دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

اقامت در سامّرا

No image
اقامت در سامّرا

اقامت در سامّرا

شیخ عبدالنبى نورى پس از تحصیل در نجف اشرف، به سامرا رفت و به حوزه درس آیت الله حاج میرزا محمد حسن شیرازى راه یافت و به اخذ درجه اجتهاد نائل گشت.[9]

استاد محمد شریف رازى مى گوید:

نگارنده در محضر آیت الله حاج آقا حسن فریدبودم که ایشان نقل نمود آیت الله حاج شیخ عبدالنبى نورى مى گفت وقتى در سامرّا به بهره مندى از محضر منور میرزاى شیرازى اشتغال داشتم، براى گذران زندگى خویش از یکى از کسبه آن شهر که سُنّى مذهب بود جنس مى گرفتم و آنگاه که از ایران برایم پول مى رسید، طلب او را مى پرداختم. مدتى گذشت و مبلغى نرسید و بدهکارى سنگین گشت. روزى از جلو مغازه ى آن مرد کاسب عبور مى کردم که مرا ندا داد و گفت: مى دانى حسابت چقدر سنگین گردیده است. گفتم: نه. گفت: شصت لیره بدهکارى! گفتم: تا دو روز دیگر مى پردازم اما وقتى از آنجا گذشتم، به فکر فرو رفتم که آخر تا دو روز دیگر چگونه مى توانم این وجه قابل توجه را تدارک ببینم. با آشفتگى و پریشانى به منزل رفتم. تا آنکه شب فرا رسید و من در بستر خواب قرار گرفتم. در عالم رویا مشاهده کردم در نجف اشرف هستم و فردى مرا صدا زد و گفت امیرمؤمنان(علیه السلام) تو را فرا خوانده است! بلادرنگ برخاستم و به حرم مطهر علوى مشرف گشتم. شگفت آنکه در آن لحظه دیدم حضرت نشسته است. سلام کردم و ایشان پاسخ مرا داد و آنگاه کیسه اى محتوى شصت لیره تحویلم داد و فرمود برو با این مبلغ قرض خود را ادا کن. از شدت شادمانى در پوست خود نمى گنجیدم. ناگهان شاهد کرامت دیگرى شدم زیرا امام کیسه ى دیگرى عنایت نمود و فرمود این هم به همان میزان است و براى مخارج زندگى است. در حال برداشتن کیسه ها بودم که از خواب برخاستم. در فکر خوابى که دیده بودم، به سر مى بردم و تعبیر و تفسیر آن را در ذهنم مى کاویدم که ناگهان شنیدم درب منزل را مى زنند. بیرون آمدم و ملاحظه کردم خادم بیت آیت الله شیرازى است. او گفت: آقا دیشب شما را خواسته اند و من تاکنون عذر آورده ام و اکنون به سراغت آمدم، زود بیا! پس به محضر میرزاى شیرازى شرفیاب شدم. شگفتا که دیدم بسان جدش امیرمؤمنان(علیه السلام) و با همان هیبت و شکوه نشسته است. سلام کردم و ایشان هم پاسخ مرا داد و فرمود: نزدیک تر بیا. میرزاى شیرازى دست برد و کیسه اى پولى بیرون آورد و خطاب به من فرمود، بیا با این شصت لیره بدهکارى خود را بپرداز. با خوشحالى آن را برداشتم که دیدم آقا کیسه ى دیگرى داد. گفت این هم براى مخارج زندگیت در نظر گرفته شده است.[10]

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

عالمان مرتبط

جدیدترین ها در این موضوع

No image

روضه وفات حضرت خدیجه (س)

ذکر مصیبت متفرقه با موضوع وفات حضرت خدیجه(س)
No image

منزلت خدیجه (علیها السلام) هنگام مرگ

ذکر مصیبت متفرقه با موضوع منزلت خدیجه(علیها السلام) هنگام مرگ
No image

روضه با موضوع مقام حضرت خدیجه (سلام الله علیها)

ذکر مصیبت متفرقه با موضوع مقام حضرت خدیجه(سلام الله علیها)
No image

قصیده دعبل خزاعی در مظلومیت اهل بیت (ع)

ذکر مصیبت متفرقه با موضوع قصیده دعبل خزاعی در مظلومیت اهل بیت(ع)
No image

روضه خوانی امام زمان (ع)

ذکر مصیبت متفرقه با موضوع روضه خوانی امام زمان(ع)

پر بازدیدترین ها

No image

روضه العطش جبرئیل بر حضرت آدم (ع)

ذکر مصیبت متفرقه با موضوع روضه العطش جبرئیل بر حضرت آدم(ع)
No image

قصیده دعبل خزاعی در مظلومیت اهل بیت (ع)

ذکر مصیبت متفرقه با موضوع قصیده دعبل خزاعی در مظلومیت اهل بیت(ع)
No image

روضه با موضوع داغدار بودن حضرت مهدی (عج)

ذکر مصیبت متفرقه با موضوع داغدار بودن حضرت مهدی(عج)
No image

روضه توسل به صاحب الزمان (عج)

مریض که قدرت حرکت ندارد باز یکی بالای سرش باشد لیوان آب به او بدهد دوا را بدهد دستش و بگذارد دهانش می گوید برادر عیالم مردی بود که وضع مالی او خوب بود ماشین هم داشت قضیه در قم اتفاق افتاده بود.
No image

منزلت خدیجه (علیها السلام) هنگام مرگ

ذکر مصیبت متفرقه با موضوع منزلت خدیجه(علیها السلام) هنگام مرگ
Powered by TayaCMS