رويارويي غرب گرايان با اسلام پس از انقلاب اسلامي
کتاب "تمایزات مشروطه خواهان مذهبی و جریان غربگرا با تطبیق آن بر انقلاب اسلامی" را محمدصادق مزینانی نوشته و موسسه بوستان کتاب آن را در 560 صفحه منتشر کرده است. در فهرست مطالب کتاب مذکور عناوین زیر دیده میشود: اسلامگرایی مشروطه خواهان مذهبی، غرب گرایی مشروطه خواهان سکولار، تقابل دو جریان پس از مشروطیت، تلقی و تفسیر از مشروطه و ارکان آن، تلقی دو جریان از مسائل تاریخی و اجتماعی، دینستیزی و دین گرایی در عصر مشروطه، رویارویی غربگرایان با اسلام پس از انقلاب اسلامی و عناوین فراوان دیگر. در ذیل، بخشی از عنوان اخیر را برای بهرهمندی خوانندگان درج میکنیم.
جریان غربگرا، پس از انقلاب اسلامی، به ویژه در سالهای 58 -59 اهانت به اسلام و آموزههای آن، خصوصا احکام اجتماعی اسلام را در کانون توجه خود قرار دادند و نیز درس سالهایی که به نام اصلاحات از آن یاد میشد، (سالهای 79 - 80) تبلیغات این جریان علیه اسلام شدت بیشتری گرفت. در مطبوعاتی که از هدایتها و حمایتهای دشمنان اسلام نیز برخوردار بودند، آموزههای اسلام به دلیل ناهمخوانی با حقوق بشر و یا به دلیل ناکارآمدی و ناسازگار بودن با مقتضیات زمان، با تفسیری که آنان از زمان داشتند، به سخره گرفته شدند.
برخی از این افراد همانند روزگار مشروطه، اسلام و احکام اسلامی را متناسب با همان صدر اسلام دانسته، گفتند: "طبیعت خشن و سخت عربستان خواهان قوانینی تند و خشن بود، اما این قوانین با دنیای امروز، سازگاری ندارد و باید از قوانین متناسب با این زمان که در همه کشورها به کار گرفته میشود، استفاده کنیم." مثلا، عبدالکریم سروش در مصاحبهای گفت: "اسلام 1400 سال پیش به درد امروز نمیخورد."
و یا نوشتند: "اسلام 1400 سال پیش، به مفاهیم اجتماعی امروز نظر ندارد. و اگر هم داشته باشد، قرائتها از آن متفاوت است و در تعارض با هم، همه ساقط میشوند."
سپس قلمرو دین را مورد تهاجم قرار دادند و به صراحت گفتند: "دین را باید عرفی کرد، هر عرفی هم برداشتی از دین دارد و مجاز است. اگر روحانیت این شیوه را نمیپسندد، میتواند مثل غرب واتیکان تشکیل دهد و در آن جا حکومت کند."
برخی گفتند: "در مسائل حکومت و سیاست فعل و قول معصوم حجت نیست، زیرا این قبیل احکام، تاریخی و زمانیاند. آن چه در صدر اسلام بوده، باید با قوانین امروز حقوق بشر سنجیده شود."
برخی نیز دین را همان تجربه فردی دانستند که در مورد پیامبران تلقی وحی نام گرفته است و دین هیچ ارتباطی به امور اجتماعی و سیاسی و حکومتی ندارد.
نقل همه گفتهها و نوشتههای اسلام ستیزانه غرب گرایان در این پژوهش نمیگنجد، از این رو به برخی از آنها اشاره میکنیم و تنها درباره چند مورد از آنها توضیحاتی خواهیم داد:
1. به فقه و احکام اسلامی تهاجم شد و به صراحت گفتند و نوشتند که "فقه سنتی پاسخ گوی نیاز جامعه مدنی و مدرن نیست. و با جوانی کردن و شادی ناسازگار است. گفتند و نوشتند که "در اسلام هیچ حکم قطعی نداریم."
2. گفتند و نوشتند که"دین امری فردی است و امور اجتماعی و سیاسی مربوط به حوزه عقل است. حقیقت دین همان تجربه فردی است که در مورد پیامبران تلقی وحی نام گرفته است."
3. حجاب و حیای زنان نماد عقب افتادگی شمرده شد و با سخره عالمان دین، یادآور شدند که "بینش عالمان دین نیز درباره زنان براساس روایات مجهول شکل گرفته و فتواهای نادرست آنان نیز مستند به همین روایات است."
به اختلاط زن و مرد دامن زده شد و گفتند که "دختر و پسر به دوستانی از جنس مخالف احتیاج دارند و جدا کردن آنان از یکدیگر اثرات نامطلوبی بر جامعه دارد و امکان پیشرفت را کم میکند."
با تبلیغات و فضایی که ایجاد کردند، دشمنان نظام اسلامی چون "گری سیک" را خوشحال کردند. او در 17/3/1383 گفت: "اکنون بخشی از زنان ایرانی به گونهای لباس میپوشند که دیگر نمیتوان نام آن را حجاب گذاشت و این وضعیت از تحولاتی است که در چند سال اخیر، در بهبود وضعیت زنان ایرانی ایجاد شده است."
4. شبهه پراکنی درباره قانون اساسی به ویژه اصل ولایت فقیه.
"قانون اساسی، پشتوانه علمی ندارد، زیرا تدوینکنندگان آن با حقوق اساسی آشنایی نداشتهاند."
"ولایت مطلقه فقیه را نیز همان حکومت مطلقه سلطنتی خواندند."
5. تضعیف روحانیت و حمله به اجتهاد و تقلید... .
"روحانیت، قشریگرا، انحصارطلب، عوامپرور و مقلد پرور خوانده شد."
6. تبلیغ فرهنگ لائیک، گفتند و نوشتند که "حکومت دینی جلوی رشد علمی مردم را میگیرد، در نظام لائیک ترکیه، روحیه علم جویی و حقیقت طلبی بهتر رشد میکند."
7 - ترویج فمنیسم و زن سالاری. همانند روزگار مشروطه گفتند که "زن و مرد از حقوق مساوی برخوردارند و اجازه زن از مرد در امور خود، جایگاه شرعی ندارد."و "قوانین شرعی در مورد زنان ظالمانه است."
8 - امام خمینی و اندیشههای آن بزرگوار مورد تهاجم قرار گرفت. برخی گفتند: "رهبری ایشان برای اصل انقلاب خوب بود،اما برای دوران سازندگی کارآیی نداشت."
برخی نیز از تهافت اندیشههای امام پیش از انقلاب و پس از انقلاب سخن گفتند.
9. تضعیف نیروها و نهادهای ارزشی، سپاه، بسیج، شورای نگهبان، خبرگان رهبری و حتی هیئتهای مذهبی و مذهبیون مورد حمله قرار گرفتند:
"هیئتهای مذهبی منشا خشونتاند و بسیجیها اعضای تشکیل دهنده این هستهها میباشند."
10. عاشورا و عزاداری سیدالشهدا نیز از تهاجم مصون نماند. برخی از روزنامهها با زیر سئوال بردن حزن و غم و اندوه به توجیه رقص و مشروعیت بخشیدن به آن اقدام کردند.
برخی از روزنامهها رویداد کربلا را نتیجه خشونتها و جنگ پیامبر(ص) در صدر اسلام خواندند.
11. شهادتطلبی نیز - که یکی از درسهای عاشورا بود - به تمسخر گرفته شد و نوعی نگرش خشونت گرایانه معرفی شد. ترویج روحیه شهادتطلبی را نیز نوعی ترویج خشونت و خونریزی دانستند.
12. افزون بر اینها، بسیاری از دیگر باورهای اعتقادی شیعی همانند خلافت و امامت امام علی(ع) مورد تاخت و تاز آنان قرار گرفت. از تساهل و تسامح دینی، قرائتهای متعدد از دین و پلورالیسم تبلیغ شد و تهاجم به قرآن، قصههای قرآنی، برخی از سورههای قرآن و... ، احکام کیفری و جزایی اسلام، انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و صدور انقلاب، همه مورد تهاجم روزنامهها، هفتهنامهها ومجلههای وابسته به جریان اصلاحات که برخی از آنها نیز وابسته به دولت بودند، قرار گرفت. حتی برخی از آنان بیشرمانه نوشتند: "تفکرشیعه گری موجب انحطاط کشور ما و مانعی برای دموکراسی است. ای کاش سوابق حاکمیتهای مردمی صدر اسلام (خلفای ثلاثه)مورد توجه قرار میگرفت."
نکتهای که در پایان این بحث لازم است بدان اشاره شود، این که همه این تلاشها در راستای هدف استراتژیک آمریکا - که نابودی نظام اسلامی و یا استحاله آن بود - صورت میگرفت.
"گرت" (ادوار شرلی) مسئول پیشین شبکه جاسوسی "سیا"، در ایران در میزگرد مشترک با "تیمرمن" گفته بود:
کلید اصلی برای ایجاد یک تغییر بنیادین در سیاستهای ایران، از بین بردن خصوصیات انقلابی ایران است. این فقط با تحریم اقتصادی به دست نمیآید. بلکه باید نفوذ روحانیون از بین برود و عقاید انقلابی از درون تهی شود. اگر ما بتوانیم تحریمهای شدیدی علیه رژیم اسلامی اعمال کنیم، طبیعتا سیاست فرسودهسازی این رژیم از لحاظ عقیدتی برای ما جذابیت خاصی پیدا میکند. اگر نظام ولایت فقیه در ایران از هم بپاشد، آن گاه میتوان گفت که جمهوری اسلامی تغییر ماهیت داده است.
حمایت آمریکا از اصلاحطلبان غربی نیز در همین راستا بود. "کنت تیمرمن" به صراحت گفته بود که هدف ما ایجاد یک حکومت دموکراتیک به جای حکومت روحانیت است. و در این راستا ما از روحانیون مخالف رژیم ایران و عناصر دیگری که خواهان تغییر رژیماند، حمایت میکنیم.
پس از اشاره به پارهای از شبههها، درباره دو شبهه که دشمنان اسلام، نسبت به آن حساسیت بیشتری داشتند ودارند، توضیحی ارائه میکنیم:
1 - تهاجم گسترده به نظام اسلامی
تهاجم گسترده جریان غربگرا و مطبوعات وابسته به آنان به نظام اسلامی، بسیار شدید بود. پس از انقلاب اسلامی، با این که سخنی نبود که نگفته باشند و کاری نبود که نکرده باشند، ولی باز هم ازاختناق و نبود "آزادی" سخن میگفتند و حتی دو دهه بعد این جریان، نظام اسلامی را که بیشتر آنان، خود جزو کارگزاران آن بودند، نظامی استبدادی و فاشیستی خواندند و گفتند و نوشتند:
فاشیسم از لانه بیرون خزیده است. نفس تند فاشیسم، سراسر کشور را آلوده کرده است. تنها راه سرکوب فاشیسم، وحدت تمام نیروهای آزادی خواه است.
روزنامهای حدود دو دهه بعد نوشت: "افرادی که جوهر فاشیزم را خوب درک کردهاند، میدانند که نظریه مشروعیت الهی رهبری، همان اندیشه موسولینی است، اما لباس مقدس بر تن کرده است."
روزنامه آیندگان که به عنوان پایگاه رژیم صهیونیستی تعطیل شد، نوشت: "سکوت بس است، نگذاریم بساط دیکتاتوری برقرار شود."
روزنامه خرداد نیز در 12 مهر 78، ولایت فقیه را همان دیکتاتوری معرفی کرد. برخی نیز جمهوری اسلامی را بدتر و سیاهتر از نظام شاهنشاهی خواندند.
2. ستیزی همه سویه با ولایت فقیه
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و به ویژه اصول مربوط به ولایت فقیه، از همان روزی که در مجلس خبرگان قانون اساسی مطرح شد، مورد شدیدترین و گستردهترین تهاجم تبلیغاتی دشمنان داخلی و خارجی نظام اسلامی قرار گرفت، این تهاجم تا امروز همچنان ادامه دارد. در سالهای 58 -59 برخی با توجه به همین اصل، از استبداد و دیکتاتوری سخن گفتند و ولایت فقیه را ناسازگار با جمهوری اسلامی دانستند:
طرح و تصویب ولایت فقیه، در قالب جمهوری اسلامی به علت تعارضات و تضاد ماهوی و شکلی در بین دو مفهوم، موجب اشکالات فراوانی در مرحله اجرا خواهد شد.
یا به مردم هشدار میدادند که مواظب باشید، "استبداد در راه است". حدود دو دهه بعد، در سالهایی که به نام اصلاحات خوانده میشد، غرب گرایان دوباره همین شبههها را مطرح کردند.
عبدالکریم سروش گفت: "ولایت مطلقه یعنی قدرت مطلقه و همان گونه که ثروت متراکم فسادآور است، قدرت متراکم [نیز] هم چنین...". روزنامه خرداد نیز به نقل یکی از ملیگرایان، حکومت ولایی را دیکتاتوری صالحان و حاکمیت استبداد با رنگ و لعاب شرعی معرفی کرد.
در خارج از کشور، ضدانقلاب فراری همگام با سیاست مداران آمریکایی و صهیونیستی و رسانههای آنان با ولایت فقیه به مخالفت برخاسته، خواهان حذف آن شدند. مثلا رادیو آمریکا در تحلیلی درباره ولایت فقیه گفت:
اصلا هیچ کس در فقه، هیچ فقیهی تاکنون نیامده و نگفته که ولایت فقیه به معنای حکومت است، زیرا امروز یک جامعه روشن فکر میخواهیم.
آری، آمریکا افراد و جریانی را میخواهد که همراه او، بلکه پیرو و تسلیم او باشند، نه افراد یا مقامی که در برابر او بایستند و او را تحقیر کنند.
رژیم صهیونیستی که از انقلاب اسلامی ایران و به ویژه رهبریهای امام بسیار زیان دیده است، میگوید: "یک اصل در قانون اسلامی ایران هست که در این سالها بسیار دردسر ساز بوده و آن، اصل ولایت فقیه است."
سیاست مداران آمریکایی آرزو میکنند که دگراندیشان و اصلاح طلبان بتوانند اصل ولایت فقیه را که سبب تحقیر آنان در موارد بسیار شده، از سر راه بردارند. به همین جهت "هنری پرکت" مسئول سابق امور ایران در وزارت خارجه آمریکا میگوید: "اگر تجدید نظر طلبان بتوانند از حریم روحانیت عبور کنند و از آن طریق ولایت فقیه را بر کشتی تردید سوار کنند، بار سنگینی را از دوش آمریکا برداشتهاند."
"استانلی روم" معاون رئیس سازمان امنیت ملی آمریکا میگوید:
آن چه تاکنون همه تحریکات ما را برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران با ناکامی مواجه ساخته است، اعتقاد مردم ایران به ولایت فقیه است، چرا که ولایت فقیه برای ما و گنجینههای اطلاعاتی ما یک واژه بیتعریف است، به طوری که ما به هیچ وجه نمیتوانیم محل حضور و ظهور و حتی میزان برد احکام ولی فقیه را پیشبینی کنیم.
او در ادامه سخنان خود، به نکته بسیار دقیق و ظریفی اشاره میکند و میگوید: "ما ناامید نیستیم، خوشبختانه احزاب و آدمهای تازه نفس در ایران، در یک حرکت جمعی با ظرافت و وسواس، دارند این خار را از چشم ما بیرون میآورند."
و نیز "گری سیک" با خوشحالی تمام از جریانی یاد میکند که در ایران، اشارههای آمریکا و هدف آنها را که نابودی ولایت فقیه است، دنبال میکنند.
دلیل این تهاجم گسترده داخلی و خارجی چیست؟ چرا سیاست مداران آمریکایی و صهیونیستی آرزوی حذف و نابودی ولایت فقیه را دارند و از کارکرد اصلاح طلبان در این باره خوشحالاند؟
از سخنانی که آوردیم، تا حدودی پاسخ روشن شد. غرب و وابستگان آنها در داخل کشور، با اسلام مخالفند و چون جمهوری اسلامی ایران براساس اسلام و ولایت فقیه شکل گرفته، با آن نیز مخالفتاند. آنان به خوبی پیبردهاند که ولایت فقیه، ستون خیمه انقلاب و نظام اسلامی است و مهمترین نقش را در پیروزی، تداوم انقلاب و تحقیر و شکست آنان داشته است. نیز به خوبی دریافتهاند (همان گونه که از برخی سخنان آنان برمیآمد) تا زمانی که مردم ایران به این اصل، باور داشته باشند و این اصل در زندگی و نظام آنان نقش آفرینی داشته باشد، هدف آنان - کنارهگیری اسلام از صحنه سیاست - و در نتیجه نابودی نظام جمهوری اسلامی ایران و جایگزینی نظام سکولار و لائیک به جای آن تحقق پیدا نخواهد کرد.
واکنش جریان مذهبی در برابر تهاجم به اسلام
واکنش امام خمینی و یاران و شاگردان ایشان در سالهای 58 -59 در برابر جریانی که ستیزی همه سویه را با اسلام و آموزههای آن و همچنین با انقلاب و نظام اسلامی آغاز کرده بودند، دارای دو مرحله بود:
نخست با نصیحت و هشدارهای پیاپی از آنان خواستند که از این کارها دست بردارند و به جمع مردم بپیوندند، اما هنگامی که دیدند این جریان درصدد اصلاح خود نیست و همچنان به اسلام و نظام اسلامی میتازد و به عنوان پایگاه دشمنان نظام اسلامی عمل میکند، با قاطعیت در برابر آنها ایستادند و پس از آن، دادستانی کل انقلاب و شخصیتهای سیاسی کشور در کنار حضور غیرتمندانه مردم، اجازه ندادند با استفاده از فضایی که ایجاد شده، به اسلام و نظام اسلامی توهین شود.
سخنان و موضعگیریهای جریان مذهبی در برابر این جریان مهاجم، به ویژه سخنان و موضع گیریهای امام راحل، نیاز به نوشتاری جداگانه دارد، بنابراین از همه اینها، تنها به موضع دادستانی انقلاب بسنده میکنیم.
دادستانی انقلاب نیز همانند امام، نخست از جریان یاد شده با صدور اعلامیهای خواست که از توطئه گری و تخریب اسلام و نظام دست برداشته، به مردم و انقلاب بپیوندند.
ولی هنگامی که دریافت آنها از این راه در صدد نابودی اسلام و نظام اسلامی هستند، دستور توقیف چهل نشریه را صادر کرد و در اطلاعیهای در علت این کار نوشت:
انقلاب اسلامی ایران، آزادی را به عنوان یک هدیه برای تمامی گروهها و دستجات به ارمغان آورده، از اوان پیروزی تاکنون صدها نشریه و روزنامه چاپ و منتشر میشده است، اما متاسفانه برخی از اینها از آزادی سوء استفاده کرده، بیشرمی را به حدی رساندهاند که حتی به رهبر انقلابمان، این پشتوانه استقلال و آزادی، توهین میکنند و تمام مقدسات اسلامی مان را به باد استهزا میگیرند و از هیچ گونه توطئه و افترا علیه حکومت جمهوری اسلامی ایران کوتاهی نمیکنند...
صلابت و قاطعیت آیهالله قدوسی، برنامههای دشمنان نظام اسلامی را با شکست مواجه میکرد، از این رو آنان ترور وی را در دستور کار خود قرار دادند و او را به شهادت رساندند.
واکنش امام و معتقدان به راه امام(ره) در برابر دشمنان انقلاب و جریان غرب گرا در سالهای 58 - 59، درس عبرتی برای جریان مذهبی بود و در سالهایی که به نام اصلاحات خوانده میشد، تا در برابر کسانی که به اسلام و اصول اساسی آن و همچنین ارزشها و نهادهای اسلامی هجوم کرده بودند بایستند و در این راه، مصائب را به جان بخرند.
رهبر انقلاب حضرت آیهالله خامنهای از نخستین کسانی بودند که در برابر تبلیغات ضد اسلامی و توطئههای آنان هشدار دادند و به روشنگری پرداختند و توطئههای دشمن را یکی پس از دیگری آشکار ساختند.
و در مراحل بعد از مسئولان نظام اسلامی خواستند که در برابر این هجوم گسترده دشمنان واکنش نشان دهند و دستگاههای فرهنگی، امنیتی و قضایی کشور را به انجام وظایف خود در این راستا فراخواندند. هنگامی که سستی مسئولان را در این باره دیدند، با انتقاد از آنان، وضعیت کشور و تهاجم گروههای معاند را با مردم در میان گذاشتند و به صراحت در شعبان سال 79 در جمع صد هزار نفری جوانان فرمودند:
من در نماز جمعه گفتم که قلبا از بعضی پدیدههایی که در کشور هست، رنج میبرم. نمیخواهم آن چیزی را که برای من رنجآور است، با افکار عمومی مطرح کنم، اما آن داستان غمانگیز را میگویم. من دو سال قبل از این، در یکی از خطبههای نماز جمعه گفتم که دستگاههای استکباری دنیا و آمریکا، از تبلیغات برای ساقط کردن کشورها و ایجاد اغتشاش در کشور استفاده میکنند. البته به آن دستگاههای تبلیغی گفتم، این که شما سرنوشت اروپای شرقی را در ایران دنبال کنید، خیال خام است، اما متاسفانه همان دشمنی که به وسیله تبلیغات خود، همتش این است که کشور را ساقط کند، امروز در داخل، پایگاه پیدا کردهاست. برخی از مطبوعات پایگاه دشمن شدهاند.
من نه با آزادی مطبوعات مخالفم و نه با تنوع مطبوعات. اگر به جای بیست روزنامه، دویست روزنامه هم دربیاید، بنده خوشحالتر خواهم شد و از زیادی روزنامه احساس بدی ندارم. اگر مطبوعات آن گونه که در قانون اساسی است، مایه روشنگری باشند، به نفع دین و مردم قلم بزنند، این مطبوعات هر چه بیشتر باشند، بهتر است، اما وقتی مطبوعاتی پیدا میشوند که همه همتشان تشویش افکار عمومی و ایجاد بدبینی مردم به نظام است، 10 تا 15 روزنامه، گویا از یک مرکز هدایت میشوند، تیترهایی میزنند که هر کس نگاه کند، فکر میکند همه چیز در کشور از دست رفته است، امید را در جوانان میمیرانند، روح اعتماد به مسئولین را در مردم تضعیف میکنند، نهادهای رسمی را تضعیف میکنند، مدل اینها کیست؟ مطبوعات غربی هم این گونه نیستند. این یک شارلاتانیزم مطبوعاتی است.
پس از رهبر انقلاب، مراجع تقلید حوزههای علمیه یکی پس از دیگری از تهاجم تبلیغاتی مطبوعات به اسلام و نهادهای اسلامی و وضعیت فرهنگی کشور شکوه کرده، به مسئولان کشور هشدار دادند. این شکوهها و هشدارها، نخست در دیدارهای خصوصی بود و پس از آن که از تغییر روش فرهنگی کشور ناامید شدند، این وضعیت را با روحانیت سراسر کشور و با امت اسلامی در میان گذاشتند.
در سال 1378، چهار نفر از مراجع بزرگوار قم، در نامهای به رئیس جمهور، از آشفتگی سیاستهای فرهنگی کشور مطالبی نوشتند. در خرداد همان سال، وقتی آقای خاتمی به قم سفر کرد، در دیدار با آنان از عمق ناراحتی آنان به خوبی آگاه شد. این بزرگواران خطاب به رئیسجمهور فرمودند:
از شما انتظار داریم که این نگرانی که برای حوزههای علمیه و علمای سراسر کشور و مردم متعهد مملکت به وجود آمده است برطرف کنید، اکنون متاسفانه افرادی قلم به دست به نام آزادی، ارزشها و اصول انقلاب و باورهای دینی و اهداف امام راحل را مورد مخاطره قرار دادهاند.
مفاهیمی چون آزادی را از اجمال خارج کنید، تا از ضربه خوردن انقلاب و نهادهای اصیل و یادگار امام چون ولایت فقیه، جلوگیری شود.
حتی در آن دیدارها که به ریشه و عوامل تشنج در جامعه نیز اشاره شد، یکی از مراجع فرمود:
به اعتقاد من یکی از عوامل تشنج این است که برخی از قلم به دستان باورهای دینی و مقدسات مردم را زیر سئوال میبرند. در این گونه موارد، مردم به مقامات مسئول متوسل میشوند. اگر از این راه به مقصود خود نرسیدند، شخصا دست به کار میشوند.
در چنین شرایطی ممکن است تنشها و خشونتها به کلی از کنترل خارج شود و این مسئله مهمی است که جناب عالی میتوانید با توصیههای خود انشاءالله جلوی آن را بگیرید.
مجموعه این سخنان و رهنمودها زنگ خطری بود که جدی گرفته نشد و عنوان شد که اینها از یک جناح خاص در کشور تاثیر پذیرفتهاند.
مراجع و اساتیدی که در برابر دین ستیزان واکنش نشان دادهاند، فراواناند، در این جا تنها به واکنش شماری از آنان اشاره میکنیم.
1. واکنش آیهالله فاضل لنکرانی(رحمهالله)
مرحوم آیه فاضل لنکرانی در دیدار با ائمه جماعات قم (16 شهریور 78) فرمود:
امروز، روز سکوت نیست. باید با قوت تمام در برابر حرفهایی که بر ضد اسلام زده میشود، عکس العمل نشان داد. هدف دشمن، انکار ضروریات اسلام و احکام دین و حمله به شخصیتهای دینی و مذهبی است. امروز در سخنرانیها و نوشتهها میشنویم و میبینیم که استکبار جهانی، نه تنها احکام اسلام، بلکه اصول اسلام را مورد حمله قرار داده، این معنا را حس کرده تا وقتی که جوانهای ما و مردم ما با اسلام و تشیع واقعی سر و کار داشته باشند، تسلط بر این مردم ممکن نیست.
آنها برای رسیدن به این هدف شوم، راههای مختلفی را طی کردهاند و بحمدالله در هیچ راهی به نظر خودشان به موفقیت نرسیدهاند. اکنون به این نتیجه رسیدهاند که باید پشتوانه واقعی مردم و اعتقادات اسلامی و احکام مسلمه اسلام را از مردم بگیرند و بین این مردم و شخصیتهای دینی، اعم از ائمه اطهار و روحانیان ارجمند، فاصله ایجاد کنند و اندیشههای دینی مردم را از آنها بگیرند که اگر خدای ناکرده در این راه موفقیتی پیدا کنند، دیگر آن روز است که انقلاب ما به مخاطره افتاده است و از بین میرود.
ایشان با تاکید بر این نکته که با شکست انقلاب اسلامی در ایران، امکان وقوع انقلاب دیگر بعید به نظر میرسد، افزود که دشمن درصد تشکیک در ارکان نظام، چون ولایت فقیه است. وی در ادامه خطاب به حاضران فرمود:
برادران، در دوران بسیار عجیبی قرار گرفتهایم، خیال نکنیم که همه مسائل مرتب است و من و شما هم به آسانی و با فکر راحت دنبال کار علمی خودمان باشیم، نه! یک مسئولیت خطیری گریبان همه ما را گرفته است. منتهی هر کدام به سهم خودش و به اندازه امکان خودش باید سعی و تلاش کند، (تا) اماکن مقدسه خودمان را حفظ کنیم، احکام و عقاید مسلمه شیعه را حفظ کنیم.
* پس از انقلاب اسلامی، جریان غرب گرا، به ویژه در سالهای اولیه انقلاب و دهه 70، به اسلام حمله تبلیغاتی نمودند و همانند روزگار مشروطه، اسلام و احکام اسلامی را متناسب با روزگار صدر اسلام دانستند و چنین تبلیغ کردند که اسلام روزگار صدر اسلام به درد دنیای کنونی نمیخورد. این روند سبب شادمانی دشمنان جهانی اسلام و انقلاب اسلامی گردید