27 بهمن 1395, 2:29
گاهي اوقات بار سنگين سختيها و مشكلات كمرمان را ميشكند. طاقتمان تمام ميشود. مشكلات امانمان را ميبرد، ناله و شكايتمان به آسمان ميرود. به زمين و زمان ناسزا ميگوئيم. اما وقتي نماز ميخوانيم يا با قرآن انس ميگيريم يا ذكر و ياد اهلبيت، آراممان ميكند. گويي مشكلاتمان را فراموش ميكنيم. به معنايي سختيها بر ما آسان ميگردد. چه اتفاقي ميافتد. مشكلاتمان كه تغيير نميكند. آيا در خود ما تغيير بهوجود ميآيد؟ در تمامي مراحل زندگي، مشكلات پايان نميپذيرد فقط رنگ به رنگ و گونه به گونه ميشوند. اين نوع انسانها هستند كه در برخورد با مشكلات به گونهاي متفاوت عمل ميكنند: عدهاي سريع مساله را پاك ميكنند، گروهي در غصه فرو ميروند و آهنگ نميتوانم را سر ميدهند، و عدهاي مقتدرانه به حل مشكلات ميپردازند زيرا نگرششان به سختيها مانند معمايي است كه بايد حل شود تا براي حل معماي بعدي قويتر شوند.
قانون كلي اين دنيا اين است كه بايد به رشد و كمال رسيد پس جسم و روح در صورت ضعف و ناتواني مسير دنيا را به سختي ميپيمايد و در برخورد با مشكلات و مسائل اين دنيا ميشكند. وقتي نوزادي متولد ميشود، نياز به مراقبت ويژه دارد زيرا بدن او ضعيف است و در تماس با كوچكترين ميكروب و ويروس، بيمار ميگردد. اما همين كودك وقتي اندك اندك رشد ميكند و قوي ميشود به سادگي آسيب نميپذيرد. روح ما نيز همين حكم را دارد. در صورت ضعف ناتواني نياز به تغذيه سالم و مراقبت ويژه دارد تا رشد كند و قدرتمند شود. غذاي روح از معنويات و ملكوت است. آيا قدرت جسمي مشكلات را حل ميكند يا قدرت روح؟ انسانها با همه قدرت جسمي در صورت ضعف روح در مقابل كمترين مشكلات دوام نميآورند.
آنگاه كه روحمان ضعيف است و به رشد و كمال واقعي خود نرسيده، و گناه و نافرماني پايههاي آن را ويران كرده است دچار شك و ترديد ميشويم، انگيزه تلاش و پشتكار را از دست ميدهيم. خيلي اوقات مسائل بسيار ساده يا پيچيده زندگي، ما را از پاي در ميآورند بنابراين بايد درصدد تقويت روح باشيم. يادمان باشد همچنانكه جسم تغذيه سالم ميخواهد، روح نيز بايد تغذيه شود. چيزي كه باعث رشد روحي و تقويت آن ميشود ايمان است. اعتقاد و باور قلبي به يك مبدأ لايتناهي و قدرتمند است كه انسان را نيرومند ميسازد و در مراحل زندگي او را ياري ميدهد.اي كساني كه ايمان آوردهايد آيا شما را بر تجارتي راه نمايم كه شما را از عذابي دردناك ميرهاند. به خدا و فرستاده او بگرويد و در راه خدا با مال و جانتان جهاد كنيد اين [گذشت و فداكاري] اگر بدانيد براي شما بهتر است (صف/10/11)
ايمان سرمايه عظيمي است كه علاوه بر اينكه قدرت روحي انسان را بالا ميبرد، مشكلات و سختيها را حل ميكند و علاوه بر آن، صبر بر اين مصائب را براي انسان سهل و آسان ميگرداند. چه بسيار اشخاصي كه از اين موهبت عظيم بهرهمندند و در سايه آن به خوشي و رضايت زندگي ميكنند. سلامتي جسم و جان و طول عمرشان را مديون همان ايماني هستند كه در دل آنهاست. برعكس گروهي عمري در رنج و ترديد و خودخوري و ترس و دلهره به سر ميبرند، سلامت جسم و جان خود را از كف داده، زود پير و شكسته ميشوند و خودشان نميتوانند بفهمند علت اصلي همه اينها اين بود كه يك سرمايه بزرگي از سرمايههاي زندگي را از كف دادند. (صف/4) اوست آن كس كه در دلهاي مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ايماني بر ايمان خود بيفزايند و سپاهيان آسمانها و زمين از آن خداست و خدا همواره داناي سنجيدهكار است.
پس كسي را كه خدا بخواهد هدايت نمايد دلش را به پذيرش اسلام ميگشايد و هر كه را بخواهد گمراه كند دلش را سخت تنگ ميگرداند چنانكه گويي به زحمت در آسمان بالا ميرود. اينگونه خدا پليدي را بر كساني كه ايمان نميآورند قرار ميدهد. (انعام/125) وقتي روح قدرتمند شد، به معناي زيباتر شرح صدر پيدا كرد تحمل ناملايمات و سختيها بالا ميرود و انسان آنچنان نيرومند ميشود كه نهايت درجه استعداد را براي قبول افاضات الهي پيدا ميكند. شرح صدر به معناي گستردگي سينه به نور الهي و سكينهاي از ناحيه خداست. نور ايمان روح انسان را آنچنان وسعت ظرفيت ميدهد كه هرگونه سختيها و ناملايمات را با رضايت و خشنودي پذيرا ميشود و برعكس گناه و تاريكي جهل و ظلمات روح را تنگ و تنگتر مينمايد كه تحمل هيچ سختي را در زندگي ندارد. كافي است درون يك ليوان پر، چند حبه قند بريزيد. سريع سرريز ميشود اما چه چيز ظرفيت و وسعت دريا را ميتواند پر كند. روح ما انسانها همين است؛ هر چقدر وسعت روح پيدا كنيم و روحمان رشد كند، مدارج ايماني را كسب ميكنيم و به معنايي كاملتر ميشويم و بهتر، زيباتر و راحتتر زندگي ميكنيم زيرا لازمه حيات طيبه شرح صدر است. كسي كه خداوند سينهاش را وسعت داده به معناي هدايتي است كه به هر كه بخواهد اين نور را هديه ميدهد. ايمان قدرت روح را بالا ميبرد و قدرت روح، آستانه تحمل افراد را تغيير ميدهد.
راز فضیلت عفو و مدارا در نظام ارزشی اسلام را با توجّه به آثار مثبت آنها در عرصههای فردی و اجتماعی، در این دو نکته میتوان جستوجو کرد: 1. کسی که فاقد روحیه سماحت و گذشت است و در اثر کوچکترین برخوردی، خود را درگیر نزاع و کشمکش با افراد و اعمال خشم و خشونت میکند، نهتنها آسایش زندگی از او سلب میشود، بلکه به بسیاری از گناهان، لغزشها و گاه جنایاتی بزرگ گرفتار میگردد که تا ابد در آتش ندامت آن خواهد سوخت؛ از این رو، در روایات، حلم و مدارا در ردیف ورع و تقوا ذکر شده است که بسان سپری در برابر گناهان عمل میکند و حتی بدون آن، هیچ عمل نیکی به کمال خود نمیرسد. امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) نقل میکنند که فرمودند: «هر کس که در او سه خصلت نباشد، هیچ عملی از او کامل نگردد: ورع (و تقوایی) که او را از نافرمانی خدا بازدارد، اخلاق نیکی که با مردم مدارا کند و حلم (و بردباری) که نادانی نادان را دفع سازد».بنابراین، قهر و جدایی دو مسلمان که بازتاب فقدان روحیه عفو و سماحت است، حتی مانع قبول شدن اعمال نیک دیگر نیز میشود؛ چنان که رسول خدا به ابوذر میفرماید: «ای ابوذر! از جدایی و ترک برادرت بپرهیز که در این حال، عمل (نیکی) قبول نمیشود».2. اسلام برای اتّحاد، همبستگی و پیوند محبّت میان افراد جامعه، اهمیت زیادی قائل است؛به گونهای که اجازه نمیدهد دو فرد باایمان جز زمانی اندک، در قهر و جدایی به سر برند. امام باقر(ع)در این باره میفرمایند: هرگاه دو مؤمن، بیش از سه روز پیوند برادری خود را بگسلند، روز سوم از هر دوی آنها بیزاری میجویم! عرض شد: این درباره ستمگر است، اما مظلوم چه گناهی دارد؟ فرمود: چرا مظلوم نزد ظالم نمیرود و به او نمیگوید، من ستم کردم (و مقصّر، من بودم) تا صلح و آشتی برقرار شود؟در روایت دیگر میخوانیم: «هر کدام زودتر سر صحبت با برادرش را باز کند (و از در آشتی پیشقدم شود) در قیامت زودتر وارد بهشت میگردد».البته گاه لازم است، طرفین نزاع برای مدّتی کوتاه از همدیگر دور باشند تا شعلههای غضب فروکش کند و فرصت خلوت با خود را بیابند و با اندیشیدن یا تذکّر دیگران، به اشتباه خویش پی برند. همچنین تا با این کار، نارضایتی خویش را به عمل خلافی که طرف مقابل انجام داده، به او بفهمانند؛ از این رو، در روایات، جدایی کمتر از سه روز مجاز شمرده شده است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان