دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

مراحل رشد اقتصادی روستو stage of economic growth

No image
مراحل رشد اقتصادی روستو stage of economic growth

روستو، مراحل رشد اقتصادي، مراحل رشد اقتصادي رستو، توسعه، پيشرفت تك خطي، علوم سياسي

نویسنده : احمد اسلامي

نظریه‌های مربوط به نوسازی را می‌توان به‌طور کلی به دو دسته تقسیم‌بندی کرد. دسته‌ی اول آنهایی هستند که پیشرفت را حالتی تکاملی می‌دانند که تغییر اجتماعی در آن فرایندی یک‌سویه و تک‌خطی، رو به سوی پیشرفت و تدریجی بوده، به عبارتی جامعه‌ی انسانی به‌طور اجتناب‌ناپذیری در راستای یک جهت (اروپایی یا آمریکایی شدن) و از مرحله‌ای بدوی به مرحله‌ای پیشرفته سیر می‌کند.[1] در حالی‌که دسته‌ی دوم (مطالعات نوسازی جدید) که پیشرفت تک‌خطی که همان اروپایی شدن است را نفی می‌کنند و این پرسش را مطرح می‌کنند که چرا کشورهای جهان سوم باید لزوما در مسیر کشورهای غربی حرکت کنند و این اندیشه را نژادپرستانه می‌دانند. به نظر این منتقدین اعتقاد به توسعه‌ی تک خطی منجر به غفلت محققین نوسازی از راه‌های جایگزین دیگری شده است که کشورهای جهان سوم می‌توانند برای توسعه برگزینند.[2] مطالعات نوسازی جدید در نتیجه‌ی توجه بیشتر به تاریخ و مطالعات مشخص موردی، دیگر اعتقادی به مسیر یک‌طرفه‌ی توسعه به سمت الگوی غربی نداشته و این‌که هر یک از کشورهای جهان سوم می‌تواند مسیر خاص خود را به سمت توسعه دنبال نماید را پذیرفته‌اند.[3] مراحل رشد اقتصادی روستو، یکی از رویکردهای اقتصادی در نظریات نوسازی می‌باشد.[4]

با توجه به تقسیم‌بندی بالا نظریه‌ی رشد اقتصادی دبلیو. دبلیو. روستو[5] از نوع نظریه‌های تک‌خطی در نوسازی بوده و یکی از بانفوذترین و رایج‌ترین دیدگاه‌ها در قبال توسعه می‌باشد.[6] روستو با تدوین کتاب «مراحل رشد اقتصادی: مانیفست غیر‌کمونیستی» در سال 1964م[7] سعی کرد نظریه‌ی رشد پنج مرحله‌ای خود را بدیل نظریه مارکس قرار دهد. این تالیف از دو نظر دارای اهمیت است: اولا، مهم‌ترین کتابی است که مراحل رشد را به‌طور سیستماتیک مطالعه می‌کند، ثانیا آنسان که تیتر فرعی آن نشان می‌دهد، دارای اهداف سیاسی است. وی علاوه‌بر این‌که چهره برجسته‌ی آکادمیکی است، در زمان جنگ ویتنام مشاور مخصوص پرزیدنت لیندن جانسون بود که نقش مهمی در تبیین حوادث آن دوره ایفا کرد.[8]اصطلاح کشورهای در حال توسعه از جمله اصطلاحات افسانه‌ای دیگر است که از کاربرد این اصطلاح چنین بر می‌آید که نوعی طبقه‌بندی وجود دارد که کشورهای در حال توسعه در انتها و کشورهای توسعه یافته کاملا در صدر آن قرار دارند و اگر هر یک از این کشورها بخواهند از انتها به صدر برسند بایستی کلیه‌ی مراحل این طبقه‌بندی را یک به یک و پله به پله طی کنند و به پیش بروند، نمونه‌ی بارز این طرز تفکر تئوری ولت روستو می‌باشد.[9] این دیدگاه به پنج مرحله اشاره می‌کند:

1. جامعه‌ی سنتی.

2. شرایط ماقبل جهش اقتصادی که در آن شروط ضروری محقق شده‌اند.

3. جهش اقتصادی.

4. میل و خیز به سوی کمال.

5. مرحله‌ی سطح بالای مصرف انبوه.

این مانیفست غیرکمونیستی بر این باور بود که رشد یکنواخت درآمد سرانه به‌ویژه طی مرحله‌ی جهش اقتصادی از طریق مکانیزم پس‌انداز و سرمایه‌گذاری و ظهور یک چهارچوب سیاسی و اجتماعی که بتواند از انگیزه‌های گسترش بهره‌برداری کند با تأکید بر میل و خیز به‌سوی رسایی و کمال منجر به توسعه می‌شود.[10]

روستو توسعه را مترادف معنای رشد و در همان معنای صرف اقتصادی به کار برده است. او هر مرحله از مراحل فوق را از معیارهای اقتصادی نظیر میزان سرمایه‌گذاری، میزان رشد سالانه، میزان مصرف و غیره متمایز کرده و درباره‌ی آنها بحث می‌کند.[11]

مراحل تاریخی نوسازی

ایده‌های مربوط به مراحل رشد، تاریخ طولانی در نظریه‌های مختلف پیشرفت انسانی عصر روشنگری، شیوه‌ی تولید مارکس و مکتب اقتصاد تاریخ آلمان دارد. جدیدترین جانشین این سنت نظری دبلیو. دبلیو روستو است که در اثرش تحت عنوان مراحل رشد اقتصادی (1960م) جانشینی برای نظریه‌ی تاریخی مارکس پیشنهاد کرد.وی معتقد بود جوامع در اعاده اقتصادی خود در یکی از پنج طبقه‌بندی تاریخی قرار داردند.[12]

1-جوامع سنتی و اغلب فئودالی:75درصد از مردم در این مرحله به کشاورزی اشتغال دارند و در عین حال مازاد درآمد ملی معمولا اتلاف می‌گردد و کمتر به‌کار سرمایه‌گذاری گرفته می‌شود.[13]جوامع سنتی توابع تولیدی محدودی داشتند و اساس ترکیب عوامل تولید در علوم قبل از نیوتون، تکنولوژی‌های ابتدایی و رویکردهای روحانی نسبت به جهان مادی قرار داشت. این جوامع برای بهره‌وری سقفی تعیین و اقتصادها را به سطح کشاورزی محدود کردند و دارای یک ساختار اجتماعی سلسله مراتبی که در آن قدرت در دست زمین‌داران بود و فضای خیلی کمی برای تحرک اجتماعی فراهم می‌کرد. نظام ارزشی‌ آنها ریشه در جبرگرایی دراز مدت داشت. روستو پذیرفت که قرار دادن جوامع کاملا مختلف و متغیر در یک رده واحد چیزی زیادی از این جوامع به دست نمی‌دهد، اما چنین ترکیب تاریخی را برای فراهم کردن زمینه، جهت دسترسی به‌موضوع اصلی خود ضروری می‌دانست، یعنی جوامع پساسنتی که در آن هر یک از ویژگی‌های عمده‌ی جامعه‌ی سنتی تغییر یافته بود تا رشد منظم را ممکن سازند.[14]

2-مرحله‌ی انتقالی (گذرا):این مرحله با تغییرات وسیع در بخش‌های حمل و نقل، کشاورزی و بازرگانی خارجی مشخص می‌شود.[15] مرحله‌ی دوم جهانی، توسعه مجموعه‌ای از پیش شرط‌های خیز[16]بود.این پیش شرط‌ها در اروپای غربی اواخر قرن هفده و اوایل قرن هیجده به‌عنوان دیدگاه‌های علوم مدرن در یک دینامیسم معین توسط توسعه بین‌المللی به کارکردهای جدید تولید در کشاورزی و صنعت تبدیل شدند. بریتانیا به‌خاطر شرایط جغرافیایی، امکانات تجاری و ساختار سیاسی اولین کشوری بود که این پیش شرط را گسترش داد. این پیش شرط‌ها در نقاط دیگر نه به‌طور درون‌زا، بلکه به‌طور برون‌زا از دخالت‌هایی به‌وجود آمدند که ریشه در جوامع پیشرفته‌تر داشت. این تاثیرات بیرونی جامعه سنتی را تکان دادند و تباهی آن‌‌را آغاز یا تسریع کردند. این تباهی در اصل مستلزم گسترش ایده‌ی پیشرفت نه فقط به‌عنوان یک احتمال، بلکه به‌عنوان شرط لازم اهداف دیگری بود که خوب محسوب می‌شدند، مثلا اعتبار ملی یا سود سرمایه‌گذاری افزایش یافت، دامنه تجارت گسترده شد و مجتمع‌های تولیدی ناگهان سر بر آوردند.با این حال، تمامی آنها در جوامعی صورت گرفتند که مشخصه‌ی بارز آنها روش‌ها، ساختارها و ارزش‌های سنتی بود.[17]

3-مرحله‌ی خیز:این مرحله بسیار مهم و در عین حال کوتاه مدت (یک یا دو دهه) است که در آن بالاخره موانع و مقاومت‌هایی که در برابر رشد یکنواخت وجود دارند، از میان برداشته می‌شوند.[18]مرحله‌ی خیز در واقع همان انقلاب صنعتی است که در تعدادی از کشورهای اروپای غربی رخ داد.[19]هنگامی که موانع و مقاومت در برابر رشد پایدار برچیده شدند، خیز نقطه‌ی عطفی در زندگی جوامع مدرن بود. در بریتانیا و بخش‌های مرفه و ثروتمند جهان که ساکنان آنها بریتانیایی بودند محرک مستقیم خیز بیشتر تکنولوژیکی بود، اما در جاهای دیگر زمینه‌ی سیاسی مناسب نوسازی نیز ضروری بود. در دوره‌ی خیز، میزان سرمایه‌گذاری از 5 درصد درآمد ملی، به 10 درصد یا بیشتر افزایش یافت، صنایع جدید گسترش پیدا کرد، بهره‌ها دوباره سرمایه‌گذاری شدند، کارهای صنعتی شهری افزایش و طبقه کارفرمایان نیز گسترش یافت. فنون جدید به‌ حوزه کشاورزی گسترش یافت و درست ظرف یک یا دو دهه ساختارهای اجتماعی و سیاسی جامعه چنان تغییر کردند که رشد اقتصادی پیوسته می‌توانست پایدار گردد. بلافاصله این پرسش مطرح شد: اگر فروپاشی جوامع سنتی به‌طور برون‌زا ناشی از اثرات نمایشی جوامع دیگر است، چگونه می‌توان اولین خیز را در بریتانیا توجیه کرد؟ پاسخ روستو این بود که ترکیب شرط لازم و کافی برای خیز در بریتانیا حاصل همگرایی تعدادی از شرایط کاملا مستقل بود، نوعی حادثه‌ی تاریخی که به محض وقوع همانند از دست دادن عفت و پاکدامنی غیر قابل بازگشت بود.پاسخ دقیق‌تر به این پرسش به‌عنوان سنتز دو مشخصه‌ی اروپایی بعد از قرون وسطی جلوه کرد: کشفیات (جغرافیایی) خارجی و پیشرفت داخلی علوم مدرن، همچنین از نظر روستو مدارای بریتانیا با مخالفان مذهبی، ساختار اجتماعی نسبتا باز کشور و پیامد اولیه شعور ملی در پاسخ به تهدیدات خارجی سخت با اهمیت بود.[20] در مرحله‌ی خیز معمولا کسانی که اقتصاد کشور را نوین می‌سازند، در برابر کسانی که به دامن جامعه‌ی سنتی می‌چسبند و یا در پی هدف‌های دیگری هستند، به ‌پیروزی قطعی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی می‌رسند. [21]

4-مرحله‌ی در راه بلوغ:رشد از بخش‌های مقدم و مهم به شاخه‌های دیگر منتشر می‌شود و تکنولوژی نوین در زمینه‌ای گسترده‌تر به‌کار می‌رود. نسبت جمعیت در کشاورزی و زندگی روستایی کاهش می‌یابد؛ و تعداد کارگران، یقه‌سفیدان افزایش می‌یابد. این نیروی انسانی تازه، خود را در زندگی سیاسی جامعه نشان می‌دهد.مشخصه‌ی رهبری صنعتی نیز تغییر می‌کند و مدیران حرفه‌ای (هیات مدیره محتاط، مرفه و گمنام) مهمتر می‌شوند.[22] با گسترش تکنولوژی مدرن در کل جبهه‌ی فعالیت اقتصادی جامعه، سرمایه‌گذاری 10درصد تا 20 درصد از درآمد ملی و جلو زدن رشد از افزایش جمعیت، جامعه با پیروی از خیز در یک فاصله زمانی دراز مدت می‌تواند به سوی تکامل حرکت کند. حدود 60سال بعد از خیز جامعه به تکمیل می‌رسد، یعنی وضعیتی که در آن مهارت‌های کارفرمایانه و فنی کافی برای تولید هر آنچه جامعه انتخاب می‌کند وجود دارد برای مثال ابزار ماشینی مواد شیمیایی و صنایع تجهیزات الکتریکی.[23]

5-عصر مصرف انبوه:[24]این امر منجر به مرحله‌ی نهایی مصرف انبوه شد، جایی که بخش‌های صنعتی عمده به کالاها و خدمات مصرفی با دوام تبدیل می‌شوند، درآمد واقعی تا سطحی افزایش می‌یابد که تعداد زیادی از مردم می‌توانند در سطوحی بیش از نیازشان مصرف نمایند و ساختار نیروی کار به‌طرف انواع مشاغل اداری و کارهای تخصصی تغییر می‌کند.در این سطح جوامع غربی ممکن است منابع بیشتری را به رفاه اجتماعی و تامین اجتماعی تخصیص بدهند.در دهه 1920م ایالات متحده به مرحله‌ی پنجم رسید و در شکل کامل‌تر و بلافاصله در دهه‌ی بعد از جنگ، اروپای غربی و ژاپن در دهه‌ی 1950م وارد این مرحله شدند، و اگر رهبران کمونیست‌ها اجازه می‌دادند، اتحاد جماهیر شوروی نیز ظرفیت فنی ورود به مرحله‌ی پنجم را داشت.[25]

انتقادات وارده بر نظریه‌ی مراحل رشد روستو

برداشت او از مرحله‌ی نهایی واحد و ثابت توسعه و قوم‌مداری مورد انتقاد قرار گرفته است.[26]روستو با مطالعه‌ی سطحی تاریخ توسعه‌ی چند کشور توسعه یافته‌ی غربی، سعی کرده است برای توسعه‌ی تمام کشورهای جهان نظریه‌ای تدوین نماید که بر مبنای آن، هم توسعه‌ی کشورهای پیشرفته را تبیین کند، و هم راهی برای توسعه‌ی کشورهای عقب‌مانده نشان دهد.نظریه‌ی روستو عمدتا بر تجربه‌ی انقلاب صنعتی انگلستان و نحوه‌ی توسعه این کشور مبتنی است.وی فراموش می‌کند که کشورهای توسعه یافته‌ی کنونی پیش از آن‌که گام به توسعه گذارند، دارای ارتباط استعماری با کشورهای توسعه‌نیافته‌ی کنونی بودند که در تامین مالی سرمایه‌ای کردن کشورهای پیشرفته، نقش اساسی ایفا کرده‌اند.از طرف دیگر نظریه‌ی روستو توسعه تک خطی را تجویز می‌کند که همه جوامع بالاجبار باید از آن مراحل بگذرند، در حالی‌که واقعیت‌های جوامع نشان می‌دهد که راه‌های متفرق و متنوع دیگری برای رسیدن به توسعه وجود دارد. همچنین از تبیین پدیده‌ی توسعه‌نیافتگی و پیش‌بینی پدیده‌ی توسعه‌ی آتی کشورهای عقب‌مانده، برنمی‌آید.[27] اظهارات روستو بدون فرضیه‌ها و تئوری‌های اثبات‌کننده و استدلال‌های منطقی است.[28]

مقاله

نویسنده احمد اسلامي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS