كلمات كليدي : رستاخيز، عيسي، عيدپاك، فصح، كتاب مقدس
نویسنده : محمد صادق احمدي
در هر دینی گزارشهایی از رویدادهایی وجود دارد که واقعیبودن آنها مورد قبول پیروان آن دین بوده و مؤمنان بر اساس این وقایع باورهای خود را شکل میدهند. در مسیحیت نیز جریاناتی از این دست وجود دارد. به عنوان نمونه میتوان به جریان رستاخیز مسیح اشاره کرد که مورد نقض و ابرام بسیاری از مسیحیان واقع شده است. مثلا بسیاری از مسیحیان برای اثبات روز قیامت و رستاخیز ابدان به رستاخیز مسیح اشاره کرده و بر مبنای آن رستاخیز نهایی را میپذیرند. منظور از رستاخیز مسیح در باور مسیحیان، برخاستن او در روز سوم پس از مرگش از میان مردگان است.
اما باید دید رستاخیز مسیح چگونه رخ داده و به چه معناست و از چه درجه اعتباری در میان مسیحیان برخوردار است؟
گزارش انجیل متی از رستاخیز مسیح
در کتاب مقدس مسیحیان و در قسمت عهد جدید، هر چهار انجیل، رستاخیز مسیح را به عنوان آخرین واقعه در اناجیل خود روایت کردهاند. متی به عنوان انجیلنگاری که نوشتهاش در ابتدای عهد جدید واقع شده است، رستاخیز عیسی را اینچنین روایت میکند:
«بعد از سبت هنگام فجر روز اول هفته مریم مجدلیه و مریم دیگر بجهت دیدن قبر آمدند که ناگاه زلزلهای عظیم حادث شد از آنرو که فرشته یهوه از آسمان نزول کرده آمد و سنگ را از درِ قبر غلطانیده بر آن بنشست و صورت او مثل برق و لباسش چون برف سفید بود و از ترس او کشیکچیان به لرزه درآمده مثل مرده گردیدند. اما فرشته به زنان متوجه شده گفت: شما ترسان مباشید! میدانم که عیسای مصلوب را میطلبید. در اینجا نیست زیرا چنانکه گفته بود برخاسته است. بیایید جایی که سرور خفته بود ملاحظه کنید و بزودی رفته شاگردانش را خبر دهید که از مردگان برخاسته است. اینک پیش از شما به جلیل میرود. در آنجا او را خواهید دید. اینک شما را گفتم».[1]
در اعتقادنامه نیقیه نیز درباره رستاخیز مسیح آمده است: «من به خدای واحد، پدر قادر مطلق، خالق آسمان و زمین و همه امور محسوس و نامحسوس ایمان دارم. به خداوند عیسی مسیح، تنها پسر مولود خدا... او برای ما انسانها و برای نجات ما از آسمان نازل شد. از طریق مریم باکره توسط روح القدس تجسد یافت و انسان شد. همچنین به خاطر ما به صلیب کشیده شد و از جانب پنطس پیلاطس متحمل درد و رنج شد و دفن شد. بر اساس متون مقدس در روز سوم بر خاست و به آسمان عروج کرد».[2]
بنابر این رستاخیز مسیح برابر با متن کتاب مقدس و تصریح اعتقادنامههای کلیسایی برای اکثریت مسیحیان جهان پذیرفته شده است. اما سؤالی که در اینجا مظرح میشود این است که در الهیات مسیحی چرا عیسای ناصری باید از میان مردگان قیام کند؟
اندیشمندان مسیحی و رد رستاخیز مسیح
رستاخیز عیسی از جمله مسائلی است که بسیاری از متفکران، چه مسیحی و چه غیر مسیحی، آن را نپذیرفته و از سر ناسازگاری با آن درآمدهاند.
بولتمان یکی از بزرگترین متفکران مسیحی در قرن بیستم و متخصص عهد جدید در مورد رستاخیز عیسی میگوید: «شاگردان اولیه عیسی به قدری درگیر موضوع رستاخیز بودند که در واقع به اعمال و گفتار عیسی توجه نداشتند و بعدا به خود اجازه دادند که داستانها و گفتههایی اختراع نمایند و بدین طریق سرگذشتی جعلی برای عیسی درست کنند».[3] بولتمان معتقد بود که رستاخیز مسیح ممکن نیست یک حقیقت تاریخی باشد. بولتمان میگفت که زنده شدن یک جسد، یک واقعه اسطورهای باور نکردنی است.[4]
او در قسمتی از کتابش (عهد جدید و اسطورهشناسی) در این مورد آورده است: «غیر ممکن است که از لامپ الکتریکی و بیسیم استفاده کنیم... و همزمان به جهان ارواح و معجزات که عهد جدید آن را به تصویر میکشد، باور داشته باشیم... اسطوره ترسیم تصویری عینی از جهان آنگونه که هست، نیست؛ بلکه مقصود بیان ادراک آدمی از خویشتن در جهانی است که وی در آن زندگی میکند».[5]
لسینگ نیز در سالهای پایانی عمر خود دست به انتشار سلسله مطالبی از آثار رایماروس زد که در آنها عیسی را شخصی پر حرف و متعصب به تصویر کشید که به وضع غم انگیزی دچار شد و پس از مرگش شاگردانش وانمود کردند که او از قبر برخواسته و به آسمان صعود کرده است. پس از این مطلب، رایماروس نتیجه گرفت که مسیحیت یک فریب عظیم است و این مسأله باید علنی شود.[6]
علاوه بر این بسیاری از پژوهشگران نیز معتقدند که رستاخیز مسیح روایتی اساطیری است که ریشه در ادیان شرکآلود دارد و در عداد آموزههای اصیل مسیحی به شمار نمیرود.
یکی از شواهدی که وامگیری این اعتقاد از ادیان باستانی و شرکآلود را تقویت میکند وجود تناقضات بسیار در روایات چهار انجیل است. تناقضاتی که پذیرش همه اطراف آن با وجود توجیههای الهیاتی امری خلاف حکمت به نظر میرسد.
تناقض در روایت چهار انجیل
بنظر میرسد در روایات گوناگون انجیلها اختلافی بیشتر از نقل ماجرای رستاخیز پیدا نمیشود، تا حدی که انسان یقین میکند یا چنین حادثهای رخ نداده است و یا اینکه نویسندگان اشتباه کردهاند. علاوه بر این بسیاری از مسیحیان معتقدند که مسیح وظیفهاش را با مرگش انجام داد، چه از میان مردگان قیام کند و چه قیام نکند، زیرا هیچ تأثیری در قیام و عدم قیام او در دین مسیحیت نیست. ولی برای اینکه افسانهسازی درباره مسیح با افسانههای دیگر خدایان در دیگر ادیان (که مردند و از میان اموات قیام کردند) مطابقت داشته باشد، این جریان در انجیلها وارد شد و از مسائل مهم دیانت مسیح گردید.
مسیحیان در تفسیر این پدیده میگویند: مسیح با رستاخیز عجیبش برای همیشه بر مرگ غلبه کرد. در هر حال داستان قیام او در اناجیل با تفاوت بسیار روایت شده است، بنابر این به نقاط اختلاف بین آنها میپردازیم.
پیش از مواجهه با تناقضهای روایات اناجیل به شکل مختصر به روایات انجیلها میپردازیم تا اختلاف نقلها ملموستر باشد. روایت متی ذکر شد، اما سه انجیل دیگر:
گزارش انجیل مرقس از رستاخیز مسیح
مرقس رستاخیز را اینطور روایت میکند:
«چون روز شبّات گذشت، مریم مجدلیه و سالومه و مریم، مادر یعقوب، حنوط خریدند تا بروند و بدن عیسی را تدهین کنند. پس در نخستین روز هفته سحرگاهان، هنگام طلوع آفتاب، به سوی مقبره روانه شدند... پس دیدند که سنگ از جلو مقبره به کناری غلتانیده شده است... چون وارد مقبره شدند، جوانی را دیدند که بر سمت راست نشسته بود و ردایی سفید بر تن داشت. از دیدن او هراسان شدند، جوان به ایشان گفت: مترسید! شما در جستجوی عیسای ناصری هستید که بر صلیبش کشیدند. او برخاسته است؛ اینجا نیست... حال بروید و به شاگردان او و به پطرس بگویید که او پیش از شما به جلیل میرود؛ در آنجا او را خواهید دید، چنانکه پیشتر به شما گفته بود. پس زنان بیرون آمده، گریختند. آنها به هیچ کس چیزی نگفتند، چرا که میترسیدند».
گزارش انجیل لوقا از رستاخیز مسیح
لوقا نیز قیام مسیح را چنین روایت کرده است:
«در سپیده دم روز اول هفته، زنان حنوطی را که فراهم کرده بودند، با خود برداشتند و به مقبره رفتند. اما دیدند سنگ جلو مقبره به کناری غلتانیده شده است. چون به مقبره داخل شدند، بدن عیسای خداوند را نیافتند. از این امر در حیرت بودند که ناگاه دو مرد با جامههایی درخشان در کنار ایشان ایستادند... آن دو مرد به ایشان گفتند: چرا زنده را در میان مردگان میجویید؟ او اینجا نیست، بلکه برخاسته است. به یاد آورید هنگامی که در جلیل بود، به شما چه گفت. گفت که پسر انسان باید به دست گناهکاران تسلیم شده، بر صلیب کشیده شود و در روز سوم برخیزد. آنگاه زنان سخنان او را به یاد آوردند. چون از مقبره بازگشتند، این همه را به آن یازده رسول و نیز به دیگران بازگفتند... رسولان گفته زنان را هذیان پنداشتند و سخنانشان را باور نکردند».
گزارش انجیل یوحنا از رستاخیز مسیح
یوحنّا داستان بهپاخواستن مسیح را به شکلی کاملاً متفاوت از سه انجیل همنوا آورده است، بنابر این با تفصیل بیشتری روایت یوحنا بازگو میشود:
«در نخستین روز هفته، سحرگاهان، هنگامی که هوا هنوز تاریک بود، مریم مجدلیه به مقبره آمد و دید که سنگ از برابر آن برداشته شده است. پس دوان دوان نزد شمعون پطرس و آن شاگرد دیگر که عیسی دوستش میداشت و به آنان گفت: سرورمان را از مقبره بردهاند و نمیدانیم کجا گذاشتهاند.
پس پطرس همراه آن شاگرد دیگر بیرون آمده، به سوی مقبره روان شدند... پس شمعون پطرس آمد و درون مقبره رفته، دید که پارچههای کفن در آنجا هست، اما دستمالی که گرد سر عیسی بسته بودند، نه در کنار پارچههای کفن، بلکه جداگانه تا شده و در جایی دیگر گذاشته شده است. پس آن شاگرد دیگر نیز که نخست به مقبره رسیده بود، به درون آمد و دید و ایمان آورد. زیرا هنوز کتب مقدس را درک نکرده بودند که او باید از مردگان برخیزد. آنگاه آن دو شاگرد به خانه خود بازگشتند. و اما مریم، بیرون، نزدیک مقبره ایستاده بود و میگریست، او گریان خم شد تا به درون مقبره بنگرد. آنگاه دو فرشته را دید که جامههای سفید بر تن داشتند و آنجا که پیکر عیسی نهاده شده بود، یکی در جای سر و دیگری در جای پاهای او نشسته بودند. آنها به او گفتند: ای زن، چرا گریانی؟ او پاسخ داد: سرورم را بردهاند و نمیدانم کجا گذاشتهاند. چون این را گفت، برگشت و عیسی را آنجا ایستاده دید، اما نشناخت. عیسی به او گفت: ای زن چرا گریانی؟ که را میجویی؟ مریم به گمان اینکه باغبان است، گفت: سرورم، اگر تو او را برداشتهای، به من بگو کجا گذاشته ای تا بروم و او را بر گیرم. عیسی صدا زد: مریم ! مریم روی به جانب او گرداند و به زبان عبرانیان گفت: "ربّونی" (یعنی استاد). عیسی به او گفت: بر من میاویز،زیرا هنوز نزد پدر صعود نکردهام. بلکه نزد برادرانم برو و به آنها بگو که نزد پدر خود و پدر شما و خدای خود وخدای شما صعود میکنم. مریم مجدلیه رفت و شاگردان را خبر داد که: "خداوند را دیده ام!" و آنچه به او گفته بود، بدیشان باز گفت».
پس از نقل گفتار اناجیل در مورد رستاخیز مسیح، با اولین نگاه برای خواننده شدت اختلاف بین متون روشن میشود تا جایی که شک نمیکند که این متون وحیانی نیست، زیرا اگر یکی را تصدیق کنیم، بناچار باید دیگری را تکذیب کنیم. این نکتهایست که عقل و منطق آن را تأیید میکند.
گزیدهای از تناقضات ذکر شده در این متون
اکنون برخی از تناقضات موجود در این متون بیان میشود تا این مسأله روشنتر شود:
تعداد زنها
به روایت متی آنها فقط مریم مجدلیه و مریم دیگر (مادر یعقوب) هستند.
مرقس میگوید آنها سه نفر هستند: مریم مجدلیه، مریم مادر یعقوب و سالومه.
ولی لوقا تعداد آنها را بیشتر از این نقل میکند: مریم مجدلیه، یوآنا، مریم مادر یعقوب و زنان دیگر که همراه آنها مردم دیگری نیز بودهاند.
اما یوحنا فقط از مریم مجدلیه نام میبرد، همان که طبق متون اناجیل مسیح از بدن او هفت شیطان خارج کرد.
سنگ و فرشته
به روایت متی سنگ را فرشتهها تکان دادند، و بعد از رسیدن زنها زلزله بزرگی به وقوع پیوست و فرشته نیز روی سنگی که خارج قبر بود نشسته بود.
اما مرقس میگوید هنگامی که زنان به مقبره رسیدند، دیدند که سنگ پیش از آمدن آنها برداشته شده است. در روایت مرقس خبری از زلزله بزرگ نیست و فرشته هم داخل مقبره نشسته، نه آنچنان که متی روایت کرده در خارج قبر.
لوقا نیز گزارش میدهد که سنگ قبل از آمدن زنها غلتانیده شده بود، ولی بر خلاف متی و مرقس اصلاً از فرشته خبر نمیدهد. به روایت او بعد از حیرت زنها از قصه سنگ، آنها دو فرشته (نه یک فرشته) را دیدند که در داخل مقبره نشسته اند (نه خارج از آن).
اما در روایت یوحنا، مریم مجدلیه هنگامی به قبر میرسد که سنگ از روی قبر غلتانیده شده و اثری هم از فرشته نیست. او هیچ چیزی را ندیده و بعد به سوی پطرس و یوحنا شتافت و با آنها به طرف مقبره بازگشت، ولی اثری از مسیح و فرشته ندیدند. وقتی پطرس و یوحنا رفتند،مریم به سوی قبر نگاه کرد و فرشته را دید که یکی بالای سر ودیگری پائین پا نشسته بودند!!
با مراجعه به تفسیرهای عهد جدید تلاشهای زیادی برای حل این اختلافات به چشم میخورد که تقریبا همه توجیهها از سوی نقادان رد میشود؛ زیرا مفسرین در آخر به این نتیجه میرسند که بگویند: در حقیقت چشم انسانی، قیام مسیح را ندیده و کیفیت آن برای ما روشن نیست ولی برهان بر صحت آن بسیار است.
مشکل سه روز و سه شب
علاوه بر ایرادات پیشین به روایت انجیلها مسیح به شاگردانش در مورد صلیب و مرگ و رستاخیزش خبر داده یعنی خبر داده که پس از سه روز و سه شب از میان مردگان قیام میکند ولی حقیقت این است که مسیح فقط دو شب و یک روز در قبر مانده؛ زیرا دفن او در غروب جمعه و رستاخیز او در طلوع فجر یکشنبه صورت گرفته است.
علاوه بر همه این تناقضات، یوحنا تصریح میکند که شاگردان مسیح در مورد قیام مسیح از میان مردگان بیخبر بودند، یعنی مسیح آنها را آگاه نکرده بود. از این رو بر اساس گزارش لوقا شاگردان گفته زنان مبنی بر قیام مسیح را تکذیب کردند. یوحنا نیز در مورد پطرس و یوحنا میگوید: آندو هنوز کتاب را نفهمیده بودند که او باید از میان مردگان برخیزد.
نتیجهای که از روایات به دست میآید این است که یا خبر مرگ و صلیب وقیام مسیح واقعیت ندارد (چنانکه بسیاری از محققان مسیحی بر این نکته تاکید کردهاند) و یا باید بگوییم اینکه یوحنا میگوید شاگردان مسیح بویژه وصی او پطرس از قیام او بی خبر بود، اشتباه است.[7]
رستاخیز عیسی؛ جسمانی یا روحانی؟
یکی از مشکلات اساسیای که کلیسای مسیحی و اندیشمندانش را بخود مشغول داشته است، پاسخ به این پرسش است که رستاخیز عیسی جسمانی بوده یا روحانی؟
علت اهمیت این پرسش در این است که بنابر الهیات مسیحی عیسی خدایی بود که روی صلیب جان داد تا فدای گناهان انسان شود. این غرض با جاندادن او حاصل شد؛ اما پس از مرگ آیا دلیلی وجود دارد که عیسی همچنان خدایی باشد که خود را در جسمی محدود و ناتوان محصور کند؟
اما باید دید که خود کتاب مقدس در این مورد چگونه سخن میگوید. در باب آخر اناجیل داستان رستاخیز عیسی نقل شده است. در این روایات بروشنی تصریح شده است که عیسی با جسم خود از زمین برخاسته است، زیرا بانوانی که بدانجا آمده بودند قبر را خالی یافتند و فرشتگانی که در آنجا حضور داشتند نیز تأکید کردند که عیسی درون قبر نیست.[8]
بنابر این با توجه به متن اناجیل مشکل الهیاتیای که در برابر الهیدانان مسیحی قرار میگیرد این است که اکنون که عیسی با دادن جان کفاره را بجا آورده است، چه نیازی است که خدای نامحدود خود را در جسم عیسی محدود کند؟
پاسخ به این سؤال تبدیل به مناقشه بزرگی در میان کلیساهای مسیحی شده است.
عیدپاک
در مجموع میتوان گفت که ایرادات بسیاری به رستاخیز مسیح وجود دارد اما عموم مسیحیان این واقعه را پذیرفتهاند و هر ساله در سالروز قیام مسیح از میان مردگان عیدی با نام عید پاک را برگزار میکنند که به عنوان مهمترین عید در تقویم کلیسا ثبت شده است؛ اگرچه شهرتش از عید کریسمس کمتر است.
عید پاک در سالروز عید فصح یهودیان برگزار میشود که سالگرد خروج بنی اسرائیل از مصر است.[9] تاریخ عید پاک هر سال تغییر میکند و تاریخ بسیاری از اعیاد دیگر در آیین مسیحیت با روز عید پاک تعیین میشود. مسیحیان بر این باورند که تجدید حیات یا زنده شدن مسیح نشان میدهد که مرگ پایان همه چیز نیست. در این روز بسیاری از مسیحیان به کلیسا میروند تا بخاطر حیات و زندگی مسیح خداوند را سپاس گویند. زنگ کلیساها به این مناسبت نواخته شده با گلهایی همچون گل سوسن سفید که مرتبط با عید پاک است کلیساها آراسته میشوند. رنگهای موجود درکلیساها به رنگ سفید و طلایی تغییر مییابند چراکه بهترین رنگها دانسته میشوند.