مترجم: علی سرزعیم
گفتار زیر بخشی از تحقیق رابرت بارو، استاد دانشگاه هاروارد با موضوع دین و عملکرد اقتصادی است. وی در این تحقیق به بررسی رابطه میان دین و متغیرهای اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی پرداخته است. در گفتار زیر بخشهای اصلی تحقیق خلاصه شده و نتایج تجربی به دست آمده، مطرح شده است.
در مورد رویکردهای تئوریک و مفهومیبه رابطه دین و اقتصاد سیاسی معمولا دو رابطه کلی توسط محققان مورد توجه قرار گرفته است. این کارها معمولا در حوزه جامعهشناسی دین صورت گرفته است. یک خط تحقیقی مهم معتقد است که دین (یا شاخصهای دیانت) متاثر از متغیرهایی چون سطح توسعه یافتگی در عرصههای اقتصادی و سیاسی زندگی معاصر است. از دید این سری تحقیقات مسائل مختلف در اقتصاد نظیر سطح و استاندارد زندگی و میزان مداخله دولت در اقتصاد میتواند بر عواملی چون میزان شرکت در کلیسا و اعتقادات مذهبی موثر باشد.
رویکرد دوم، به رابطه میان دین و زندگی اقتصادی- اجتماعی از زاویه ای دیگر مینگرد. از این منظر دین خود پدیده ای مستقل است که میتواند بر عمکلرد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تاثیر گذار باشد. به عنوان مثال تئوری مشهور «ماکس وبر» در این راستا قرار میگیرد: دیانت بر عملکرد اقتصادی و احتمالا بر نهادهای سیاسی تاثیرگذار است.
در رویکرد اول که دین را متاثر از عوامل اقتصادی و اجتماعی میدانست دو تئوری مشهور جامعه شناسی وجود دارد که میگوید دین چگونه به این عوامل واکنش نشان میدهد. یک رویکرد فرضیه سکولاریزاسیون است. این رویکرد بخشی از تئوری مدرنیزاسیون است که به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه اقتصاد کشورهای توسعه یافته، قابلیتهای نهادی را چنان گسترش میدهد که فقر از بین برود و بازار توجیه (عقلانی) شود. تئوری مدرنیزاسیون، معتقد است که همزمان با توسعه یافتگی اقتصاد و غنی تر شدن کشورها، نهادهای اجتماعی و خصوصیات آن نیز در همان راستا تغییر خواهد کرد. فرضیه سکولاریزاسیون این تئوری را در حوزه دیانت به کار میگیرد یعنی مدعی است که هر چه اقتصاد توسعه یافته تر و غنی تر شود، شرکت در مراسم نهادهای دینی (مانند شرکت در کلیسا) یا شاخصهای دینداری کاهش پیدا میکند. تئوری سکولاریزاسیون (یا همان فرضیه سکولاریزاسیون) به طور گسترده در میان تحلیلگران جا باز کرده است. معمولا به آمریکا به عنوان یک استثنا در این تئوری نگریسته میشود، چرا که آمریکا هم بسیار ثروتمند است و هم عمیقا مذهبی. لذا آمریکا در چارچوب این تئوری نمیگنجد.
رویکرد دوم در ادبیات جامعهشناسی دین اصطلاحا مدل بازار دین خوانده میشود. این تئوری در مورد اینکه چگونه دولت با نهاد دین در تعامل قرار میگیرد و به این شکل بر میزان مشارکت در دین یا حتی اعتقاد به دین تاثیر میگذارد به بحث و بررسی مینشیند. بنابراین گاهی اوقات دولت در بازار دین به تنظیم گری میپردازد و انحصار برخی ادیان را تقویت کرده و یا از رشد ادیان دیگر جلوگیری میکند.
بر اساس این تئوری، دولت گاه از رشد مذهب با جلوگیری از انجام فرایض مذهبی برای برخی پیروان جلوگیری میکند. از سویی دیگر گاه دولت به برخی فعالیتهای مذهبی سوبسید میدهد. به هر شکل دولت بر میزان فعالیت رسمیمذهبی تاثیر میگذارد. یک شکل آشکار چنین مداخلاتی ایجاد یک دین رسمیدر کشور است. البته در ادبیات موجود، بحثهای زیادی در این رابطه وجود دارد که آیا اقدامات دولت عملا موجب افزایش یا کاهش فعالیتهای مذهبی میشود. کسانی که معتقدند پشتیبانی دولت از میزان دیانت میکاهد چنین استدلال میکنند: شما اگر دینی جا افتاده داشته باشید، گرایش خواهید یافت که انحصار ایجاد کنید و انحصارات نیز معمولا ناکارآمد عمل میکنند. به عنوان مثال برخی معتقدند که یک کلیسای انحصاری – مانند کلیسای کاتولیک در کشورهای کاتولیک یا کلیسای آنگلیکن در انگلیس- عملکرد کارایی ندارد و برای مومنین به آن جذابیت زیادی ندارد. در واکنش به این وضع مردم در مراسم چنین ادیانی کمتر شرکت میکنند. این دیدگاه در کتاب مشهور آدام اسمیت هم وجود دارد. لذا این دیدگاه، دارای سابقه است. به عبارت دیگر ادیان رسمی برای انجام فعالیتهای مذهبی به منابع دولتی عادت میکنند. گاه دولتها برای ساخت کلیساها یا پرداخت حقوق پرسنل کلیسا کمک مالی هم میپردازد. در این موارد میتوان پیشبینی کرد که دادن چنین سوبسیدی منجر به مشارکت وسیعتر مذهبی شود.
به طور کلی در مدل بازار مذهبی نحوه تعامل دولت و نهاد دین مسائل محوری است. نمونه افراطی این وضع، کشورهای کمونسیتی اعم از شوروی و چین است. بسیاری از کشورهای اروپای شرقی نیز شدیدا تلاش کردند تا ادیان رسمیرا نابود کنند و در این خواست تا حدودی هم به موفقیت دست یافتند. این هم شکل دیگری است که دولت میتواند بر مذهب تاثیرگذار باشد.
ترکیب رویکردها
تحلیل تجربی ما در مورد عوامل موثر بر دین، هر دو رویکرد را با هم ترکیب میکند. این ترکیب به این شکل است، فرضیه سکولاریزاسیون که بر تقاضای مذهب تاکید میکند و میخواهد نشان دهد چگونه توسعه اقتصادی بر مذهب تاثیر میگذارد با مدل بازار دین که بر عرضه دین تاکید دارد یعنی به طور خاص اینکه دولت چگونه بر دین تاثیر میگذارد، همزمان در نظر میگیرد. تحلیل ما به جای اینکه به دنبال نشان دادن این باشد که کدامیک معتبرتر است، این دو تئوری را با هم در نظر میگیرد.
در مورد اینکه چگونه دین بر عملکرد اقتصادی تاثیر میگذارد، من به تاثیر دین در رشد اقتصادی تمرکز میکنم همانگونه که «ماکس وبر» در اخلاق پروتستان انجام داد. این نگرش بخش مهمیاز کار تجربیای است که ما میخواهیم انجام دهیم. این تئوری معتقد است که دین میتواند بر اقتصاد موثر باشد از این جهت که روی برخی خصوصیات فردی موثر است. این خصوصیات نیز به نوبه خود افراد را از حیث عملکرد اقتصادی تقویت یا تضعیف میکنند. وبر به طور خاص بر اخلاق پروتستان تاکید کرد. به طور کلی اگر دیانت در تمایل به کار کردن و بهره ور بودن موثر باشد، یک فاکتور مهم خواهد بود. تاثیر دین بر کارایی اقتصادی افراد میتواند از خلال مفاهیمیچون صداقت، اخلاق و دیگر ارزشها باشد. در مورد آثار دیگر دین میتوان به مفاهیمیچون قناعت، میزان باز بودن بر روی بیگانگان و مسائلی از این دست توجه کرد. این ویژگیهای فردی میتوانند بر عملکرد اقتصادی موثر باشند و خود نیز از آموزهها و ارزشهای دینی تاثیر میپذیرند.
میتوان ابعاد دیگری از دین نیز بر شمرد که بر عملکرد اقتصادی تاثیر منفی داشته باشد. به عنوان مثال ادیان رسمی ممکن است برخی مبادلات اقتصادی را ممنوع کنند یا دولت را وادارند که انجام آنها را ممنوع کند. این قبیل مبادلات میتواند شامل بازار اعتبارات، بازار بیمه و قوانین ناظر بر عملکرد شرکتها باشد.
بخش عمده کار ما تجربی است. لذا لازم است کمیدر مورد اطلاعاتی که براساس آن کارهای آماری خود را انجام دادهایم، صحبت کنم. در گام اول تلاش کردیم برخی از این مفاهیم را کمیکنیم. در رابطه با دیانت، دو گونه اطلاعات در سطح فردی وجود دارد. یکی میزان شرکت در مراسم دینی است که به مسائلی چون شرکت در آیینهای رسمییا نمازهای فردی میپردازد. دیگری، برخی اعتقادات مذهبی است. وقتی به این فکر میکنیم که چگونه دین میتواند بر عملکرد اقتصادی موثر واقع شود، باید به خصایل فردی نظیر اخلاق کار، صداقت و مسائلی از این دست که از یکسو خود متاثر از اعتقادات مذهبی است و از سوی دیگر بر عملکرد اقتصادی موثر هستند، توجه کنیم.
نمونهگیری و منابع
برای اینکه در مورد دیانت نمونههای میان کشوری داشته باشیم، از شش پیمایش بینالمللی در مورد ارزشها و فعالیتهای مختلف استفاده کردیم. این پیمایشها از اوایل سال 1980 تا 1999 ادامه داشته است. سه تا از این پیمایشها پیمایش جهانی ارزشها در سالهای 1981، 1990 و 1995 بوده است. پیمایش جهانی ارزشها حدود 50 کشور را در بر میگیرد افرادی بین 1000 تا 2000 نفر در هر کشور انتخاب کرده تا ارزشهای آنها را در موضوعات مختلف بسنجد. ما دادههای مربوط به شرکت در مراسم مذهبی را هم در کنار اطلاعات مربوط به اعتقادات مذهبی مورد استفاده قرار دادیم.
اطلاعاتی که ما مورد استفاده قرار دادیم به اعتقاداتی چون حیات پس از مرگ وجود جهنم و بهشت میپردازد. در این اطلاعات پاسخ به سوالهای کلی تری مانند اینکه آیا به خدا اعتقاد دارید یا نه نیز مطرح بود. سوالهای رایجی چون آیا شما خود را فردی مذهبی میدانید یا نه نیز در این پیمایشها گنجانده شده است.
این سه موج از پیمایش گری (در سالهای 1981، 1990 و 1995) همراه با دو سری پیمایش جهانی اجتماعی در سال 1990 در اختیار است. اکثر این اطلاعات مربوط به کشورهای ثروتمند است و معدود کشورهای در حال توسعه را در بر میگیرد. یک نوع رابطه بده بستان بین این دو سری اطلاعات وجود دارد. پیمایش جهانی ارزشها تلاش میکرد که از حیث جهانی جامع باشد. تلاش برای جامعیت موجب افت کیفیت اطلاعات شده است. انجام پیمایش آن هم به شکلی علمیدر برخی از کشورهای فقیر بسیار دشوار است. ما همچنین اطلاعاتی از موسسه «گالوپ» خصوصا تحقیق مشهور آنها موسوم به پیمایش هزاره که در سال 1999 انجام شد، در اختیار داریم. باید خاطر نشان کنم که هم اینک موجی از پیمایش جهانی در حال انجام است که نتایج آن در دسترس قرار خواهد گرفت البته اطلاعات آن عمدتا مربوط به سال 2001 است. در این پیمایش گروههای همکار در کشورهای مختلف حضور دارند و کار پیمایش را انجام میدهند. برای اینکه انگیزه مشارکت در این پیمایش ایجاد شود، به مشارکت کنندگان سه سال فرصت پیش دستی در استفاده از اطلاعات داده میشود و پس از آن اطلاعات برای استفاده عمومیعرضه خواهد شد.
این امر از این جهت مهم است که پیمایش جدید شامل کشورهایی میشود که سابقا شرکت داده نشده بودند. این پیمایش حدود 70 کشور و افراد بیشتری از جوامع مسلمان و همچنین ادیان شرقی نظیر بودیسم را در بر میگیرد. ما همچنین اطلاعاتی در مورد هواداری مذهبی[3] در کشورهای مختلف را مورد استفاده قرار دادیم. این اطلاعات در مورد کسانی که خود را کاتولیک، پروتستان، مسلمان، هندو و بودیست و غیره میخوانند نکات ارزشمندی را در اختیار ما میگذارد. دایرهالمعارف جهانی مسیحیت اثر بارت[4] که دارای دو ویرایش است منبع اصلی این اطلاعات به شمار میرود. این دایرهالمعارف اگرچه عنوان مسیحیت دارد، اما همه ادیان را در بر میگیرد.
ساخت متغیرها
پیش از این یادآور شدم که بخشی از چارچوب تئوریک این تحقیق بر اساس مدل بازار مذهب است که بیشتر بر نحوه تنظیم گری دولت در بازار مذهب آثار آن بر رفتار مذهبی مردم تمرکز میکند. ما برای سنجش این آثار متغیرهای متعددی را بنا کردیم. این متغیرها را به طور خلاصه معرفی میکنم:
- شاخصی در مورد اینکه آیا در یک کشور یک دین رسمیدولتی وجود دارد یا نه مورد استفاده قرار دادم. این شاخص بر اساس اطلاعات سال 1970 بنا شد. بعضی موضوعات چالش بر انگیز در این رابطه وجود دارد با این وجود من کشورها را بر حسب اینکه دارای مذهب رسمیهستند یا نه طبقه بندی کردهام. به عنوان مثال، اکثر کشورهای مسلمان به جز ترکیه دارای مذهب رسمی هستند. برخی کشورهای کاتولیک دارای مذهب رسمی و برخی دیگر فاقد آن هستند. اکثر کشورهای اسکاندیناوی در حوالی سالهای 1970 دارای مذهب «لوتری» بودهاند. تایلند نمونه ای از کشوری است که در آن مذهب رسمی «بودیسم» است. البته برخی کشورها فاقد مذهب رسمیهستند.
- ما شاخصی در مورد چگونگی تنظیم گری بازار مذهب توسط دولت خصوصا از حیث آزادی ورود در اختیار داریم. این شاخص به بررسی این امر میپردازد که آیا دولت روسای کلیسا را تایید یا منصوب میکند یا نه.
- عامل تاثیرگذار دیگر در کشورهای (سابقا) کمونیستی است. کمونیسم اثری منفی و قوی بر میزان رواج مذهب داشته است. ما نمونههای متعددی از کشورهای کمونیستی خصوصا در اروپای شرقی در جمع نمونههای خود داشتیم. البته باید به تغییر رژیم در دهه 90 نیز توجه کافی کرد. تقریبا همه این کشورها از کمونیسم رویگردان شدند.