اخلاص، گاهی در مسیر ریا و جلب نظر دیگران قرار می گیرد. گاهی هم، اخلاص به معنی پاک شدن از شرک و تنها برای خدای متعال کار کردن است. هر دو اینها هم درجاتی دارد. گاهی ریا آشکار و گاهی پنهان است. البته تشخیص آن برای خود انسان هم دشوار است. گاهی رگه های پنهانی شرک در وجود انسان وجود دارد. رسیدن به مقام اخلاص و نورانی شدن به نور لقاي خدای متعال مقدمات و لوازمی دارد.
انسان چگونه می تواند از ریا و شرک نجات پیدا کند. باید دانست که حقیقت اخلاص در تولی به ولایت معصومین (ع) است و تبری تام از دشمنان آنها است. به راستی این مهم چگونه به دست می آید؟ بزرگان اخلاق سفارش هایی در این زمینه دارند. آنها برای توفیق در کل اعمال و تهذیب نفس، دستوراتي عمومی را بیان کرده اند که به ویژه در امر اخلاص هم این سفارش ها به کار می رود، إِنَّ لِرَبِّكُمْ فِي أَيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا [1]، به تناسبی انسان رفته رفته هوشیار می شود. به تعبیری همیشه هدایت از آن سو آغاز می گردد.
خدای متعال کار را به وسیله اولیائش آغاز می کند و بصیرت هایی را به انسان می دهد. این همانی است که فرمودند: إِنَّ لِرَبِّكُمْ فِي أَيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا؛ نسیم های رحمت الهی می وزد. انسان باید خودش را از این نسیم ها کنار نکشد. بکوشد وقتی نسیم ها می آید، از قبل در معرض نسیم قرار گرفته باشد.
بنابراین، اگر انسان هشدارهای الهی را مغتنم شمرد و این فرصت را جدی گرفت، قدم های بعدی آغاز می شود. وقتی این تنبه در انسان پدید آمد، قدم دوم تصمیم و عزم اوست. مثلاً اگر انسان، به حسد، کبر و ریا و بخل مبتلا باشد، ابتدا باید بیدار شود و سپس برای اصلاح این صفات رذیله تصمیم بگیرد وگرنه اگر انسان تصمیم نگرفت و نخواست که اصلاح شود، کار سامان نمی یابد.
بعد از مصمم شدن، نوبت محاسبه و تفکر است. این جزء دستورات عمومی است. انسان باید اهل حساب و کتاب باشد تا بتواند به مقصد برسد: لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اسْتَزَادَ اللَّهَ وَ إِنْ عَمِلَ سَيِّئاً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِنْهُ وَ تَابَ إِلَيْهِ [2] هر کسی که هر روز به حساب و کتاب خودش نمی رسد و خودش را محاسبه نمی کند از ما نیست؛ یعنی اگر کسی بخواهد در جمع دوستان و نزدیکان ائمه (ع) قرار بگیرد و شیعه باشد باید اهل محاسبه هر روزه باشد.
حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا [3]؛ محاسبه نفس یعنی انسان به حساب و کتاب عمل خودش برسد. گناهان و عبادات روزانه را محاسبه کند. بخل، حسد، ریا، شرک و توجه به غیر خدا در او هست یا نیست؟ انسان باید تک تک قوا و جوارح خود را محاسبه کند. آیا خیری از او صادر شده یا شری از او سر زده است؟ در روایات هم دستور داده اند که اگر انسان در محاسبه به خیرات رسید باید این خیرات به شکر بیانجامد و اگر در محاسبه به بدی ها رسید، باید توبه کند.
البته باید دانست که حتی اگر خیری از ما صادر شد، لطف خدای متعال بوده است. در دعای صباح امیرالمومنین (ع) می خوانیم: خدایا آغاز توفیق از توست. اگر توفیق تو نباشد، چه کسی می تواند من را راه ببرد و چگونه حرکت از ما ممکن می شود.
در کتاب توحید در کافی و دیگر مصادر می خوانیم که خدای متعال فرمود: يا بن ادم! انا أولى بحسناتك منك و أنت أولى بسيّئاتك منّي [4] ؛ هر خوبی که از تو صادر می شود، با حول و قوۀ من است و با هدایت من آغاز می شود و بر عکس هر گناهی که از تو سر می زند ، خود آغاز کننده ای. تو با تمام راهنمایی ها و با وجود شنیدن پیام پیامبران باز هم راه معصیت من را طی می کنی: أنت أولى بسيّئاتك منّی. خدایا! أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ؛[5] تو در خدایی خودت کم نگذاشتی. در روایات می خوانیم که من در بندگی کوتاهی کردم.
امام صادق (ع) فرمودند: اگر می خواهید حاجت شما از خدای متعال حتما برآورده شود؛ إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَنْ لَا يَسْأَلَ اللَّهَ شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ- فَلْيَيْأَسْ مِنَ النَّاسِ كُلِّهِمْ- وَ لَا يَكُونُ لَهُ رَجَاءٌ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ [6] به تعبیر دیگر، اگر می خواهید به مقام استجابت دعا برسید، این دو صفت را در باطن خودتان جست و جو کنید. فَلْيَيْأَسْ مِنَ النَّاسِ كُلِّهِمْ ؛ از همه مأیوس باشید. تا چشم انسان به دیگران است، اهل درخواست از خدای متعال نیست؛ یعنی انسان وقتی مي تواند از خدا چیزی بخواهد که از دیگران قطع امید کرده باشد. دوم: وَ لَا يَكُونُ لَهُ رَجَاءٌ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ؛ به احدی امید نداشته باشید جز به خدای متعال. این دو چیز است که عامل استجابت دعاست.
ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ (نماز: 60) خدای متعال را بخوانید. اگر انسان توانست از خدا بخواهد، خدای متعال حتما اجابت می کند. خدای متعال هیچ حاجتی را رد نمی کند. درهای دعا همیشه باز است. اگر کسی دعا کند، حتما در گنج ها باز می شود. بنابراین، اجابت قطعی است. مشکل در دعا کردن است.
پرسیدند چرا دعایمان مستجاب نمی شود؟ حضرت فرمود: بخاطر اینکه کسی را می خوانید که او را نمی شناسید. اگر بخواهید دعا کنید در مقدمه اش این را بگویید: يَا أَبْصَرَ النَّاظِرِينَ وَ يَا أَسْمَعَ السَّامِعِينَ وَ يَا أَسْرَعَ الْحَاسِبِينَ وَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ سَبْعِينَ مَرَّةً [7] خدا را با این صفات بخوانید: از همه شنواتر، بیناتر، يَا مَنْ لِكُلِّ مَسْأَلَةٍ مِنْكَ سَمْعٌ حَاضِرٌ وَ جَوَابٌ عَتِيدٌ.[8]
بنابراین مشکل در دعاست. شرط تحقق دعا هم این است که انسان اول باید از دیگران قطع امید کند. انسانی که در دل به دیگران تکیه دارد، پس خواستش از خدا زبانی است. بنابراین، باید پس از یأس از دیگران، امید به حضرت حق در دلش زنده شود. خداوند در قرآن می فرماید: کسی که دعا نمی کند، مستکبر است، إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ (غافر: 60) .
پس اگر این صفات در کسی محقق شد، دعا هم مستجاب می شود. اگر مي خواهید مستجاب الدعوه شوید، این دو ویژگی را در خودتان ایجاد کنید.
حضرت فرمودند: حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا [9] ، قبل از اینکه به حساب و کتاب شما برسند، خودتان به محاسبه خودتان بپردازید. قیامت پنجاه موقف دارد که در هر موقف، هزار سال طول می کشد. این طور نیست که محاسبه فقط از عمل باشد.
حاسبوا انفسهم، محاسبه نفس هم هست که چرا انسان به غیر خدا امید بسته و مأیوس نبوده است؟ چرا مشرک بودی و برای دیگران حساب باز کردی؟ مگر نمی دانستی که بیدک لا بید غیرک؟ زیادت، نقص، نفع، ضرر، خیر و شر، همه در دست خدای متعال است. زیاد و نقص انسان در دست خدای متعال است. هیچ کسی به انسان چیزی نمي دهد، مگر خدای متعال بخواهد رحمتی از آن طریق به انسان برساند.
شاید محاسبه نفس از محاسبه عمل شدیدتر باشد. چه بسا ریشه همه فسادهای عمل همین جاست. انسان چرا در عمل ریا می کند؟ بخاطر اینکه در درون خود برای دیگران حساب باز می کند. اگر انسان این را یافته بود: الهى ان حرمتنى فمن ذا الّذى يرزقنى و ان خذلتنى فمن ذا الّذى ينصرنى[10]؛ خدایا اگر تو بخواهی مرا از رحمتت محروم کنی، کیست که بتواند آن رحمت را به من برساند؟ اگر تو بخواهی مرا تنها بگذاری چه کسی مرا یاری می کند؟ انسان اگر این را نفهمید در عمل هم برای دیگران حساب باز می کند. بنابراین دستور محاسبه، اعم از محاسبه عمل و نفس است. انسان باید نفس خود را محاسبه کند و صفات رذیله را بیابد.
درباره ریا و نجات از شرک هم انسان باید اهل محاسبه باشد. اول مصمم شود که از شرک نجات پیدا کند. انسانی که خالص است، همواره به سوی خدای متعال بالا می رود. پرده ها کنار می رود و دائماً غرق در جلال و جمال حضرت حق و محبوب حقیقی است. او باید مصمم شود که به گونه ای از این ریا و شرک نجات پیدا کند. بعد هم به محاسبه خودش بپردازد. باید بداند واقعاً ریا در او بوده یا خیر؟ آیا شرک در او هست یا خیر؟
انسان در قدم اول می پندارد هیچ ریایی ندارد و نمازش را خالصانه برای خدای متعال خوانده است؛ ولی پس از کمی تحقیق در می یابد که این گونه نیست. وقتی در خلوت نماز می خواند، خسته است. وقتی در جمع نماز می خواند، با نشاط است. در صف اول می ایستد. مثلاً واجبات و محرمات را انجام می دهد ولی به مستحبات و مکروهات که می رسد، همه را رها می کند. بنابراین، اگر جهنمی در کار نبود، این کارها را انجام نمی داد و واجبات و محرمات را رعایت نمی کرد؛ بنابراین در قدم اول انسان باید خود را محاسبه کند.
مراقبه یعنی اینکه خدای متعال را رقیب و حاضر ببیند. او باید خود را در محضر خدای متعال ببیند و بکوشد به شرایط عبادت عمل کند. بنابراین، بزرگان دستور داده اند، برای رها شدن از بند ریا فرد هر عملی را که احساس می کند، برای دیگران انجام می دهد، رها کند. البته روشن است، خیلی وقت ها شیطان از آن سوء وسوسه می کند. شیطان می کوشد از عمل خیر انسان جلوگیری کند. اگر بنا شد انسان نماز شب نخواند تا دیگران نفهمند، خب نماز شب خوان نمی شود. از آن سو هم اگر بنا بر این نبود که این نماز شب را پنهان کند، ممکن است به ریا مبتلا شود. در قدم اول، باید به محاسبه و بعد از آن به مشارطه و مراقبه اقدام کند.
در روایات آمده شما یک سال بر عمل خیر مداومت کنید تا آثار آن عمل در وجودتان ظهور پیدا کند. اگر انسان دست کم یک سال این محاسبه و مراقبه را نسبت به شرک و ریا داشته باشد بسیار مؤثر است.
مرحوم علامه طباطبایی به یکی از شاگردانش دستور داده بود: چهل روز بکوش هیچ عملی که قصد آخرت در آن نیست انجام ندهی و از عمل هایی که نیت آخرتی ندارد، بپرهیز.
انسان باید کم کم به جایی برسد که واجب ترک نشود. باید دانست که برای غیر خدا درس خواندن، برای غیر خدا خوابیدن و خوردن، همه خسارت است. اگر انسان بخواهد به اخلاص حقیقی برسد باید از خود بگذرد. وقتی از خود گذشت، دیگر سود و زیان خودش برایش مطرح نیست و فقط خدای متعال را می بیند. بنابراین درباره ریا و شرک هم این محاسبه و مراقبه و مشارطه لازم است. انسان نباید بپندارد که اگر اهل محاسبه شد، ریا از وجودش رخت بر می بندد بلکه مراقبت می خواهد .
قدم بعدی که بزرگان فرمودند تفکر است که ریشه اش هم در روایات دیده می شود. أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ إِدْمَانُ التَّفَكُّرِ فِي اللَّهِ وَ فِي قُدْرَتِه[11] مداومت تفکر در امر الهی، از بزرگترین عبادات است. در بعضی روایات آمده که یک ساعت تفکر، از یک شب بیداری بهتر است.
شخصی از امام صادق (ع) پرسید: آقا! شنیده ایم: أَنَّ تَفَكُّرَ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ قِيَامِ لَيْلَةٍ[12] آیا واقعاً یک ساعت فکر از یک ساعت عبادت در راه خدا افضل است؟ حضرت فرمودند: بله. رسول الله (ص) خدا و امیرالمومنین (ع) هم مرتب تذکر می دادند که قلب را با فکر بیدار کنید.
تفکر عامل بیداری است لذا بعضی از بزرگان در قدم اول که همان بیداری است به تفکر دستور می دهند. البته موضوع تفکر هم باید مشخص شود. مثلا در آغاز تفکر در باره مرگ را توصیه می کنند و دستور می دهند شاگردانشان هفته ای یک روز چند ساعت در قبرستان بمانند و بیاندیشند. این گونه است که در آنان توجه به حقیقت عالم معاد پدید می آید. بنابرین، تفکر هم یک قدمی است که باید برداشته شود.
حضرت می فرمودند: نَبِّهْ بِالتَّفَكُّرِ قَلْبَكَ وَ جَافِ عَنِ اللَّيْلِ جَنْبَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ رَبَّكَ [13]. در شب هم، پهلو از بستر تهی کنید، اتَّقِ اللَّهَ رَبَّكَ ؛ از خدا پروا کنید این سه صفت. به ترتیب حاصل می شود. تنبه، بیداری شب و تقوا. این سه چیز شاید در طول هم باشند. اگر قلب انسان متنبه شد آن گاه به بیداری، شب زنده داری و تقوای در روز می رسد. یکی از دستورات مهم همین است.
در وسائل الشیعه از وجود مقدس رسول الله (ص) چنین نقل شده است: عَلَى الْعَاقِلِ مَا لَمْ يَكُنْ مَغْلُوباً عَلَى عَقْلِهِ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَرْبَعُ سَاعَاتٍ سَاعَةٌ يُنَاجِي فِيهَا رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ يُفَكِّرُ فِي صُنْعِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سَاعَةٌ يُحَاسِبُ فِي نَفْسِهِ [14] عاقل مادامی که دستش بسته نشده و ناچار نشده، باید این چهار فرصت را داشته باشد أَنْ يَكُونَ لَهُ أَرْبَعُ سَاعَاتٍ، چهار ساعت باید برای خودش قرار بدهد: سَاعَةٌ يُنَاجِي فِيهَا رَبَّهُ ساعتی مناجات و خلوت با خدا، وَ سَاعَةٌ يُحَاسِبُ فِي نَفْسِهِ ساعتی محاسبه خود.
در احوال بزرگان، نقل شده که با حالت پیری شان، همه دخل و خرجشان را می نوشتند. درباره مرحوم حاج آقا شیخ بزرگ تهرانی، صاحب الذریعه می گویند در هنگام پیری قلم برمی داشت و محاسبات روزانه اش را می نوشت؛ زیرا اگر انسان این کار را نکند، اعمالش دقیق نمی شود. انسان باید ساعتی داشته باشد که در آن ساعت، به حلال بپردازد. فرمود: این ساعت حلالتان به آن سه ساعت دیگر کمک می کند. وگرنه همه وقت انسان باید خرج خدا بشود.
حال باید دانست موضوع فکر چیست؟ موضوع های گوناگونی است که انسان می تواند به همه آنها فکر کند.
روزی پیامبر، گوسفندی را ذبح کردند. همه را در راه خدا دادند و یک رانش باقی ماند. یکی از همسران نبی اکرم (ص) گفت: همه این گوسفند را بخشیدی و فقط یک ران را برای خودمان نگه داشتی؟! حضرت فرمودند: چیزی که در راه خدا دادی می ماند و بقیه می رود.
قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذاً لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفاقِ [15] اگر خزائن بی منتهای خدا در دست شماها بود، از ترس اینکه مبادا فقیر شوید، از آن نمی بخشیدید.
محبت های دنیایی انسان را گرفتار می کند. فقط محبتی که باعث نجات انسان است؛ آن محبت خدا، اولیاي خدا و مؤمنینی که به خدای متعال محبت می ورزند. وگرنه محبتی که ریشه در نفس دارد به چیزی نمی ارزد. زنان انگشتانشان را برای حضرت یوسف بریدند، ولی فردا همه شهادت دادند که او گناهکار است.
در زیارت قدیریه می خوانیم: وَ أَنْتَ الْقَائِلُ لا تَزِيدُنِي كَثْرَةُ النَّاسِ حَوْلِي عِزَّةً وَ لا تَفَرُّقُهُمْ عَنِّي وَحْشَةً [16] امیرالمومنین می فرماید: تجمع مردم دور من، بر عزت من اضافه نمی کند. اگر همه عالم هم دور امیرالمومنین جمع شوند، ذره ای به عزت امیرالمومنین نمی افزاید. اگر همه مردم مرا رها کنند و در میان دشمن باشم به حالت ترس و ذلت نمی افتم. چرا؟ چون اعْتَصَمْتَ بِاللَّهِ فَعَزَزْتَ [17] شما به خدا تکیه کردید و با تکیه بر خدا به عزت رسیده اید. چون می دانید إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً [18] بقیه عبدند و مخلوقي که به صمدیت خدای متعال تکیه می کند، عزیز است. اوست که صمد نفوذ ناپذیر است و هیچ اراده ای در او نافذ نیست. جل رضاک ان یکون له علة منک و کیف یکون له علة منی؛ هیچ علتی در خدای متعال اثر نمی گذارد.
این روایت نورانی را ببینید: يَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ بِقُدْرَتِهِ وَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ بِعِزَّتِهِ [19] او با قدرتش بر هر کاری تواناست. او هر چه اراده کند انجام می دهد؛ چون عزیز است. هیچ اراده ای در خدای متعال محفوظ نیست. مخلوقات همگی تحت نفوذ اراده حضرت حقند. اگر انسان بر حضرت حق تکیه کرد آن گاه عزیز می شود. به گونه ای که همه عالم به سویش می آیند.
پشت سر آقای بهشتی خیلی بد گفته بودند. نزد امام رفته بود و گفته بود من استعفاء بدهم چون اینها به روحانیت بد می گویند. من به قم می روم مشغول درس می شوم. امام گفته بودند: مردم پشت سر من چه می گویند؟ مرحوم بهشتی گفت: آقا مردم درود مي فرستند. فرموده بودند: همه اینها فردا بگویند مرگ، برای من فرقی نمی کند. برو اگر وظیفه داری، وظیفه ات را انجام بده. تابع وظیفه باشید نه تابع اینکه چه می گویند و چه نمی گویند.
شیعه امیرالمؤمنین هم این گونه است. حضرت فرمودند ِشِيعَتنَا هُمُ الْمُتَّقُونَ [20] متقی مثل کوه استوار است. طوفان ها تکانش نمی دهد. اگر انسان دریافت تعریف های دیگران مثل پر کاه است و در این امور تفکر کرد رفته رفته ریا در انسان از میان می رود. چون وقتی انسان از ریا نجات پیدا می کند، که دیگران از وجودش رخت بربندند. ریشه توجه به دیگران از دل انسان کنده می شود. قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ (الاسراء: 84) اگر در شاکله وجود من ذره ای توجه به دیگران بود، در عمل ظهور پیدا مي کند. آن گاه حسد، بخل ظهور پیدا می کند. انسان عزیز انسانی است که وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً (الفرقان: 72)، وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ (المؤمنون: 3) این امور او را به حرکت در نمی آورد.
بنابراین، أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ إِدْمَانُ التَّفَكُّرِ فِي اللَّهِ وَ فِي قُدْرَتِه[21] تفکر در این باره که خدای متعال از من چه خواسته، با من چه کرده و من در مقابل او چه وظیفه ای دارم؟ این موضوع اصلی تفکر است. تفکر در جلال و جمال حضرت حق و تفکر در آیات الهی. اگر انسان همواره در آیات خدای متعال تفکر کند در می یابد: سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ (فصلت: 53) این شخص آیات خدا را در درون و بیرون خودش می بیندو در می یابد که حق حقیقی اوست و همه هیچند.
در اثر تفکر در صفات خداوند رفته رفته جلال و جمال حضرت حق در قلب انسان تجلی پیدا می کند و انسان در عمل هم اصلاح می شود. بنابراین، مداومت تفکر درباره این موضوعات موجب تنبهات قلب می شود و بسیار موثر است. به گونه ای که کم کم شرک در اعتقاد و عبادت را هم از بین می برد.
تفکر به حسب ظاهر ساده است اما بسیار پر برکت. آدم کمتر کسی را می بیند که اهل تفکر باشد. در حالی که گفته اند یک ساعتش، از یک شب عبادت بهتر است.
شما از کنار یک خانه عبور می کنید، خانه ای ویران و قدیمی می بینید. کسانی با هزار عشق و هوس این را ساخته اند. این عشق ها و محبت ها به خشت و گل و زیبایی ها تبدیل شده و حالا نه آن عشق ها مانده نه سازندگان این بنا. عالی قاپو و اهرام فراعنه را ببینید؛ اين ها باعث عبرتند.
از حضرت پرسیدند: آقا! حجت را ما باید پیدا کنیم؟ فرمود: نه بر شما قبول است. وقتی خدا بیان برای شما می فرستد دیگر زیرش نزنید. یک ساعت تفکر یعنی این که وقتی از کنار یک خانه ای ویران عبور می کنی که یک قرن از عمرش می گذرد بی تفاوت مگذر. وقتی خدای متعال بعضی صحنه ها را توضیح می دهد، می فرماید هیچ صدای ناله و نجوایی هم از اینها نمی شنوی. می فرماید: به گونه ای این شهر را ویران کردیم که اصلا گویا شهری نبوده است. آنها هم می خواستند خانه و همسر داشته باشند. دست کم می خواستند به لذت های حلال دنیا برسند، ولی همه آن ها به باد رفت.
بنابراین، یکی از راه های حل همه رذائل اخلاقی، تفکر است. انسان دست کم باید یک سال فکر را ادامه بدهد. مثل ورزشکاری که یکسال ورزش می کند. مثل آدمی که بیماری مزمن دارد، یکسال، مداوای آن را ادامه می دهد. شاید یک سال هم کم باشد منی که یک عمر ریا در دلم رخنه کرده، چگونه می توانم با تفکر پنج دقیقه ای حلش کنم.
البته تفکر بدون ذکر و عمل کفایت نمی کند. اگر تفکر با عمل همراه شد فوق العاده است. در روایت می خوانیم: یونس بن ذبیان از حضرت پرسید: من در مجلس مالک بودم. شاگردانش درباره خدا مي گویند: خدای متعال دست دارد، چهره دارد. حضرت دربارۀ این موضوعات توضیح دادند و یک تذکر به او دادند. حاصلش این بود خیلی گول این زحمت ها و ریاضت های اینها را نخور؛ هیچی ته آن نیست.
فرمودند: وَ شِيعَتُنَا أُولُو الْأَلْبَابِ [22] علما می گویند اولواالالباب یعنی شیعه. همه این صفات در قرآن یعنی شیعه. قرآن می فرماید: هَلْ يَستَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ[23] فقط اولواالالباب هستند که متذکر این نکته می شوند. حضرت فرمود: نَحْنُ الَّذِينَ نَعْلَمُ وَ عَدُوُّنَا الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ؛ [24] فقط شیعه است که این را فهمیده است .
خیلی حرف مهمی در این آیه هست. فرمود: اولواالالباب کسی است که فرق عالم و جاهل را می فهمد . حضرت فرمود: إِنَّ أُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ عَمِلُوا بِالْفِكْرَةِ حَتَّى وَرِثُوا مِنْهُ حُبَّ اللَّهِ فَإِنَّ حُبَّ اللَّهِ إِذَا وَرِثَهُ الْقَلْبُ وَ اسْتَضَاءَ بِهِ أَسْرَعَ إِلَيْهِ اللُّطْفُ [25] انسان مطیع نمازش با فکر است روزه اش با فکر است .خوابش با فکر است. می فهمد چرا دارد نماز می خواند؟ می فهمد خدا از او چه خواسته ؟ هم تمام طاعات را انجام می دهد و هم دائم با تفکر انجام می دهد.
حجةالاسلام و المسلمین میرباقری
[1] . بحارالأنوار/مجلسی/68/221/باب 66- الاقتصاد في العبادة و المداومه علیها...ص:209
[2] . الكافي/شیخ کلینی/2/453/باب محاسبة العمل ..... ص : 453
[3] . وسائل الشيعة/شیخ حرعاملی/16/99/96- باب وجوب محاسبة النفس كل يوم وملاحظتها...ص:95
[4] . شرح دعاءصباح(حاج ملاهادى سبزوارى)/2/49/وميض قدسي لتأويل شمسي ..... ص : 24
[5] انبياء: 87 .
[6] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/مجلسی/ج 72/107/باب 49 غنى النفس و الاستغناء عن الناس و اليأس عنهم ..... ص : 105
[7] . الكافي/شیخ کلینی/2/556/باب الدعاء للكرب و الهم و الحزن و الخوف...ص:556
[8] . بحارالأنوار/مجلسی/ 83/58/تفصيل و تبيين ..... ص : 48
[9] . وسائل الشيعة/شیخ حرعاملی/16/99/96- باب وجوب محاسبة النفس كل يوم وملاحظتها...ص:95
[10] . شرح مناجات شعبانيه/محمدمحمدی گیلانی/1/82/قوله:الهى ان حرمتنى فمن ذا الذى يرزقنى و...ص:82
[11] . الكافي/ شیخ کلینی /ج 2/55/باب التفكر ..... ص : 54
[12] . الكافي/شیخ کلینی/2/54/باب التفكر ..... ص : 54
[13] . الكافي/شیخ کلینی/2/54/باب التفكر ..... ص : 54
[14] . إرشاد القلوب إلى الصواب/شیخ حسن دیلمی/ج 1/140/الباب الرابع و الأربعون في سؤال أبي ذر ره ..... ص : 139
[15] . الإسراء : 100
[16] . مفاتيح الجنان/شیخ عباس قمی/1/365/دوم زيارتى است كه به سندهاى معتبره از حضرت....ص:365
[17] .همان
[18] . يونس : 65
[19] . مستدرك الوسائل/محدث نوری/5/49/10- باب استحباب الدعاء بالمأثور عندالنوم...ص:41
[20] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/مجلسی/ج 24/352/باب 67 جوامع تأويل ما أنزل فيهم عليهم السلام و نوادرها ..... ص : 305
[21] . الكافي/ شیخ کلینی /ج 2/55/باب التفكر ..... ص : 54
[22] . بحارالأنوار/مجلسی/24/119/باب 41- أنهم عليهم السلام العلماء فی القران...ص:115
[23] . الزمر : 9
[24] . بحارالأنوار/مجلسی/24/119/باب 41- أنهم عليهم السلام العلماء فی القران...ص:115
[25] . بحارالأنوار/مجلسی/36/403/باب 46- ما ورد من النصوص عن الصادق علیه السلام...ص:396