كلمات كليدي : رمان، سياست، رمان سياسي، داستان، استعمار نو، ادبيات فارسي
نویسنده : مهدي اسلامي
رمانی است که مستقیما با جنبههای معینّی از زندگی سیاسی سر و کار داشته باشد و در آن جنبههای سیاست از عناصر لازم سازندهی اثر باشد، نه زمینهی فرعی و حاشیهای آن.[1] رمان سیاسی یک نوع ادبی است که بیشتر به ایدهها و مضامین تعلیمی توجه دارد تا به بیان احساسات. در این قبیل رمانها، مکانیسم قوهی قضاییه، نحوهی شکلگیری و اجرای قانون و عوارض و طرح تئوریهای سیاسی، اجتماعی و فلسفی به بوتهی نقد سپرده میشود و بدین سان است که سیاست، به راحتی میتواند فضاهای خالی داستان را پر کند و همواره خواننده را در یک حالت تعلیق مناسب و حساب شده قرار دهد.[2]
در این نوع رمان نویسنده با شناخت تحولات تاریخ و لحظهای که در آن زندگی میکند، داستان مینویسد و این داستان بعضی ارزشها را نفی و بعضی دیگر را تأیید میکند.[3] "نینا" نوشتهی ثابت رحمان، نویسندهی جمهوری آذربایجان، رمان "ناحیهی کلمبیا" از جان دوس پاس، نویسندهی آمریکایی، از نمونههای این رمان سیاسی است. از نمونههای فارسی آن رمان "آتش از آتش" اثر جمال میرصادقی را میتوان نام برد.[4] با این همه طی تقریبا صدسال داستاننویسی فارسی جز چند رمان سیاسی که شمار آنها از تعداد انگشتان دست فراتر نمیرود، چیزی در این عرصه پدید نیامد.
تحلیل و بررسی رمان سیاسی برای اولین بار در سال 1924م توسط فردی به نام موریس ادموند اسپیرز انجام پذیرفت. او به تحلیل و بررسی عمیق اینگونه آثار پرداخت و اصطلاح رمان سیاسی را مطرح ساخت. اسپیرز در مقالهی معروف خود به اسامی نویسندگانی چون جورج الیوت، رماننویس انگلیسی، همفری وارد، نویسندهی کانادایی، و آنتونی ترولوپ، نویسندهی بریتانیایی، اشاره داشت و آنان را پیشگامان طرح رمانهای سیاسی دانست.[5]
رمان سیاسی دارای ویژگیهایی است که مهمترین آنها به شرح زیر است: در این قبیل آثار، معمولا مسائل بزرگ جهان سیاست، ساختار اجتماعی شهرهای خاص و مصائب و گرفتاریهای بشر در دورهای که زندگی میکند، مشخص و به دقّت با ریزبینی ویژهای تحلیل میگردد.
رمانهای بزرگ سیاسی چون: "سقوط 79"، "قلعهی حیوانات"، "کشتن مرغ مقلد" و حتی "فرانک انیشتاین"، مناظرات و جدلهای وسیع و همهگیری را در سطوح مختلف جامعه پدید آورد. در این راستا چیزی که مشخص است، این است که آثار سیاسی ماندگار، دارای زبانی تند و برّنده هستند. این زبان، گاه و بیگاه راوی را وامیدارد تا به صورت تهاجمی برخورد کرده، به تقابل علنی با افراد و رویدادهای سیاسی و اجتماعی بپردازد. تحلیلگران ادبیات سیاسی بر این باورند که میزان تاثیرگزاری رمانهای سیاسی زمانی محسوس میگردد که مسائل روز و بدیعی را دنبال کنند.
این قبیل آثار باید بهگونهای مطرح گردند که خواننده پس از رویارویی با هر حادثهی مهم، به تفکر و اندیشه واداشته شود. در واقع هنرمندی نویسندهی سیاسی زمانی محرز میگردد که بتواند خواننده را در جریان یک سلسله مسائل مهم وارد سازد و او را در تحلیل سیاسی حوادث، شریک خود کند. معمولا رمانهایی که در آن همه چیز به صورت یکجانبه از سوی نویسندهی همهچیزدان، مطرح میگردد فاقد جذابیّت بوده میباشند. به همین دلیل رمانهای سیاسی بسته که فقط روایتگر ذهن یکسویه نویسندهاند، فاقد گیرایی هستند و خواننده را در همان مراحل اولیه از دست میدهند. چیزی که مشخص است، رمانهای سیاسی باید زمینهی مناسب برای بحث و جدل را فراهم سازند. باید توجه داشت که وظیفهی عمدهی رمان سیاسی، ایجاد یک جرقه در ذهن خواننده و مواجه ساختن او با سیلی از حوادث و رویدادهای مهم و تکاندهنده است. گاه دیده شده نویسنده به این قصد جرقهی لازم را در ذهن خواننده ایجاد میکند تا خود در دنیای حقیقی پیرامون خود به دنبال سرنخها رفته، به کشف ناشناختهها مبادرت ورزد. در این قبیل آثار، هدف عمدهی نویسنده طرح مسئله است و به هیچ عنوان نمیخواهد در فضای داستان، خواننده را نگه دارد و در همان جا، همه چیز را مشخص سازد. گمان میرود بیشتر رمانهای سیاسی که در فضای بسته و محدود سیاسی کشورهای تحت استعمار و دیکتاتوری خلق میگردند دارای چنین حال و هوایی هستند. در این رمانها نویسنده از ایهام سود جسته و مسائل سیاسی و انتقادی خود را در لایههای زیرین اثر پنهان میسازد، این در حالی است که قضاوتهای شخصی نویسنده و طرح آرا و عقاید سیاسی او، همواره در رمان محسوس بوده است.[6]
رمان سیاسی، محملی است که در آن عناصر ضد هم در کنار یکدیگر متجلّی میگردند. کاخهای ستم، غالب در کنار خانههای فقیران قرار میگیرند. این تضاد، میتواند مربوط به گروهها و طبقات خاص اجتماعی باشد یا در گسترهی وسیعتری مطرح گردد.
در رمانهای سیاسی، نمایندگان شیطان بهگونههای مختلف وارد عمل شده، به جان افرادی که به مقابله با آنها میپردازند، میافتد. اینان نمایندگان حقیقی شیطان یا استعمارگرانی هستند که به کشورهای تحت سیطره، لشکر کشیدهاند و یا به شیوهی استعمار نو به بهرهبرداری از ملل دیگر و به دگرگونی در ساختار اجتماعی و سیاسی آنها مشغول هستند.[7]
رمانهای سیاسی سه نوع هستند:
نوع اول: آن دسته از رمانهایی است که نویسندهی آن نسبت به حوادثی که در پیرامونش روی میدهد حساس است و واکنش از خود نشان میدهد. او دوست دارد تا شاهد دنیای بهتر باشد. معمولا نویسندگانی که به طرح مسائل سیاسی روز میپردازند دارای چنین خصیصهای هستند.
نوع دوم: رمانهایی است که نویسندگان آنها پس از دریافت طرح اولیهی داستان به خلق رمانهایی در راستای اهداف استعمارگران مبادرت میورزند. نویسندگان استعمار نو، با عقد قراردادهای هنگفت خود و قلمشان را در اختیار استعمارگران قرار میدهند. سلمان رشدی از نویسندگانی است که آشکارا خود را در طیف از نویسندگان استعماری قرار میدهد و حتی به این مسئله میبالد.
نوع سوم: آن دسته از رمانهای سیاسی است که نویسندگان آنها به پیروی از آرمانهای احزاب و گروههای سیاسی و برای پیشبرد اهداف آنها اقدام به خلق رمان میکنند.[8] در این جا بهتر است این نوع رمان را رمان عقیدتی یا تبلیغی نامید زیرا این نوع از رمان برای دفاع از طبقهای مشخص یا ضدیّت با طبقهای خاص نوشته میشود و یا عقیده و فرهنگ خاصی را تبلیغ میکنند.[9]
بسیاری از آثار ادبی کلاسیک پارسی را نباید صرفا از دیدگاه ادبی نگریست. این آثار، گذشته از وجوه ادبی و زیبایی شناختی، مملو از اندیشه های پیچیده است که جز با تکیه بر نظریههای دقیق و روشهای جدید قابل کشف نخواهد بود.[10]
بهترین نمونه از آثار کلاسیک سیاسی "کلیله و دمنه" است؛ تردیدی نسبت که کتاب کلیله و دمنه -از متن هندی پنچه تنتره تا ترجمه پهلوی، سپس عربی و برگردان آن از عربی به فارسی به وسیلهی نصراله منشی،- بدین سبب مورد توجه بوده است که از سویی حاکمان را تدبیر و تلطیف میآموزد و از سویی نیز خوانندگان کتاب را با دغدغهها و امواج حاشیههای حکومتها آشنا می کند. اندیشهی سیاسی کتاب کلیله و دمنه - فارغ از هندی، عربی یا ایرانی بودن آن - در زمینههای نفی ستم، نفی حسادت، تدبیرهای مختلف در برابر دشمنان، دربارهی ستایش عدالت و اهمیت رایزنی با خردمندان و پرهیز از ناصالحان، چه جهتگیریهایی دارد.[11]