8 اردیبهشت 1392, 0:0
[کد مطلب: 1804]
پت در نامهای که بعداز 8 ماه بستری بودن در بیمارستان روانی در اولین سکانس فیلم برای همسر سابقش، نیکی مینویسد نگاهی حسرتبار به یکشنبههای از دسترفته دارد اما در واپسین سکانس فیلم هیچ نشانی از این دریغها باقی نمانده و در فضای رؤیاگونهٔ خانهٔ پدری میبینیم که دوباره به یکشنبهها علاقهمند شده است و راز این تغییر و حرکت از چنان افسردگیای به چنین نشاطی، تلاشِ سزاوارتحسین دیوید اُ. راسل بهعنوان کارگردان و فیلمنامهنویس، در طراحی داستانی جذاب و خلق شخصیتهایی غیرقابلپیشبینی در فیلمی کمادعاست. Silver Linings Playbook عامهپسند جمعوجوری که اگرچه از الگوهای رایج کمدیرمانتیک، هم در فضای حسی روابط بین شخصیتها و هم در نحوهٔ پیشرفت قصه و هم در آن پایانبندی مفرح پیروی میکند اما به خاطر آشنازدایی از آن کلیشهها و وارد کردن ایدههای بکر و پیشبینیناپذیر به خط روایی قصه خود فاصلهٔ زیادی از آثار همردهٔ خود پیدا میکند و سختگیرترین مخاطبینش را نیز تا حدود زیادی راضی نگه میدارد. حتی مؤلفهٔ هالیوودپسندی چون مشکل روانی پت و تیفانی نیز همچون آثار معهود این گونهٔ خاص سینمایی، آنقدر پررنگ و تعیینکننده نیست که لحن سرخوشانهٔ داستان را دستخوش لُکنت کند و فقط در حد بهانهای برای آشنایی این دو نفر و شکلگیری موقعیت اولیهٔ داستان طرح میشود و درست همینجاست که اولین ایدههای آشنازدایانهٔ اثر در دوری جستن اولیه پت از تیفانی بعداز مهمانی رانی، بروز میکند و علاوه بر تبیین وضعیت پت بهعنوان شخصیتی بیشاز اندازه خوشبین به نتیجهبخش بودن پروسهٔ درمانیاش، عمق تنهایی و ویرانی تیفانی نیز مورد اشاره قرار میگیرد. این آشناییزداییها - و آشنازداییهای دیگری همچون دلیل احمقانهٔ پت در سفارش عجیبوغریبش به پیشخدمت رستوران در اولین قرارش با تیفانی یا واکنشهای جنونآمیز و وقیحانهٔ تیفانی به مرگ همسرش - وقتی در ادامهٔ فیلم در کنار رابطهٔ تاجرمآبانه و بدهبستانهای کاسبکارانهٔ پت و تیفانی با هم قرار میگیرند منجر به شکلگیری سلسلهای از غافلگیریها میشود که هم جایگاه فیلم را بهعنوان اثری خوشریتم و پر اُفتوخیز در مقایسه با آثار مشابهَش ارتقا میبخشد و هم در سایهٔ آن حوادث، کنشهای خلافانتظار شخصیتهای اصلی را در ادامهٔ فیلم تا حدودی توجیه میکند.
اگرچه فیلمنامهٔ Silver Linings Playbook از رمانی نوشتهٔ متیو کوئیک اقتباس شده اما نمیتوان سهم دیوید اُ. راسل را در مهندسی اتفاقات - مخصوصا نیمهٔ دوم – فیلم و منتهی کردن باورپزیر آنها به چنان پایانی نادیده گرفت. درست از وقتی که پدر خرافاتی پت سر همهٔ دار و ندارش با رندی، قمارباز کلاهبردار محله شرط بندی میکند و با اعتقاد به خوشیمنی پسرش از او درخواست میکند که برای تشویق تیم محبوبش به ورزشگاه برود، خواستههای شخصیتهای متعدد فیلم درهم گره میخورد و تکتک اتفاقات بعدی در روندی بهظاهر خودکار بهگونهای از پیهم ردیف میشود که هم پایانبندی یکیدو قصهٔ فرعی داستان تأثیر واحدی بر پایانبندی خط اصلی داستان بگذارد و هم بهسرانجامرسیدن قصه به آن کیفیت بهخصوص، سرنوشت محتوم شخصیتهای داستان بهنظر رسد. زمان تمرین هر روزِ پت با تیفانی بهخاطر ورزشگاه رفتن پت دستخوش تغییر میگردد. از قضا تیم محبوب پدر میبازد و پدر در آستانهٔ از دست دادن دار و ندارش قرار میگیرد. تیفانی پت را بهخاطر بدقولی ملامت میکند. پدر در اوج عصبانیت، تیفانی و بدیُمنیاش را عامل باخت تیم محبوبش معرفی میکند. تیفانی در سکانسی فراموشنشدنی نتایج تکتک بازیهای تیم محبوب پدر را وقتهایی که پت سر قرارهایش با او حاضر شده، متذکر میشود. رندی تحتتأثیر وضعیت از همپاشیدهٔ خانوادهٔ پت میگردد. تیفانی کلاهبرداری رندی از پدرش را متذکر میشود و از او میخواهد که حسننیتش را در اظهار همدردی با خانوادهٔ پت ثابت کند. رندیِ قمارباز میپذیرد که سر آخرین بازی فصل و جایزهٔ «بنجامین فرانکلین»ِ پت و تیفانی شرط بندی دوگانهای را با پدر پت ترتیب دهد. پت چنین شرط بندیای را منصفانه نمیداند و درست وسط جر و بحثش با تیفانی متوجه چیزهایی دربارهٔ ماهیت نامهٔ نیکی میشود. از آنطرف نیز تیفانی و پدر پت برای ترغیب کردن پت به شرکت در جایزهٔ «بنجامین فرانکلین» تصمیم میگیرند به او بهدروغ بگویند که نیکی برای تماشای آن رقابت حضور خواهد داشت. اتفاقا رانی و ورونیکا به این امید که رقابت «بنجامین فرانکلین» فرصت مناسبی آشتی پت با زندگی گذشتهاش است، نیکی را همراه خود میآورند و ناخواسته و بیاطلاع از احساسی که تیفانی به پت پیدا کرده، مقدمات وقوع پایانی تلخ را برای فیلم مهیا میکنند اما درست در لحظهٔ آخر پدر پت درشمایل مرشدی برای پسرش از راه میرسد و جلوی چنان پایان تلخی را میگیرد.
قوامیافتگی ساختار روایی فیلم نهتنها انتظارات حسّی مخاطبان خود را با رودستزدنهای – بعضا کلیشهای – متعدد دچار تغییر سطح میکند که استعارهوار تصویر پرسایهروشنی را نیز از شخصیتهای داستان ترسیم میکند. پت و تیفانی و دنی (که حتی پت هم متوجه حرفهایش نمیشود) اگرچه در دیدگاه اولیهٔ بهظاهر منطقی فیلم بهعنوان غیرطبیعیترین آدمهای اجتماع معرفی میشوند اما مطمئنا فیلمساز اثرش را با همین تلقی ظالمانه و در عینحال کودکانه از آدمها خاتمه نمیدهد. با کمی تأمل در زندگی پدر پت که در ظاهر پدری عاقل و حسابگر معرفی میشود (داستان پاکتنامهها) ولی در واقع لیلاجی بازنده و شدیدا خرافاتی است، با کمی تعمق در زندگی رانی که در ظاهر انسانی متمول و موفق است ولی دارد زیر بار سنگین زندگی و تامین ملزومات خانواده خفه میشود و برای همین هر وقت عصبانی میشود در گاراژ متالیکا گوش میدهد، با دقت بیشتر در رفتارهای ورونیکا که میکوشد بسیار سالمتر و معقولتر از خواهرش تیفانی بهنظر بیاید اما بزرگترین دغدغهاش دکوراسیون خانه است، با نگاهی عمیقتر در رفتارهای جیک که در مقایسه با برادرش پت، حتی در زده شدن عکسشان به دیوار، همیشه مورد ترجیح قرار میگیرد ولی در طول دوران بیماری پت هیچوقت به دیدارش نرفته و حالا نیز بهجای دلداری پت مرتب ناکامیهای شغلی و خاوادگی او و در مقابل کامیابیها و موفقیتهای خودش یادآوری میکند، همه اینها شاید ما را به بازتعریف عناوین هنجارها و ناهنجارهای روانی بکشاند و مرزهای تقسیمبندیها عرفی/اعتباری از میزان سلامتی روانی آدمها را کمرنگ و کمرنگتر کند.با همهٔاین حرفها اما نباید این نکته را از نظر دور داشت که Silver Linings Playbook فیلمی است که در همهٔ ابعاد هنری معناشناختی مخاطبشناسی خود در گفتمان آمریکا و فیلمهای آمریکایی قرار میگیرد. کارنامهٔ متنوّع دیوید اُ. راسل از Three Kings تا فیلم تحسینشده Fighter نشان میدهد که او بهرغم خلاقیتها و موفقیتهای رشکبرانگیزش، آنقدر فیلمساز بزرگی نیست که بتواند در ردهٔ غولهایی همچون فلینی و آنتونیونی و برگمان و ازو، به تاریکترین و ناشناختهترین سطوح وجودی/روانی انسان نقب بزند و برای تقرّب به آن حقیقت مستور و متناسب با آن مسیر تقرّب، خالق ساختار و فرمیهای هنری بدیع و پیچیدهای باشد. او فیلمسازی است که همهٔ این سالها کوشیده قصهگوی خوشبیان و روانزبانی باشد و اتفاقا مخاطبانش نیز علاقهمند به غرق شدن در دنیای برساخته از داستانها و بازیدن به بازی قصهگوییهایش هستند. شاید به همینخاطر است که کمتر کسی بعداز تماشای همین فیلم Silver Linings Playbook از خودش میپرسد که تحول پت از شبهنوجوانی سرخوش و بلاهتزده در یکسوم اول فیلم به مردی بالغ و پخته در انتهای به اندازهٔ لازم توجیه شده یا نه یا مثلا همدست بودن مادر پت و تیفانی در حضور هر روزهٔ تیفانی سر راه دویدن پت چرا باید بیمقدمه در انتهای فیلم کشف شود و اصلا شخصیتی با خصوصیات تیفانی چرا باید به چنین خواستهای پاسخ مثبت دهد. مخاطبان قصهنیوش Silver Linings Playbook کمتر به چنین پرسشهایی میاندیشند و فقط میخواهند به جادوی دنیای رؤیاگونهٔ پیش چشمهایشان در فاصلهٔ یکشنبهای تا یکشنبهٔ بعد رستگار شوند.
منبع:فیلم نوشتار
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان