12 تیر 1397, 0:0
راههای رسیدن به معرفت گوناگون است. در روند حرکت تاریخ علم هر دانشمندی دست به دامان روشی شده است که آن را معتبر میپنداشته است. یکی از مسائلی نیز که همواره در بین آنان مطرح بوده طریق کسب معرفت است. اینکه چه نظریه ای یقینی است و اینکه آیا میتوان به آن اعتماد کرد، بستگی مستقیم به روشی دارد که شخص برای کسب آن به کار برده است. بی شک یکی از مهم ترین و موثرترین عوامل در سیر پیشرفت علوم، تجربه است. آنچه از تجربه حاصل میشود چنان تاثیرغیر قابل انکاری دارد که برخی تجربه را یگانه بنیان وثیق در کسب معرفت میدانند. تجربه در این کاربرد تمامی یافتههایی را در بر میگیرد که از راه حواس برای انسان پدید میآیند. حواس بشر بخصوص حس بینایی راهنمای همیشگی او در امور مختلف زندگی میباشند. اگر حواس پنج گانه فرد کارایی خود را از دست دهند میتوان یقین داشت از آن پس انسان متفاوتی نسبت به قبل شکل میگیرد که تفکرات و دغدغههای دیگری دارد. شاید اهمیت حس و تجربه برای تک تک افراد بدیهی به نظر برسد اما شدت توجه به آن در بین اشخاص مختلف تفاوت دارد.
گروهی همچون پوزیتیویست ها تنها راه موجود برای حرکت کاروان علم را روشی مبتنی بر تجربه میدانند. از نظر ایشان تکرار یک پدیده در شرایط خاص میتواند اطلاعاتی در اختیار مشاهده گر قرار دهد که قابل اعتماد است. از این روش به روش استقرایی یاد میشود. این نوع استدلال را میتوان به صورت خلاصه و سطحی این گونه بیان کرد: « اگر تعداد زیادی الف تحت شرایط بسیار متنوعی مشاهده شوند و اگر بدون استثنا تمام الفهای مشاهده شده خاصیت ب را داشته باشند، آن گاه تمام الف ها مشخصه ب را دارند.» به عنوان مثال اگر فردی بارها و در شرایط گوناگون دمای جوش آب خالص را اندازه گیری کرده و هر بار به دمای صد درجه رسیده است پس طبق نظر استقراگرایان میتوان این طور نتیجه گرفت که دمای جوش آب خالص صد درجه است.
البته بر این نظریه همچون اکثر نظریات دیگر انتقاداتی وارد است. اولین نقد بر تعداد دفعات تکرار مشاهده است. اینکه چه تعداد مشاهده کافی است تا بتوان آن را حتمی پنداشت. تجربههای مختلف از قانون ثابتی پیروی نمیکنند. برای مثال گاهی نیاز به انجام آزمایش به دفعات بیشتر است. اگر اثر یک دارو در بهبود بیماری خاصی بر روی پنج نفر رضایت بخش باشد، مسلما هیچ پزشکی نتیجه را قطعی نمیداند و باز هم آن را آزمایش میکند و سپس نسبت به تجویز آن اقدام میکند. از طرف دیگر آزمایشهای زیادی لازم نیست که به سوزانندگی آتش منتج شود. شاید گاهی اوقات حتی دست زدن به آتش در رسیدن به نتیجه آن برای یک بار هم زیاد باشد. پس چه طور میتوان این تعداد را مشخص کرد. در این صورت همواره مشاهده گر در شک باقی میماند و هرگز به یک جواب قطعی نخواهد رسید.
انتقاد دیگری که به استقراگرایی به عنوان یک روش کسب معرفت وارد است، مربوط میشود به شرایطی که آن مشاهده در آن شکل گرفته است. عواملی که در یک مشاهده دخالت دارند به چه صورت تعیین میشوند. گاهی این شرایط را نمی توان محدود به تعداد مشخصی کرد. مثلادر نمونه ذکر شده در مورد نقطه جوش آب، اگر آزمایشگر بخواهد دقت لازم را به عمل آورد و سپس به نتیجه برسد با سیل تقریبا پایان ناپذیری از عوامل روبه رو خواهد شد. دمای اولیه آب، دمای آزمایشگاه، جنس ظرف آزمایش، فشار محیط و حتی ساعتی از شبانه روز که آزمایش در حال انجام است از این دسته عوامل هستند. حتی گاهی تعیین و در نظر گرفتن تمامی این شرایط ممکن نیست.
نکته دیگری که استقراگرایان به آن تاکید دارند این است که اگر تنها یک نمونه مشاهده شد که خلاف نتایج حاصل شده از استقرا بود، میتوان به کلی آن را نادیده گرفت. پس مشاهدات تا زمانی که توسط مشاهده متناقض دیگری رد نشده باشند، معتبر هستند. در این قسمت هم استقراگرایان با انتقاد دیگری مواجه میشوند. نتیجه ای که از مشاهدات آنان حاصل شده اند به زمان گذشته و حال مربوط میشوند، حال آنکه تضمینی وجود ندارد که در آینده پدیده ای آن را نقض نکند. یعنی اعتبار آن منوط به زمان است. برای مثال فردی محیط اطراف سکونت خود را بررسی میکند و مشاهده میکند که تمامی افراد آن منطقه سیاه پوست هستند. در این حال او این گونه میپندارد که رنگ پوست انسان ها سیاه است. در حالی که کافی است در آینده به مناطق دیگری سفر کند و تفکرات خود را که تنها بر اساس مشاهده بوده است، نقش بر آب ببیند. هر چه این مشاهدات دقیق تر باشند نیاز به بررسی بیشتری دارند. پس پیشرفت علوم با گذشت زمان میتواند به کلی آنها را انکار کند. البته استقراگرایان با در نظر گرفتن این انتقادات سعی در رفع و توجیه آن کردهاند اما چندان موفق نبودهاند و در کنار آنان روشهای دیگری در کسب معرفت علمی ارائه شدهاند که خود نیازمند بررسی مجزا و مفصلی هستند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان