رابطه مسائل سياسي با معارف ديني
مباحث و مسائل سیاسی بخشی از مجموع مسائل و معارف دینی است که شناخت آنها جزءضرورت معرفت دینی به حساب میآید.
جای هیچگونه تردیدی نیست که با توجه به جامعیت و غنای مکتب اسلام، "سیاست و مسائل مربوط به آن" جزء تفکیکناپذیر معارف دینی میباشد. اسلام آنگاه به درستی شناخته میشود که تمام ابعاد علمی و جنبههای عملی آن مورد توجه قرار بگیرد و این نه تنها از لحاظ ذهنی و معرفتی ضروری است که از لحاظ عملی و روابط اجتماعی نیز ضروری میباشد. زیرا مسائل اسلامی، یک "کل"مرتبط به هم هستند و نمیتوان بعضی را بخاطر بعض دیگر کنار گذاشت، و گرنه "نؤمن ببعض و نکفر ببعض" لازم میآید و یا به تعبیر جدید "تفکیک دین از سیاست" پیش خواهد آمد.
مباحثی که در اسلام بطور مستقیم و یا غیرمستقیم به سیاست مربوط میگردد بیشتر از آن چیزی است که در حد توان ما و مقاله باشد. ما صرفا از باب اشاره و تکمیل مطلب خود به چند مورد از آنها اشاره میکنیم:
الف - پدیده رهبری و وجوب پیروی از آن
امامت و رهبری محور بعد عملی اسلام را تشکیل میدهد. چنانچه در حوزه نظری"توحید" مرکزیت امور اعتقادی را تشکیل میدهد، درحوزه عملی نیز "رهبری و امامت" همین اهمیت را داراست و شناخت آن از ضروریات دین شمرده شده است، به طوری که اعتقاد نداشتن به امام به معنای نقص در دین و ایمان بحساب آمده است و نیز عمل نکردن در معیت امام به معنای عدم صحت عمل، فرض شده است.
- مسأله رهبری در روایات
در روایات زیادی آمده است که "من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه" این حدیث اهمیت اعتقاد به امام و رهبر را بخوبی بیان کرده است. امامعلی(ع) در سفارشات خویش به کمیلبن زیاد نخعی، چنین میفرماید: "یا کمیل لاغزو الا مع امام عادل و لا نفل الا من امام فاضل" و نیز حضرت علی(ع) در جای دیگر چنین مینویسد:"فان کل امر اختلف فیه الرعیه مردود الی حکمالامام و علیالامام الاستعانه بالله والاجتهاد فی اقامهالحدود و جبرالرعیه علی امره و لاقوه الا بالله".
این روایات امامت را به عنوان مرکز مراجعات مردم قرار داده و رجوع و پیروی از آنان را از وظائف حتمی مردم برشمرده است و از طرف دیگر ما میدانیم که "رهبری و امامت" یک پدیده سیاسی است.
ب - مسأله جهاد
جهاد، مبارزه و دفاع از مرزهای میهن اسلامی یکی از مباحث عمده در فقه اسلامی است و دارای فروع گسترده و ضوابط و مقررات منحصر به خود میباشد.
"جهاد تعرضی" آنگاه مطرح میگردد که امام و رهبری در رأس جامعه باشد و مردم تحت فرماندهی و حکم شرعی او برای ترویج و گسترش اسلام بسیج شوند. جهاد سازمان یافته در صورتی ممکن است که قبل از آن یک نظم و تشکیلات و فرماندهی و فرمانبری در جامعه وجود داشته باشد. و این نیاز به حکومت دارد.
ج - مسأله روابط خارجی
در اسلام آنچه به عنوان "مرز رسمی" شناخته شده است، مرزهای اعتقادی است. از این روست که اسلام سرزمینها را به نقطههای تحت عنوان دارالاسلام، دارالکفر و دارالذمه تقسیم کرده است و اسلام در برابر هر یک از این سرزمینها سیاست بخصوصی را در پیش میگیرد.
- روابط خارجی پیامبر(ص)
پیامبر اسلام(ص) پس از هجرت به مدینه، به تدریج روابط خارجی خود را سازماندهی کرد. در اولین حرکت دیپلماسی، پیمانی با یهودیان و اهل الذمه مقیم مدینه به امضا رساند و با آنها از در صلح و مسالمت درآمد که این وضع تا زمان جنگ خندق ادامه داشت و در مقابل دارالحرب سیاست مبارزه و دعوت به اسلام را در پیش گرفت و برای تحقق این هدف غزوات و سریههای بیشماری را سازماندهی کرد و نامهها و پیامهای متعددی را به پادشاهان یمن، مصر، ایران، روم و حبشه فرستاد.
د - مسأله استقلال
حفظ استقلال جامعه اسلامی یکی از مسائل عمده در فقه اسلامی میباشد.
اگر چه این مسأله به صورت یک بحث مستقل در فقه عنوان نشده ولی ضمن مباحث دیگر مکرر بدان اشاره شده است. محور این مسأله را آیهای از قرآن کریم تشکیل میدهد که فرموده است:"ولن یجعلالله للکافرین علیالمؤمنین سبیلا".
این آیه شریفه آن طوری که حضرت امام خمینی(ره) میفرمود، هرگز جنبهفردی ندارد بلکه ناظر بر سرنوشت کل جامعه اسلامی است، علاوه بر این، آیات و روایات متعدد دیگری هم داریم که ما را به عدم دوستی و عدم نزدیکی با کفر و کافر دعوت میکند.
ه - سرنوشت مسلمین و همدردی با آنها
بخشی از مسائل اسلامی مربوط به "تعاون و مشارکت در امور مسلمین" میگردد. بر اساس این قسمت از احکام دینی، هر مسلمان موظف است سرنوشت خود را با سرنوشت سایر مسلمین یکی دانسته و در رنجها و مشکلات به کمک آنها بشتابد. بیتفاوتی در قبال امور آنها گناه نابخشودنی است. مثلا هرگاه قسمتی از سرزمین اسلامی مورد هجوم دشمنان و یا ظلم و سلطه آنها قرار گیرد، بر دیگران لازم است که به آنها یاری رسانند، چنانچه امام خمینی"ره" قبل و بعد از انقلاب اسلامی در حمایت از مردم مسلمان فلسطین علیه اسرائیل اعلام جنگ داده بود و از ملت مسلمان افغانستان و لبنان در قبال هجوم دشمنانشان پشتیبانی میکردند. درباره همدردی و همدلی، سعدی شیرازی چه زیبا سروده است:
بنیآدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
علاوه بر این مواردی که ما به آنها اشاره کردیم، دهها مورد دیگر در متون اسلامی وارد شده که مربوط به جوانب سیاسی و اجتماعی زندگی مردم و مسلمین میگردد و اینها تماما نشانگر پیوند عمیق و ناگسستنی مسائل سیاسی با سایر معارف دینی میباشد که یک دانشمند اسلامی نمیتواند این دو نوع معارف اسلامی را از همدیگر تفکیک کرده و میان آنها مرز و فاصلهای ایجاد کند و اگر چنین شود در حقیقت بخشی از مسائل مهم اسلامی نادیده گرفته شده و دین به عنوان یک مجموعه فراگیر، دچار نقص و عیب خواهد گردید. (منبع: ره توشه راهیان نور، دفتر تبلیغات اسلامی)