت عبارت است از اخبار به وجود حق به نفع یکی و به ضرر دیگری.[47] به موجب ماده‌ی 1313 ق.م، کسی که شهادت می‌دهد باید بالغ،[48] عاقل، عادل[49] و مؤمن باشد و طهارت مولد داشته باشد. همچنین شهادت کسی که در دعوا نفع شخصی داشته باشد و شهادت افراد متکدّی پذیرفته نمی‌شود. چرا که متکدّیان به علت امکان تطمیع، در مظان اتهام قرار دارند.[50]

3- سوگند

سوگند در لغت به معنی قسم می‌باشد.[51] در اصطلاح حقوقی مقصود از سوگند عبارت است از: شاهد گرفتن خداوند متعال برای اِخبار به حقی به نفع خود و به زیان دیگری. سوگند از دلایلی است که منشاء آن اعتقاد به ماوراء الطّبیعه می‌باشد و تقریباً در تمام ادیان الهی از دیرباز مورد توجه بوده است.[52]

ب) دلایل تأمینی

منظور از دلیل تأمینی، دلیلی است که قبل از بروز اختلاف و یا طرح دعوا، توسط اصحاب دعوا، با توسّل به طرق خاصی تثبیت و نگهداری می‌شود. طریق معمول نگهداری ادله، ثبت آن در سند است.[53]

1- سند

به موجب ماده‌ی 1284 ق.م سند عبارت است از هر نوشته که در مقام دعوا یا دفاع قابل استناد باشد.[54]

2- صورت جلسه تأمین دلیل

به موجب ماده‌ی 149 ق.آ.د.م در مواردی که اشخاص ذی‌نفع[55] احتمال دهند که در آینده استفاده از دلایل و مدارک موجود، مشکل یا غیرممکن شود؛ می‌توانند از دادگاه درخواست تأمین آن‌ها را بنماید.

مقصود از تأمین در این موارد، فقط ملاحظه و صورت‌برداری از این‌گونه دلایل است.

بنابراین، صورت جلسه‌ی تأمین دلیل عبارت است از "ملاحظه‌ و صورت برداری از دلایل توسط دادگاه، جهت ارائه‌ی احتمالی بعدی به مراجع قضایی". نمونه‌ی بارز تأمین دلیل، استماع[56] شهادت شاهدی است که احتمال مرگ وی می‌رود.[57]

ج) دلایل تکمیلی

دلایل تکمیلی، دلایلی هستند که در صورت فقدان هر یک از دلایل اصلی و تأمینی، مورد توجه قرار می‌گیرند.[58]

1- امارات

امارات جمع واژه‌ی "اماره" است و معنای لغوی آن عبارت است از علامت و نشانه. در اصطلاح حقوقی، اماره عبارت است از اوضاع و احوالی که به حکم قانون یا در نظر قاضی دلیل بر امری شناخته شود.[59]

2- معاینه‌ی محل و تحقیق محلی

مقصود از معاینه‌ی محل عبارت است از، مشاهده‌ و ثبت وضعیت موجود اشیا، که توسط یکی از دادرسان دادگاه یا قاضی تحقیق به عمل می‌آید. تحقیق محلی نیز عبارت است از استماع اطلاع اشخاص مطلع در محل و ثبت اظهارات آنان توسط یکی از دادرسان دادگاه یا قاضی تحقیق.[60]

3- کارشناسی

کارشناسی عبارت است از اظهار نظر اهل فن در تشخیص موضوع. کارشناسی در مسائل مختلف بسیاری می‌تواند مطرح باشد، چرا که بسیاری اوقات موضوعات دعاوی بسیار پیچیده و فنی هستند و از دادرس دادگاه نمی‌توان انتظار داشت که بر تمامی این امور آگاهی داشته و مسلّط باشد. به همین دلیل امروزه کارشناسی در مسائل مختلف از جمله کشاورزی، ساختمانی، تصادفات اتومبیل و تعیین قیمت املاک مطرح می‌باشد.[61]

مقاله

نویسنده محمد حسين رامين
جایگاه در درختواره حقوق خصوصی - آیین دادرسی مدنی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS