20 تیر 1397, 0:0
انسان موجودی با سه بعد اجتماعی، جسمانی و روانی است. بعد جسمانی همان ظواهر است که سلامت بعضی از آنها ظاهراً مشخص است مانند دست، پا، چشم و غیره و بعد روانی هم در رفتار و عملکرد مشخص میشود و ابتدا ما رفتار افراد را مشاهده کرده و سپس دربارهاش قضاوت میکنیم که فلانی از لحاظ روانی خیلی اعتماد به نفس دارد یا برعکس اما بعد اجتماعی را در محیط فرا میگیریم و آن عبارت است از رسوم و عادتهایی که خاص جوامع بوده و یاد دادن آن وظیفه خانوادهها و مدارس است که نقش معلم در این مورد با توجه به اینکه میتواند الگوی کامل برای شاگردان باشد، بسیار برجستهتر مینماید.
فرزند آدمی از همان دوران کودکی با مشاهده رفتارها میتواند شاد یا غمگین شود. با خندهها میخندد با اخمها نگران میشود و پیش از آنکه با مشاهده چشم از اوضاع ما آگاه میشود، با مخابره دل از وجود ما نقش میگیرد و پیش از آنکه شنونده پیامهای لفظی و عمدی ما باشد، تماشاگر طبیعی و غیرعمدی ماست. بنابراین نقش والدین در تربیت، تا حدودی پنهان و غیرمستقیم و غیرعمدی است.ولی فرزندان زمانی به مدارس سپرده میشوند که چند سالی از سن آنها گذشته و میتوانند مستقیم، عمدی و هوشیارانه از رفتارهای گوناگون درس بیاموزند. در این مقاله کوتاه بعضی از روشهای اثربخش برای آموزههای تربیتی در مدارس ارائه میشود امید است مورد توجه اولیای تعلیم و تربیت قرار گیرد.
بحث تربیت از زیباترین و پیچیدهترین مباحث زندگی انسانها است. به قول «کانت» در میان کارهای بشر دو مورد از بقیه مشکلتر است. یکی هنر حکومت کردن و هنر دیگری تعلیم و تربیت. پس عالِم تعلیم و تربیت مانند کانت که هنر تربیت را مشکل دانسته و آن را در یک ردیف حکومت کردن آورده نتیجهگیری میکند که تعلیم کار سادهای نیست و نیاز به معلمانی باتجربه، کارآزموده، اهل مطالعه و تحقیق و همه فن حریف دارد.
انسان اگر درست تربیت و هدایت شود میتواند بالاتر از ملائکه قرار گیرد و به قول سعدی: رسد آدمی بجایی که جز خدا نبیند ـ بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت و اگر خدای ناخواسته بیتربیت بار آید و دچار سوءتربیت شود، نه فقط ملائکه نمیشود بلکه از مقام انسانیت نیز تنزل پیدا میکند و از بهایم و حیوانات بدتر میشود.
در بیان اهمیت تعلیم و تربیت همین بس که تحقق گوهر آدمی منوط بدان است. مراقبتهایی که تحت عنوان تعلیم و تربیت بر انسان میشود شرط لازم رسیدن به مرحله کمال است. نوزاد آدمی هرچند آدمیزاد است اما آدم نیست. بشر فقط با تعلیم و تربیت میتواند آدم باشد.
قرآن کریم در آیات متعددی بر تربیت انسان تأکید کرده و در 368 آیه مبارک از انسان و کلمه انسان نام برده است و از جمله در آیه 7 تا 10 سوره شمس میفرماید: و نفس و ماسواها، فالهمها فجورها و تقواها و الی آخر و نشان میدهد که نفس، تربیتپذیر است و رستگاری آدمی در گرو تلاشهای فردی و جمعی است و نیز در آیه 78 سوره نمل میفرماید که آدمی نادان بدنیا میآید و بر اوست از امکانات استفاده کند و کسب علم نماید و به دانایی برسد و شکرگزاری کند.
جالینوس از حکمای قدیم معتقد است که بعضی از مردمان بالطبع اهل خیرند و بعضی اهل شر و باقی متوسط میان هر دو و سقراط آدمی را مرکب از جسم و روح میدانست و میگفت: جسم باید تربیت شود تا روح در آسایش بماند چون روح منشأ الهی دارد بنابراین فناناپذیر است و بر معبد دلف نوشته بود خودت را بشناس.و هدف تربیت به نظر ایشان فهماندن حقایق به انسانها بوده برای اینکه شهروندی مفید باشند که این امر امروزه از اهداف عالی آموزش و پرورش کشورها است. پس از سقراط شاگردش افلاطون میگفت: در نفس آدمی سه قوه وجود دارد. قوه شهویه و غضبیه و عاقله و اولی برای لذات و دومی برای دفاع و سومی برای هماهنگی میان قوا و تربیت شدن آفریده شده است که در سر وجود دارد و ایشان هدف تربیت را کشف استعدادهای مختلف میداند و آماده کردن نخبگان برای زمامداری و معتقد است که باید دولت در پرورش افراد و تربیت دخالت کند و از سه تا شش سالگی باید کودکان را به انضباط عادت داد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان