كلمات كليدي : رئاليسم، واقع گرايي، مكتب رمانتيك، بالزاك.
نویسنده : سمیه شیخزاده
رئال (Real) در لغت به معنای واقعیت است و رئالیسم یعنی واقع نمایی. رئالیسم، مکتبی ادبی – هنری است که در اواسط قرن نوزدهم میلادی یعنی در فاصله سالهای 1850 – 1880 در اروپا و آمریکا رواج یافت.
این مکتب عکس العملی بود در مقابل مکتب رمانتیک. رمانتیک مکتبی درون گرا و ذهنی بود که برای فرار از واقعیت اکنون، به دنیای گذشته پناه میبرد که البته این دنیای ساختگی غالباً مبنای واقعی نداشت، اما رئالیسم مکتبی عینی و بیرونی بود که بر بیان واقعیتهای جامعه تأکید بسیار داشت و معتقد بود که آثار متکلفانه و دیرفهم مکتبهای رمانتیسیسم و کلاسیسیم راه به جایی نمیبرد و برای نشان دادن تصویر درستی از جامعه باید زبانی بی پیرایه و ساده را برگزید.[1]
پایهگذاران اصلی رئالیسم در فرانسه نویسندگان و شاعران کم شهرتی بودند که به طور صریح با مکتب رمانتیسیم مقابله میکردند. از جمله این افراد میتوان به شامفلوری (chamflevry)، مورژه (murger) و دورانتی (Duranty) اشاره کرد. نخستین عرصهای که رئالیسم توانست در آن خودی نشان بدهد، هنر نقاشی بود و گوستاو کوربه (1819 – 1877 م) یکی از پیشگامان آن محسوب میشود.
بالزاک (Balzak) (1799 – 1850 م) نیز اولین کسی است که با نوشتن رمانهایی در مجموعه «کمدی انسانی»، مسائل اجتماعی را به شکل جدیتری مطرح نمود. این رمانها درباره زندگی قشر متوسط مردم فرانسه سخن میگفت. با وجود آنکه بالزاک قصد تشکیل مکتبی را نداشت، اما با نگارش این آثار به عنوان پیشرو نویسندگان رئالیست مطرح شد.[2]
در انگلستان، جورج الیوت (George Eliot) و در آمریکا ویلیام دین هاولز (William Dean Howells) نیز مکتب رئالیسم را پایهگذاری کردند.
در مکتب رئالیسم، اصل بر این است که نویسنده در اثر خود تخیل خود را چندان به کار نگیرد، بلکه با بی طرفی و به دور از هرگونه قضاوتی تنها راوی یک داستان باشد؛ داستانی درباره زندگی مردم رنج کشیده و ضعیف و کارگران و پیشه ورانی که تا آن زمان در هنر و ادبیات توجه زیادی به آنها نشده بود. نویسندگان رئالیست میکوشیدند زندگی مردم زمان خود را به شکلی کاملاً عینی و واقعی در آثار خود منعکس کنند. رئالیستها در واقع منتقدان اصلی جامعه خود بودند. آنها با نشان دادن مشکلات اجتماعی و فاصله طبقاتی میان مردم و پرده برداشتن از اعمال ناشایست طبقه اشراف، اعتراض خود را به هیات حاکم ابراز میداشنتد.[3]
رئالیستها معتقد بودند که دیگر ذائقه مردم شعر را نمی پسندد. به همین سبب، آنها زمان و داستان کوتاه را برای بیان افکار خود را برگزیدند. این گونه بود که شعر و عشق که دو رکن اساسی مکتب رمانتیک بود، از دستور کار رئالیستها خارج شد.[4]
مهمترین ویژگی آثار رئالیستی آن است که انسان را به عنوان موجودی اجتماعی مطرح میکند و ریشه همه رفتارهای نیک و بد او را در اجتماع جست و جو میکند.[5] بنابراین رمان نویسی که در این مکتب قلم میزند، باید شناخت درستی از محیط اطراف خود داشته باشد. او باید بتواند با نفوذ به دنیای درون شخصیتها، تصویر روشنی از آنها در پیش چشم مخاطب ترسیم نماید. قهرمانان رمانهای رئالیستی غالباً از طبقه متوسط اجتماع برگزیده میشدند که نماینده هم نوعان و هم فکران خود بودند.[6]
به سبب واقعگرایی و نیز پیوندی که مکتب رئالیسم میان فرد و جامعه برقرار کرد، این مکتب هیچ گاه رونق خود را از دست نداد و به یک دوره خاص محدود نشد، بلکه در همه دورانها هوادارانی برای خود کسب نمود.
یکی از نویسندگانی که آثارش در پیشبرد اهداف رئالیستها سهم بسزایی داشت، گوستاوفلوبر (Gustave Flavbert) (1821 – 1880 م) بود که رمان «مادام بوواری» (Madam Bovary) را بر اساس یک ماجرای واقعی نوشت. این رمان توانست مخاطبان زیادی را در تمام دنیا جلب نماید.
به جز نویسندگان فرانسوی، نویسندگان دیگری در نقاط مختلف جهان ظهور کردند که با آثار خود نقش مهمی در بیداری مردم داشتند. در انگلستان، چارلز دیکنز و جورج الیوت در ترویج مکتب رئالیسم مؤثر بودند. جان اشتاین بک، ارنست همینگوی (Ernest Hemingway) و توماس مان (Thomas Mann) نیز در آمریکا این مکتب را رونق بخشیدند. در روسیه، تورگینف (Turgenev)، لئوتولستوی (Leo Tolstoy)، داستایفسکی (Dostoyevsky) و ماکسیم گورکی (Maksim Gorkiy) آثاری در این حوزه پدید آوردند.[7]
مکتب رئالیسم در ایران، پس از نهضت مشروطه مورد توجه قرار گرفت که منجر به آفرینش رمانهایی با مضامین اجتماعی و سیاسی گردید. نویسندگان این رمانها سعی داشتند به گونهای واقعیتهای اجتماع خود را در این آثار منعکس نمایند. یکی از مسائلی که در اکثر رمانهای آن دوره به چشم میخورد، توجه به حقوق پایمال شده زنان و اوضاع ناگوار آنها در جامعه بود.
نخستین رمان واقع گرای فارسی رمان اجتماعی «تهران مخوف» نوشته مرتضی مشفق کاظمی بود. از دیگر رمانهای واقع گرای فارسی میتوان به این آثار اشاره کرد: چشمهایش، نوشته بزرگ علوی؛ حاجی آقا، اثر صادق هدایت؛ مدیر مدرسه، نوشته جلال آل احمد؛ سووشون، اثر سیمین دانشور؛ شوهر آهو خانم، تألیف علیمحمد افغانی و رمانهای جای خالی سلوچ و کلیدر نوشته محمود دولت آبادی.[8]