كلمات كليدي : بازي هاي تمريني، بازي هاي رمزي، بازي هاي قاعده دار، روان شناسي رشد
نویسنده : زهرا غلامي
ژان پیاژه، بازی را براساس ساخت تفکر کودک به سه دسته تمرینی، رمزی و قاعدهدار تقسیم میکند.
بازیهای تمرینی Practice Games
کودک در مرحله حسی – حرکتی از تکرار فعالیتهایی که قبلا آنها را برحسب تصادف، به منظور سازش با محیط یافته است، لذت میبرد. پیاژه بازیهای تمرینی را وسیلهای برای لذت بردن از حواس میداند. زیرا کودک لمس کردن، چشیدن، گوش کردن، حرکات اعضای بدن و احساس کیفیت مختلف اشیاء را از راه بازی و به یاری حواس درمییابد و لذت میبرد. این بازیها که از بدو تولد تا 18 ماهگی در کودکان مشاهده میشود، جنبه جسمی دارند و عنصر تخیل در آنها کمتر وجود دارد. همچنین هیچگونه شیوه خاصی در آنها وجود ندارد و تنها تکرار فعالیتهای اکتسابی است.[1]
انواع بازیهای تمرینی
1) از ماههای اول، کودک پایش را تکان میدهد و یا سعی میکند اصواتی را تولید کند. از یکسو این فعالیتها به منزله یک یادگیری و پیشرفت و رسیدن به یک مرحله تعادل است و از سوی دیگر، در بسیاری از موارد فقط جنبه یک فعالیت کنشی و تمرینی را به عنوان یک بازی دارد.[2]
2) تکرار یک روانبنه(schema) برای کسب لذت در حکم بازی است. فعالیتهایی که براساس یک روانبنه انجام میگیرند، منحصرا فعالیتهایی سازشیافته نیستند، بلکه در پارهای از موارد و بدون دنبال کردن هدف تعادلجویی بهکار میافتند و این عمل را میتوان بازی نامید.
3) بازیهای حرکتی که کمی پیشرفتهتر از دو نوع قبلی هستند. در این مرحله، چند عمل ممکن است یک فعالیت بدون هدف را تشکیل دهند و منظور از اجرای آنها یک عمل سازشیافته نباشد. همچنین لزوما به دنبال یک عمل سازشیافته به صورت تکرار اعمال قبلی نیز نباشند. در واقع در اینجا مجموعه اعمال حرکتی ممکن است منحصرا قبل از فعالیتهای سازشیافته به صورت بازی ظاهر شوند و مقدم بر آنها باشند.
4) بازیهای ساختمانی بیهدف: در این نوع بازیها کودک سعی میکند اشیاء را روی هم بریزد و انباشته کند یا آنها را به شکل برج درآورد و در این بازیها هیچ هدفی را دنبال نمیکند.
5) بازیهای ساختمانی باهدف: این نوع بازیها به فعالیتهای سازندگی کودک منتهی میشوند و جنبه هنری و کارهای سازشیافته را به خود میگیرند.[3]
بازیهای رمزی یا نمادین symbolic Games
این بازیها معمولا از سن حدودا 2- 5/1 سالگی آغاز میشود. یعنی زمانی که ساختمان ذهنی کودک به اندازهای از رشد رسیده که میتواند در غیاب اشیاء آنها را مجسم کند. به عنوان مثال کودک جعبهای را در مسیری هل میدهد و در این موقع جعبه را به عنوان یک ماشین، تصور مینماید و در واقع جعبه، سمبولی از ماشین میباشد.[4]
بازیهای رمزی مستلزم تفکر میباشند و بر مقایسه ذهنی عنصری محسوس و عنصری تصوری دلالت مینمایند. بازی رمزی نقطه اوج بازیهای کودکانه است و بیش از شکلهای دیگر بازی، نقش اساسی را در زندگی کودک ایفا میکند. زیرا کودک همواره ناگزیر است خود را با دنیای اجتماعی بزرگترها که رغبتها و قواعد آن برای او برونی است و با جهان مادی که آن را درست درک نمیکند، سازگار کند.
کارکرد بازی رمزی درونسازی است که واقعیتها را با "من" کودک وفق میدهد. این کارکرد به شکلهای متفاوت ظاهر میشود و بیشتر در خدمت فعالیتهای عاطفی است، اما گاهی نیز در جهت فعالیتهای شناختی گام برمیدارد. در این نوع بازیها کشمکشهای عاطفی کودک ظاهر میشود. مثلا اگر مشاجره مختصری بر سر میز غذا رخ داده باشد، کودک به یقین یکی دو ساعت بعد، همان صحنه را در موقع بازی با عروسکش تکرار میکند و سعی مینماید که ماجرا را به خوبی به پایان برساند. بنابراین در بازی رمزی به طور کلی، تصفیه کشمکشها و جبران نیازهای ارضانشده کودک نیز اتفاق میافتد. در واقع این بازی در استقلال و رشد "من" کودک نقش اساسی ایفا میکند.
بازی رمزی عموما تا 6- 5 سالگی با فراوانی بیشتر مشاهده میشود ولی تا پایان عمر به صورت جزئی وجود خواهد داشت.[5]
انواع بازیهای رمزی
1) روانبنههای رمزی: یک روانبنه از عمل سرچشمه میگیرد، به این معنی که یک روانبنه حسی – حرکتی جنبه تجسمی و رمزی به خود میگیرد. مثلا وقتی کودک در رختخواب خود را به خواب میزند و وانمود میکند که خوابیده است، از یک روانبنه رمزی استفاده میکند. اولین نوع روانبنه رمزی ممکن است به همین صورت در کودکان تشکیل شود.
2) کاربرد روانبنههای رمزی در مورد سایر اشیاء: پس از مدتی در کودکان میتوان به راحتی مشاهده کرد که همین عمل خوابیدن را در مورد اشیاء هم بهکار میبرند. مثلا عروسک خود را هم میخوابانند یا به عروسک خود غذا میدهند.
3) در نوع سوم بازی رمزی که پیشرفتهتر است، در کودک این ظرفیت و زمینه پیدا میشود که هر چیزی را میتواند جانشین چیز دیگر سازد و معادل آن قرار دهد. مثلا چوب جارو را سوار میشود و به عنوان اسب با آن میتازد.
4) بازیهایی که کودک سعی میکند در جریان آنها صحنههایی را تولید کند که قبلا دیده یا تجربه کرده است. در این صورت بازی رمزی شباهت زیادی به یک بازی تقلیدی پیدا میکند. مثلا کودک اسباببازیهایش را میچیند و صحنه مطب دکتر را مجسم میکند. در این صورت اعمال او تفاوت زیادی با اعمالی که به صورت طبیعی در زندگی صورت میگیرند، ندارد.
5) بازیهایی که در آنها کودک صحنههایی را به وجود میآورد که نظیر آنها را دیده است. منتهی قسمتهایی هم به آن صحنهها اضافه میکند. همچنین نتیجهگیریهایی هم از صحنههایی که اتفاق نیافتادهاند و حتی ممکن است اتفاق نیفتند، مینماید و آن نتیجهگیریها را مجسم میکند.
6) بازیهایی که جنبه جبران دارند: این بازیها بهخصوص در زمانی که کودک در خانواده است و با محیط خارج تماس چندانی ندارد، زیادند. مثلا کودک بسیاری از فعالیتهایی را که میخواسته انجام دهد و بزرگسالان اجازه انجام آنها را به او ندادهاند، در قالب بازی انجام میدهد.
7) بازیهایی که کودک با انجام آنها به حل تعارضهایی که در سازمان روانی او به وقوع میپیوندند میپردازد. مثلا هنگامی که با کودکی بازی میکنیم و دستمان به شدت به گونه یا چشم او میخورد، کودک به شدت گریه میکند. بلافاصله درصدد دلجویی و نوازش او برمیآییم و به او میفهمانیم که قصدمان تنبیه او نبوده بلکه اشتباها این ضربه به او خورده است. کودک ساکت میشود اما هنوز در تعارض است. پس از مدتی ممکن است ناخن کودک صورت دوست یا خواهرش را بخراشد. در این حال میبینیم که کودک عینا رفتاری را که قبلا نسبت به او داشتهایم، تکرار میکند و از این راه است که موقعیتی برای حل تعارضها برای کودک فراهم میگردد.
8) بازیهایی که اصطلاحا به نام "دورههای رمزی" خوانده میشوند: اگر موضوع خاصی تمایل کودک را جلب کند و تمایل وی ارضاء نشود آن وقت است که این نوع بازیها بروز میکنند. مثلا به هنگام مسافرت در سر راه کودک بچه چوپانی را میبیند که برهای در بغل دارد. با این بره بازی میکند ولی عجله برای رسیدن به مقصد این فرصت را به کودک نمیدهد. این ناکامی باعث میشود که هفتهها و گاهی ماهها، کودک در بازیهای خود، برهای را خلق کند که از ارکان مهم و اصلی بازیهای او خواهد بود.
9) بازیهایی که به نام بازیهای رمزی چند نفره خوانده میشوند: در این نوع بازیها دو یا چند کودک به ترتیب و پشتسرهم بازی میکنند. قابل توجه است که در اینجا منظور این نیست که بازی اجتماعی جلوهگر میشود، بلکه یک الگو به صورت متوالی تقلید میشود. این نوع بازی رمزی نه قاعدهای دارد و نه کاملا اجتماعی است.[6]
بازیهای باقاعده Games with Rules
هنگامی که کودکان بیش از پیش منطقی میشوند، احتمالا به طور فزایندهای دنیا را به دیده مکانی منطقی و با نظم و ترتیب مینگرند که مجموعهای از قواعد آن را کنترل میکنند. این نظم و ترتیب فکری، راه خودش را به بازی کودکان پیدا میکند. بنابراین در حدود 4 سالگی یعنی زمانی که گروههای کوچکی از کودکان شروع به ترکیب قواعد خودشان برای یک بازی همکارانه میکنند، شکلی از بازی که پیاژه آن را بازی اصلی موجود متمدن، یعنی بازی باقاعده مینامد، آغاز میشود.[7]
این بازیها دارای دو ویژگی اصلی هستند: نخست اینکه با رقابت بین دو یا چند بازیکن سروکار دارند. دوم اینکه با مجموعهای از مقررات که پیشاپیش از سوی همه بازیکنان پذیرفته شدهاند، کنترل میشوند. این در طول بازی تغییر نمیکند، مگر آنکه بازیکنان پیشتر توافق کرده باشند که تغییر قابل قبول است.
کودکان ممکن است قواعد را از بازیکنان بزرگتر بیاموزند یا خودشان قواعدی را در ابتدای یک بازی خاص وضع کنند. پیاژه خاطرنشان میکند که بازیهای باقاعده نیازمند 1- توانایی فکر کردن به شیوهای قاعدهمند و 2- حضور دو یا چند بازیکن است. به همین دلیل کودکی که در مرحله پیشمنطقی قرار دارد و کودک بزرگتری که به تنهایی بازی میکند، هیچ کدام نمیتوانند به این گونه بازیها بپردازند.
هدف قواعد در بازی نمادین، اختصاص دادن نقشها و دنبال کردن طرح وانمودسازی در عمل است. برای مثال کودکان اغلب به مذاکرههای پیچیدهای درباره تعیین نقشها میپردازند. نقشها و موضوعهای بازی رمزی ممکن است در حال تغییر باشند و بنابراین قواعد بازیهای باقاعده برخلاف بازی رمزی، انعطافناپذیر هستند.[8]